شکست پروژه مشایی در عرصه فرهنگ و هنر
در این میان و با وجود سیل دلایلی که شکست پروژه مشایی را اثبات میکند، دیگر خیلی تفاوت نمیکند که قصد آنها چه بوده است؛ چون برخی معتقدند که مشایی بر آن بوده و هست که برای انتخابات دور بعد....
پس از جشنواره فیلم فجر، در کیش هم هنرمندان بر نپذیرفتن رئیس کمیسیون فرهنگی دولت تاکید کردند. به گزارش فردا، هنوز خاطره برخوردی که حاضران مراسم اختتامیه جشنواره بین المللی فیلم فجر در هنگام سخنرانی اسفندیار رحیم مشایی داشتند در اذهان اهالی فرهنگ و هنر باقی بود که نوبت به سخنرانی او در اختتامیه جشنواره فیلم کیش رسید. در آن نوبت، یعنی در اختتامیه فیلم فجر، برخی رسانههای در اختیار نخستین رئیس غیر وزیر کمیسیون فرهنگی دولت، رفتار اعتراضی حضار در سالن همایشهای برج میلاد را نشات گرفته از افرادی غیر خودی و.... اطلاق کردند تا از ناراحتی رئیس خود قدری بکاهند، اما این بار و در کیش، کسانی رحیم مشایی را غیرخودی خطاب دانستند و سالن مراسم را به نشانه اعتراض ترک کردند که به هیچ روی نمیتوان به این گروه انگهایی آن چنانی زد. در واقع اگر چه در مراسم جشنواره فیلم فجر دستهای پشت پرده حامی مشایی با انواع ترفندها و تظاهر به بیتوجهی، و کی بود کی بود من نبودمها، نگذاشتند صدای اعتراض اهالی فرهنگ و هنر، به عملکرد مبهم و بسیار سئوال برانگیز مسئول دفتر رییس جمهور شنیده شود. اما این بار دیگر چنین چیزی ممکن نبود. وقتی جمال شورجه و فرج الله سلحشور و دوستان این افراد سالن برگزاری مراسم پر هزینه و پر سر وصدا و بیحاصل فیلم کیش را ترک کردند، مسئولینی که همواره از خوان گسترده رئیس فرهنگ دولت متنعم شده و به عنوان حامی او را همراهی کرده و میکنند، حتی اگر بخواهند به ترفند یا تمهیداتی نیز متوسل شوند؛ نمیتوانند ناراحتی اهالی فرهنگ و هنر از معاون اول برکنار شده رئیس جمهور را بپوشانند و یا به شکل دیگری، به جز آنچه در واقعیت هست، جلوه دهند. بخصوص که جمال شورجه پس از این مرسم و به محض بازگشت به تهران از حضور در شورای عالی سینما نیز استعفا داد و اجازه نداد که خبر ترک سالن خیلی بیات شده و از اذهان دور شود. برآیند این نوع ابراز مخاالفتها در حالیست که قرار بر آن بوده که مشایی با میلیاردها بودجهای که در اختیار دارد قاطبه هنرمندان را با دولت آشتی دهد و منجر به پویایی این دوستی شود. این رویدادها و ابراز مخالفتها و اعتراضهای هنرمندان ارزشی همچون فرج الله سلحشور به وضوح ثابت میکند که دولت برای جلب نظر اهالی فرهنگ و هنر راه را به درستی نرفته و با وجود خرج کردن میلیاردها تومان از بیت المال و بودجه متعلق به مردم، به هیچ روی نتوانسته قدمی بردارد. در این میان و با وجود سیل دلایلی که شکست پروژه مشایی را اثبات میکند، دیگر خیلی تفاوت نمیکند که قصد آنها چه بوده است؛ چون برخی معتقدند که مشایی بر آن بوده و هست که برای انتخابات دور بعد ریاست جمهوری نظر و همراهی جمعی از هنرمندان را برای نامزد مورد نظرشان کسب کند که در این صورت هم به شدت ناموفق عمل کرده و به هیچ روی نتوانسته به نتیجهای که میخواسته دست یابد. مجموعه شرایط موجود در عرصه فرهنگ و هنر و نارضایتیهای بسیاری که به اشکال مختلف بروز داده میشود به وضوح نشان میدهد که قریب به دو سال وقت و بودجه و انرژی روحی روانی صرف شده در دولت دهم، با وجود استراتژیست و مجریای به نام رحیم مشایی، بسیار ناموفق بوده و به هیچ روی نتوانسته برای این جمع اثر و حاصلی داشته باشد. مگر آنکه دولت و رئیس آن در حدود دو سال باقی مانده از فرصت این دولت، تغییر جدی در روند خود به وجود بیاورند. به عنوان مثال تلاش کنند تا هزاران مصوبه فرهنگی سفرهای دولتی را اجرایی کنند؛ به این ترتیب؛ حداقل این است که بسیاری از هنرمندان باور میکنند که دولت قصد خدمت به آنها را دارد؛ اگر چه در برخی اوقات نمیتواند.