حمايت اپوزيسيون از جريان انحرافی

همچنين هر چه تكثر و واگرايي در درون نظام سياسي بيشتر شود، هر چند هدف درگيري هاي فعلي پلوراليسم نيست اما تبعات ناخواسته آن به ناتواني نظام سياسي در استقرار حاكميت يكپارچه منجر مي شود.

کد خبر : 147716

روزنامه كيهان ستون اخبار ويژه خود را به موضوعات زير اختصاص داد: *گزارش خواندني از گورستان اسقاطي هاي ضد انقلاب كاربران شبكه بالاترين از ورشكستگي مطلق اين رسانه هماهنگ كننده عناصر ضد انقلاب در فضاي مجازي خبر مي دهند. يكي از اين كاربران مي نويسد: "ديروز صفحه فيس بوك 25 بهمن لينك يك نظرسنجي رو فرستاد كه به نظر خيلي خوب ميومد امروز رفتم لينك رو بفرستم بالاترين، ديدم يكي ديگه از كاربرا زحمتش رو كشيده. لينك رو ديروز فرستاده بود اما من نفر يازدهم بودم كه راي مثبت دادم!!! واقعا اين يعني چي؟ نفر يازدهم؟؟؟ مگه نميخواين تو گوش شوراي هماهنگي رسما فرو كنيد كه واقعا چي ميخواين؟ بابا يكم بيشتر توجه كنيد. التماس ميكنم... يا داريم تو سر و كله هم ميزنيم يا داريم لينك سرگرمي يا بدون ارزش واقعي داغ مي كنيم! " يادآور مي شود اغلب مطالب بالاترين مراجعه كنندگاني بين 5 تا 30 نفر را شامل مي شود و در ايام خاص كه شبكه مذكور برخي مطالب را خيلي داغ مي كنند شمار بازديدكنندگان برخي مطالب خاص بين 200 تا هزار يا هزار و پانصد كليك را شامل مي شود. در ارزيابي اين افت شديد مراجعه كنندگان، يكي از همكاران دايمي بالاترين در گزارشي نوشت: پس از مدت ها، امروز سري به بالاترين زدم، ياد آن بالاترين گرامي! به ياد اولين روزي كه دعوتنامه بالاترين را دريافت كردم، روزي كه پس از اين كه ماه ها بالاترين را مي خواندم، بالاخره موفق به دريافت مجوز ورود شده بودم شوق كسب امتياز هزار و پانزده هزار! اولين موضوع داغي كه ايجاد كردم و دوستاني كه پيدا كردم! اما به محتواي سايت كه نگاه كردم، لبخند بر لبم خشكيد و بي تعارف بگويم، تلخ بود! اين تلخي به اين دليل بود؛ بالاتريني كه روزگاري با تكيه بر دانش كاربران و زحمات مديرانش، محتوايي ارائه مي كرد كه در جاهاي ديگر به راحتي قابل دسترسي نبود، امروز تمام محتوايش تبديل به بازنويسي اخبار روزمره سايت هاي خبري شده بود كه به شكلي ديوانه وار خبرها در آن تكرار شده بودند با خودم گفتم اين تلخي شايد از صلبيت من باشد. از اين رو به سراغ صفحه شخصي كساني رفتم كه در بالاترين از آنها بسيار آموخته بودم. يافتنشان در جايي ديگر ميسر بود! رفتم سراغ شناسه "مرلين ". از او بسيار آموخته بودم. لينك هايش معمولا پرطرفدار بودند. اما وقتي به خانه اش رفتم، متوجه شدم كه او از آنجا كوچيده است و تنها يادداشتي براي من گذاشته است به اين شرح: "براي آزادي به بالاترين آمدم و براي پايداري آزادي از بالاترين مي روم. در اعتراض به تك روي مديران بالاترين، بالاترين را ترك مي كنم. آزموده را آزمودن خطاست " پس گفتم سري به "آرش خان " مي زنم! آرش خان اهل قلم و مطبوعات بود، به خانه اش رفتم! اما او هم ديگر آنجا نبود. برايم نوشته بود: "در اعتراض به 1) نقض حريم آزادي بيان و سانسور 2) دخالت مديريت در محتواي سايت 3) امتياز ويژه قايل شدن براي برخي كاربران خاص 4) بسته شدن بي دليل حساب كاربران تا اطلاع ثانوي بالاترين را تحريم خواهم كرد. " همكار پشيمان بالاترين مي افزايد: پس از آن سراغ وب "پلار " رفتم. اين نظر او ماهيچه هاي بسط يافته صورتم را منقبض كرد. او نوشته بود "اصلا بحثي پيش نمي آيد دوست من... اشتباه من بود كه دوباره به اين فضا اعتماد كردم و ارسال لينك را از سر گرفتم ". پلار هم احساس تنهايي مي كرد! وقتي به خانه ديگر كساني كه مي شناختم و فضاي كنوني بالاترين را با حضور آنها عجيب مي دانستم سر زدم، متوجه شدم كه مشكل از كجا است. تقريبا هيچ كدام نبودند. محافظه كار (Conservative) نوشته بود "مرد عمل بودن من بدين معناست كه ميدانم در كوبيدن سر به ديوار، اين سر است كه ميشكند نه ديوار (آنتونيو گرامشي)/بالاترين امروز به همان ديوار تبديل شده است. سرم را نمي كوبم، راهم را كج ميكنم و ميروم، بي هيچ حرف اضافه اي مارتين هم نوشته بود "گفتنش برايم خيلي دردناك است، درست مثل لحظه اي است كه عزيزي به تو پشت مي كند و مي رود... اما با مجموعه اتفاقاتي كه رخ داد بايد با تلخ كامي بگويم كه بالاترين ارزاني مديريت نابخردش! " اسد ميرزا نوشته بود در اعتراض به سياست هاي بالاترين در تحريم هستم. وي همچنين تاكيد مي كند: خروج اعتراض آميز افرادي از بالاترين كه در آنجا وقت گذاشته اند و واقعا به فعاليت در آنجا اميد داشته اند، آن هم با تعداد زياد، به هيچ وجه طبيعي نيست. مشكل از فضايي است كه آنها را فراري داده است. اين تحول در بالاترين اتفاق افتاده است. "اطلس " نوشته بود "براي خودم متاسفم كه زماني بالاترين رو جدي مي گرفتم. " ترمينوس نيز نوشته بود "خبرها رو ميشه همه جا خوند، حالا كه قراره دوستان خوبم نباشند صفحه داغ بالاترين تبديل خواهد شد به يك يا دو خبر يكسان از ده سايت مختلف. فعلا ترجيح ميدهم بجاي بالاترين به وبلاگ دوستان مراجعه كنم. " اين ضد انقلاب سرخورده در پايان مي نويسد: اين جست و جو براي من گران آمد. تقريبا هر چند ماه يكبار تعدادي از بالاترين كوچ مي كنند و برنمي گردند. 90 درصد كاربراني كه نام بردم ديگر در بالاترين نيستند. *رازگشايي ژنرال پاكستاني از ترور بن لادن و سياست زمين سوخته رئيس سابق سرويس اطلاعاتي ISI پاكستان گفت زمان خروج آمريكا از افغانستان فرا رسيده و بنابراين مانند هنگام فرار شوروي ها از افغانستان بايد منتظر خرابكاري هاي آمريكا بود. ژنرال حميد گل در گفت وگو با "اسلام تايمز " درباره ادعاي اخير آمريكا مبني بركشتن بن لادن و حواشي آن گفت: آمريكا قرار است از ماه ژوئيه (تيرماه) خروج از افغانستان را آغاز كند. همه اين اقدامات جهت آماده كردن زمينه خروج است. آنها مي خواهند با يك بهانه اي جنگ به پايان برده شود. براي پاكستان هم ضروري است كه جنگ پايان يابد و آمريكا از منطقه خارج شود و آمريكا هم مي خواهد خود را از جنگ نجات دهد. آمريكايي ها مانند فيلم هاي هاليوودي وارد اين منطقه شده بودند و براي تسلط بر منابع طبيعي اينجا نقشه كشيد. همكاري بين سيا و آي اس آي تا حدي وجود داشت. ولي تا جايي كه به كشته شدن اسامه بن لادن مربوط مي شود، من قبول ندارم كه او در اين عمليات كشته شده است. طبق اطلاعات من او خيلي وقت پيش در اثر مرگ طبيعي از بين رفته بود. واقعيت امر اين است كه زمان خروج آمريكايي ها از افغانستان فرا رسيده است. اكنون ما درگير اين مباحث شويم كه چه اتفاق افتاد، چگونه اتفاق افتاد، چرا اتفاق افتاد، تمام اين حرف ها را بايد كنار گذاشت و ديد كه در آينده بايد چه كار كنيم؟ آمريكا موقع خارج شدن از افغانستان خرابكاري هاي زيادي را انجام مي دهد. ما بايد فكر كنيم كه چطور از آن خرابكاري ها در امان بمانيم؟ در افغانستان انتقال قدرت چگونه انجام بپذيرد. ما بايد ببينيم كه با توجه به اوضاع چگونه اين كار صورت بگيرد. بايد مواظب باشيم كه بين ما و ايران فاصله ايجاد نشود. وي با پيش بيني احتمال كودتاي مخملي در پاكستان افزود: دموكراسي غربي مناسب جامعه پاكستان نيست. براي ما نظام جمهوري اسلامي مناسب است، نظامي كه حضرت پيامبر اكرم(ص) آن را به ما نشان داد. اصول دمكراتيكي كه به طور مستقيم از قرآن كريم استخراج مي شوند را بايد الگوي خود قرار داد. اگر ما بر اين هدف متحد شويم هيچ مشكلي نخواهد بود و ما خواهيم توانست از دست اين احزاب سياسي راحت شويم كه غيرت ملي را فروخته اند و داراي حساب هاي بانكي در خارج از كشور مي باشند. رئيس سابق سرويس اطلاعاتي ارتش پاكستان درباره اين پرسش كه مراد شما از خرابكاري آمريكا چيست گفت: آمريكا ما را با هم درگير مي كند، جنگ داخلي راه مي اندازد، مانند كاري كه شوروي موقع خروج از افغانستان انجام داد. زماني كه شوروي از افغانستان بيرون رفت و آمريكا هم فرار كرد ما با مشكلات زيادي مواجه شديم. آن موقع مسئله مهم افغانستان انتقال قدرت بود. الان هم آنها مي خواهند دولتي در افغانستان تاسيس كنند كه پيش قراول آمريكا باشد. آمريكايي ها همان استراتژي را براي پاكستان آماده كرده اند شما مطلع هستيد كه وقتي انگليس از اين منطقه بيرون رفت بحران كشمير را باقي گذاشت كه به علت آن ما تا امروز دچار مشكلات هستيم. لذا بايد متوجه باشيم كه وقتي اينها از افغانستان خارج مي شوند مشكلات زيادي را پشت سر باقي مي گذارند كه ملت با آن درگير مي شود و اين تهديدي براي امت اسلامي باقي مي گذارد. *ايران خودرو و سايپا در آستانه تصرف توسط جريان انحرافي در حالي كه به دليل طرح مسأله ادغام، وزارتخانه هاي صنعت و معدن و رفاه بدون وزير به كار خود ادامه مي دهند، جريان انحرافي كه از سال گذشته برنامه گسترده اي براي تصاحب سهام خودروسازان كشور طرح ريزي كرده بود، در حال تكميل برنامه هاي خود است. به گزارش خبرنگار ما، پس از آنكه در سال 1389 و در راستاي اجراي اصل 44 قانون اساسي، شركت خودروسازي سايپا با گردش مالي بالغ بر 25 هزار ميليارد تومان در اختيار تكنوكرات هاي دولت اصلاحات و جريان انحرافي مستقر در دولت قرارگرفت، در روزهاي اخير نيز بورس تهران شاهد عرضه 9/4 درصد از سهام شركت ايران خودرو بود كه خبرهاي دريافتي حاكي است عرضه اين سهام با هماهنگي كامل و به منظور واگذاري كامل به گروه سايپا بوده است. در حال حاضر سه گروه در حال رقابت براي تصاحب اين سهام هستند كه جدي ترين گزينه مالكين گروه سايپا مي باشند. نكته جالب توجه در اين ميان مالكيت 2 عضو هيأت مديره ايران خودرو توسط گروه سهامداران سايپاست. در صورت تصاحب سهام عرضه شده در بورس، گروه سايپا اميد دارد كه سومين عضو هيأت مديره ايران خودرو را نيز در اختيار خود بگيرد كه در اين صورت بايد پذيرفت كه صنعت خودروسازي ايران با هماهنگي سياسي و با كمترين هزينه در اختيار يك گروه خاص قرار گرفته است. همچنين سازمان خصوصي سازي به تازگي عرضه بلوك 5/2 درصدي سهام شركت سايپا را به مقدار 260 ميليون سهم در تاريخ سوم خرداد و بابت رد ديون دولت به پيمانكاران وزارت آموزش و پرورش در سايت خود آگهي كرده است. لازم به ذكر است براي رد ديون دولت به پيمانكاران وزارت آموزش و پرورش و وزارت مسكن و شهرسازي يك روز قبل و در تاريخ 2 خرداد نيز سهام چند شركت از طريق فرابورس و مزايده عرضه خواهد شد كه به هيچ وجه قابل مقايسه با ارزش سهام سايپا نيست. البته اين امر سابقه نداشته كه دولت براي رد ديون، سهام شركت هاي خودروسازي را كه از ارزش بالايي برخوردار است عرضه كند اما شايد اين بار به دلايل خاصي اين امر صورت مي گيرد! گفتني است پيشتر با فروش بلوك 18 درصدي سهام سايپا و واگذاري دو بلوك 1/11 درصدي گروه بهمن و 8/17 درصدي شستا، عملاً شركت خودروسازي سايپا به شركت سرمايه گذاري سايپا واگذار شد و در واقع سايپا، سايپا را خريد و مديريت يكي از نزديكان رئيس دفتر رئيس جمهور در اين شركت مادام العمر شد! شايان ذكر است روزنامه كيهان در تاريخ يكشنبه 11 ارديبهشت سالجاري در يادداشتي تحت عنوان "فرماني كه 10 ساله شد " پشت پرده واگذاري شركت خودروسازي سايپا را آشكار ساخت. روزنامه كيهان در آينده اي نزديك به ابعاد ديگري از اين واگذاري ها اشاره خواهد كرد. *اپوزيسيون با حمايت از جريان مسئله دار نوك حمله را متوجه ولايت فقيه كند يكي از عناصر فراري ضدانقلاب با استقبال از تحركات جريان انحرافي براي ايجاد تقابل و شكاف در حاكميت تصريح كرد: برخلاف خواست رهبري و منتقدان اصولگرا كه بنا دارند از تنش ها كاسته شود و فضا به سمت آرامش برود، تشديد دعوا و تندتر شدن فضا به نفع اپوزيسيون سبز است. علي افشاري در تحليلي كه از سوي پايگاه اينترنتي تهران ريويو منتشر شده، برخي اوهام و آرزوهاي ناكام محافل ضدانقلاب را لو مي دهد و مي نويسد: رصد كردن واقعيت هاي كنوني صحنه سياسي ايران گوشزد مي سازد كه با توجه به ركود جريان سبز و برآوردن دوباره سرخوردگي و يأس در اين جريان، ناگزير، اختلاف در حاكميت مسئله اصلي كوتاه مدت سياسي ايران خواهد بود. شكاف پديد آمده فرصتي را در اختيار مخالفان قرار مي دهد اما برخورد انفعالي آن را تلف مي سازد. اين عنصر متوهم كه در استخدام محافل نومحافظه كار آمريكايي قرار دارد، به اپوزيسيون ضدانقلاب توصيه مي كند: واكنش مناسب، محتاج در نظر گرفتن اصولي است. نخست پرهيز از شتابزدگي براي اقدام عمل مستقل در مقطع فعلي است. هرگونه تحرك و دعوت به تجمع و تحصن در اين روزها مي تواند در روند ايجاد شكاف در درون حاكميت اخلال ايجاد كند و زمينه را براي متحد شدن دوباره آنها عليه جنبش سبز مساعد سازد. خويشتن داري و صبر هوشمندانه كمك مي نمايد تا سطح درگيري به نقطه بازگشت ناپذير ارتقا يابد(!!) وي مي افزايد: مولفه ديگر، اجتناب از سمت گيري به نفع طرفين ماجرا و ادغام در پروژه هاي آنان است. طرفين در ستيزه جويي در سياست خارجي و اقتدارگرايي متفق القول هستند، فقط حلقه ياران [خاص] دولت به صورت نسبي به سياست هاي فرهنگي باز اعتقاد دارند. بنابراين شكاف مردم سالاري و آمريت قابل تحويل به كشمكش هاي اخير نيست اما برخورد فعال با اين شكاف و گسترش آن كمك مي كند تا هم فشار بر روي اپوزيسيون كاهش يابد هم فرصت براي تحرك سياسي مهيا گردد. همچنين هر چه تكثر و واگرايي در درون نظام سياسي بيشتر شود، هر چند هدف درگيري هاي فعلي پلوراليسم نيست اما تبعات ناخواسته آن به ناتواني نظام سياسي در استقرار حاكميت يكپارچه منجر مي شود. اين عنصر نفوذي گروهك نهضت آزادي در دفتر تحكيم كه در آمريكا زدگي روي دست نهضتي ها بلند شد و حتي از تحريم ملت ايران و اطلاعات فروشي و نوكري براي آمريكا دفاع كرده است، در ادامه نوشته خود آورده است: اگر منازعه به سطح زورآزمايي خياباني كشيده شود، فرصت بسيار مناسبي براي ماست تا با نيروي بيشتري در مقابل حاكميت قرار بگيريم. البته نيروهاي حامي جريان تقابل، به ميزان زيادي كمتر از نيروهاي وفادار به رهبري است. در مجموع تضعيف رهبر و ولايت فقيه ارزش بيشتري براي اپوزيسيون دارد زيرا ولايت فقيه جنبه نهادي و دائمي دارد. همچنين نيروهاي تندرو و حاضران هميشگي صحنه ها، حول اين نهاد سازماندهي شده اند. آنها ريشه دارتر از جريان حامي [خاص] دولت هستند كه پايگاه مشخصي درون نظام ندارد. وي در پايان با بيان اين كه "جريان احمدي نژاد [جريان انحرافي نفوذي در دولت اصولگرا] بدون اتكاء به رهبري توان بقاي مستقل ندارد و ماهيتش به جريان ميرا و گذرا نزديك تر است "، محور اهداف ضدانقلاب را خدشه به ولايت فقيه توصيف كرده و مي نويسد: بنابراين معطوف كردن جبهه اصلي حملات به رهبري و جايگاه ولايت فقيه به مراتب كارآمدتر است. اين اظهارات از سر توهم هر چند نگاه خريدارا نه محافل ضدانقلاب نسبت به جريان انحرافي را نشان مي دهد در عين حال از يك سو واماندگي اپوزيسيون را نشان مي دهد و از ديگر سو آشكار مي سازد كه آنان همچنان در توهم و جهل مركب خويش غوطه مي خورند و اصطلاحا آنها را يابو برداشته است و الا اگر جز اين بود به يك باند فاقد ريشه در ميان ملت و حاكميت و نخبگان دل نمي بستند و حماقت حمايت از ورشكستگاني چون موسوي و كروبي را تكرار نمي كردند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: