مادر هانيه شكنجه دخترش‌ را انكار كرد

مسوولان انجمن فوق نيز چند بار با بهزيستي تماس گرفته و اين كودك‌آزاري را گزارش داده‌اند؛ ولي معلوم نيست چرا بهزيستي در اين زمينه قصور كرده و مراجع قضايي را در جريان قرار نداده است تا از عمق فاجعه جلوگيري شود.

کد خبر : 145494

جام جم: در حالي كه مادر و ناپدري هانيه به اتهام كودك‌آزاري دستگير شده‌اند، مسوولان بهزيستي تهران به خاطر قصور در عدم رسيدگي بموقع به اين موضوع و اخذ توضيحات، از سوي بازپرس شعبه پنجم دادسراي ناحيه 29 تهران احضار شدند. روز 30 فروردين دختري 8 ساله به نام هانيه كه از سوي ناپدري‌اش بشدت شكنجه شده بود، به بيمارستان رسول اكرم(ص) تهران منتقل شد و با تلاش پزشكان در حالي كه با مرگ دست و پنجه نرم مي‌كرد، نجات يافت. با دستگيري مادر و ناپدري اين كودك، تحقيقات درباره اين كودك‌آزاري آغاز شد. ابتدا حميد، ناپدري دختر 8 ساله روز شنبه همين هفته از زندان رجايي‌شهر كرج به بازپرسي شعبه پنجم دادسراي ناحيه 29 تهران انتقال يافت و با اعتراف به كودك‌آزاري، به بازپرس آذرتاش گفت كه پس از مصرف مواد مخدر (شيشه) حالت تعادل نداشته و هانيه را كتك زده و با سيخ داغ سوزانده است. وي پس از ابراز ندامت، با تجديد قرار قانوني روانه زندان شد و تحقيقات در اين زمينه ادامه يافت. روز گذشته با دستور ويژه بازپرس آذرتاش، رئيس شعبه پنجم دادسراي ناحيه 29، مادر هانيه كه براي ترك اعتياد به كمپي در تهران منتقل شده بود، به اين بازپرسي انتقال يافت. زن معتاد: شوهرم هانيه را شكنجه داد مادر هانيه با تشريح ماجراي تلخي كه براي دخترش رقم خورده بود، گفت: هنوز باورم نمي‌شود كه شوهرم حميد، اين بلاها را سر دختر خردسالم آورده است. من پس از فوت همسر سابقم، با او ازدواج كردم تا شايد سرپناهي براي خود و دخترم پيدا كنم؛ ولي اين‌گونه نشد. زن جوان ادامه داد: شوهر معتادم مدام با هانيه بدرفتاري مي‌كرد و وقتي اعتراض مي‌كردم، مرا هم كتك مي‌زد. من مجبور بودم براي تامين هزينه اعتياد و زندگي‌‌مان، تكديگري كنم. وي افزود: وقتي به خانه برمي‌گشتم، هانيه مرا در آغوش مي‌گرفت و با گريه مي‌گفت كه حميد او را كتك مي‌زند. او هميشه با التماس مي‌خواست از آن خانه برويم؛ چون از حميد مي‌ترسيد. مادر هانيه ادامه داد: وقتي نسبت به رفتارهاي شوهرم اعتراض مي‌كردم، او با تهديد از من مي‌خواست سكوت كنم و من نيز كاري از دستم برنمي‌آمد. من هرگز كودكم را شكنجه نكرده‌ام، اين همه بلاها را حميد سر من و دخترم آورده است. پس از اظهارات مادر هانيه، بازپرس پرونده براي بررسي زواياي پنهان اين پرونده، جلسه رسيدگي را به طور غيرعلني برگزار كرد و بازجويي از مادر كودك، پشت درهاي بسته ادامه يافت. مادر كودك در دادسرا بازداشت شد با پايان گرفتن تحقيقات از زن معتاد، معلوم شد اين مادر شاهد كودك‌‌آزاري و شكنجه‌شدن فرزندش بوده و براي نجات او اقدام مناسبي انجام نداده است، بنابراين با دستور قضايي بازپرس آذرتاش، اتهام معاونت در كودك‌آزاري براي اين زن تفهيم و او با قرار قانوني روانه زندان شد. احضار مسوولان بهزيستي به دادسرا بازپرس آذرتاش از احضار مسوولان اداره بهزيستي تهران براي اخذ توضيحات درباره قصور در ارتباط با اين كودك‌‌آزاري خبر داد و گفت: روز 14 اسفند سال گذشته زني با انجمن حمايت از كودكان و نوجوانان تهران تماس گرفته و از شكنجه شدن هانيه خبر داده است. وي افزود: مسوولان انجمن فوق نيز چند بار با بهزيستي تماس گرفته و اين كودك‌آزاري را گزارش داده‌اند؛ ولي معلوم نيست چرا بهزيستي در اين زمينه قصور كرده و مراجع قضايي را در جريان قرار نداده است تا از عمق فاجعه جلوگيري شود. پيگيري‌هاي انجمن حمايت از كودكان، هانيه را نجات داد رئيس شعبه پنجم دادسراي ناحيه 29 ادامه داد: چند هفته بعد وقتي كارشناسان انجمن حمايت از كودكان و نوجوانان تهران در پيگيري‌هاي خود متوجه مي‌شوند كه هانيه همچنان شكنجه مي‌شود و ناپدري‌اش دستگير نشده است، دوباره موضوع را از بهزيستي پيگير مي‌شوند تا عاقبت مسوولان اورژانس اجتماعي براي بررسي موضوع به محل حادثه مي‌روند و راز شكنجه شدن هانيه كوچولو فاش مي‌شود و با تشكيل پرونده‌اي در اين ارتباط، عاملان حادثه دستگير مي‌شوند. بازپرس پرونده تصريح كرد: دستور قضايي براي احضار مسوولان بهزيستي تهران به دادسراي ناحيه 29 صادر شده تا آنها درباره اين پرونده كودك‌آزاري توضيح دهند و به محض مشخص شدن متخلفان، بشدت با آنها برخورد قانوني مي شود.گزارش خبرنگار ما حاكي است، روز گذشته هانيه كوچولو تحت عمل جراحي قرار گرفت. او پس از بهبود كامل تحويل بهزيستي مي‌شود. گفت‌وگو با مادر هانيه از نخستين ازدواجت بگو. 16 سال پيش عاشق يك مرد معتاد شدم كه در كشتارگاه كار مي‌كرد. خانواده‌ام با اين وصلت مخالف بودند و بعد از آن كه ما با هم ازدواج كرديم، اعضاي خانواده‌ام با ما قطع رابطه كردند و ديگر به سراغم نيامدند. چطور معتاد شدي؟ شوهرم ـ پدر هانيه ـ هروئين مصرف مي‌كرد و چند ماه بعد از ازدواجمان مرا هم به منجلاب اعتياد كشاند و حدود 16 سال است كه هروئين مصرف مي‌كنم. چطور با حميد ـ ناپدري هانيه ـ آشنا شدي‌؟ حوالي محل كار حميد كه يك غذاخوري بود، من همراه شوهر معتادم و هانيه تكديگري مي‌كرديم و حميد هميشه برايمان غذا مي‌آورد. در اين مدت به بهزيستي مراجعه كردي؟ بله، بعد از مرگ شوهرم به بهزيستي مراجعه كردم كه مسوولان بهزيستي با پي بردن به وضعيت زندگي من و دختر 8 ساله‌ام، فقط 15 روز اجازه دادند ما در مركز نگهداري از افراد بي‌خانمان بمانيم و بعد از آن هر دويمان را بيرون كردند و دوباره سرگردان كوچه و خيابان شديم. دوباره با حميد ملاقات كردي؟ بله، بعد از فوت شوهرم وقتي حوالي محل كار حميد تكديگري مي‌كرديم، او ما را ديد. يكي از مردان كارتن‌خواب از حميد خواست براي مدتي از ما نگهداري كند. حميد هم يك ماه ما را به خانه مادرش برد و بعد به من پيشنهاد ازدواج داد و من قبول كردم . از كي متوجه بدرفتاري‌هاي حميد نسبت به دخترت هانيه شدي؟ از 2 ماه پيش بدرفتاري‌هاي شوهرم شروع شد و بي‌دليل من و دخترم را كتك مي‌زد. وقتي من در خانه نبودم، هانيه را بيشتر شكنجه مي‌كرد. حميد با كابل، هانيه را چنان كتك مي‌زد كه گريه و ضجه‌هايش تا ساعت‌ها ادامه داشت. دست‌هايش را هم او شكست. در برابر اين شكنجه‌ها چرا كاري نكردي؟ از حميد مي‌ترسيدم، او مرا هم بشدت كتك مي‌زد، بخصوص مواقعي كه نسبت به رفتارهايش اعتراض مي‌كردم. حميد پس از مصرف هروئين حالت تعادل نداشت و به جانمان مي‌افتاد. چرا ماجرا را به خانواده شوهرت نگفتي تا آنها به شما كمك كنند؟ مادرشوهرم، برادر شوهرم و همسر وي كه در يك خانه با هم زندگي مي‌كردند، با اين كه شاهد بدرفتاري‌هاي حميد نسبت به من و دخترم بودند، به خاطر ترس و وحشت از او ـ حميد ـ نمي‌توانستند به ما كمك كنند. از شب حادثه بگو؟ عصر آن روز به خانه مادرشوهرم رفتم و وقتي بازگشتم، هانيه بدحال روي زمين افتاده بود و گريه مي‌كرد و با التماس مي‌خواست كمكش كنم. سراسيمه به او نزديك شده و بغلش كردم. آنجا بود كه پي بردم شوهرم هانيه را بشدت شكنجه كرده و دست و پايش را سوزانده و شكسته‌ است بعد مرا هم كتك زد. از وضعيت هانيه باخبري؟ در شب اول كه هانيه را به بيمارستان رسول اكرم(ص) منتقل كردند، بالاي سرش بودم. ولي از روز بعد او را نديدم. از پرستاران شنيده‌ام كه حالش بهتر شده است. من هم يك مادرم و عاطفه دارم و نگران هانيه‌ام. وي ادامه داد: وقتي در كمپ بودم، با او تلفني صحبت كردم. او بي‌قرار بود و مي‌خواست مرا ببيند، اعتياد آتش به زندگي‌ام زد.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: