شرط بندی يك ميليون دلاری بر سر مذاكرات صلح
صباغ حتي يك وجب از موضع خويش عقب نشيني نكرد و بار ديگر براي حاضران همه گفته هاي پيشين خود را تكرار كرد كه ناگهان قطان گفت: آيا بر سر اين مسأله شرط مي بندي؟ من اگر تا پيش از پايان امسال، توافقي صورت گيرد، يك ميليون دلار مي دهم.
فارس: كتاب خاطرات محمود عباس از جمله اسنادي است كه ميتواند براي محققين روند سازش و علاقمندان حوزه فلسطين مفيد باشد چرا كه عباس از جمله كليديترين مهرههاي روند سازش بوده است. اگرچه اين خاطرات بيشتر حول محور مذاكرات اسلو و قبل از آن دور ميزند ولي اطلاعات ناب آن درباره نوع نگاه مبارزان فلسطيني با گرايشات غيراسلامي و غيرجهادي، نحوه ارتباط آنها با گروههاي صهيونيست از ابتدا تاكنون و روند سازش ميتواند براي مخاطبان آن جالب باشد. ضمن اينكه قاعدتاً نبايد از اين كتاب انتظار داشت تا با نگاه جهادي و اصيل مقاومت به موضوع بنگرد. خبرگزاري فارس نيز به جهت اهميت اين موضوع، كتاب خاطرات محمود عباس را به طور كامل و به شكل سلسلهوار منتشر ميكند. قسمت هشتاد و ششم اين مطلب به خوانندگان محترم ارائه ميشود: *بي خبري آمريكايي ها از مذاكرات ژنو من موضوع اين كانال را به ويكتور باسفليوك اطلاع دادم. به ويژه اينكه من در گذشته از او خواسته بودم تلاش كند اسرائيلي ها در مسكو كانالي پنهاني ايجاد كنند. امري كه با مخالفت اسرائيلي ها مواجه گرديد. وقتي به او خبر دادم، وي موضوع را جدي دانست و گفت براي رسيدن به نتايج مثبت، تنها راه و صحيح ترين راه همين است. زيرا كانال واشنگتن تسليم عبارت پردازي و سخنراني هاي دوطرفه شده است. در اواخر آگوست و زماني كه در آستانه برگزاري دور يازدهم مذاكرات قرار داشتيم، ويكتور باسفليوك از من خواست كه به مسكو بروم تا در چارچوب كميته هماهنگي، كارهايي را انجام دهم و فرستاده روسي كه قرار بود با هيئت ما رابطه نزديكي داشته باشد، با ايده ها، خواسته ها و ديدگاه هاي ما آشنا گردد. من در تاريخ 1993/8/23 وارد مسكو شدم. در آنجا يك جلسه كاري رسمي تشكيل شد. در اين جلسه كاردار سفارت فلسطين و نيز شماري از اعضاي اداره خاورميانه و افريقا[ي وزارت خارجه روسيه] حضور داشتند. در اين جلسه پيرامون يادداشتي بحث شد كه امريكايي ها آنرا پيش از پايان دور دهم مذاكرات و از طريق جيرجيان به هيئت مذاكره كننده فلسطيني داده بودند. همچنين به بحث و گفتگوهايي اشاره شد كه به هنگام سفر دنيس راس و به دنبال آن سفر وزيرخارجه امريكا به منطقه بر سر اين يادداشت صورت گرفته بود. تلاش هاي امريكا براي نزديك كردن مواضع دو طرف فلسطيني و اسرائيلي از ديگر موضوعات بحث شده در اين جلسه بود. من پس از اين مباحث، گفتم كه ما ايده هاي مثبت و سازنده اي را ارائه خواهيم داد تا اين دور مذاكرات به سرنوشت بد دوره هاي پيشين دچار نشود... اين جلسه با صرف نهار كاري با معاون وزيرخارجه روسيه، آقاي كولوكوف به پايان رسيد. پس از آن من در ديداري خصوصي با آقاي ويكتور باسفليوك به او گفتم همه گفته هاي ما در جلسات رسمي را فراموش كن... ما با اسرائيلي ها در اسلو توافق اوليه را به امضا رسانيده ايم... چه بسا كه نيازي به دور يازدهم مذاكرات نباشد. زيرا همه چيز تمام شده است. امريكايي ها تا به اكنون نمي دانند كه جه اتفاقي افتاده است. زيرا اسرائيلي ها از ما خواستند كه سه روز ديگر به آنان مهلت بدهيم تا به به امريكايي ها خبر بدهند. به همين دليل از شما مي خواهم اين اطلاعات را فاش نكني تا اينكه پرز و وزيرخارجه نروژ به واشنگتن سفر كنند و اين موضوع را به اطلاع شخص كريستوفر برسانند. *روس ها هيچان زده مي شوند من هنوز سخنم را تمام نكرده بودم كه آقاي ويكتور باسفليوك به سوي من آمد و مرا به آغوش كشيد و بوسيد و به خاطر اين دستاورد بزرگ و تاريخي به من تبريك مي گفت. او به دليل شادي فراوانش فراموش كرد كه جزئيات موضوع را از من بپرسد. همچنين فراموش كرد كه نوع توافق صورت گرفته، حدود و ثغور آن و نيز مسائل مطرح شده در توافق نامه را جويا شود. من شادي و خرسندي را در چشمان وي مي ديدم تا اينكه به گمانم او از شادي مي گريست. پس از آن نماينده روزنامه الحيات در مسكو آقاي جلال ماشطه نزد من آمد تا از مذاكرات و گفتگوها باخبر شود. من به او گفتم يك خبر داغ داغ مطبوعاتي به تو بگويم؛ در شش ماه يا بهتر بگويم در پنج ماه آينده يك راه حل فلسطيني محقق خواهد شد. اميدوارم مطمئن باشي كه بنده به هر كلمه اي كه مي گويم، اطمينان صددرصد دارم. اما وي اين خبر را به عنوان يك خبر داغ مطبوعاتي تلقي نكرد. اعضاي سفارت ما در اين ديدار شركت مي كردند و از شگفتي دهانشان باز مانده بود. زيرا آنان تاكنون چنين سخنان قاطع و تعيين كننده اي را از من نشنيده بودند. هنگامي كه درباره اين خبر از من مطالب بيشتري درخواست كردند، پاسخ دادم: "تاريخ امروز را ثبت كنيد. هر روز كه مي گذرد از مدت زماني كه من تعيين كرده ام، كسر كنيد... من سخني مي گويم كه هيچ شك و شبهه اي در آن نيست و اين توافق نامه به طور قطع محقق خواهد شد. " خوشبختانه اين اخبار سري فاش نشد. البته اگرچه آقاي ويكتور اسرائيلي ها را به دليل پنهان نگه داشتن اطلاعات اسلو سرزنش كرد و گفت: "متأسفانه شما، روس ها را كه دومين ناظر كنفرانس سازش مي باشند، به فراموشي سپرديد و هيچ اطلاعاتي از كانال اسلو به ما نداديد. در حاليكه فلسطيني ها اين خبر را به ما دادند. ما از اعتماد فلسطيني ها به ما سپاسگزاريم. " *راضي كردن بقيه فلسطينان براي امضاي توافق نامه صلح انحصار اخبار به ما سه تن از اعضاي كميته اجرايي ساف يعني ياسرعرفات، ياسرعبدربه و من، براي مهاركردن موضع اين كميته كافي نيست. ما بايد فردي مثل بشير البرغوثي را از اين موضوع آگاه كنيم. او دبير كل حزب ملت است و فردي برخوردار از درايت و هوشياري كافي و نيز داراي وجاهت و احترام لازم مي باشد. وي كسي است كه در اراضي اشغالي زندگي مي كند و يكي از اعضاي اصلي گروه دنبال كننده روند مذاكرات و مدافع اين روند مي باشد. بنابراين بايد به او اطلاع بدهيم تا در اظهار نظرها و مشورت ها با ما باشد. همچنين در صورت امضاي توافق نامه بايد براي دفاع از اين پيمان با ما همراه باشد. زيرا ديدگاه او مورد احترام شماري از مردم است. همين امر يعني امكان قانع سازي مردم. برغوثي از ايده هاي مطرح در مذاكرات اسلو باخبر شد و نسبت به آن ابراز خرسندي كرد و نيز براي اين كانال آرزوي موفقيت و پيروزي نمود. من در مناسبت هاي مختلف و تا زمان امضاي توافق نامه تماس خود با وي را قطع نكردم. او همچون همه اعضاي حزب خود در موضع دفاع از اين تلاش ها برآمد. همين امر موجب شد ما در كميته اجرايي اكثريت آرا را از آن خود كنيم. ابوماهر در محافل جنبش فتح از احترام برخوردار است. همچنان كه در ميان ديگر سازمان هاي فلسطيني نيز به دليل صداقت، شفافيت و درستكاري اش مورد احترام مي باشد. او پيش از اين در كميته پيگيري مذاكرات واشنگتن حضور داشته و ديدگاه هايش را در آنجا مطرح نموده بود. پس از كناره گيري اش از اين كميته، من هميشه اسناد و اخبار اين كميته را در اختيار وي قرار مي دادم تا از روند امور در آنجا باخبر باشد. هنگامي كه كانال اسلو را نيز آغاز كرديم، از همان ابتدا وي را در جريان موضوع قرار دادم و پيوسته اخبار و تحولات مربوط به اين كانال را در اختيار وي قرار مي دادم. طبيعي است كه ابوماهر در هيچ جا به اطلاع خود از روند اسلو اندك اشاره اي ننمود. چراكه او مي خواست اين مذاكرات سري باقي بماند. تا اينكه اين توافق نامه به امضا رسيد. او در اين هنگام در مقام دفاع از آن برآمد و سخنراني وي در تاريخ 1993/10/11 در مجلس مركزي فلسطين نيز در دفاع جانانه از اين موضوع مشهور است. وي در اين سخنراني به شدت به مخالفان اين توافق نامه و معترضان به امضاكنندگان آن حمله كرد. بي ترديد اقدامات وي در جلب نظر شمار زيادي از اعضاي رهبري و مجلس انقلابي، تأثير فراواني داشت. شايد در اينجا مناسب باشد به استعفاي محمود درويش از كميته اجرايي اشاره اي داشته باشيم. *درويش و نگاه شاعرانه وي به سياست اين استعفا پيش از رسانه اي شدن پيمان اسلو رخ داد. اين اقدام در شرايطي كاملاً متفاوت با شرايط امضاي توافق نامه رخ مي داد. زيرا فضاي كلي در تونس فضايي نوميد كننده بود. محمود درويش نيز يكي از اعضاي كميته پيگيري مذاكرات واشنگتن بود و از به طور كلي از مذاكرات اسلو باخبر بود. او به كليات اين راه حل با دلي شاعرانه و عقلي سياسي مي نگريست. نگاه او، ديدِ يك انسان باتجربه اي بود كه به هنگام حضور در اسرائيل از اشغالگري رنج برده بود. او سياست اسرائيلي ها را پس از بيست سال تمام زندگي با آنها مي دانست و از الگوي زندگي و شيوه تفكر آنها و نيز از خواسته ها، اميدها و شرايط داخلي اين رژيم باخبر بود. به همين دليل او نسبت به دنبال كردن كانال اسلو و پس از آن اهتمام فراوان داشت و مرا به داشتن پشتكار و نستوهي تشويق مي كرد. اما وي با اين حال استعفاي خود را دنبال كر. زيرا فعاليت در كميته اجرايي با ديدگاه وي و روح شاعرانه و هنرمندانه وي سازگار نبود. ادامه فعاليت در اين كميته با روح خلاق يك اديب مانند محمود درويش سازگار نبود. محاسبات ما براي سري نگهداشتن پرونده اسلو و نيز مسأله ترس از واكنش هاي غافلگيرانه پس از اعلام امضاي توافق نامه، محاسباتي دقيق بود. زيرا به همان اندازه كه به سري بودن اين كانال اهتمام داشتيم و همين مسأله نيز حيرت جهانيان را برانگيخته بود، -چراكه حتي به ذهن بسياري خطور نمي كرد كه اين تركيب عجيب و غريب بتواند رازي را به مدت 9 ماه كامل نگه دارد و از سوي ما حتي يك كلمه نيز به مطبوعات يا رسانه ها نشت نكند.- در همين حال انتخاب و گزينش طرف هايي -چه در سطح كميته هاي اجرايي و مركزي ساف و چه در سطح عربي و يا بين الملل- كه بايد به نحوي از روند امور باخبر مي شدند، انتخابي درست و دقيق بود. اين گزينش براي تضمين تأييد و پشتيباني از اين موضوع در زمان مناسب صورت مي گرفت. به اين ترتيب به همان اندازه كه سري بودن اين كانال را حفظ كرديم، به همان اندازه به طرف ها و افراد مختلف-بر اساس گزينش- نيز اخبار مربوط به اين كانال را به طور گزينشي ارائه نموديم تا اين طرف ها از موضع ما حمايت كنند. زيرا مي دانيم كه انسان -به عنوان يك انسان- دشمن نادانسته هاي خويش است. در نتيجه بي اطلاعي طرف هاي يادشده ممكن بود به هنگام شنيدن اين خبر واكنش منفي آنها را -صرفاً به دليل بي اطلاعي از موضوع-به همراه داشته باشد و يا حتي اگر به طور قاطع با آن مخالفت نكنند، در بهترين شرايط موجب مي شد ما در زمينه اعتماد يا عدم اطمينان به اين طرف ها دچار ترديد و مشكل شويم. اين همان امري بود كه هميشه به دنبال عدم وقوع آن بوديم. زيرا ما هميشه به موضعي نياز داشتيم كه از ما حمايت كند نه اينكه با ما مخالفت كند يا نسبت به آن موضع بي طرفانه اتخاذ كند. *زمان خوشبيني فرا مي رسد از زماني كه اوري سفير، مدير كل وزرات خارجه اسرائيل به مذاكرات پيوست(1993/5/21)، من نسبت به روند اسلو اطمينان خاطر پيدا كردم و كمي به آن دل بستم. به طوري كه واكنش هاي خوشبينانه من در برابر دستياران و ديگر همكاران و يا به هنگام ملاقات با افراد در مكان هاي مختلف، بيانگر همين موضوع بود. همه از لحن خوشبينانه من شگفت زده مي شدند. اين درحالي بود كه ديگر اعضاي رهبري و نيز اعضاي هيئت مذاكره كننده فلسطيني با لحني نوميدانه سخن مي گفتند و تأكيد كمي كردند كه روند واشنگتن به بن بست رسيده است و دور بعدي مذاكرات وجود ندارد. از مه سال 1993 ميلادي، من خوشبينانه تر شدم و در هر مناسبت به ويژه در نگارش يادداشت هاي مطبوعاتي يا اظهار نظرهايم اميد و خوش بيني خود را ابراز مي كردم. اما در نشست هاي غيرعلني و پشت درهاي بسته، با لحني قاطع اعلام مي كردم كه اين راه حل تا پيش از پايان سال محقق مي شود. تمايل دارم در اينجا يك رويداد جالب را بازگو كنم؛ من با حسيب صباغ در تونس ديدار كردم. وي از من پرسيد: مي بينم كه بسيار خوشبينانه سخن مي گويي؟ بگو ببينم دليلش چيست؟ به او گفتم: اطلاعات فراواني در اختيار دارم كه مايه خوش بيني من شده است. من از روند امور داخلي اسرائيل و امريكا باخبر هستم و مطمئنم كه به زودي راه حلي را شاهد خواهيم بود. حسيب به من پاسخ داد: من به آنچه مي گويي اعتماد دارم. آيا مي توانم در اين مسأله به همه گفته هايت اطمينان كامل داشته باشم؟ پاسخ دادم: مطمئن باش... من اين راه حل را نزديك مي بينم و مشاهده مي كنم كه به يقين در حال تحقق است. سپس به طور تلويحي به او گفتم كه اموري پنهاني در حال وقوع است. من با او درباره نوع راه حل آينده سخن گفتم و همه اطلاعات و نكات مربوط به اين راهكار را برايش گفتم. *شرط بندي يك ميليون دلاري بر سر مذاكرات صلح صباغ به يكايك گفته هايم اعتماد كرد. او بدون اشاره به جزئيات و يا منبع خبر، شروع به پخش اين موضوع نمود. اما او مي گفت كه "تا پيش از پايان سال شاهد يك راه حل خواهيم بود و من نسبت به اين موضوع اطمينان كامل دارم ". محسن قطان، سرمايه دار مشهور فلسطيني كه او نيز دوست من مي باشد، اين سخنان وي را شنيد. وي عضو برجسته مجلس ميهني و شوراي صندوق ملي بود. او در پايان دهه شصتم[قرن بيستم ميلادي] رئيس اين صندوق بود. اما به هنگام شروع جنگ خليج فارس استعفاي خود از مجلس ملي و صندوق ملي و ديگر شوراها را اعلام كرد تا با اين كار با موضع جانبدارانه ساف در قبال عراق مخالفت و به آن اعتراض كرده باشد. قطان پس از شنيدن اظهارات صباغ گفت: "اين سخنان بي پايه است و هركس كه اين مطالب را به تو گفته دچار رؤياها و خيالپردازي شده است. ساف مي خواهد اين اخبار را پخش كند تا وجود خود را ثابت كند و توجه ها به سوي وضعيت وخيم اين سازمان -ناشي از اتخاذ سياست نابخردانه در جنگ خليج فارس- جلب نشود. وضعيتي كه از متلاشي شدن اين سازمان خبر مي دهد. " صباغ بر موضع خود اصرار مي كرد و حتي يك وجب از موضع خويش عقب نشيني نكرد. او بار ديگر براي حاضران -از جمله عبدالمجيد شومان، رئيس هيئت مديره بانك عربي- همه گفته هاي پيشين خود را تكرار كرد. در اينجا بود كه قطان گفت: آيا بر سر اين مسأله شرط مي بندي؟ من اگر تا پيش از پايان امسال، توافقي صورت گيرد، يك ميليون دلار مي دهم. اگر ادعاي تو نيز در موعد مقرر محقق نشود، تو يك ميليون دلار مي پردازي و اين مبلغ به عنوان هديه به صندوق تعاون به اين صندوق واريز مي شود. صباغ شرط وي را پذيرفت و شومان نيز اين شرط را محكم كرد. سپس صباغ براي حصول اطمينان با من تماس گرفت و پرسيد: آيا به آنچه كه به من گفتي، اطمينان داري؟ من با محسن قطان يك ميليون دلار شرط گذاشته ام. به او گفتم: "مطمئن باش؛ حتي مي تواني اين مبلغ را بالاتر ببري " . پس از گذشت كمتر از يك ماه و نيم بود كه خبر اين توافق نامه اعلام شد و صباغ اين شرط را برد.