آن فرضیه زنای ذهنی را مکتشف

آن هنری کسینجر ایران، آن منبعِ آگاه و یگانه دوران، آن دکترینال بدون مرز را رئیس، آن در نظر و انتقاد به همه چی حریص، آن ممنوع التصویر پیش از این، آن یار ضرغامی بعد از این، آن مفسر فرار از زندان، آن منتقد فارسی وان...

کد خبر : 149613

مطلب پیش روی شما نهمین مطلب ستون ویژه " تذکرة الرجال " سایت فردا است. "رفیق بی کلک" و "پ.خالتور" نویسندگان این بخش هستند که در نظر دارند با نگاهی متفاوت و طنزگونه به بررسی احوالات چهره های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و .. بپردازند. در این مطلب این دو عزیز به سراغ پروفسور حسن عباسی، دکترینال امنیت بدون مرز رفته اند.

آن هنری کسینجر ایران، آن منبعِ آگاه و یگانه دوران، آن دکترینال بدون مرز را رئیس، آن در نظر و انتقاد به همه چی حریص، آن ممنوع التصویر پیش از این، آن یار ضرغامی بعد از این، آن مفسر فرار از زندان، آن منتقد فارسی وان، آن فرضیه زنای ذهنی را مکتشف، آن آچار فرانسه عرصه‌های مختلف، آن کارشناسِ استراتژیک رسانه، آن مخالف اعتدال و مشیِ میانه، آن مبدع نظریات عجیب و اساسی، ‌ مولانا دکتر حسن خان عباسی!
ساکن کلان شهر تهران بود و چهره‌اش روز و شب در صدا و سیما نمایان بود و به لقب پورفسوری و دکتری از جانب دیگران میهمان!
از کودکی شیخنا اطلاعات زیادی در دست نیست، امّا آنچه هست نیز عظمت او را چنان که باید و شاید نشان می‌دهد. مثلاً از عباسنا نقل است که هنوز یک کتاب را تمام نکرده سراغ کتابی دیگر می‌ رفت و آن کتاب را نیز نیمه کاره به کناری می‌گذاشت و کتاب دیگری بر می‌داشت و قس علی هذا! ‌ روزی او را پرسیدند که: «چه چیز را بیش از همه خوش می‌داری؟!» گفت: «‌ شنا در اقیانوسی به عمق یک بند انگشت را!» ‌ پس این علاقه را در همه علومی که درباره‌اش صاحب نظر بود سرلوحه خویشتن قرار داد و به مرتبه‌ای رسید که سینماگران او را تحلیل گر سیاسی نامیدند و سیاسیون او را هنرمندی منتقد و منتقدین او را تحلیل گر رسانه و اهل رسانه او را پورفسور و پورفوسوران او را دانشمند و این پاس کاری شیخنا تا هم اکنون نیز ادامه دارد!
گویند مولانا همیشه آیینه‌ای جیبی همراه خود داشت که هر از چند گاهی بیرونش می‌اورد تا روی ماه خود را ببیند و اگر حالی دست می‌داد این مصرع را در وصف خود می‌خواند: ‌
«آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری!»
تسلّط او در حوزه فیلم و سریال و کارتون تا حدی بود که او را برای داوری فیلم افراد سالخورده و بی‌تجربه‌ای چون کیمیایی و حاتمی‌کیا و وفرهادی و تبریزی و می‌رکریمی... انتخاب کردند و پس از آن بود که شیخنا دیگر خدا را بنده نبود و نظراتش درباره فیلم‌ها سراسر خنده بود!
گویند وقتی کارگردان با سابقه‌ای خبر انتخاب او را به عنوان داور جشنواره فجر شنید، بی‌درنگ این کلمه را از شدت حیرت و کثرت غیرت برزبان آورد: ‌ «بر اوضاع سینمای ایران فاتحه!» تماشاگری نیز گفت: ‌ «دون شأن حسن است که خودش را خرج چنین جشنواره‌ای کند! او خود به تنهایی فیلم است و نیازی به داوری فیلم دیگران ندارد!» تماشگر نمای دیگری گفت: «نه حسن! داوری نکن حسن! خطر داره حسن!»
نقل است که شیخنا تسلط و استعداد عجیبی در ربط دادن موضاعات فرهنگی و غیر سیاسی به موضوعات سیاسی و مدرن داشت! مثلاً در مجلسی درباره فیلم «درباره الی» ‌ گفته بود: «الی احتمالا مخفف دو حرف نخست واژه «اسلامِ لیبرال»، یعنی آی و اِل است! پس بهتر است که به جای «درباره الی» بگوییم: «درباره اسلام لیبرال!».
گویند روزی عده‌ای از مریدانش این شعر را در وصف او خواندند که: «هنر نزد عباسنا هست و بس!» ولی مولانا در کمال بی‌تواضعی این مصرع را نپسندید و آن را به این شکل اصلاح کرد: ‌
«هنر ،علم، سیاست، سینما ،فلسفه، تاریخ ،ادبیات و ... نزد ما است و بس! » پس منکری در میان معرکه پرید و نعره برآورد: «شعرتان هم که وزن ندارد!» پس عباسنا پاسخ داد: ‌ «‌وزن ندارد، امّا واقعیّت که دارد!»
برخی افراد تنگ نظر در وصف شیخنا گفته‌اند: «حسن همه چیز را می‌دانست، جز کلمه نمی‌دانم را!» البته منتقدان منصف گواهی داده‌اند که شیخنا گاه‌گاه نیز از کلمه «نمی‌دانم» استفاده کرده است. مثلاً وقتی مریدان سوال‌هایی می‌پرسیدند که شیخنا تخصصی در آن نداشت پاسخ می‌داد: «جواب سوالتان را نمی‌دانم، اما پاسخ پرسشتان را می‌دانم!» یا در جواب مرید دیگری که پرسیده بود: ‌ «‌یا شیخ! درباره چه موضوعی از شما بپرسیم که حرفی برای گفتن نداشته باشید؟!» افاضه فرموده بود: ‌ «‌ جواب این سوال را واقعاً نمی‌دانم!»
از او نقل است که گفته بود: «سیستم عامل ویندوز در خدمت سازمان جاسوسی امریکاست و این نرم افزار اطلاعات شخصی افراد را ثبت و در هنگام اتصال به اینترنت برای سازمان سیا ارسال می‌کند!» از این روی بود که خودش هیچ‌گاه به اینترنت وصل نمی‌شد و کارهای اینترنتی‌اش را به مریدان بی‌شمارش می‌سپرد و به این شکل نقشه جاسوسان آمریکایی را در نطفه خفه می‌کرد و بساط عشرتشان را چپه می‌کرد!
روزی مریدی درهمین رابطه از او پرسید: «یا شیخ شما از کجا فهمیدید که شرکت مایکروسافت، لعن الله علیه، برای سازمان سیا کار می‌کند؟!» یکی از دوستان شیخ پیشدستی کرد و پاسخ داد: «از آنجا که نسخه‌های کپی سیستم عامل ویندوز در بازار ریخته است و شرکت مایکروسافت هیچگاه شکایتی برای پیگیری این موضوع تنظیم نکرده است!»
گویند پس از این ماجرا همه موسیقیدانان و سینماگرانی که کپی کار‌هایشان در بازار موجود بود طی نامه ای هر گونه همکاری با سازمان سیا را تکذیب کردند و گفتند: ‌« با اینکه تا به امروز بسیار پیگیر شکایت از کپی برداران آثارمان بودیم و نتیجه‌ای حاصل نشد، امّا قول شرف می‌دهیم باز هم این موضوع را پیگیر شویم تا خدایی ناکرده به عنوان جاسوسان سازمان اطلاعات آمریکا شناخته نشویم!»
رفیقِ بی‌کلک
لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: