"ولایت پذیری مشائی" در یادداشت کیهان

ماجرا به همين سادگي است و معلوم نيست، آسمان و ريسمان كردن هاي آقاي مشايي براي چيست؟ آيا لازمه پيروي از ولي فقيه و اعتقاد به قانون اساسي كه رئيس جمهور در اين بستر انتخاب شده است، اجراي بي وقفه حكم ولي فقيه نيست؟

کد خبر : 147570

حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت: دقيقاً به خاطر نمي آورم كه اين داستان را كجا خوانده ام؟ شايد در يكي از مجموعه كتاب هايي كه درباره «عمليات رواني» نوشته شده است و به احتمال قوي در كتاب «جنگ رواني» اثر «پل لاينبرگر». ماجرا، اما اينگونه است كه يكي از اساتيد عمليات رواني در پنتاگون وقتي به مبحث «انكار واقعيت ها» مي رسد، بعد از شرح مفصلي درباره اين بخش از عمليات رواني، براي آزمون يك صندلي روي ميز مي گذارد و از افسران تحت آموزش خود مي خواهد كه هر يك از آنها مقاله اي در نفي وجود اين صندلي بنويسند و از همه ترفندهايي كه آموخته اند براي انكار اين واقعيت استفاده كنند! استاد در جلسه بعد يكي از افسران حاضر در كلاس را به عنوان كسي كه بدترين مقاله را نوشته ولي بهترين نمره را گرفته است، معرفي مي كند. اين افسر در مقاله خود فقط نوشته بود «كدام صندلي»؟ استاد خطاب به وي گفت؛ انگيزه شما براي نفي واقعيات بسيار قوي و درخور تقدير است و به همين علت، مقاله شما را شايسته نمره 20 مي دانم، اما به شعورتان نمره «صفر» مي دهم، چرا كه درك و شعور مخاطبان خود را ناديده گرفته ايد و ظاهراً چيزي به نام «شعور» به گوشتان نخورده است! به شما توصيه مي كنم از ارتش آمريكا استعفاء بدهيد و در يكي از «سيرك»هاي سيار آمريكا به عنوان «دلقك» استخدام شويد! اين خاطره هم شنيدني است؛ در سال هاي اول انقلاب، سركرده منافقين با بهره گيري از برخي نفوذي ها- كه بعدها شناسايي و فراري يا بازداشت شدند- در مسجد دانشگاه تهران كلاس ايدئولوژي داير كرده بود و لاطائلات خنده داري را به نام اسلام راستين! و خاستگاه قابل احترام! ماركسيسم به هم مي بافت. همان روزها، نورالدين كيانوري، دبير كل حزب توده علي رغم پيوند نانوشته، اما مستحكمي كه با منافقين داشت، در يكي از سخنراني هاي درون حزبي خود ضمن تقدير از سركرده منافقين، با تمسخر گفته بود؛ مسعود رجوي با اندك سواد نم كشيده خود در كلاس هاي ايدئولوژيك، به مسلمانان درس «اسلام راستين» مي دهد! و براي گروه هاي ماركسيست و از جمله حزب توده، «ماركسيسم واقعي»! و دست نخورده! را آموزش مي دهد! كيانوري با اشاره به تحليل هاي دم دستي و مضحك سركرده منافقين از اسلام و ماركسيسم گفته بود؛ دو چيز خيلي سر و صدا مي كند، يكي «خرده پول» و ديگري «خرده معلومات»!... آقاي اسفنديار رحيم مشايي در مصاحبه با ايرنا- 23/2/90- از يكسو تلاش كرده است اقدام زشت و غيرقانوني جريان انحرافي در ماجراي خانه نشيني 11 روزه رئيس جمهور را نه فقط موجه! بلكه نشانه اعتقاد عميق به اصل ولايت فقيه قلمداد كند و از سوي ديگر، فرصت را غنيمت شمرده و به ملت مسلمان ايران و عالمان ديني و حوزه هاي علميه درس ولايت فقيه داده است! مشايي كه انگار در ميان «نان به نرخ روزخورها»ي جريان انحرافي ايستاده است، در بخشي از اين مصاحبه مي گويد «دولت، زندگي در سايه ولايت فقيه را تمرين زندگي در حكومت جهاني امام عصر«عج» مي داند و عقيده دارد تبعيت از ولايت فقيه، از لوازم اعتقاد به امام عصر«عج» است» خب! اينكه حرف جديدي نيست و مردم مسلمان و پاكباخته ايران اسلامي با همين اعتقاد، نداي امام راحل(ره) و خلف حاضر او را لبيك گفته و هميشه و همه جا از ولي فقيه به يك اشاره بوده است و از مردم به سر دويدن. آقاي مشايي توضيح نمي دهد كه اگر قسم حضرت عباس(ع) ايشان باور كردني است، پس دم خروس چيست؟! و اين پرسش بسيار ساده، منطقي و عقلايي را بي پاسخ مي گذارد كه اگر «تبعيت از ولايت فقيه يكي از لوازم اعتقاد به امام عصر(عج) است»- كه هست- بي توجهي به حكم قانوني و شرعي ولي فقيه در ابقاي آقاي مصلحي كه بعد از عزل سؤال برانگيز ايشان صادر شده بود، چگونه قابل توجيه است؟ به ولي فقيه اعتقاد نداريد يا به امام زمان(عج) و يا خداي نخواسته به هيچكدام؟! خودتان بفرمائيد كه آيا از قضيه اي كه مطرح كرده ايد، نتيجه اي غير از آنچه گفته آمد، مي توان گرفت؟!... و آيا بهتر نيست درباره ايران و ايراني و اسلام و امام زمان(عج) و... سكوت بفرمائيد؟! و افكار گره گشاي! خويش را به قول خودتان به «مديريت دنيا»! اختصاص دهيد؟ چرا كه باز هم به قول خودتان انبياء الهي كه نتوانستند دنيا را مديريت كنند! شايد شما...!! آقاي مشايي در همين مصاحبه با اشاره به عالمان دلسوز و كساني كه به قهر يازده روزه آقاي رئيس جمهور انتقاد كرده و بر ضرورت شرعي و قانوني تبعيت ايشان از حكم ولي فقيه تاكيد ورزيده بودند، مي گويد؛ «برخي از خواص به علت برداشت غلط از سكوت چند روزه رئيس جمهور، به صورتي شتابزده واكنش نشان دادند و منويات دروني خود را بروز دادند»! و اما، بايد به جناب مشايي گفت؛ ماجرا بسيار روشن تر از آن است كه با اين پرگويي هاي دم دستي قابل توجيه باشد. آقاي احمدي نژاد در يك اقدام نسنجيده- و گفته مي شود در پي گزارش هاي ساختگي جريان انحرافي- وزير اطلاعات را عزل كردند و رهبر معظم انقلاب كه اين اقدام را يك حركت انحرافي و زمينه ساز آسيب هاي جدي مي دانستند، ادامه حضور ايشان به عنوان وزير اطلاعات را ضروري تشخيص داده و طي حكمي برخاسته از جايگاه ديني و قانوني ولي فقيه بر ابقاي آقاي مصلحي تاكيد ورزيدند. ماجرا به همين سادگي است و معلوم نيست، آسمان و ريسمان كردن هاي آقاي مشايي براي چيست؟ آيا لازمه پيروي از ولي فقيه و اعتقاد به قانون اساسي كه رئيس جمهور در اين بستر انتخاب شده است، اجراي بي وقفه حكم ولي فقيه نيست؟ و آيا كساني كه با دلسوزي براي اسلام و نظام و خود آقاي رئيس جمهور، ايشان را به اطاعت از حكم ولي فقيه و تبعيت از قانون اساسي توصيه كرده اند، «برداشت غلط»! داشته و «شتابزده»! عمل كرده اند، يا كساني كه با ترفندهاي جريان انحرافي، در اجراي اين دستور شرعي و قانوني يازده روز تاخير غيرقابل توجيه داشته اند؟! آقاي مشايي، اگر همانگونه كه ادعا مي كند، پيروي از ولي فقيه را لازمه اعتقاد به ولي عصر(عج) مي داند، بايد بلافاصله پس از آن كه ولي فقيه، حضور ايشان به عنوان معاون اول رئيس جمهور را به مصلحت ندانستند، از اين پست كناره مي گرفتند، نه آن كه بعد از يك هفته تعلل و به اجبار كنار گذاشته شود و در عوض، بيش از 18 پست حساس و كليدي ديگر را در دولت قبضه كند، يعني پدرجد معاون اولي؟! و يا نبايد بعد از تاكيد آقا بر اجتناب از موازي كاري در سياست خارجي، عنوان «نماينده ويژه رئيس جمهور» را به «مشاور ويژه» تبديل كند و باز هم همان بازي را ادامه دهد كه نمونه آن دعوت از ملك عبدالله اردني و- به قول خودشان- «سفياني» براي شركت در جشن هاي نوروزي است... و اين رشته سر دراز دارد!

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: