افشاگری، اقدامی علیه قانون و اعتماد مردم
شما دست به یک حمله پیشگیرانه میزنید، نقاط ضعف طرف مقابل را سریعا شناسایی میکنید یا از قبل اینکار را کردهاید و یا راه سادهتر، حملهای بر اساس علاقمندیهای جامعه و یا طرفدارانتان ترتیب میدهید و...
: اگر شما هم از کاربران دائمی سایتهای خبری و یا روزنامهها باشید شاید اولین چیزی که در یک تیتر توجه شما را به خود جلب میکند کلمهای به نام «افشاگری» باشد، تجربه هم نشان داده که نه تنها ذائقه ایرانیها که ذائقه اکثر مردم جهان با این کلمه سازگار است و به آن علاقمند هستند. شاید از همین رو است که پدیدهای مانند «ویکی لیکس» در دنیا مورد توجه قرار میگیرد، در ایران اما قضیه اندکی متفاوت است. همانگونه که اشاره شد افشاگری اگر رسانهای شود مورد توجه قرار میگیرد، در دنیا رسم بر این است که این رسانهها و یا افراد خارج از قدرت دست به افشاگری علیه اصحاب قدرت و ثروت بزنند، قاعدهای که در ایران برعکس شده است، یعنی این صاحبان قدرت و ثروت هستند که با استفاده از تریبونهایی که در اختیار دارند دست به افشاگری میزنند. در اینجا قصد بررسی چرائی این پدیده وارونه در ایران را نداریم و تنها به نکاتی اجمالی اشاره میکنیم؛ فرض کنید شما به عنوان یک مدیر، یک جریان سیاسی و یا فردی که دارای جایگاه اجتماعی یا سیاسی است قرار است مورد حمله و یا انتقاد فرد یا جریانی قرار بگیرید و شما هم از این واقعه که قرار است رخ دهد مطلع هستید، برای مواجه با این حمله یا انتقاد که با یک اشتباه کوچک شما میتواند جایگاه شما را به شدت به خطر بیاندازد چه تصمیمی میگیرید؟ آیا تلاش میکنید که از حالا خود را برای پاسخهای دقیق و مستند به انتقادات و یا ادعاها آماده کنید یا به تاکتیک فوتبالی «بهترین دفاع حمله است» روی میآورید؟ برای انتخاب این دو راه، دست به ارزیابی زمانی و پروسهای که باید طی شود تا حقانیت و یا محکومیت شما اثبات شود میزنید، راه اول بدون شک در فضای کشورمان گرچه روندی اصولی و قانونی است اما زمانبر است و گاه این زمان آنقدر طولانی است که تا شما بیائید حقانیت خود را ثابت کنید و بخواهید مدارک و مستندتان را به مراجع ذی صلاح ارائه دهید آنقدر طول میکشد که اصل ماجرا از ذهن افکار عمومی پاک شده، شما جایگاه خود را از دست دادهاید و تصویری که از شما در ذهن مردم نقش بسته فردی گناهکار یا ناکارآمد است و تغییر این ذهنیت خود صبر ایوب میخواهد! اما راه دوم؛ شما دست به یک حمله پیشگیرانه میزنید، نقاط ضعف طرف مقابل را سریعا شناسایی میکنید یا از قبل اینکار را کردهاید و یا راه سادهتر، حملهای بر اساس علاقمندیهای جامعه و یا طرفدارانتان ترتیب میدهید و بر اساس مدارک نه چندان مستند و ترجیحا بر اساس شایعات دست به یک حمله میزنید، اگر زمان سنجی و منفعت سنجی میکنید به این نتیجه میرسید که در کوتاهترین زمان ممکن به حداکثر منافع میرسید، شما محبوبتر میشوید چون جسارت داشتید دست به افشاگری زدید و از حمله یا انتقاد طرف مقابل یا در امان میمانید چون به دلیل افشاگریهای شما وقت حمله را ندارد و یا حمله و انتقادش چندان برای مردم محلی از اعراب ندارد، چرا که طرف مقابل از قبل محکوم شده است. بنابراین احتمال اینکه شما به عنوان یک سیاستمدار یا چهرهای شناخته شده در جامعه برای جلوگیری از به خطر افتادن موقعیت خود راهکار دوم را انتخاب کنید بسیار بالاست. نتیجه افشاگری؛ خوب یا بد؟ همانطور که اشاره شد فواید آنی راهکار دوم آنقدر وسوسهانگیز است که انتخاب این راه برای بسیاری در اولویت قرار میگیرد، اما بگذارید به نتایج بلندمدت این افشاگری هم اشارهای گذرا کنيم. شما نه به عنوان یک چهره یا جریان سیاسی یا اجتماعی که به عنوان فردی از جامعه اگر بشنوید یا ببینید که کسی از اصحاب قدرت، دست به افشاگری علیه فرد یا جریانی خارج از قدرت و یا بدتر از آن، داخل قدرت بزند، چه نتایجی از این رفتار یا تاکتیک دریافت میکنید؟ الف- ضعف قانون: چند دقیقه یا چند روز است که از افشاگری یکی از مسئولین میگذرد و ذهن شما را یک سئوال بزرگ به شدت مشغول کرده است، «مگر کشور قانون ندارد؟!»؛ تعجب نکنید! این سئوالی است که در ذهن غالب افراد جامعه بعد از یک افشاگری توسط یک مسئول آن هم در عرصه عمومی به وجود میآید. هر افشاگری از سوی مسئولین توسط مسئولان دیگر و یا افراد خارج از قدرت، در انظار عمومی را به جرات میتوان یک قانونگریزی دانست و حتی بدتر از آن هیچ انگاشتن قانون، چرا که این عمل به معنای آن است که قانون موجود آنقدر ضعف دارد و یا مجریان قانون و یا قاضیانی که بر اساس این قانون قضاوت میکنند آنقدر ضعف دارند و یا تحت تسلط جریان رقیب هستند که انتخاب راهکار قانونی یعنی به سرانجام نرسیدن ادعایی که در مقابل جریان یا فرد مقابل وجود دارد. به بیان واضحتر، تاکنون بارها و بارها تلاش شده که این ادعا از مراجع قانونی پیگیری شود اما به سرانجام نرسیده است و آیا این رفتار یا تاکتیک که برای مستحکمتر جایگاه سیاسی یا اجتماعی فرد یا جریانی اتخاذ شده اثری جز ضعیف نشان قانون و دعوت به قانونگریزی نیست؟ ب- سقوط اخلاق: اخلاق گرچه در عرصه سیاست جایگاهی که باید ندارد، اما جایگاه اخلاق در کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران، جایگاهی ویژه است چرا که اکثریت قریب به اتفاق مردم این کشور، به نظامی آری گفتهاند که تلفیقی از جمهوریت و اسلامیت است و اسلام دین اخلاق، رحمت و عدالت است، بنابراین انتظاری که از نظامی چون جمهوری اسلامی ایران از منظر اخلاقی میرود یک انتظار حداکثری است. افشاگری را اگر بخواهیم سادهتر تعریف کنیم یعنی «بزن، در رو»!، فرد افشاگر- منظور مسئول افشاگر است- با خیال راحت در جمعی از مردم یا در یک رسانه و در حالیکه فرد یا نماینده جریانی که قرار است مورد اتهام قرار گیرد غائب است را به رگبار اتهامات میبندند و با لبخندی بر لب که نشانه پیروزی است این افشاگری را تمام میکند، بدون اینکه طرف مقابل امکان دفاع از خود را داشته باشد. آیا در اذهان عمومی این عمل چیزی جز زیرپاگذاشتن اخلاق است؟ و آیا این عمل نشانه سقوط اخلاق در بین مسئولین نیست؟ ج- بیاعتمادی مردم: بزرگترین سرمایه هر نظام سیاسی، اعتماد عمومی است و بدون شک این سرمایه در یک نظام سیاسی- الهی ارزشی صدچندان داشته و دارد. با هر افشاگری آن هم در عرصه عمومی این سئوال در ذهن مردم به وجود میآید که «ببینید چه خبر است که اینگونه علیه هم افشاگری میکنند»! یعنی فساد آنقدر در این سیستم ریشه دوانده که به صراحت در تریبونهای عمومی مطرح میشود و هر افشاگری از این دست یعنی کم شدن و کمتر شدن اعتماد به نظام. در ابتدای بحث هم تاکید شد که قصد بررسی چرائی وقوع افشاگریها را نداریم، در پایان هم تاکید میکنیم که این افشاگری میتواند از منظرهای مختلف مورد بحث و بررسی قرار گیرد و نتایج منفی متعددی را برای این افشاگریها بر شمرد که از حوصله این بحث خارج است و تنها طرح این مباحث تلنگری بود برای ما و مسئولین که بدانیم هر افشاگری از سوی یک مسئول علیه مسئول یا فردی خارج از قدرت آن هم در عرصه عمومی، نتیجهای جز تضعیف قانون، رواج بداخلاقی و بلکه بیاخلاقی و از دست دادن اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی ندارد. با اشاره به این نتایج اجمالی آیا افشاگری به این سبک، نوعی خیانت به نظام محسوب نمیشود؟ این سئوالی است که باید بیشتر روی آن فکر کنیم!