مفهوم زندگی را گم کرديم
گل دختر در ویلاگ خود می نویسد:
دستان چروکيدهي پيرزن از شدت لرزش لحظهايي آرامش نداشت. صورتش بدون رمق، اينقدر هم چروکيده که شايد ميشد دهها شاهراه اشک برايش پيدا کرد. سواد نداشت، ولي از صدتا تحصيل کرده منطقيتر و دلنشينتر صحبت ميکرد، براي کوچکترين گرهها راه حل داشت... دو تا از پسرانش شهيد شدهبود. دو پسر ديگرش مهندس برق و جراح، دخترش هم محقق و نويسنده. اينقدر جذاب و دوست داشتني بود که فقط ميخواستم ساعتها برايم حرف بزند، در طول صحبتهايش يک بار هم نقنوق و گلهمندي نشنيدم، فقط از زيباييها و شيرينيهاي زندگياش ميگفت... ميگفت همين که ثمرهي تلاش هايم (فرزندانش را ميگفت) را ميبينيم روزي هزاران بار خدا را شکر ميکنم... بعدها فهميدم اين خانم ده سال بعد از ازدواجش همسرش را از دست داده و يک تنه اين زندگي را چرخانده! چند وقت پيش اين خبر را خواندم، نميدانم چرا ناخودآگاه ياد اين پيرزن افتادم... بدجوري افسوس خوردم، اينکه چقدر با اين عملکردها شأن و منزلت زن را پايين آوردند! اينکه بي ارزشها را برايمان ارزش جلوه دادند! بيراهه را بجاي راه براي دختر امروز ما نشان دادند! اينک زن را با يک ماشين کوکي اشتباه گرفتهاند! و چقدر رقت برانگيزناک عنوان " ستاره دخت ايران اسلامي " را برايش انتخاب کردند! آنقدر با خواندن اين خبر ناراحت شدم که ساعت ها مات و مبهوت به خبر نگاه ميکردم و ميگفتم: " يعني تا اين حد؟!" و نميدانستم قهقهه بزنم يا گريه! آقاياني که پشت ميز نشستهايد و نميدانم دقيقا هدفتان از برگزاري اين سيرک چيست! ولي همين قدر بدانيد با اين کارتان تو دهني به زن و بعد به تمام مادران اين آب و خاک کوبيديد! اين کارتان يعني بي ارزش کردن مفهوم زندگي براي دختر امروز... عطش دختر امروز ما اين چيزها نيست، دختر امروز ما به يک جو معرفت و صداقت نياز دارد، به کسي که جواب تمام ندانستههايش را بدهد، کسي که آينده را به بهترين شکل بر اساس موقعيت و استعدادش جلوي پايش بگذارد! و به او بگويد تو در جاي خودت و به تناسب خودت بهترين هستي... دوست دارم بدانم براي اين نيازها چه قدمي برداشتهايد؟ ..................... خشت اول چون نهد معمار کج! تا ثريا مي رود ديوار کج!