تنوع زيستي تالاب‌ها در معرض تهديد

براي نجات تالاب‌ها يك‌سري اقدامات اضطراري و فوري نياز است و در كنار آن مجموعه‌اي از اقدامات برنامه‌‌اي و بلندمدت. پس در شرايط حاد ممكن است يك‌سري از اقدامات كوتاه‌مدت بتواند بخشي از تالاب‌ها را احيا و از تخريب آنها جلوگيري كند، اما در درازمدت به اقدامات ديگري نياز است.

کد خبر : 149140

يك مدير اميدوار مي‌تواند سرمايه خوبي براي يك طرح باشد، آن هم طرحي كه براي به ثمر رسيدن، موانع زيادي دارد و اگر به نتيجه نرسد آنقدر مشكل به بار مي‌آورد كه اقتصاد، اجتماع و طبيعت را تحت تاثير خود قرار مي‌دهد. به گزارش «فردا»، علي نظري‌دوست، مديرملي طرح حفاظت از تالاب‌هاي ايران چنين مديري است و طرحي كه او آن را مديريت مي‌كند چنين طرحي است. طرح مديريت تالاب‌ها مي‌خواهد تالاب‌هاي به بحران‌خورده اروميه، پريشان و شادگان را ساماندهي كند و خوب مي‌داند كه ساخت جاده و سد، پساب‌هاي رها شده صنعتي و كشاورزي، حريم زيست‌محيطي ناامن تالاب‌ها، كمبود آب، تغيير كاربري اراضي، رشد قارچي چاه‌هاي مجاز و غيرمجاز در كنار نهادهايي كه تا به حال رفتاري تعاملي و هماهنگ نداشته‌اند مهم‌ترين موانع موجود هستند. اما علي ‌نظري‌دوست اميدوار است چون به علمي بودن طرح مديريت تالاب‌ها اعتقاد و باور دارد اگر همه نهادهاي مسوول وظايف و تعهداتشان را بپذيرند، مرگ تالاب‌ها به تاخير خواهد افتاد. همه مي‌دانيم كه وضعيت تالاب‌هاي كشور بحراني است، اما گاهي خبرهايي درباره تالاب‌ها منتشر مي‌شود كه به نظرم نشدني است مثل خبر مربوط به انتقال زهاب‌هاي كشاورزي كارون به تالاب شادگان، به نظر شما اين قبيل كارها شبيه ريختن آب دستي در چاه نيست؟ در حال حاضر برنامه مديريت تالاب شادگان به تصويب رسيده و در حال اجراست. به هر حال براي نجات تالاب‌ها يك‌سري اقدامات اضطراري و فوري نياز است و در كنار آن مجموعه‌اي از اقدامات برنامه‌‌اي و بلندمدت. پس در شرايط حاد ممكن است يك‌سري از اقدامات كوتاه‌مدت بتواند بخشي از تالاب‌ها را احيا و از تخريب آنها جلوگيري كند، اما در درازمدت به اقدامات ديگري نياز است. در مورد تالاب شادگان علاوه بر انتقال زهاب‌ها يك‌سري اقدامات ديگر نيز در دست اجراست كه محاسبه ميزان نياز آبي تالاب و بررسي راه‌هاي تامين آب با همكاري اداره آب و فاضلاب و محيط‌زيست خوزستان از آن جمله است. پس همه اين اقدامات در كنار هم براي نجات تالاب انجام مي‌شود و اين‌گونه نيست كه فقط به انتقال آب از يك منبع آبي ديگر فكر شود، ضمن اين‌كه هم‌اكنون اقدامات كنترلي و پيشگيرانه هم در برنامه مديريت تالاب شادگان مشخص شده است. در كميته استاني كه به رياست استاندار برگزار مي‌شود تمامي راه‌ها و اقدامات، اولويت‌بندي و وظيفه دستگاه‌هاي مختلف مشخص مي‌شود تا براي نجات تالاب، دستگاه‌ها به صورت همزمان عمل كنند. يكي از مشكلات اصلي تالاب‌ها در ايران اين است كه تداوم حيات آنها به نهادهاي مختلفي برمي‌گردد، اما هيچ وقت اين نهادها با هم هماهنگ عمل نمي‌كنند به طوري كه گفته مي‌شود در جلسات، همه موافق برنامه‌هاي پيشنهادي هستند، اما وقتي جلسه تمام مي‌شود كسي پيگير كارها نيست. قرار است با اين مشكل چه كار كنيد؟ وجود برنامه فرابخشي كه وظيفه دستگاه‌هاي مختلف را مشخص مي‌كند چيزي است كه در بحث مديريت زيست‌بومي به آن اشاره شده و در برنامه چهارم و پنجم توسعه به آن تاكيد شده است. الگويي كه هم‌اكنون سازمان محيط زيست در مورد تالاب‌ها در حال پيگيري آن است پياده‌سازي اين نوع نگرش است چون مساله مديريت تالاب‌ها يك مساله فرابخشي است و يك دستگاه به تنهايي نمي‌تواند كاري انجام دهد، چون در مورد تالاب‌ها بحث‌هاي مختلفي از جمله آلودگي‌ها، منابع آب و فعاليت‌هاي اقتصادي و معيشت مردم مطرح است در حالي كه وظيفه سازمان محيط‌زيست، برنامه‌ريزي و نظارت است. در واقع كاري كه ما براي انجام آن تلاش مي‌كنيم پياده‌كردن ارتباطات ميان‌بخشي بين دستگاه‌هاي مختلف در چارچوب يك برنامه مديريت است. وقتي وظايف دستگاه‌ها در قالب اين برنامه مديريت، مشخص شده و استانداران و معاون اول رئيس‌جمهور (به عنوان رئيس كميته) به عنوان مقامات فرابخشي بر اين مساله تاكيد مي‌كنند ما اميدواريم به اجراي برنامه كمك كند. به عبارت ديگر ما 2 مكانيسم براي ايجاد هماهنگي بين دستگاه‌ها طراحي كرده‌ايم؛ يكي تدوين برنامه‌هاي فرابخشي و دوم محول كردن مديريت راهبردي اجراي اين برنامه‌ها به مقامات فرابخشي كه سازمان محيط‌زيست، دبيري اين فرآيند را انجام مي‌دهد و رئيس اين فرآيند در استان‌ها، استانداران هستند و در سطح ملي در مورد اروميه و تالاب هامون، معاون اول رئيس‌جمهور. ما اين تجربه را از سال گذشته شروع كرده‌ايم و اميدواريم بتوانيم نتيجه بگيريم و از آن به عنوان الگو در مورد تمام تالاب‌هاي كشور استفاده كنيم. البته واژه اميدوارم واژه‌اي است كه خبرنگاران از آن برداشت خوبي ندارند. شما مي‌گوييد فعاليتان براي مديريت تالاب‌ها از سال گذشته شروع شده، بفرماييد در اين مدت چه نتايج مثبتي عايد تالاب‌ها (اروميه، پريشان و شادگان) شده است؟ برنامه مديريت تالاب شادگان اواخر سال گذشته به تصويب رسيد و الان هم به تازگي اولين جلسه استانداري تشكيل شده است، پس ما در مورد اين تالاب تازه‌وارد فاز اجرا شده‌ايم و اين كار زمان مي‌برد. ببينيد نوشتن و اجراي برنامه‌هاي مديريتي فرابخشي كاري زمان‌بر است و نمي‌توانيم بگوييم 6 ماهه چنين برنامه‌اي مي‌نويسيم و ظرف مدت يك سال هم آن را اجرا مي‌كنيم و كار تمام مي‌شود. درواقع ماهيت كار فرابخشي همين است و نيازمند چانه‌زني، هماهنگي، لابي كردن و رايزني است چون اين كار با يك كار ساده‌اي كه يك دستگاه انجام مي‌دهد، كاملا متفاوت است. براي ايجاد مديريت فرابخشي بايد بين دستگاه‌هاي مختلف هماهنگي ايجاد شود و منابع مالي مشخص و وظايف قانوني دستگاه‌هاي مختلف بررسي شود و مسلما اين‌ها فرآيندي زمان‌بر خواهند بود. در حال حاضر تعيين ميزان نياز آبي تالاب شادگان در حال انجام است در حالي كه پيش از اين محيط‌زيست مي‌گفت نياز آبي تالاب بايد تامين شود و وزارت نيرو مي‌گفت ما آب نداريم و اين قبيل مسائل حل نمي‌شود مگر با اجراي فرآيند‌هايي كه زمان‌بر است. بله اين حرف درست است، اما تالاب‌‌ها وقت زيادي ندارند و نمي‌توانند صبر كنند، شايد وقتي چانه‌زني‌ها به نتيجه برسد كه ديگر چيزي از تالاب باقي نمانده است. اين فرآيندي كه من درباره‌اش صحبت مي‌كنم يك فرآيند برنامه‌اي است و اگر اين برنامه هم نبود سازمان محيط زيست كارش را انجام مي‌داد. ما با طراحي فرآيندهاي بلندمدت، فرآيندهاي فوري و كوتاه‌مدت دستگاه‌ها را كه نقض نمي‌كنيم بلكه در كنار فرآيندهاي موجود يك فرآيند بلندمدت را هم كليد زده‌ايم و اميدواريم نتايج اجرايي آن به زودي بر روي زمين ديده شود. متاسفانه چون كار ما ساده‌ نيست به راحتي هم قابل اثبات و نمايش نيست، ولي به هر حال بحراني بودن وضع تالاب‌ها و نياز فوري آنها به احيا به اين معني نيست كه ما بايد از برنامه‌هاي بلندمدت غافل باشيم. بد نيست بدانيد بيرون از سازمان محيط زيست ديد خوبي در مورد طرح جامع مديريت تالاب‌ها وجود ندارد، حتي برخي منتقدان مي‌گويند اين طرح كاري نمايشي مثل بيشتر كارهاي سازمان محيط زيست براي اثبات اين نكته است كه در مقابل بحران تالاب‌ها دست روي دست نگذاشته، چگونه در برابر اين منتقدان از خود دفاع مي‌كنيد؟ البته انتقاد خيلي خوب است چون باعث مي‌شود اشكالات، مشخص و زمينه اصلاح ايرادات فراهم شود. اين دوستان هم حتما علائمي ديده‌اند كه اينچنين موضع مي‌گيرند. براي همين من نمي‌خواهم صد درصد نظر آنها را رد كنم و بگويم قطعا چنين چيزي نيست، اما واقعيت اين است كه در تاريخ محيط‌زيست كشور برنامه مديريت هيچ منطقه‌اي از مناطق چهارگانه سازمان محيط زيست به تصويب هيات دولت نرسيده بود به طوري كه تمام برنامه‌ها در خود سازمان تصويب مي‌شد و طرح جامع مديريت، اولين برنامه خارج سازماني است كه براي اولين بار اجراي آن به استانداران محول شده است. همين 2 شاهد نشان مي‌دهد كه ما در حال پيگيري يك تجربه جديد هستيم، اما اين كه آيا اين طرح جواب مي‌دهد يا نه هنوز كه به مرحله اجرا نرسيده و مي‌توان هر قضاوتي در موردش كرد، ولي اين كه بخواهيم بگوييم اين يك كار نمايشي است قطعا اين‌گونه نيست، چون اگر كارمان نمايشي بود برنامه‌ها را ظرف مدت يك ماه مي‌نوشتيم و سريع آنها را رسانه‌اي و تبليغاتي مي‌كرديم، ولي نوشتن اين برنامه‌ها حدود 3 سال طول كشيده البته به جز تالاب شادگان كه يك سال و نيم زمان برد و مشاور خارجي به سرعت اين كار، ايراد گرفت. حضور مشاوران بين‌المللي از سازمان‌هاي بين‌المللي هم كنار ما هستند و كمك مي‌كنند تا كارها واقع‌گرايانه باشد. پس اين هم مي‌تواند نشانه‌اي ديگر بر اين باشد كه ما دنبال كارهاي نمايشي و تبليغاتي نيستيم. شما وقتي مشغول نوشتن اين برنامه‌ها بوديد، آيا سهم هر دستگاه در تخريب تالاب‌ها را مشخص كرديد، مثلا معلوم است كه مثلا وزارت نيرو با سدسازي و تخريب بالادست تالاب‌ها بيشتر باعث آسيب شده يا وزارت راه با ساخت جاده؟ نه چيزي به اين شكل نداريم ولي تهديدات و عوامل تخريب را كاملا تجزيه و تحليل كرده‌ايم و معتقديم پيدا كردن مقصر، دردي را دوا نمي‌كند و فقط كار را به مشكل مي‌اندازد و تقابل ايجاد مي‌كند. ولي من فكر مي‌كنم اگر سهم كم‌كاري و تخريب هر دستگاه مشخص نشود مي‌توان در تعاملات فرابخشي بهتر عمل كرد. ما وقتي مشخص مي‌كنيم سهم هر دستگاه، اجراي كدام بخش از برنامه مديريت و رفع كدام بخش از بحران‌هاست، داريم همين كار را انجام مي‌دهيم. ما نمي‌خواهيم يك دستگاه را زير سوال ببريم، چون همه مي‌دانند از منابع آب موجود زياد بهره‌برداري مي‌شود و آن وقت آب به تالاب نمي‌رسد و در كنارش خشكسالي هم هست اين را هم همه مي‌دانند كه بخش كشاورزي، صنعت و شرب، آب‌ها را مصرف مي‌كنند، اما اين مسائل مشكلي را حل نمي‌كند. صورت مساله‌ ما مشكل كم‌آبي است و براي حل اين مشكل اقدامات اجرايي تعريف شده و دستگاه‌هاي مسوول هم همان‌هايي هستند كه در مديريت اين مساله نقش دارند. مثلا اگر بررسي‌هايتان نشان داده باشد ساخت يك سد در بالادست علت اصلي تهديد تالاب است، مي‌خواهيد اين مساله را چطور مديريت كنيد؟ به نظر شما اين مساله هم با تعامل قابل حل است؟ چنين مسائلي در برنامه مديريت تالاب‌ها آمده است. وقتي ما نياز آبي هر تالاب را محاسبه و تعيين مي‌كنيم مشخص است كه كل حوزه چه ميزان آب دارد و آن تالاب براي حفظ شدن و زنده ماندن به چه ميزان از آن آب نياز دارد. اگر اين كار را بكنيم مشخص مي‌شود از بقيه آب باقيمانده مي‌توان بهره‌برداري كرد. حالا اگر فراتر از اين آب‌هاي قابل بهره‌برداري عمليات توسعه‌اي انجام شود شكي نيست كه به تالاب ضربه مي‌زند. مثلا در مورد درياچه اروميه نياز آبي‌اش 1‌/‌3 ميليارد مترمكعب است و ميزان آب موجود در حوزه 8/6 ميليارد مترمكعب است اين به آن معني است كه 7/3 ميليارد مترمكعب آب قابل بهره‌برداري در حوزه وجود دارد و اگر ما اين ميزان آب را بين 3 استان آذربايجان شرقي، غربي و كردستان تقسيم كنيم هر استان حق دارد ميزان آب مورد نيازش را برداشت كند چه از طريق سد و چه از راهي غير از سد. پس ما سهم آب هر استان را مشخص مي‌كنيم و وزارت نيرو آن را توزيع و تنظيم مي‌كند و بخش‌ها نيز از آن بهره‌برداري مي‌كنند. پس ممكن است وزارت نيرو اعلام كند در فلان حوزه سدهاي مورد نياز را ساخته و اين حوزه حق بهره‌برداري بيشتر ندارد و آب باقيمانده، سهم درياچه اروميه است. در واقع ما وارد حوزه‌هاي اجرايي نمي‌شويم حتي كارهاي ارزيابي اثرات زيست‌محيطي هم به قوت خود باقي خواهند ماند ضمن اين كه در مورد درياچه اروميه مصوبه ستاد اجرايي اين درياچه ساخت هر گونه سد جديد در استان‌هاي آذربايجان شرقي و غربي را ممنوع اعلام كرده است. قاعدتا ابلاغيه جديد اين ستاد بايد اجرا شود ولي بي‌شك منهدم يا تعطيل كردن يك سد كه با سرمايه‌هاي ملي ساخته شده اصلا مدنظر نيست. بلكه بايد بهره‌برداري از سدهاي موجود و تامين آب آنها به گونه‌اي باشد كه به درياچه اروميه لطمه نزند. بي‌شك از ميان 3 تالاب اروميه، پريشان و شادگان كه در طرح مديريت تالاب‌ها گنجانده شده‌اند وضعيت درياچه اروميه از همه بحراني‌تر است. براي همين خبرهاي بيشتري پيرامون اين درياچه شنيده مي‌شود. ازجمله موضوع انتقال آب درياي خزر يا رودخانه ارس به درياچه اروميه. آيا چنين كارهايي در دستور كار است و اين كه اين قبيل امكانات تا چه حد شدني هستند؟ براي درياچه اروميه 24 طرح اجرايي پيش‌بيني شده و به تصويب رسيده كه يكي از اين طرح‌ها انتقال‌هاي بين حوزه‌اي است. هر چقدر آب در حوزه بيشتر باشد و سهم درياچه اروميه بيشتر شود سازمان محيط زيست بيشتر استقبال مي‌كند به شرط اين كه ضوابط زيست‌محيطي‌‌اش رعايت شده باشد. پس اين اصل كار است، اما انتقال آب از درياي خزر به درياچه اروميه مسائل فني و اجرايي مختلفي دارد كه يكي از آنها اختلاف ارتفاع درياي خزر تا درياچه اروميه است كه آب بايد حدود 2 هزار متر سربالا برود تا به اروميه برسد. نياز آبي درياچه اروميه هم 3 ميليارد مترمكعب است. پس اگر قرار باشد اين حجم از آب 2 هزار متر سربالا برود بايد پرسيد هزينه اين كار چقدر مي‌شود و انتقال آب بايد با چه لوله‌هايي انجام شود. اين موضوعات است كه عمليات انتقال آب را كمي زيرسوال مي‌برد. مساله دوم موضوع شوري آب درياي خزر است، يعني اگر قرار باشد 3 ميليارد مترمكعب آب شور خزر را به اروميه بفرستيم و تبخير هم اتفاق بيفتد در ميان‌مدت، شوري درياچه اروميه را تشديد كرده‌ايم، چون غير از يكي دو رودخانه آب شور همه رودخانه‌هايي كه به اروميه مي‌ريزند آب شيرين هستند و باز وضعيت درياچه به اين صورت است، چه رسد به اين كه بخواهيم آب لب شور خزر را وارد آن كنيم. نكته ديگر اين است كه حدود 7 ميليارد مترمكعب آب در حوزه وجود دارد و ما بايد 3 ميليارد مترمكعب آن را به درياچه اروميه بدهيم. اما اگر قرار باشد همه اين 7 ميليارد را مصرف كنيم و بعد بگوييم يك روزي از يك جاي ديگر آب به درياچه وارد مي‌كنيم، رويكردي غلط را در پيش گرفته‌ايم، هرچند چنين چيزي نعه مدنظر سازمان محيط زيست نيست و نه در برنامه مديريت تالاب پيش‌بيني شده است. نبايد يادمان برود درياچه آرال چندين برابر درياچه اروميه وسعت داشته، اما حالا خشك شده. علت خشك شدن آن هم برداشت آب براي توسعه طرح‌هاي كشاورزي بود، اما مسوولان آنجا گفتند ما آب‌هاي موجود را مصرف مي‌كنيم. بعد از حوزه سيبري براي آرال آب مي‌آوريم. پس آب‌ها را فروختند و كشاورزي را توسعه دادند، ولي وقتي آرال به مشكل برخورد، ديدند انتقال آب از يك حوزه ديگر شدني نيست. نتيجه اين شد كه درياچه آرال خشك شد و تبعات فراوان اقتصادي، اجتماعي و زيست‌محيطي برجا گذاشت. بنابراين آن چيزي كه ما دنبالش هستيم اين است كه آب حوزه را مديريت كنيم و در كنارش، اگر گزينه‌هاي منطقي بدون اثرات زيست‌محيطي وجود داشته باشد و بتواند آب بيشتري را وارد حوزه كند، ما هم استقبال مي‌كنيم، اما اصلا اين طور نيست كه ما راه را باز بگذاريم و بگوييم همه آب‌ها را برداشت كنيد و وقتي تمام شد از جاي ديگري آب مي‌آوريم. وضع در مورد رودخانه ارس هم به همين شكل است؟ ارس يك رودخانه مرزي است و ايران با كشور همسايه در مورد اين رودخانه پروتكل دارد و سهم آبي هر كشور در آن مشخص شده است و هر سال كنترل مي‌شود. اگر قرار باشد ما آب را از رودخانه ارس به درياچه اروميه برسانيم بايد ببينيم آيا قرار است سهم آب بيشتري برداشت كنيم (كه نمي‌شود)‌ يا اين كه سهم آبمان را استفاده نكنيم و آن را به درياچه اروميه منتقل كنيم كه البته چنين كاري منطقي به نظر نمي‌رسد. انتقال آب‌هاي بين‌حوزه‌اي علاوه بر مسائل فني، بحث‌هاي هزينه‌اي را هم دارد. بعضي وقت‌ها ممكن است محاسبه كنيم كه مثلا اگر 100 واحد هزينه كنيم مي‌توانيم يك مترمكعب آب وارد درياچه اروميه كنيم، ولي بعضي وقت‌ها مي‌بينيم با هزينه‌ كردن 50 واحد و صرفه‌جويي مي‌توانيم همان يك مترمكعب آب را تامين كنيم. پس منطق برنامه‌ريزي مي‌گويد بايد با همان 50 واحد كار را پيش برد البته مسائل مربوط به انتقال‌‌هاي بين حوزه‌اي بسيار پيچيده و فني است و ضمن اين كه ما آن را به طور كامل رد نمي‌كنيم، اما معتقديم بايد مطالعات دقيقي در موردش انجام شود و به عنوان كمك به درياچه مدنظر قرار بگيرد.

در كنار چالش‌هاي بيشتر شناخته شده تالاب‌هاي كشور، موضوع به خطر افتادن تنوع‌زيستي اين پهنه‌هاي آبي نيز بسيار مهم است. آيا شما اين مساله را در طرح جامع مديريت تالاب‌ها ديده‌ايد؟

بحث تنوع زيستي در تالاب‌ها بحث اصلي در طرح ماست كه دفتر عمران ملل متحد براي حفظ تنوع زيستي، اين طرح را با دولت به اشتراك گذاشته است. وقتي تنوع زيستي تهديد مي‌شود علتش همه آن چيزهايي است كه تالاب‌ها را تهديد مي‌كند، مثل كمبود آب و آلودگي‌ها. در بعضي موارد ما تلاش كرده‌ايم تنوع زيستي را تا جايي كه امكان داشته حفظ كنيم و در يك حداقل نگه داريم تا بتوانيم در بلندمدت شرايط را بهبود ببخشيم. مثلا در تالاب پريشان كه بخش‌هاي زيادي از آن خشك شده بود با كمك چشمه‌هايي كه باقي‌مانده بود و كمك مسوولان و جوامع محلي توانستيم آبگير كوچكي را در حاشيه تالاب ايجاد كنيم و ماهي‌ها و گونه‌هاي وابسته به آب را به صورت موقت نگهداري كنيم تا اگر شرايط احيا فراهم شد و در نتيجه اقدامات ما تغييرات اقليمي به وجود آمد، ظرفيت تنوع‌زيستي منطقه كاملا از بين نرفته باشد و ذخيره مورد نياز براي احيا وجود داشته باشد. پس يك بخش كار به اين شكل در حال انجام است. همچنين براي تالاب پريشان ما با اراده كل شيلات و كميته محلي تالاب و مجموعه استانداري در حال پيگيري يك طرح احياي آبزيان هستيم تا بتوانيم گونه‌هاي ماهيان بومي موجود در تالاب را علاوه بر آن آبگير كوچك در جايي ديگر نيز حفظ كنيم. البته يك بخش از تنوع‌زيستي هم تابع شرايط است، مثلا در مورد پرنده‌هاي مهاجر وضع به اين صورت است كه آنها در مسير مهاجرتشان اگر با تغييرات در وضعيت تالاب روبه‌رو شوند زيستگاه‌هاي جايگزيني را انتخاب مي‌كنند و وقتي احيا صورت مي‌گيرد دوباره به محل قبل برمي‌گردند. براي مثال در مورد درياچه اروميه كه در سال‌هاي اخير ميزان شوري‌اش بسيار زياد شده در يكي دو سال آغاز افزايش شوري، پرندگان مهاجر بدون اين كه بدانند وارد درياچه شدند و پر و بالشان گرفتار بلورهاي نمكي شد و تعدادي از آنها نيز از بين رفتند. براي همين سال‌هاي بعد با توجه به شرايط موجود، پرنده‌هاي مهاجر، زيستگاه‌هاي حاشيه درياچه اروميه را انتخاب كردند. براي همين ما در تلاشيم اين زيستگاه‌هاي آب شيرين حاشيه‌اي را به عنوان زيستگاه‌هاي جايگزين حفظ كنيم. در مورد ساير تالاب‌ها هم همين برنامه را داريم چون تنوع‌زيستي تا حدي تحمل اين نوسانات را دارد هر چند آسيب هم مي‌بيند. كارشناسان و دوستداران محيط زيست باوردارند با تداوم وضع موجود درياچه اروميه، پريشان، شادگان و... به زودي خشك شده و به كانون‌هاي بحران تبديل خواهند شد. فكر مي‌كنيد با توان مديريتي ما و پتانسيل‌هاي موجود آيا طرح مديريت تالاب‌ها مي‌تواند اين بحران را رفع كند؟ البته من نمي‌خواهم به اين سوال پاسخ بدهم چون استراتژي ما اين است كه از همه نظرات استقبال كنيم و بي‌شك تمام نظرات از سر دلسوزي مطرح مي‌شود و در جاي خودشان نظرات درستي هم هستند و ما فقط بايد آنها را تحليل كنيم، اما از جهتي تاييد مي‌كنم كه اگر اين تالاب‌ها خشك شوند قطعا به كانون‌هاي گردوغبار و آلودگي تبديل شده و بر معيشت مردم منطقه اثر خواهند گذاشت. ولي با توجه به اين كه ما توانسته‌‌ايم فرآيندهاي بين بخشي را تصويب كنيم و ساختارهاي اجرايي‌اش را طراحي كنيم و همگرايي لازم بين دستگاه‌ها را به وجود بياوريم اميدواريم آينده خوبي پيش‌روي ما باشد، چون آن رويكرد قديمي كه مي‌گفت ما بايد به صورت بخش بخش كار كنيم هرگز به احيا منجر نمي‌شد. البته هنوز هم اين هشدار و زنگ خطر وجود دارد كه اگر اين تالاب‌ها آسيب ببينند و از بين بروند، حتما به كانون‌هاي بحران و مشكل تبديل خواهند شد و تبعات اقتصادي و بهداشتي، تنوع‌زيستي و معيشتي به وجود خواهند آورد. البته شما ابتداي توضيحات‌تان گفتيد كه نمي‌خواهيد پاسخ اين سوال را بدهيد، ولي من مي‌گويم شما به ما پاسخ نمي‌دهيد بلكه از طرح تحت مديريت‌تان دفاع مي‌كنيد. شما تا چه حد به اثربخش بودن طرح مديريت تالاب‌ها باور داريد؟ هم در برنامه چهارم و هم در برنامه پنجم توسعه از درياچه اروميه نام برده شده است، اما اجراي اين برنامه‌ها با مشكلات زيادي روبه‌رو شده مثل زمانبر شدن، نيازمند وجود نگرش يكپارچه بين دستگاه‌ها بودن و ايجاد تعامل بين منافع و وظايف دستگاه‌هاي مختلف. پيش‌بيني من اين است كه ما براي احياي تالاب‌ها با يك كار سخت و چالشي روبه‌رو هستيم، اما به هر حال به آن تن داده‌ايم و واردش شده‌ايم. ما حدود 60 درصد مسير را با همه سختي‌هايش رفته‌ايم و آن 40 درصد باقيمانده راه سخت‌ترين قسمت آن نيز است، اما من با توجه به اين كه مي‌بينم يك كار علمي در حال انجام است و مراجع فرابخشي هم از كار حمايت مي‌كنند اميدوارم در اين راه سخت به نتيجه برسيم، هر چند تصريح مي‌كنم اگر همه چيز درست و دقيق انجام شود شما بايد 5 سال ديگر منتظر احياي مثلا درياچه اروميه باشيد. مريم خباز /جام جم

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: