اولين تصميم بوش در دوران رياست جمهوري

"آقاي رئيس جمهور! خود من تجربه مشابهي از تصميماتي كه شما هر روز با آن مواجه هستيد، داشته‌ام ... ممنون مي‌شوم اگر شما انديشه و درخواست من درباره اين موضوع حياتي را مدنظر قرار دهيد. با تشكر "نانسي ريگان ". "

کد خبر : 150041

ارس:اولين باري كه پشت ميز ريزولوت نشستم، اندي كارد با من بود و نخستين تصميمي كه پشت آن ميز گرفتم اين بود كه صندلي‌ام را با نمونه‌اي كه بتوانم راحت‌تر كار كنم، عوض كنم. "جورج واكر بوش "، رييس جمهور پيشين آمريكا از جمله شخصيت‌هايي است كه در زمان وي و بعضاً به‎واسطه خودش اتفاقات بسيار مهمي در عرصه جهان به‎وقوع پيوست. شايد حوادث 11 سپتامبر مهمترين اين اتفاقات باشد كه خود بعدا منشأ تحولات بسيار مهمي در عرصه بين‌المللي از جمله دو جنگ در منطقه خاورميانه شد. اين تحولات و شخصيت خود بوش كه عده بسيار زيادي او را مستحق رياست جمهوري آمريكا نمي‎دانستند و به‏علاوه نفرت زيادي كه در افكار عمومي جهان در زمان وي از آمريكا به‎وجود آمد، سبب شد تا خبرگزاري فارس دست به ترجمه و انتشار خاطرات او بزند. به‎هرحال اين كتاب، بيان مسايل از نگاه بوش است و طبعاً تمام آن مورد قبول نخواهد بود ولي شخصيت بوش و خاطرات وي مي‌تواند از جمله اسنادي باشد كه به محققان و مخاطبان علاقه‎مند به اين حوزه كمك فراواني كند. قسمت سي‌ و چهارم از متن كامل خاطرات جورج واكر بوش به خوانندگان محترم تقديم مي شود: *يك تصوير تخيلي در قلب شهر لندن ساختماني خاكستري رنگ سي و چهار طبقه‌اي قرار دارد. يكي از طبقات آن شامل فضاي بزرگ و بازي است كه به "اتاق باروري " معروف است. در درون آن اتاق، كارشناسان با دقت و وسواس فراوان مشغول تركيب تخمك‌ها و اسپرم‌ها در درون لوله‌هاي آزمايشگاهي هستند تا نسل بعدي را توليد كنند. اين محل تخم‌گذاري به عنوان نيرو و خون حياتي حكومت جديد جهاني است كه توانسته به فرمول مهندسي جامعه بهره‌ور و باثبات دست پيدا كند. البته اين فضاپردازي محصول ذهني آدمي مثل "جي لفكوويتز " وكيل باهوشي نبود كه در سال 2001 در دفتر رياست جمهوري آمريكا گزارشي را با صداي بلند قرائت مي‌كرد. بلكه بخشي از رمان "بريو نيو ورلد " (Brave New World) نوشته "آلدوس هاكسلي " در سال 1932 بود. با پيشرفت ناگهاني حاصله در زمينه بيوتكنولوژي و ژنتيك، محتواي كتاب بسيار با شرايط كنوني مطابقت پيدا كرده است. درسي كه آن كتاب به خوانندگان مي‌داد اين بود: دنياي خيالي هاكسلي با همه كارايي كه داشت به نظر عقيم، خالي از شادي و معنا بود. جستجو براي تكميل انسانيت در دوره فقدان انسانيت. *تضادها در نگرش به موضوع سلول‌هاي بنيادي در آوريل همان سال، نوشته ديگري در دفتر رياست جمهوري قرائت شد. خانم نويسنده تلاش كرده بود با اين مقاله حمايت مرا از "ممكن‌هاي معجزه‌‌وار " [كارهاي شدني اما معجزه‌گونه] حاصل از تحقيقات مربوط به سلول‌هاي بنيادي كسب كرده تا شايد درماني براي افرادي همچون همسرش كه از بيماري آلزايمر [فراموشي] رنج مي‌برند، بيابد. او نوشته خود را با اين جمله تمام كرده بود: "آقاي رئيس جمهور! خود من تجربه مشابهي از تصميماتي كه شما هر روز با آن مواجه هستيد، داشته‌ام ... ممنون مي‌شوم اگر شما انديشه و درخواست من درباره اين موضوع حياتي را مدنظر قرار دهيد. با تشكر "نانسي ريگان ". " *خيلي‌ها توقع داشتند دولت بايد بودجه تحقيقات پزشكي در زمينه سلول‌هاي بنيادي را تامين كند با كنارهم قرار دادن نامه خانم ريگان و تصويري كه در رمان هاكسلي ارايه شده بود، چارچوب تصميمي كه مي‌بايست درباره سلول‌هاي بنيادي مي‌گرفتم‌، شكل گرفت. احساس خيلي‌ها اين بود كه دولت فدرال آمريكا مسئول تامين بودجه براي تحقيقات پزشكي‌اي است كه مي‌تواند به نجات جان بسياري از افراد از جمله رونالد ريگان منجر شود. عده‌اي ديگر نيز اعتقاد داشند حمايت از نابودي جنين‌هاي انساني مي‌تواند ما را از قله اخلاقيات به زير انداخته و به سمت جامعه‌اي غافل بكشاند كه براي زندگي ارزشي قايل نيست. تضاد موجود چنان شديد بود كه من با تصميمي بسيار دشوار مواجه بودم. *معترضين به نتيجه انتخابات در مراسم تحليف به ماشين رئيس جمهور تخم‌مرغ مي‌زدند در نطق تحليف خود در 20 ژانويه 2001 چنين گفتم كه "برخي اوقات اختلاف‌ها ميان ما انسان‌ها چنان عميق مي‌شود كه به نظر مي‌رسد ما از يك قاره‌ ديگريم نه از يك كشور. ما چنين چيزي را قبول نمي‌كنيم و حتي اجازه بروز آن را نمي‌د‌هيم. اتحاد و يكپارچگي ما نتيجه تلاش جدي رهبران و شهروندان هر يك از نسل‌هاي ما است. به شما رسما قول مي‌دهم تلاش خواهم كرد ملتي واحد از عدالت و فرصت بسازم. " بعد از صرف ناهار با مدعوين عاليرتبه در كاخ كنگره، لورا و من به عنوان بخشي از برنامه مراسم رسمي تحليف مي‌بايست به سوي كاخ سفيد حركت مي‌كرديم. طرفداران و عده معدودي از معترضين در امتداد خيابان پنسيلوانيا صف كشيده بودند. معترضين پارچه‌نوشته‌هاي توهين ‌آميزي در دست داشتند و به سمت كاروان موتوري رياست جمهوري تخم مرغ پرتاب مي‌كردند و از ته دل فرياد اعتراض سر مي‌دادند. من بيشتر وقت را سوار بر ليموزين رياست جمهوري و پشت شيشه قطور ماشين بودم. از اين رو فرياد اعتراض آنها برايم شبيه حركات پانتوميم به نظر مي‌رسيد. اما آن چه كه در دستان خود گرفته بودند به خوبي قابل خواندن بود. آنها چنين نوشته بودند كه "تلخي انتخابات سال 2000 به اين زودي از دل‌ها زدوده نمي‌شود ". *ترتيب چيدن دكوراسيون كاخ سفيد من و لورا بقيه مراسم سان را از سكوي كاخ سفيد مشرف به محوطه تماشا كرديم. براي افراد رژه رونده‌اي كه از همه ايالت‌هاي آمريكا حضور يافته بودند دست تكان داديم و از اين كه پارچه نوشته‌هايي از شهر ميدلند و منطقه كرافورد مي‌ديديم، به وجد مي‌آمديم. بعد از مراسم سان، من به بازديد از كاخ سفيد رفتم. همانطور كه ميان آن عمارت قدم مي‌زدم به نظر مي‌رسيد كه اتاق‌ها برق مي‌زنند. نورپردازي روشن و پرده‌هاي طلايي رنگ جلوه متمايز و آشكاري از سقف آبي‌رنگ در معرض ديد مي‌گذاشت. هر يك از روساي جمهوري آمريكا دفتر رياست جمهوري را آنطور كه دلشان مي‌خواهد، تزئين مي‌كنند. من نيز تابلوهاي نقاشي متعددي از ايالت تگزاس به ديوارها نصب كردم از جمله اثري از "جوليان اوندردونك " از "آلامو " كه منظره‌اي است در غرب تگزاس. در كنار عكسي از باغ گل‌هاي خاص منطقه تگزاس كه يادآور خاطرات ما در مزرعه كرافورد تگزاس بود. من همچنين يك اثر نقاشي با عنوان "ريو گرانده " اثر "تام لي " كه يكي از دوستان من از منطقه "ال پاسو " بود به همراه تصوير نقاشي شده از سواركاري كه سوار بر اسبش از تپه‌اي بالا مي‌رود اثر "دابليو. اچ. دي كوئرنر " [نقاش معرف غرب آمريكا] را روي ديوار آويزان كردم. نام اثر يادآور قطعه‌اي از نواي مذهبي مسيحيان متديست بود كه ما نخستين بار در مراسم تحليف فرمانداري من در تگزاس قرائت كرده بوديم. هم اين اثر نقاشي و هم آن آواي كليسايي بر اهميت دنبال كردن آرمان‌هايي كه از آرمان‌هاي فردي بالاتر است، تاكيد دارند. *به توني بلر گفته بودم كه چرچيل را تحسين مي‌كنم تصميم گرفتم تصوير چهره جرج واشنگتن اثر "رامبراندت پيل " را نگهدارم. تصويري كه پدرم و بيل كلينتون آن را بالاي طاقچه شومينه نصب كرده بودند. من به آنها مجسمه‌‌هايي از "آبراهام لينكلن "، "دوايت آيزنهاور " و "وينستون چرچيل " - كه هديه مخصوصي از طرف توني بلر، نخست وزير انگليس بود، اضافه كردم. من به توني بلر گفته بودم كه چرچيل را بخاطر شجاعت، مسلك و طبعش تحسين مي‌كنم،‌ چون اين‌ها خصلت‌هايي بودند كه به نظر من براي هدايت كشور لازم است. (يكي از حكايت‌هاي مورد علاقه من درباره هوش چرچيل پاسخي است كه او به "فرانكلين روزولت " [رئيس جمهوري اسبق آمريكا] كه در دسامبر سال 1941 از او خواسته بود از پناهگاه خود خارج شده و به واشنگتن بيايد. چرچيل گفت: "من چيزي براي پنهان كردن از رئيس جمهوري ايالات متحده آمريكا ندارم ". بعد از حملات يازده سپتامبر بود كه متوجه شدم هر سه اين رهبران برجسته دنيا يك نكته مشترك دارند و آن اين است كه هر سه از رهبران زمان جنگ بودند. اما بطور حتم دليل من براي انتخاب اين تصاوير رهبري آنها در دوران جنگ نبود. *جايي از ديوار دفتر رياست جمهوري را به شمايل آبراهام لينكلن اختصاص دادم يكي از فضاهايي ديوار را به شمايل يكي از تاثيرگذارترين روساي جمهوري آمريكا يعني آبراهام لينكلن اختصاص دادم. به اين دليل لينكلن را انتخاب كردم كه او در مقايسه با ديگر روساي جمهوري آمريكا، سخت‌ترين كار را انجام داده بود. يعني اتحاد آمريكا را حفظ كرده بود. برخي مي‌پرسيدند چرا من تصويري از پدرم را روي ديوار نصب نكردم. در پاسخ مي‌گفتم: شماره چهل و يك [جورج بوش] روي قلبم آويخته است. اما شماره شانزده [لينكلن] روي ديوار. *ميز كارم را بخاطر سابقه تاريخي آن ميز انتخاب كردم شاهكار اصلي در دفتر رياست جمهوري كاخ سفيد ميزكار موسوم به "ريزولوت " [ميز چوبي ساخته شده در قرن نوزدهم] بود. من اين ميز را بخاطر اهميت تاريخي‌اش انتخاب كردم. ماجرا از آنجا آغاز مي‌شود كه در سال 1852ملكه ويكتوريا كشتي‌اي به نام "اچ‌ام‌اس ريزولت " را در جستجوي "جان فرانكلين " كاشف انگليسي كه هنگام عبور از آبراه شمال‌غرب در شمال قاره آمريكا مفقود شده بود، اعزام مي‌كند. ريزولوت جايي در اقيانوس منجمد شمالي گرفتار يخبندان مي‌شود و خدمه كشتي‌ آن را ترك مي‌كنند. در سال 1855 يك كشتي آمريكايي مخصوص شكار نهنگ آن را كشف مي‌كند و به ايالت كانكتيك مي‌برد. كشتي توسط دولت آمريكا خريداري و بازسازي مي‌شود و به نشانه هديه حسن نيت دولت آمريكا به ملكه انگليس داده مي‌شود. وقتي كه دو دهه بعد، كشتي ريزولوت تكه تكه مي‌شود، ملكه دستور مي‌دهد كه از چوبش ميزهاي كار زيباي بسازند و يكي از آنها را به "روزنفورد بي هايز " [رئيس جمهوري وقت آمريكا] هديه مي‌كند. اغلب روساي جمهور آمريكا از زمان هايز به بعد از اين ميز استفاده كردند. فرانكلين روزولت صفحه‌اي چوبي به قسمت جلوي ميز افزود كه مورخان مي‌گويند دليلش اين بود كه صندلي چرخدارش را از ديد خارج كند. يكي از معروف‌ترين عكس‌هايي كه گرفته شده "جان اف‌كندي " را پشت اين ميز نشان مي‌دهد. پدرم اين ميز را به خارج از دفتر رياست جمهوري و در دفتر طبقه بالا گذاشت اما بيل كلينتون بار ديگر آن را به اتاق كار رياست جمهوري بازگرداند. نشستن پشت اين ميز خاطره‌انگيز هر روز اين نكته را به من يادآور مي‌‌شد كه نهاد رياست جمهوري مهمتر از فردي است كه پشت آن ميز نشسته است. *اولين تصميم من پشت ميز رياست جمهوري اين بود كه صندلي‌ام را عوض كنند اولين باري كه پشت ميز ريزولوت نشستم، اندي كارد با من بود. نخستين تصميمي كه پشت آن ميز گرفتم اين بود كه صندلي‌ام را با نمونه‌اي كه بتوانم راحت‌تر كار كنم، عوض كنم. بعد از آن درهايي كه رو به باغ رز باز مي‌شد، گشوده شدند و من پدرم را ديدم. او كه كت‌وشلوار مشكي به تن كرده بود و موهايش هنوز بعد از دوش آب گرم خوب خوش نشده بودند رو به من كرد و گفت: "سلام آقاي رئيس جمهور! من هم پاسخ داد: سلام آقاي رئيس جمهور! او به داخل دفتر رياست جمهوري آمد و دور ميز قدم زد و وسط اتاق كنار هم نشستيم. هيچ كدام حرف زيادي نزديم. نيازي به اين كار نبود. آن لحظات به اندازه كافي گويا بودند كه هر يك از ما بتوانيم وصفش كنيم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: