جريان انحرافی محصول حجتيه جديد

تلاش براي القاي پديد آمدن علائم و نشان هاي آخرالزمان و جاي دادن برخي عوامل و عناصر خود در فهرست مربوط به آن علائم كه اصرار بر معرفي سيد يماني، سيدخراساني و شعيب بن صالح، سفياني و ... در همين راستا قابل ارزيابي است.

کد خبر : 147613

هفته نامه صبح صادق: برخي از فعالان سياسي و مذهبي در ماه هاي اخير با ديدن علائمي از يك انحراف اعتقادي- سياسي خطر شكل گيري فرقه اي انحرافي را هشدار مي دهند كه گاه از آن به نوحجتيه يا حجتيه اي هاي جديد ياد مي شود. برخي از فعالان سياسي و مذهبي در ماه هاي اخير با ديدن علائمي از يك انحراف اعتقادي- سياسي خطر شكل گيري فرقه اي انحرافي را هشدار مي دهند كه گاه از آن به نوحجتيه يا حجتيه اي هاي جديد ياد مي شود. شايد علت اين نامگذاري ، سابقه گرايش برخي ليدرهاي اين جريان به تفكر حجتيه در گذشته و يا نقاط اشتراك آنان در قرائت انحرافي از عقيده مهدويت و پديده ظهور باشد، اما در يك مورد از نتايج مشترك اين قرائت ها نمي توان ترديد داشت و آن هم اينكه، حجتيه سنتي در دوره پيش از پيروزي انقلاب با حمايت با واسطه ساواك و دستگاه هاي امنيتي انگليس و آمريكا به نفي سياست ديني و رهبري حضرت امام خميني و به عبارتي دقيق تر تئوري ولايت فقيه و رهبري انقلاب اسلامي رو آورده بود و امروز نيز حجتيه جديد با حمايت با واسطه برخي جريانات فرامرزي و احتمالاً فراماسونري باز هم به نفي ولايت مطلقه فقيه و مقابله با رهبري نظام مقدس جمهوري اسلامي مي پردازد. البته با اين تفاوت كه حجتيه سنتي با ليدرهاي سنتي و چهره اي متحجر چون، شيخ حلبي شناخته مي شد، اما ليدرهاي حجتيه نو را بايد در چهره هايي مكلا و شبه روشنفكر ديد كه از روحانيت و مرجعيت نيز عبور كرده و مدعي شفاف و زلال بودن شده و با ادبياتي صوفيانه نيز سخن مي گويند. از آنجا كه يكي از عوامل اصلي در بروز برخي چالش هاي سياسي احتمالي در آينده اين تفكر انحرافي است، در اين نوشتار به توضيح ابعادي از آن مي پردازيم: الف) چيستي و ماهيت حجتيه جديد جريان حجتيه اي جديد را مي توان، باندي برخاسته از انحراف و نفوذ معرفي كرد كه با سوء استفاده از عقيده به مهدويت و تأثيرپذيري از برداشت هاي انحرافي و گمراهانه از شرايط و شكل ظهور پديد آمده است. در واقع ريشه هاي فكري و عقيدتي اين جريان به انجمن حجتيه برمي گردد ولي به جاي فرار از سياست و محدود شدن به مبارزه با بهائيت و بي اعتنايي به سياست، حجتيه جديد به مصادره سياست ديني و حتي حكومت اسلامي و به كارگيري آن در راستاي اهداف قدرت طلبانه و انحرافي خويش رو آورده است. مطابق عقايد اين جريان كه در لايه هاي خواص مطرح مي شود ما در آستانه ظهور امام عصر(عج) قرار داريم و تاكنون حكومت هاي اسلامي در مرحله حكومت مستضعفين قرار داشته كه با شيوه عادي اداره مي شده است، اما اينك دوره حكومت حقه فرا رسيده كه در آن صاحبان قدرت خاص حق حاكميت دارند و حاكميت حقه بر اساس اصل «السابقون السابقون اولئك المقربون» بر عهده مقرباني است كه از قدرت خاص الهي يا قدرت خاصه برخوردار باشند. بنابراين با تشكيل حكومت اسلامي توسط حضرت امام خميني(ره) و تداوم آن توسط رهبر معظم انقلاب ما در دوران حاكميت مستضعفين بوده ايم و اينك نوبت گذار به حكومت حق فرا رسيده است. اين مرحله شبيه به عصر غيبت صغري است كه تنها نواب يا نمايندگان خاص حضرت بقيه الله(عج) رابط بين حضرت و مردم بودند و لذا در دوره گذار يا عصر ظهور صغري نيز تنها اوليايي كه از قدرت خاص بهره مندند و امكان ارتباط مستقيم با حضرت و اخذ حكم از حضور ايشان را دارند، مي توانند اعمال ولايت خاص الهيه كرده يا نظام ارزشي حكومت حق را بر پا دارند. بنا بر اين عقيده در دوره گذار، ولايت فقيه كه نيابت عام را داشته، پشت سرگذاشته شده و تعقيب اهداف حكومت حقه توسط خواص كه از قدرت خاص الهي برخوردارند صورت مي گيرد. جالب اينكه اين جريان براي پوشش دادن به اهداف انحرافي خويش همچون انجمن حجتيه از ادبيات مربوط به عقيده مهدويت و ظهور استفاده مي كند. يعني همان گونه كه انجمن نام دفترهاي شهرستاني خود را بيت امام زمان(عج) مي ناميد. اين جريان هم از مفاهيمي چون عدالت، انتظار، حكومت و مديريت جهاني و ... استفاده مي كند و برخي اقدامات خود را نيز به هدايت ها يا احكام ابلاغي و الهامي از سوي حضرت ولي عصر(عج) معرفي مي كند. ب) شاخص ها و علائم گرچه اين انحراف و نمونه هاي تاريخي آن مثل بهائيت و حتي وهابيت در بستر عقايد ديني و گرايشات ديني- اجتماعي شكل مي گيرد، اما عامل تعيين كننده در آن پيوند يا همسويي بين نوعي برداشت و قرائت انحرافي از عقايد با مطامع و اهداف غير ديني و يا اشتباه و بيراهه رفتن بر اثر جهل و سوء برداشت يا القائات يك عامل نفوذي براي بهره گيري از افراد معتقد و القاي يك برداشت انحرافي به او و يا تحريك مطامع و هواي نفساني اش مي باشد. به عنوان مثال، وقتي فضاي احساسي كلاس هاي درس و قرائت هاي خاص سيدكاظم رشتي مورد توجه يك عنصر نفوذي انگليس قرار مي گيرد،مي تواند «محمدعلي باب» را ابتدا متقاعد نمايد كه مورد عنايت خاصه حضرت بقيه الله(عج) است، سپس او را به آنجا بكشاند كه خود منجي و مهدي موعود است. همچنين گاهي القائات اطرافيان و فضاي خاص سياسي- اجتماعي، وسوسه استفاده ابزاري و موقت از عقايد را به عنوان يك ضرورت گذرا مطرح ولي در ادامه به آن شكلي فرقه اي و بازگشت ناپذير مي دهد كه شايد جريان «مهدي سوداني» و استفاده ابزاري از اين عقيده براي مبارزه با استثمار و بيگانه را بتوان نمونه تاريخي آن دانست، اما جريان انحرافي حجتيه جديد به نوعي از تمام اين زمينه ها و عوامل انحرافي سود جسته است كه مي توان علائم آن را در اين موارد جست وجو كرد: 1- تأثيرپذيري از قرائت ناصواب انجمن حجتيه كه در ادبيات اين جريان بازتاب دارد. 2- تلاش براي مصادره شرايط اجتماعي و نارضايتي از تبعيض و بي عدالتي برخاسته از سياست هاي اشتباه دوران كارگزاران و اصلاح طلبان و به كارگيري شعار عدالت براي جذب آراي مردمي كه دنبال گزينه اي جديد و ناجي بوده اند. 3- بي توجهي به علما و روحانيت و محوريت قرائت هاي شخصي و غير تخصصي از پديده ظهور و مهدويت. 4- تلاش براي القاي پديد آمدن علائم و نشان هاي آخرالزمان و جاي دادن برخي عوامل و عناصر خود در فهرست مربوط به آن علائم كه اصرار بر معرفي سيد يماني، سيدخراساني و شعيب بن صالح، سفياني و ... در همين راستا قابل ارزيابي است. 5- عبور از شريعت و اسلام تحت پوشش ادبياتي عرفاني كه گذشتن دوره اسلاميت و فرا رسيدن دوره انسانيت را توجيه آماده سازي حكومت حقه و گذار از حكومت مستضعفين قرار مي دهد. 6- تلاش براي نشان دادن كرامت و علائم ارتباط با عالم غيب و معنا كه استفاده از برخي قواي شيطاني عناصر مرتبط با علوم غريبه و عوالم اجنه براي برآوردن اين هدف مي باشد. 7- گرايش به اباحه گري و نقض برخي احكام شريعت مثل نشست و برخاست با برخي گروه ها و تيپ هاي بي اعتنا به رعايت احكام شرعي و يا به حاشيه بردن امر به معروف و نهي از منكر و مقابله با طرح هاي مربوط به حجاب و عفاف. 8- چنگ اندازي به بيت المال با توجيه فراهم آوردن عقبه اقتصادي براي گذار به سوي حكومت حقه. 9- ادعاي تمسك به ولايت به معناي فراتر از ولايت فقيه و اتصال به ولايت حقه حضرت ولي عصر. 10- استفاده از ادبيات مخاطب پسند و جايي كه لازم باشد شعاري و به دور از عمل (منافقانه). ج) اهداف نهايي جريان انحرافي برخي تحليلگران معتقدند اين جريان به دنبال مصادره نظام جمهوري اسلامي به جاي مقابله با آن است كه اولين گام، بي ثبات سازي رهبري در نظام و بي اعتبارسازي ولايت فقيه و همچنين بازوان ولايت از يكسو و منزوي ساختن مرجعيت و روحانيت و يا ايجاد تقابل و شكاف بين آنان و نظام از سوي ديگر مي باشد. از اين رو آنان حكومت حقه را بديلي براي حكومت اسلامي مي دانند. در نيل به اين هدف جذب و همراه كردن لايه هايي از مسئولان و سپس بهره گيري ابزاري از آنان براي فشار بر رهبري و نظام يك شيوه اقدام مي باشد. همچنين بهره برداري از ظرفيت هاي دروني نظام و بيت المال براي جذب هوادار و همچنين جلب نظر يا به عبارتي فريب مردم نيز يكي ديگر از ابزار نيل به اين هدف مي باشد. جذب، به كارگيري و ارتقاي افراد كم مايه ولي مطيع و در اختيار و ارائه كمك هاي بي حساب و كتاب به آنها نيز از ديگر ابزار نيل به اين هدف مي باشد كه بتواند مقاومت احتمالي رهبري و مدافعان نظام را در شرايط لازم با سياست قهر و فشار و اگر هم لازم باشد با تحريك افكار عمومي و القاي اين كه اقتدارگرايي نظام، اجازه كار و خدمت را نمي دهد، كنترل نمايد. اين سياست در واقع برگردان همان سياست فشار از پايين،چانه زني از بالا است كه روزگاري اصلاح طلبان با اقتباس از آن سوي مرزها در داخل دنبال مي كردند. گر چه علمدار اصلاحات به جاي مصادره اعتقاد به ظهور و مهدويت به مقابله با آن پرداخت و در بحبوحه فتنه سبز اين عقيده را برگرفته از عقايد يهودي و مسيحيت اعلام و وجود شريف امام عصر(عج) را منكر شد، لذا خط جريان انحرافي و افراطيون اصلاح طلبي در مقابله با اصل ولايت فقيه و بي ثبات سازي نظام با گفتمان امام و رهبري به مثابه لبه هاي دو قيچي عمل مي كند ولي تابلوي بيروني آن ها متفاوت است. د) آينده جريان حجتيه جديد همانگونه كه حضرت امام(ره) ابتدا نسبت به جريان حجتيه قديم سكوت داشتند ولي پس از انحرافات آشكار آنان سكوت خويش را شكسته و انزواي تاريخي شان را رقم زدند و در بدنه آنان كه عمدتاً در واكنش به جريان بهائيت و علاقه به امام زمان(عج) توسعه يافته بود، به شدت ريزش پديد آمد، امروز نيز جريان حجتيه جديد محكوم به انزوا و طرد است. به علاوه جريان حجتيه قديم كه از سوي برخي منحرفين حوزوي ترويج مي شد، نتوانست در برابر هشدار علما و روحانيت آگاه دوام آورد و لذا تكليف حجتيه جديد كه فاقد هرگونه عقبه مذهبي و اجتماعي جدي است و هشدار روحانيت و علما آن را به چالش جدي انداخته، قطعاً در دستيابي به اهدافش ناكام خواهد ماند. هر چند بخشي از فرصت ها و انرژي هاي گرانقدري كه مي تواند به سرعت پيشرفت و توسعه و خدمت به مردم اختصاص يابد، مقداري معطل خواهد ماند. شايد يكي از عواملي كه مدارا و خويشتنداري در برخورد سريع با اين جريان را بر مدافعان نظام تحميل كرده، دادن فرصت به آن دست از اغفال شدگاني است كه اين جريان قصد مصادره و ابزار قرار دادن آنها براي ربودن نظام و عبور از رهبري و اسلام ناب را دارند. حفظ اين اشخاص، كاستن از ريزش ها و مجاب ساختن مردم مستلزم صبر همراه با تدبيري است كه رهبري الگوي شايسته آن است. ما نيز سرباز رهبريم.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: