حکايت وضعيت اسفناک ساکنان کمپ اشرف

مهمترين پيامي که مي‌توانم به دوستان خودم، به جوانان ايراني و جواناني که در خارج از کشور هستند بدهم اين است که، قبل از اين‌که براي زندگي خود تصميم بگيرند، قبل از اين‌که بخواهند به سازماني بپيوندند، قبل از اين‌که راه و مسير زندگي خود را انتخاب کنند، بهتر است حتما تا آنجا که ممکن است مطالعه کنند، فکر کنند تا اسير گروه‌هايي که فرقه‌اي هستند و افکار فرقه‌گرانه و استالينيستي دارند، نشوند.

کد خبر : 145968

تابناک: یکی از اعضای سابق گروهک تروريستي منافقين که موفق به فرار از اردوگاه اشرف شده، گفته است، ساکنان اشرف در وضعيت اسفناکي به سر مي‌برند و از ابتدايي‌ترين حقوق انساني محروم هستند. هفته گذشته سه نفر از اعضاي منافقين به نام­‌هاي مريم سنجابي، عبداللطيف چهاردري و برات کيخائي از اردوگاه اشرف گريخته و خود را تسليم دولت عراق کردند. پارلمان عراق قانوني را تصويب کرده است که بر اساس آن، دولت موظف است اعضاي سازمان‌هاي تروريستي را که ارتباط نزديکي با صدام حسين ديکتاتور سابق عراق داشتند، از اين کشور اخراج کند. بيش از سه‌هزار نفر از اعضاي اين گروهک تروريستي در اردوگاه اشرف مستقر هستند و افزون بر همکاري با نظاميان امريکايي در عراق، نيروهاي خود را براي انجام عمليات تروريستي به ايران اعزام مي‌کنند. آن­ها در گذشته بارها به انجام عمليات تروريستي عليه مقامات ايراني و همچنين مردم بي‌گناه در خاک ايران دست زده‌اند. گروهک منافقين همچنين با رژيم بعث صدام حسين ديکتاتور پيشين عراق در سرکوب سال 1991 مخالفان در مناطق جنوبي اين کشور و کشتار کردها همکاري داشت. اين گروهک تروريستي از سوي بيشتر کشورهاي جامعه بين‌الملل در فهرست گروه‌هاي تروريستي قرار گرفته است. اعضاي گروهک منافقين در سال 1986 ميلادي به عراق گريختند و تحت حمايت صدام حسين اردوگاه اشرف را در نزديکي مرز ايران برپا کردند.

مريم سنجابي از اعضاي سابق گروهک مجاهدين خلق که موفق به فرار از اردوگاه اشرف شده‌ است مريم سنجابي يکي از اعضاي سابق منافقين در مصاحبه با «پرس تی وی » گفت: در اردوگاه اشرف همچنان قوانين خشک نظامي وجود دارد و همه اين قوانين موجود در اشرف تحت تاثير ايدئولوژي فرقه‌اي خاص آن است. همه افرادي که در کمپ اشرف حضور دارند، از ابتدايي ترين حقوق انساني خود محروم هستند و همه بايد اطاعت اجباري از رهبريت آن را داشته باشند. قوانين اين فرقه واقعا عجيب و غريب و در نوع خود بي‌نظير است. هيچ کس نمي‌تواند اظهار نظر منفي داشته باشد، نه تنها اظهار نظري نمي‌توان داشت، بلکه همه افراد بايد اظهارنظرها و عقايد رهبري سازمان را تعريف و تمجيد کنند. در دوران حکومت صدام حسين اوضاع بسيار اسف‌ناک‌تر و دردناک‌تر بود. در آن زمان نشست‌هاي اجباري طولاني به صورت روزها و شبانه روز طي سال‌هاي متمادي وجود داشت و افراد در اين نشست‌ها بايد از عقايد و افکار رهبري اين سازمان تعريف و تمجيد مي‌کردند. در اين نشست‌ها کتک‌کاري، فحش و ناسزا هم وجود داشت و افراد نمي‌توانستند از خودشان عقيده‌اي داشته باشند يا نظرات خود را بيان کنند. خيلي از افراد در آن زمان تصميم گرفته بودند، سازمان را ترک کنند و بيرون بروند، ولي بازهم اين اجازه به ‌آن‌ها داده نمي‌شد و از همه افراد مي‌خواستند که در اشرف باقي بمانند. من حتي به خاطر دارم که برخي افراد که تصميم مي‌گرفتند و موفق مي‌شدند از اشرف فرار کنند، بازهم توسط دولت سابق عراق بازداشت شده و به اردوگاه بازگردانده مي‌شدند؛ يعني مي‌خواهم بگويم طوري بود که بر اساس ايدئولوژي اين سازمان و آن ايدئولوژي فرقه‌اي که بر روي تمام اعضاي اين سازمان سوار شده بود، هيچ کس حق هيچ‌گونه در واقع اظهار نظري ذز اين باره که از سازمان جدا شود، بيرون برود، يا اينکه در سازمان بماند نداشت. کسي که براي او تصميم مي‌گرفت، رهبري سازمان بود که با ديکتاتوري تمام مي‌خواست که تمام اعضا در اشرف باقي بمانند. من سال‌ها بود به دليل شناختي که از ايدئولوژي فرقه‌گرايانه اين سازمان پيدا کرده بودم، قصد جدايي از اين سازمان را داشتم، ولي امکانش را نداشتم. اصلي‌ترين دليل جدايي من از سازمان مجاهدين، دوگانگي موجود در ايده‌ها و نظرات آن بود. اين سازمان در ظاهر ادعا مي‌کرد که دنبال حقوق بشر، حقوق زنان، عدالت‌خواهي و در واقع جامعه بي‌طبقه توحيدي است، در حالي که هيچ کدام از اين‌ها را در اشرف و در داخل کمپ خودش اجرا نمي‌کرد. به همين دليل بود که من به عمق دوگانگي و بي‌محتوا بودن اين حرف‌ها پي برده بودم، لذا اين شرايط ديگر برايم غيرقابل تحمل بود و تصميم گرفتم از اشرف خارج شوم. در سازمان مجاهدين اعضا هيچ‌گونه اختياري بر کارها ندارند. در پادگان اشرف نه حقوق بشري وجود دارد و نه آزادي. افرادي مسخ‌شده وجود دارند که طبق قوانين سازمان فقط بايد فرمانبرداري کرده و حق هيچ‌گونه سوال، ابهام و حتي اظهار نظري را ندارند. در اشرف هيچ‌گونه دسترسي به دنياي آزاد وجود ندارد، افراد حق استفاده از روزنامه، اينترنت، تلفن و حتي ديدار با اعضاي خانواده‌شان را هم ندارند. افراد در کمپ اشرف از اوليه‌ترين حقوق انساني برخوردار نيستند، تنها کانال خبررساني در اشرف يک بولتن چند صفحه‌اي است که اخبار آن هم درواقع توسط مسئولين سازمان کنترل مي‌شود و بعد به اطلاع افراد مي‌رسد. حتي بيرون رفتن نفرات از محل استقرار بايد با اجازه فرمانده آن قسمت باشد. در سال‌هاي اخير حتي خودروهاي داخل کمپ را هم جمع‌آوري کرده بودند. به علت اين‌که مي‌ترسيدند افراد با استفاده از اين خودروها فرار کنند. اين درواقع شرح مختصري از زندگي افراد درون پادگان اشرف است که حدود 25 سال است از ارتباط با دنياي بيرون محروم هستند. من زماني که در پادگان اشرف بودم، وضعيت خود را با روبات‌هايي که در فيلم‌هاي سينمايي مي‌ديديم، مقايسه مي‌کردم که هيچ‌گونه اختياري از خودشان ندارند. فقط فکر مي‌کردم تنها تفاوتي که ما با آن‌ها داريم اين است که اين روبات‌ها حداقل قلب و احساسي ندارند ولي انسان‌هايي که در اشرف هستند بايد افکار و عقايد و احساساتشان را هم از بين مي‌بردند. در زمان دولت صدام حسين، سازمان مجاهدين تمامي سلاح‌هاي سبک، نيمه سنگين و مهماتش را از دولت صدام حسين تحويل مي‌گرفت و حتي تعميرات آن هم بر عهده دولت سابق عراق بود. در سال 2003 در جنگي که بين امريکايي‌ها و دولت عراق صورت گرفت، بعد از اشغال عراق توافقي بين نيروهاي امريکايي و سازمان مجاهدين به‌وجود آمد که قرار شد، تمام سلاح‌هايي که در اشرف وجود دارد تحويل داده شود و ظاهرا خلع سلاح شود. خب به نظر من اين طبيعي بود که تعدادي از اين سلاح‌ها و مهمات را نيروهاي سازمان براي شرايطي که مي‌خواهند، نگه دارند؛ چون اين سازمان به مبارزه مسلحانه معتقد است و همچنين معتقد است که مي‌خواهد در اشرف باقي بماند و از آن‌جا مبارزه و جنگ خود را ادامه دهد. ببينيد موضوع مشکلات اردوگاه اشرف با دولت عراق در ابتدا پيچيده‌ نبود. مشکل اصلي اين است که سران سازمان مجاهدين نمي‌خواهند که اعضاي آن با دنياي خارج ارتباطي داشته باشند. از همان روزي که دولت عراق تصميم گرفت يک ايستگاه پليس در اشرف ايجاد کند، مشکلات پيچيده و بغرنجي مطرح شد، از آن روز بود که سازمان مجاهدين به صورت فريبکارانه‌اي در مقابل برقراري ارتباط اعضاي اين سازمان و در واقع کساني که در کمپ اشرف هستند با دنياي خارج مقاومت مي‌کرد. به نظر من اين تشکيلات مي‌خواهد مانع شود که افرادي درون کمپ اشرف هيچ دسترسي به دنياي آزاد و دنياي خارج از آن داشته باشند؛ و حتي از ورود خبرنگاران و افرادي که بخواهند به اين اردوگاه بيايند و يا حتي ايجاد ايستگاه پليس در آن جلوگيري کند و اين جزء تشکيلات و قوانين حاکم بر اين سازمان است. به ما آموزش‌هايي به منظور مقابله با نيروهاي عراقي داده مي‌شد، آموزش‌هايي که گفته مي‌شد اگر در صورتي که عراقي‌ها حمله کردند، سلاح‌هاي آن‌ها گرفته شود و حتي خودروهاي آن‌ها مصادره شود و اين تمرين‌ها عملياتي که به منظور مقابله به مثل بايد انجام مي‌داديم، به نيروها آموزش داده مي‌شد. در مدتي که از اشرف خارج شده‌ام احساس مي‌کنم وارد دنياي جديدي شدم که حداقل مي‌توانم آزادي را حس کنم و مي‌توانم براي خودم تصميم بگيرم. کسي مرا وادار به انجام کارهاي اجباري نمي‌کند، مي‌توانم با انسان‌ها و افکار آن‌ها در تمام دنيا در تماس باشم . از امکان تلفن، اينترنت، روزنامه و تلويزيون برخوردار هستم و اکنون از همه آن حقوقي که همه انسان‌هاي ساکن در اشرف از آن محروم هستند، برخوردارم. مهمترين چيزي که اکنون از همه اين‌ها برايم باارزش‌تر است، آزادي انديشه است. ديگر کسي با افکار من کاري ندارد و من آزاد هستم و مي‌توانم افکار و عقايد خود را داشته باشم. مهمترين پيامي که مي‌توانم به دوستان خودم، به جوانان ايراني و جواناني که در خارج از کشور هستند بدهم اين است که، قبل از اين‌که براي زندگي خود تصميم بگيرند، قبل از اين‌که بخواهند به سازماني بپيوندند، قبل از اين‌که راه و مسير زندگي خود را انتخاب کنند، بهتر است حتما تا آنجا که ممکن است مطالعه کنند، فکر کنند تا اسير گروه‌هايي که فرقه‌اي هستند و افکار فرقه‌گرانه و استالينيستي دارند، نشوند. حتما مطالعه کنند؛ حتما کمک بگيرند؛ حتما مشاوره بگيرند. زندگي چيز با ارزشي است که به سختي به دست مي‌آيد، در واقع انسان يک بار به دنيا مي‌آيد و يک بار هم از دنيا مي‌رود و هر کسي که مي‌خواهد تصميم مهمي در زندگيش بگيرد، حتما با فکر و ايده‌هاي مشخصي باشد. من فکر مي‌کنم تنها مساله باارزش در دنيا، آزادي انديشه است و هر کسي بايد بتواند شخصيت خود و مرام انساني خود را حفظ کند، بنابراين مهم است که هر انساني در چه راهي قدم مي‌گذارد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: