پروين: اگه الان جوون بودم، میشدم فيکس بارسلونا
لنگه علي پروين پيدا نمي کني. همه دنيا رو هم که بگردي يکي مثل من پيدا نمي کني. نميخوام از خودم تعريف کنم. نه اصلا اهلش نيستم. من رو پاي خودم اومدم جلو.
ایسنا: علي پروين، بازيكن، كاپيتان و مربي اسبق تيمهاي پرسپوليس و ملي ايران در دومين روز سال 1390 مطلبي متفاوت و نوروزي را براي هوادارانش در وب سايت شخصياش منتشر كرد كه خواندندش در تعطيلات بهاري خالي از لطف نيست. نوشته علي پروين كه با عنوان «علي پروين يدونه ست ، فقط يکي» در سايت رسمياش منتشر شده، به شرح زير است: «لنگه علي پروين پيدا نمي کني. همه دنيا رو هم که بگردي يکي مثل من پيدا نمي کني. نميخوام از خودم تعريف کنم. نه اصلا اهلش نيستم. من رو پاي خودم اومدم جلو. خيليها تو اين سالها سعي کردن تقليد کنن که علي پروين باشن، اما هيچ کي علي پروين نمي شه. مي دوني چرا؟ چون من هميشه سعي کردم خودم باشم، نه هيچ کس ديگه. من از بچگي همين جوري بودم. حرف زدنم، رفتارم، کارهايم همين بوده. سعي نکردم کسي رو تقليد کنم. گاهي وقتها مي گم خدايا، تازه خيليها وقتي علي پروين رو ببري، مي فهمن اون کي بوده. به قرآن اگه خيلي از کارايي که واسه يکسري از اين آدما تو اين فوتبال کردم رو بگم، ميرن مجسمهام رو از طلا مي سازن. اين کارا وظيفهام بوده، ولي گاهي دلم مي گيره از بعضي حرفا. ** از بالاي منبر گفت براي سلامتي سلطان صلوات چند وقت پيش رفته بودم مجلس ختم يکي از بزرگاي اين فوتبال. همه بودن. خيليها بودن. از کوچيک و بزرگ، دور تا دور مجلس نشسته بودن. آقايي هم داشت روي منبر سخنراني ميکرد. من که رفتم تو مجلس يکهو ديدم، حاج آقا از بالاي منبر گفت:« براي سلامتي سلطان فوتبال ايران صلوات» ما هم که هر جا ميريم، ماشاالله 20 تا بدتر از خودم دورمون هستن(مي خندد) همين رفيقام هستن ديگه، هيچ جايي تنهام نمي ذارن. همچين صلوات فرستادن که داشتم آب ميشدم. بابا به هر حال، اين همه بزرگ تو اون مجلس نشسته بودن. نمي دونم چرا شيخ مراسم علي پرويني در اومد. يادته يکبار هم که رفتيم کنفرانس مطبوعاتي بازي با بايرن مونيخ در تهران که داد زدن و گفتن براي سلامتي سلطان صلوات، که بنده خدا «آقا ماگات » همين جوري هاج و واج مونده بود. (بابا اين چيزا رو ننويس تو رو قرآن.) ** مشتي گيري نيست به مردم بگي وقت نداري تو خيابون از جلوي هر مغازهاي که رد مي شم، مي گن علي آقا بيا تو. بيا يه چايي با هم بخوريم. من هم مي مونم تو رودربايستي. نمي دونم چي کار کنم. ميان و وقتي مي ريم تو مغازه، مجبور مي شم يکسري چيز، ميز بردارم. فکر کنم الان 40 دست کت و شلوار داشته باشم. الان که ديدي، دو دست کت و شلوار برداشتم. بعدش هم که ديدي بنده خدا صاحب هتلي مي گفت بيا. بعضي وقتها از کارم ميمونم، اما رسم مشتي گيري نيست که بخواهي مردم رو دلگير کني. علي پروين از بچگي عادت داشته خاکي باشه. من تو اون محلهها بزرگ شدم. نمي تونم بگم مردم وقت ندارم. ** مگه اينکه چيزي بذارن بيخ گلوم که برم تلويزيون هيچ وقت نميرم تلويزيون. مي دوني چرا؟ چون خوشم نميياد. برم بگم چي؟ من دهنم وا بشه، خيلي حرفا دارم که بزنم. اين قدري که اين فوتبال رو زير و رو کنم. از همه آدماي اين فوتبال حرف دارم واسه گفتن. ديگه علي پروين بلده که کي چي کاره هستش، ولي نميرم تلويزيون. مگه اينکه بيان به زور يک چيزي بذارن زير گلوم که پاشو بيا اونجا. البته خوب اونها هم چون مي دونن من اگه برم يک وقتي يک چيزيايي مي گم که نبايد گفت، اصرار نمي کنن. (علي آقا با صدايي بلند مي خندد و همه را به خنده وا مي دارد.) ** علي پروين بد بود که خيليها رو خونه دار کرد؟ آخه ميرن مي شينن مي گن علي پروين بد بود. من بد بودم که واسه 5 هزار تومن پول مياومدن جلوي در خونم؟ از گنده تا کوچيکشون رو کم براشون کار کردم؟ يادشون رفته خونههاي زمين شهري رو که براشون تو غرب تهران گرفتم. اين زمينها رو واسه کي دادن؟ طرف اومد گفت: علي آقا من دوستت دارم، مي خوام به عشقت به هرکي بخواي زمين شهري بدم. نه فقط براي بازيکناي پرسپوليس که به استقلاليهاشم خونه دادم. مي رفتيم سر زمينا، ديوار مي کشيديم و بعد قطعه بندي مي کرديم. يک شب بوميهاي منطقه فکر مي کردن ما غير قانوني کار مي کنيم، با بيل زدنمون، اما ما سند داشتيم. دستم نمک نداره، مي دوني اقلا واسه 50 تاشون از اين کارا کردم. ** گفتم اي بابا نذاشت چلو کبابمو بخورم رفتن به وزرا و سند گذاشتن که کارم بود. ديگه عادت داشتم به اين کارا. من دفترم هم تو ميدون 7 تير بود، جلدي مي رفتم تا وزرا. اون روزا که اين همه ماشين تو خيابون نبود که ترافيک شه. يک بار ديگه آخرش بود. صبح رفتم تا ظهر واسه سه تا از اون اسميهاي تيم سند گذاشتم، آوردمشون بيرون. سر ظهر بود که برگشتم اتو سورتمه. هنوز تا چلوکباب بگيرن بيارن بچهها واسه نهار، ديدم زنگ زدن گفتن علي آقا بيا (فلاني) رو گرفتن بردن وزرا. گفتم اي (...)، نذاشت يه چلوکباب بزنيم، بابا من همين الان سند برات گذاشته بودم. اون موقعها آخه صداي ضبط بلند کردن هم جرم بود. اين حرفا گفتن نداره. همه هم مي دونن. ** اسم مجتبي بد در رفته بود مجتبي بازيکن بزرگي بود. اون تو خونه من بزرگ شد. بچه خوبي بود، ولي شيطون. البته اين هم اسمش بد در رفته بود بابا. بقيه از مجتبي هم بدتر بودن. منتهي مجتبي تابلو شده بود. ازش دلخور نيستم. هنوز هم دوستش دارم. اون نسليها، اون بهروز رهبري فر و بقيه بابا لوطي بودن، نه مثل اين ستاره هاي پفکي امروز. ** گفتم بچه کاري نکن مثل رهبري فر هر روز با شيريني بياي آشتي کنون گرده مياد رو نيمکت. منتهي من نديده بودم که برگشته. واسه همين شاکي شدم و بعد از بازي رفتم گفتم، الياس (مسئول تدارکات استيل آذين)، اين بچه ديگه از فردا نياد تمرين. الياس هم ميدونه که وقتي بگم يکي نياد، اگه بياد چي مي شه. شبش ديدم يکي زنگ زد موبايلم . همين جوري عدد... بود که رديف شده بود. گفتم يا خدا، بردنم. اين کيه با اين شمارش. برداشتم ديدم همون بازيکني که گفتم، گفت علي آقا من برگشتم و بعد هم درودگر قسم خورد، اومده بوده. بهش گفتم بچه نکن اين کارها رو، مي شي مثل بهروز رهبري فرد و هر روز بايد بري گل و شيريني بگيري بياي سر تمرينها! ** پيکانمو فروختم 17 هزار تومن سال 51 از طرف دنياي ورزش شدم بهترين بازيکن سال فوتبال ايران. اون موقع بهم يک پيکان صفر گوجهاي دادن. من خودم يکي از اين پيکان جوانانهاي همون رنگي داشتم. اون موقعها فوتبال ايران دو تا ستاره داشت. من و پرويز قيليچ خاني. ما همش سر بهترين بودن با هم کل کل داشتيم. اون سال نوبت من بود که بهترين بشم. يادمه چند ماهي با ماشينه دور زدم، بعد هم بردم فروختمش 17 هزار تومن. الان با پولش مي شه يک کيلو گوشت خريد. ** يادش بخير اون روزا عکسي که همه فاميلم توش هستن. همه بچه هاي قد و نيم قد، داداشام هستن، خواهرا و خدابيامرز مامان نصرت رو سال 54 بود که يونس عليشيري واسه دنياي ورزش گرفت. فکر کنم واسه همون شماره نوروزشون هم بود. يادش بخير چه روزگاري بود. همه دور هم زندگي مي کرديم. اون موقعها فوتبال کلي طرفدار داشت. بازيها خيلي قشنگ بودن، يک جور ديگهاي بود. ** هر ماه پيکان قليچ رو مي خوابوندم وحيد قيليچ بدبخت رو من خيلي اذيتش مي کردم. دوستش داشتم و گلر مورد علاقم بود، اما سر به سرش مي ذاشتم. بنده خدا اومد از من يک پيکان ورداشت که بايد ماهي 5 تومن قسطش رو مي داد. هر ماه قسطش عقب مي افتاد، من هم نامردي نمي کردم و تا دو روز دير مي کرد، ماشينشو مي خوابوندم. (با صدايي بلند مي خندد و مي گويد يادش بخير) بعد مي اومد با التماس، ماشين رو بر مي داشت، مي برد دوباره تا ماه بعدش. ** اگه الان جوون بودم مي شدم فيکس بارسلونا اين بازيهايي که الان از اين بازيکنا مي بيني هم اسمش رو گذاشتيم فوتبال. به قرآن اينها که فوتبال بازي نمي کنن. دوره ما فوتبال، فوتبال بود. من اگه الان قرار بود سنم 20 سال باشه و بتونم با شرايطي که بازيکناي ما دارن، تمرين کنم، مي شدم فيکس بارسلونا. يکي هم قواره مسي. هم نسلاي ما جور ديگهاي فوتبال بازي مي کردن نه مثل امروزي ها. ** بشينم رو نيمکت که فحش بخورم؟ واسه چي آخه؟ مي دوني چرا رو نيمکت نمي شينم؟ بذار يه چيزي برات بگم. وقتي خواستم ديگه بازي نکنم، يک مسابقه بود که قبل بازي مريض بودم. به محمود خردبين گفتم، محمود حالم خوب نيست. گفت با آمپول خوب مي شي، برو تو زمين. آمپول زدم، رفتم ديدم کف کرده دهنم و اومدم بيرون. بعدش ديگه به محمود گفتم اين فوتبال براي من تموم شد. گفتم تموم و ديگه بازي نکردم. اون سالي هم که مربيگري رو گذاشتم کنار، همين جوري شد. مي گن بيا بشين رو نيمکت. بشينم و بذارم بهم فحش بدن، واسه چي؟ من اهل فحش مجاني خوردن نيستم. بستمه. ديگه مربيگري نميکنم . ** بدونم داراييم واسه بقيه زندگيم بسه، فوتبال رو ميذارم کنار واسه هميشه روزي از اين فوتبال ميرم که بتونم راحت زندگي کنم. خيلي دير نيست. يک روز منتظر باش همين روزا ميام مي گم خداحافظ فوتبال و اصلا نزديکشم ديگه نمي شم. حرفامو مي زنم و ميرم واسه هميشه. البته از ايران نمي رم. مي رم يک گوشه واسه خودم راحت زندگي مي کنم. اين قدري که بدونم داشتههام، واسه زندگيم بسه، مي ذارم ميرم. البته از ايران نميرم چون هيچ جايي تهرون خودمون نمي شه. من دور از ايران راحت نيستم. مي خواستم برم که کم پيشنهاد نداشتم. حاضر بودن ببرنم دبي ، کلي هم بهم مي دادن، اما من از ايران برو نيستم. ** برند؟ چي هست؟ چي؟ برند؟ چي هست؟ آها، لباس خارجي رو مي گي؟ نه بابا من اهل اين چيزا نيستم. لباس خارجي رو محمد بايد بپرسي. اون همه اين لباس، مباس خارجيها رو بلده. همه لباساش خارجي هستن. من همين ايروني مي پوشم، اما اين پسره همه پولاشو مي بره مي ده به لباس خارجيو. هر چي مي خواي از اين چيز ميزا بپرسي، برو از اين محمدمون بپرس. حالا ميذاري کتم رو بخرم؟ تموم شد سئوالات؟»