دو روز به برقراری رابطه مانده بود که ناگهان...
مصر خودش را امالدنیا میداند و واقعا هم اهمیت زیادی دارد، کشور یک کشور اسلامی، عربی و آفریقایی است...
محمدعلی سبحانی، سفیر اسبق ایران در لبنان، در مصاحبهای به روایت مذاکرات صورت گرفته بین ایران و مصر در دولت اصلاحات پرداخت و به دولت دهم توصیه کرد که فعلا برای برقراری رابطه با مصر عجله به خرج ندهند. بخشهایی از گفتگوی بهروز شجاعی با این دیپلمات کشورمان که در روزنامه شرق منتشر شده در ادامه میآید: •مصر اگر در آن زمان- امضای قرارداد کمپ دیوید- صلح نمیکرد باید میجنگید، یک بحثی در جامعه مصری در آن زمان وجود داشت و آن این بود که به هر صورت این مصر است که هزینه همه جنگها را پرداخته است و ظاهرا نتیجهای هم از جنگها نمیگیرد و نهایت این جنگها با شکست مصریها مواجه شده، هرچند که همیشه اینگونه نبوده و مصری توفیقاتی هم در جنگها به دست آوردند اما در نهایت شکست نصیب آنها شده بود و بخشی از سرزمین خودشان و بخشی از سرزمینهای دیگر عربی در اشغال بود؛ آنها نمیتوانستند بیتفاوت بمانند ولی فضای روانی در آن دوره به آنها اجازه نمیداد که سرزمینشان در اشغال بدهد.از سوی دیگر به قول خود مصریها، مصر امالدنیا است و اهمیت خاص خودش را دارد و بنابراین اگر صلح نمی کردند باید برای بازپس گرفتن سرزمینشان و برای احقاق حقوقشان و برای ترمیم جراحتهایی که از شکست بر آنها وارد شده بود باید جنگ میکردند، آنها توان جنگیدن را بخصوص در زمانی که دیگر عبدالناصر هم نیست تا با محبوبیتی که در دنیای عرب داشت بتواند بسیج انجام بدهد، نداشتند و به این نتیجه رسیدند که بهتر است صلح کنند؛ البته تصمیم برای صلح همیشه و همه جا خیلی سختتر از تصمیم برای جنگ است. •پطروس غالی که در آن زمان وزیر امور خارجه مصر بوده در کتاب خاطراتش بخش عمدهای را به این قضایا اختصاص داده، در آن کتاب پطروس غالی میگوید وقتی مذاکرات شروع شد، وقتی که انورسادات صحبتهای خودش را آغاز کرد وقتی در مورد صلح صحبت میکرد من میدیدم بیشتر از آنکه طرف اسرائیلی را خطاب بدهد بیشتر حرفهایش با طرف مصری است و بیشتر سعی میکند که هیات مصری را قانع کند تا اسرائیلیها را، یعنی مصر در یک نقطه آرام برای انتخاب راه نبود و تصمیم بسیار سختی در آن مقطع اتخاذ شد و به هیچ وجه فضای روانی نه در مصر و نه در جهان عرب و حتی در تودههای ظلم ستیزی که در آفریقا و بقیه مناطق دنیا بودند در آن شرایط مهیا نبود. •مصر خودش را امالدنیا میداند و واقعا هم اهمیت زیادی دارد، کشور یک کشور اسلامی، عربی و آفریقایی است و در هر سه حوزه منهای مباحث سیاسی که از بنیانگذاران جنبش غیرمتعهدها بود، نقش اساسی و کلیدی دارد. کشوری است که بارها جنگیده است، از نظر فرهنگی تاثیرگذار است، هالیوود عربی در مصر است، ماهواره نایل ست متعلق به این کشور است، تولید اندیشه در این کشور قابل مقایسه با کل کشورهای عربی نیست مخصوصا بعد از تحولات اخیر، مصریها در حوزه تولید فکر بسیار فعال شدهاند و مصری که به نوعی طعمه بود خودش در حال تبدیل شدن به یک الگو است، روش برخوردشان با این تحولات نشان داد که جامعه نسبتا توسعه یافتهای هستند از نظر فرهنگی و این تاثیرش در جهان عرب بسیار مهم است. •بعضیها الان فکر میکنند که در دنیا فقط ایران رابطهاش را با مصر قطع کرد در حالیکه تمام کشورهای عربی و اکثریت قریب به اتفاق کشورهای آفریقایی رابطه خود را قطع کردند و مصر در یک انزوای کامل فرو رفت، دلیلش هم این بود که جنگهایی که در گذشته صورت گرفته بود، تمام کشورهای عربی به نوعی در آن مشارکت داشتند در مقابل اسرائیل و در آن شرایطی که مصر رفت و صلح کرد، نه فقط نتوانست در جنگ به موفقیت دست یابد که در صلح هم- که معتقدم یکی از دلایل وقایع اخیر در مصر به بحران هویت مصریها و عدم موفقیت آنها در جنگ و در صلح بازمیگردد- موفق شوند به گونهای که حاکمیت مصر در کمپ دیوید در بخشهایی دچار خدشه شد. •ما از همان زمان جنگ به فکر برقراری رابطه با مصر بود و به دنبال ربودن مصر از دست صدام بودیم، یعنی اینگونه نبود که رابطه با مصر مورد توجه ایرانیها نباشد، مثل بقیه دنیا که کم کم در رابطه با مصر تغییر رویه دادند در مورد ایران هم صدق میکرد اما در رابطه با ایران یک مشکل دیگر هم این بود که انورسادات و مصر بعد از انورسادات کماکان در مسئله انقلاب اسلامی مسئله قابل تامل و انتقادی را داشتند و لذا همیشه این صحبتهایی که در زمان مذاکره آقای خاتمی و مبارک باز شد همیشه در طول زمان مطرح بود، از طریق واسطهها و گفتگوهای رسانهای و پیغام و پسغامهایی که وجود داشت این مسئله دائما مطرح بود. •در دوره آقای هاشمی هم عمیقا ایشان معتقد بود که روابط باید بازسازی شود منتهی هر کاری منطق خودش را دارد، هم طرف ایرانی و هم طرف مصری باید به ترتیبی وارد حل این مشکل میشدند که بتوانند با هم به تفاهم برسند و یک پایه جدیدی را ایجاد کنند فلذا همیشه مشکلاتی برای این کار وجود داشت، از جمله انتقاداتی که طرف ایرانی داشت بحث کمپ دیوید بود، یعنی ایران توقع داشت که مصریها به گونهای موضعی در رابطه با این قرارداد که موجب قطع رابطه ایران و مصر به فرمان امام راحل شد بگیرند، البته مصریها این کار را اتفاقا انجام دادند، آقای احمد ماهر وزیر خارجه وقت در همان زمانی که آقای خاتمی مذاکره کردند و بعد هم اتفاقا خود من درگیر این مذاکرات بودم و بخشی از ارتباطات از طریق بنده انجام میشد این کار را کردند و آقای ماهر مصاحبهای کرد و گفت که کمپ دیوید به تاریخ پیوسته است و حرف درستی هم هست و معاون وزیر خارجه مصر به من گفت که منظور شما این است که صحرای سینا را به اسرائیل پس بدهیم؟ چون ما بر اساس کمپ دیوید صحرای سینا را از اسرائیل گرفتیم، حتما منظور شما نیست؟ اما در مورد نقطه ضعفهای کمپ دیوید ما خودمان بیش از هر کسی به فکر هستیم و در مذاکراتمان با اسرائیلیها به دنبال این هستیم مواردی که در آن قرارداد منافع ما را تامین نکرد را اصلاح کنیم و در جریان انتخابات 2005 و حتی 2010این موضوع خیلی مطرح شد. •طرف ایرانی روی این موضوع بحث داشت و آنها هم در دوره دولت اصلاحات پذیرفتند و مذاکرات مفصلی پشت پرده انجام گرفت و کارها رسید به اینجا که در فاصله بسیار کمی رابطه اعلام شود اما باز هم عواملی سبب شدند که این کار در همان لحظات پایانی به نتیجه رسیدند.مصریها هم حرفهایی داشتند درباره تغییر نام خیابان خالد اسلامبولی که بنده خودم به اتفاق آقای آصفی که آن روز سخنگوی وزارت خارجه بود به شورای شهر رفتیم و با شورای شهر مذاکره مفصلی کردیم و دلایل مفصلی را آنجا مطرح کردیم و شورای شهر را قانع کردیم و شورا هم تغییر این نام را تصویب کرد در قاهره هم یک توقعاتی مطرح برای تغییر در بعضی از نامها آنها هم پذیرفتند و دیگر کم کم بنا بود که این رابطه اعلام شود اما در ایران و هم در مصر در ورای این قضایا، اتفاقی افتاد که تحلیلش کمی سخت است که بگوئیم مقصر که بود و دلیلش چه بود مقداری مشکل است.چون در چنین معاملههای سیاسی هر طرفی دنبال این هست که منافع خودش بیشتر تامین شود و به آن خواستههایش برسد و آنچه که من به عنوان یک شاهد میتوانم بگویم این است که همه چیز آماده بود اما چه شد که نماینده مصر با من تماس گرفت و اعلام کرد که ما شرایط را مناسب نمیدانیم در حالی که بنا بود دو روز بعدش بیانیه روابط را بنده و همین آقا تنظیم کرده بودیم و روی بند بندش صحبت شده بود. •ما روی بند و بند و نقطه و نقطهاش توافق کرده بودیم و به تائید رهبران دو کشور هم رسیده بود ولیکن روابط ایران و مصر علاوه بر موضوع دو کشور مورد توجه قدرتهای منطقهای و جهانی هم بوده و هست و طبیعتا عبور از این نقطه کار بسیار دشواری بود و ما امیدوار بودیم، تمام جوانبش را دو وزارت خارجه بررسی کرده بودند و به نتیجه نهایی رسیده بودند اما در آن لحظه اعلام و اجرا مشکلاتی پیش آمد و بهانههایی به میان آمد که این کار صورت نگرفت که نمیخواهم اصلا درباره مقصر از طرف ایران یا مصر صحبت کنم، فقط اشاره میکنم که این هم تحلیل است و اطلاعاتی به دست ما نرسید، در روابط ایران و مصر طرفهای منطقهای و بینالمللی توجه دارند و حساس هستند و همین حالا هم به دوستانی که احیانا الان در وزارت خارجه ایران ممکن است که درگیر این موضوع باشند توصیه کردم و از همین طریق هم توصیه میکنم که با یک دقت بیشتر و دقت کاملی این مسائل را پیگیری کنند و دچار نوعی از شتابی که تاثیر منفی هم بگذارد نشوند، امیدوار هستیم که با این تحولاتی که در مصر صورت گرفته ما بتوانیم از این گردنه دیگر حالا عبور کنیم . • ما در آن بیانیه اشاره کرده بودیم به اهمیت دو کشور ایران و مصر و اشاره کرده بودیم که اگر دو ملت و کشور ایران و مصر روابط خودشان را بتوانند بازسازی کنند، میتواند بر منافع ملتهای منطقه و مخصوصا ملت فلسطین هم تاثیر مثبت بگذارد، یعنی بیانیهای بود که دو طرف تفاهم کرده بودند و ما با توجه به مسائل تاریخی قطع رابطه به تمام آن نکاتی که مورد توجه دو ملت بود توجه و اشاره کرده بودیم. • مهمترین مسئله در رابطه با دو کشور در این لحظه، اراده سیاسی است که باید قوام جدیتری به خود بگیرد و این کار صورت بگیرد، من معتقدم در شرایط فعلی که تب تحولات خیلی بالا هست و مصریها بیش از هر چیزی به این فکر میکنند که وضعیت جدید خودشان را سامان بدهند و دموکراسیای که خواست مردم هست را سازماندهی کنند و نیروهای موجود که در حرکت تغییر حضور داشتند بتوانند با هم کنار بیایند و دولت آینده مصر را آماده کنند، فکر میکنم که شاید خیلی زمینهای برای برقراری رابط در زمان کوتاه و به سرعت نباشد و من هم توصیه میکنم که عجلهای در این کار صورت نگیرد و صحبتهایی مطرح شود که زودتر از موعد باشد و این منجر شود به اینکه احیانا اظهارنظرهایی از دو طرف بشود که منجر به پیچیدهتر شدن اوضاع کمک کند، من معتقدم که در حد اظهار رضایت از برقراری روابط و اعلام آمادگی دوستان اکتفا کنند تا تحولات در مصر مقداری وضع خودش را تثبیت کند و جای خودش را پیدا کند، من شک ندارم دولتی که در مصر شکل خواهد گرفت، نسبت به گذشته به یک دولت دموکراتیک نزدیکتر خواهد بود و سخنان منطقی بهتر شنیده خواهد شد و چه منطقی بالاتر از اینکه دو کشور بزرگ در یک منطقه بسیار مهم دلیلی برای قطع رابطهشان لااقل امروز دیگر وجود ندارد و من معتقدم که این اتفاق شدنی است و خواهد افتاد ولی نباید تعجیلی در این زمینه صورت گیرد.