دايی: پيشنهاد رياست فدراسيون را رد كردم
به جرات ميگويم جزو نوادر افرادي هستم كه از مرگ هيچ ترسي ندارم.اما هميشه از خدا خواسته ام هر موقع كه خواست مرا ببرد، زجر نكشم و راحت بميرم.
ایلنا: علي دايي، سرمربي تيم فوتبال پرسپوليس، مدعي شده چندي پيش پيشنهاد رياست فدراسيون فوتبال را رد كرده است. دايي در گفت و گويي متفاوت با مجله زندگي ايده آل، از برخي رازهاي موفقيتش در زندگي ورزشي و خارج از ورزش پرده برداشته است. در اين گفت و گو، دايي از نامحدود بودن آروزهايش حرف زده و اينكه دوست دارد روزي مربي يك تيم بزرگ جهان باشد. چشمم دنبال مال و ناموس كسي نبوده يكي از چيزهاي مهمي كه در رسيدن به جايگاه امروزي و موفقيتم خيلي به من كمك كرد، اين بود كه از اولش هم چشمم دنبال مال و ناموس كسي نبود. اگر اينطوري زندگي كردي، مطمئن باش به همه چيز ميرسي. چشم و دل پاك داشتن، ابزار رسيدن به موفقيتاند. وقتي انسان مال حلال به دست بياورد، مطمئنا خدا هم به مالش بركت ميدهد. خود من كه هميشه از خدا خواستم نعمتهايي كه در زندگي نصيبم ميكند، به او نزديكترم كند و همراه با ثروت و نعمتهايش، روش درست مصرف كردن و جنبه داشتنشان را هم به من بدهد. خيليها را ميشناسم كه با وجود داشتن امكانات و ثروت زياد اما جنبه و ظرفيت كافي را نداشتند وبه كجراهه رفتند! خود من با وجود داشتن امكانات كامل ولي هميشه از خيلي مسائل چشمپوشي كردم! مثلا به فرض آدمي كه هيچگونه امكانات و ثروتي نداشته باشد، مشخص است كه نميتواند كاري از پيش ببرد، بنابراين نميتواند ادعا كند بهخاطر خدا خيلي از كارها را انجام نداده چون شرايطش را نداشته؛ اينكه فايده ندارد! اين مهم است كه شرايط و امكانات انجام هر كاري را داشته باشي اما دست از پا خطا نكني؛ اگر اينطوري امتحان شدي، آنموقع ميتواني ادعاي پاكي و خداپرستي كني. از زندگي بايد نهايت لذت را برد هميشه و در همه شرايط، از خداوند به خاطر تمام نعمتهايي كه به من و خانوادهام داده سپاسگزارم و همواره تا جايي كه توان داشتهام تلاش كردم تا خودم، خانوادهام و اطرافيانم امكانات خوبي در زندگي داشته باشيم و از زندگي نهايت لذت ممكن را ببريم. خودم را در حدي نميبينم كه. . . هيچوقت پيش خودم احساس نكردم شخصيت خيلي مهمي هستم، اصلا خودم را در حدي نميبينم كه از زبان يك فرد موفق بخواهم به طرفدارانم توصيهاي بكنم! اما يك توصيه خيلي مهم براي همه، بهخصوص جوانترها دارم؛ اگر ميخواهيد در زندگي به جايگاهي برسيد و عاقبت بهخير شويد، هميشه احترام پدر و مادرتان را نگه داريد. اين، نظر شخصي من است كه انسان هر آنچه را كه در طول زندگياش به دست ميآورد، به خاطر وجود پدر و مادرش است. هر جايي هم كه بروي، باز هم به اين قضيه ميرسي كه هيچكس اندازه اين 2 موجود، دلش برايت نميسوزد و واقعا دوستت ندارد. اگر از تو رضايت داشته باشند، مطمئن باش خدا هم درهاي زيادي را به رويت باز ميكند. خود من بارها در زندگيام آدمهايي را ديدم كه بهخاطر دعاي خير پدرومادرشان، به همهجا رسيدهاند، البته برعكسش را هم زياد ديده ام! در مكتب ما شكست معنايي ندارد ما به اين دنيا آمده ايم تا براي چيزهايي كه ميخواهيم و دوست داريم بهدستشان بياوريم، تلاش كنيم و بجنگيم. زندگي فراز و نشيبهاي زيادي دارد. هيچ موقع نميتواني از جايگاهي كه داري مطمئن باشي. ممكن است يكشبه از بالا به پايين بيفتي يا بالعكس. خود من در زندگي پدرم، اين بالا و پايين بودنها را ديدم و لمس كردم. هميشه در زندگيام به خاطر رسيدن به موفقيت تلاش كردم و اتكايم فقط به خداوند بوده است. در مكتبي كه درس خوانده ام و بزرگ و تربيت شده ام، شكست معنايي ندارد. البته شكست هميشه وجود دارد اما يك اتفاق مقطعي است و انسان هميشه توانايي بلندشدن و پيشرفت دوباره را دارد. اصلا ما به دنيا آمدهايم كه با سختيهاي زندگي دستوپنجه نرم كنيم و از سر و كله هم بالا برويم! اگر اين كارها را هم نكنيم كه وقت نميگذرد(خنده!) دانشگاه بدون كلاس تقويتي؟! روزي كه براي تحصيل به تهران آمدم و در دانشگاه شريف پذيرفته شدم، حتي تصور هم نميكردم به چنين جايگاهي برسم. بزرگترين عاملي كه باعث شد من بدون زدن حتي يك تست كنكور و بدون اينكه به كلاسهاي تقويتي و. . . بروم، در يكي از بهترين دانشگاههاي ايران قبول شوم و مدرك مهندسي بگيرم، وجود پدر عزيزم بود كه از كودكي به من ميگفت بايد مهندس شوي. علاوه بر اينكه مدرك مهندسيام را گرفتم، تحصيلاتم به پيشرفتم در فوتبال، بسيار كمك كرد. خدا را شكر كه در اين مسير سختي - كه متاسفانه نميتواني دوست و دشمنت را از هم تشخيص دهي و خيليها نميخواهند بزرگشدن و موفقيتت را ببينند- تا حالا ادامه داده ام و جنگيده ام. از خدا هم ميخواهم هميشه در ميان مردم سربلند بوده و عمر با عزت داشته باشم. فقط در بعضي موارد موفق بودهام! هيچوقت نميتوانم بهخودم نمره موفقيت بدهم چون موفقيت جنبههاي مختلفي دارد. علي دايي در بعضي موارد موفق بوده اما مواردي هم هست كه بايد در آنها به موفقيت برسد. از اين نظر كه بهعنوان يك جوان شهرستاني از اردبيل به تهران آمدم و تحصيل كردم، روي پاي خودم بودم و به غيراز خدا و خانوادهام كسي را نداشتم و توانستم در اين جامعه خودم را به اين مرحله برسانم، راضيام اما موفقيت، فقط در ظواهر و ماديات نيست. اگر همه زمينهها را درنظر بگيريم، نمره دادن خيلي سخت ميشود و بهنظرم مردم بايد به من نمره بدهند، نهخودم. ماديات و معنويات را با هم ميخواهم بهنظرم موفقيت مادي و معنوي هر 2 لازم و ملزوم يكديگرند و بهشخصه هميشه دوست داشتهام هر 2 آنها را به دست بياورم. هيچوقت اين درست نيست كه انسان بگويد من از تمام مسائل مادي چشمپوشي ميكنم و فقط معنويات مهم است يا بالعكس. چون اگر قرار بود اينطور باشد، خدا اين همه نعمتها و زيباييهاي مادي را نميآفريد. خداوند همه نعمتها را براي انسانها گذاشته تا لذت ببرند اما آن چيزي كه اهميت دارد روش صحيح و درست رسيدن به ماديات و بعد از آن، درست استفادهكردنشان است. هميشه گفتهام انساني موفق است كه زندگي را با تمام ابعادش دوست داشته باشد و خودم هم هميشه سعي كردهام همه مسائل را در حد متعادل رعايت كنم و تكبعدي به زندگي نگاه نكنم. بهخودم افتخار ميكنم شايد از لحاظ مادي در برابر خيليها هيچي نداشته باشم اما افتخارم اين است كه بهخاطر بيزينسهايم، 100 خانواده ميتوانند در كنار من نان بخورند و در چرخه زندگيشان موثر باشم. حتي دعاي يكي از اين خانوادهها هم، براي من كفايت كرده و مرا براي انجام كارهاي ديگر تشويق ميكند. زندگي من براي همه رو است اگر بخواهيد از نظر ميزان ثروت حساب كنيد، خيليها را ميشناسم كه در برابرشان اصلا به حساب نميآيم اما مثلا ميترسند يك ماشين خوب سوار شوند تا خدايي ناكرده مردم از ثروتشان خبردار شوند و يك وقت چشم بخورند! همه مردم از نوع زندگي و ميزان ثروتم خبر دارند، من تمام زندگيام براي مردم رو است. مردم از همه مغازههاي من، اتومبيلهايم و. . . خبر دارند و من چيزي براي قايمكردن از آنها ندارم. مگر نهاينكه همه ما تلاش ميكنيم تا زندگي خودمان و خانوادهمان در رفاه و آرامش باشد؟ من هم مثل بقيه؛ هميشه تلاش كرده ام تا از پولي كه بهدست ميآورم، نهايت استفاده را بكنم و لذتش را ببرم. دوست دارم خودم و خانوادهام از امكاناتي كه داريم لذت ببريم. به جايگاه امروزم قانع نيستم بهنظرم در زندگي هيچ آدمي سقف يا انتهايي وجود ندارد و هميشه براي پيشرفت مسير باز است. وقتي ميبينم بعضي از فوتباليستهاي امروزي مثلا يك خانه 100 متري ميخرند و ميگويند ديگر به همه چيز رسيده ام و آرزويي ندارم، تعجب ميكنم. زندگي من سقفي ندارد. دوست ندارم در كار و زندگيام در جا بزنم. در مربيگريام هم به اين جايي كه هستم راضي نيستم؛ حالاحالاها بايد در زندگي شخصي و فوتباليام پيشرفت كنم. مطمئنا دوست دارم روزي مربي يكي از بزرگترين تيمهاي جهان باشم. هر روز بعد از تمام شدن تمرينمان، ميروم منزل و فيلم تيمها را ميبينم، بازيها را آناليز ميكنم و با مطالعه و رفتن به اينترنت، سعي ميكنم دانشم بهروز باشد و سطح اطلاعاتم را بالاتر ببرم. من حالاحالاها بايد پيشرفت كنم و به جايگاه امروزم راضي نيستم. جديام، يعني مغرورم؟ شايد بعضيها گمان كنند علي دايي غرور كاذب دارد! اما چنين چيزي اصلا صحت ندارد. اگر انسان در زندگي احساس تكبر كند، خيلي زودتر از تصورش زمين ميخورد. هميشه چه زماني كه فوتبال بازي ميكردم و چه الان كه مربي شدهام، در كارم جدي بودهام و اين موضوع، هيچ ربطي به غرور و تكبر ندارد. اگر خود من در كارم جدي نباشم كه همه از سر و كولم بالا ميروند و نميشود تيم را جمع كرد. مطمئن باش اگر در كارت جدي نباشي به موفقيت نميرسي. نميتوان با ميلياردها پول هم محبوب شد براي من همين بس است كه بدانم يك نفر در دلش مرا دوست دارد، اين براي من خيلي ارزش دارد. ميشناسم آدمهايي را كه حاضرند پولهاي ميلياردي خرج كنند تا محبوب و مشهور شوند اما آخرسر هم اين اتفاق برايشان نميافتد، پس محبوب بودن پيش مردم، چيزي نيست كه بتواني آن را با پول بخري. خدا را شكر كه مردم هميشه به من لطف داشته اند و محبتهاي آنها هميشه به من دلگرمي داده است. آرزوهاي خندهدار من هرگز در زندگيام به چيزي يا شخص خاصي غبطه نخورده ام و تا آخر عمرم هم مطمئنم اين اتفاق برايم نميافتد. شايد وقتي جوانتر بودم، خيلي آرزوها داشتم كه نسبت به زمان خودشان خيلي آرزوهاي بزرگي بودند و الان وقتي به آنها فكر ميكنم، خندهام ميگيرد، اما هيچ وقت به چيزي غبطه نخورده ام. من مصداق ضربالمثل از تو حركت از خدا بركت را در زندگيام لمس كرده ام. اگر انسان در راه درست حركت كند، خدا هم به او بركت ميدهد. شايد براي رسيدن به خواستههايش زمان زيادي بگذرد اما پلهپله به تمام آرزوهايش ميرسد. نااميد نه ولي سرخورده شدهام هيچوقت بهخاطر شكست يا يك اتفاق بد نااميد نشدهام، يعني اسمش را نااميدي نميگذارم، اگر بگوييم يك نوع سرخوردگي بهتر است. مسلما در زندگي همه آدمها پيش ميآيد كه بهخاطر برخي مسائل، سرخورده شوند. هيچ وقت نشده بهخاطر يك شكست در مرحلهاي از زندگيام، بگويم من فلان شكست را خورده ام، پس ديگر نميخواهم ادامه دهم و براي هميشه قيدش را ميزنم! وقتي براي اتفاق يا شكستي احساس ناراحتي ميكنم و سرخورده ميشوم، از راهنماييهاي دوستانم استفاده ميكنم و آنها هم با دلگرميهايشان، باعث ميشوند از فضايي كه در آن هستم جدا شوم البته من دوستان زيادي ندارم اما با همين تعدادي هم كه رابطه دارم، ميدانم دوستم دارند و برايم مايه ميگذارند. عشقي كه مانع از مهاجرتم شد با وجود اينكه مطمئنم اگر در يك كشور ديگر به دنيا ميآمدم شرايط و روزگارم با حال حاضرم خيلي متفاوت بود، اما هميني كه هستم را دوست دارم. وقتي به مجامع بينالمللي ميروم، ميبينم چه عزت و احترامي برايم قائل ميشوند اما ابراز احساسات يك آدم عادي در كشور خودم را با هيچچيزي مقايسه نميكنم. به ايراني بودنم افتخار ميكنم و عاشق مردم وطن و كشورم هستم و با وجود قدرنشناسيها و ناملايماتي كه بعضي اوقات ميبينم، در كل راضيام. همين الان ميتوانم بدون هيچگونه مشكلي خانوادهام را به هر كشوري كه ميخواهم ببرم و باقي عمرم را همانجا بگذرانم اما عشق به مردم و كشورم و عشقي كه آنها به من ميدهند، هميشه مانع از اين تصميم شده است. محاسن و معايب شهرت از نگاه من شهرت در زندگي علي دايي، گاهي خوب بوده و گاهي نه؛ خيلي جاها به واسطه شهرتي كه داشتم، كارهايي كه مثلا براي آدمهاي معمولي يكماه طول ميكشيده، براي من 2روزه انجام شده ولي بعضي جاها هم همين شهرت باعث شده به من جور ديگري نگاه شود و اگر شهروند معمولي بودم، برايم بهتر بود. به هر حال شهرت جنبههاي مثبت و منفي دارد اما در هر صورت محاسنش بهتر از معايبش است و همينكه مردم در خيلي جاها لطف و محبت دارند خوب است البته هيچوقت دوست نداشتهام از اين امتيازم سوءاستفاده يا حق كسي را ضايع كنم بلكه هر چه بوده لطف خود مردم بوده كه شامل حالم شده است. بايد از اشتباهها درس زندگي گرفت مطمئنا هيچكس نميتواند بگويد من در طول 24 ساعت يك روزم، هيچ اشتباهي مرتكب نشدهام و نميشوم، ديگر چه برسد به تمام زندگي. زندگي انسانها پر از اشتباه است و درس گرفتن از همين اشتباههاست كه باعث پيشرفت در زندگي ميشود. خود من هم مثل همه مردم، بارها در زندگيام دچار اشتباه شدهام و بعضي وقتها كه به آنها فكر ميكنم، ميگويم اگر فلان كار را نميكردم، الان اينطوري ميشد يا بهتر بود اين كار را ميكردم و... در كل هميشه راجع به كارهايي كه انجام ميدهم فكر ميكنم و سعي ميكنم از اشتباههايم درس بگيرم. دوست دارم پدري نمونه باشم به ندرت اتفاق ميافتد ناراحتيهاي ناشي از مسائل كاري و فوتباليام را به درون خانه انتقال دهم. بيرون خانه براي همه آدمها پر از استرس و ناراحتي است اما وقتي به خانه ميروم، دوست ندارم هيچكدام از مسائل بيرونم را به خانوادهام انتقال دهم. ما فوتباليستها از خيلي چيزها محروم هستيم. مثلا در تعطيلات نوروز كه اكثر افراد تعطيلند، ما فقط نخستين روز سال 90 تعطيل هستيم و باقي روزها بايد سر تمرين باشيم. به هر حال از هر فرصتي براي اينكه در كنار خانوادهام باشم استفاده ميكنم و هميشه سعي كرده ام همسر و پدري نمونه براي فرزندم باشم. الان با وجود شرايط سخت كاري و مشغله زياد خارج از خانهام، زياد وقت نميكنم پيش فرزند و همسرم باشم اما هميشه سعي ميكنم از فرصتهايي كه دارم براي به تفريح بردن و در كنارشان بودن استفاده كنم. همه تلاشهايي كه ميكنم براي آسايش بيشتر خانوادهام است و دوست دارم با امكاناتي كه در اختيار دخترم ميگذارم، راهي را كه مثلا خودم طي 20 سال رفتم، او در 20 روز برود؛ شايد در دوره ما آنچنان كلاس كنكور و تقويتي و. . . نبود اما مطمئنا براي درس خواندن فرزندم، همهجور شرايطي را فراهم ميكنم تا با فراغ خاطر درسش را بخواند اما طوري كه در كنارش ياد بگيرد اگر روزي من نبودم، بتواند از پس خودش بربيايد. وقتي به بزرگترين آرزوي زندگيام رسيدم در خانوادهاي بزرگ شدم كه خدا را شكر هيچوقت محتاج كسي نشديم و پدرم هميشه هر آنچه داشت را در طبق اخلاص گذاشت و براي ما خرج كرد. بچه كه بودم، پدرم همزمان 5 تا اتومبيل شخصي داشت. آن زمان بنز، گالانت، جيپ، پيكان و آريان بهترين ماشينهاي موجود در ايران بودند. يادم ميآيد وقتي دستهجمعي به آبگرم ميرفتيم، پدر و مادرم با ماشين و خيلي آهسته به سمت خانه برميگشتند و ما بچهها سوار بر الاغ و آرام آرام به سمت خانه ميرفتيم چون آن زمان كه خيليها ماشين نداشتند و نميديدند، ما داشتيم و به آن خيلي عادي نگاه ميكرديم، در واقع ميخواهم بگويم از خانوادهاي به اينجا رسيدم كه همهچيز را ديدهايم و برايمان عادي است؛ ولي بعد از انقلاب، به خاطر يكسري مسائل، شرايط تغيير كرد و طوري شد كه پدرم ديگر هيچ اتومبيلي نداشت، به همين دليل هميشه يكي از بزرگترين آرزوهايم اين بود كه با نخستين پولي كه در فوتبال به دست بياورم، براي او بنز مورد علاقهاش را بگيرم. خدا را شكر همينطور هم شد و با نخستين پول قراردادم در قطر، يك بنز مدل 1992 برايش خريدم و به ياد پدرم، دوست دارم تا آخر عمرم آن را نگه دارم. نخستين ماشينخودم هم پيكان اردبيل 11 بود كه آن زمان، براي خودش بروبيايي داشت. ابايي ندارم بگويم دستفروشي كردم خاطرم هست بعد از اينكه انقلاب شد، وضعيت مالي زندگي ما يكهو دگرگون شد؛ البته اين اتفاقها در برههاي از زندگي همه آدمها رخ ميدهد و فقط به زندگي ما مربوط نميشود. خود من در برههاي از زمان حتي مجبور شدم دستفروشي كنم، از گفتنش هم هيچ ابايي ندارم اما باز هم خدا را شكر ميكنم كه هيچوقت دستمان جلوي كسي دراز نشد و روي پاي خودمان بزرگ شديم. بهخاطر حرف پدرم مهندس شدم هميشه در دوران مدرسه و دانشگاه جزو 3 نفر اول كلاسمان بودم، همه به من ميگفتند شاگرد زرنگ! خاطرم هست هميشه پدرم ميگفت تو بايد مهندس شوي، فقط هم مهندسي را دوست داشت، نه دكتري و. . . را! هر وقت نمرهام حتي 19 هم ميشد، پدرم حسابي دعوايم ميكرد! درصورتي كه برادرهايم اگر 12 هم ميگرفتند، پدرم كاري با آنها نداشت و خودشان هم از اين اتفاق خيلي خوشحال بودند! اما هميشه پدرم ميگفت تو براي من فرق داري و بايد مهندس شوي، من هم فقط به خاطر عمل كردن به حرف پدرم بود كه دانشگاه قبول شدم و دنبال درس رفتم. از روزي كه خودم را شناختم، تنها بودم مسلما وقتي كسي براي مدت طولاني به يك محل يا كشور ديگرميرود، چيزهاي جديد زيادي ياد ميگيرد. من در آلمان خيلي مسائل را ياد گرفتم. دور بودن از خانواده، آن هم براي من كه بيشتر زندگيام را در كنار خانوادهام گذرانده بودم، مسلما سخت بود اما از روزي كه خودم را شناختم و براي تحصيل به تهران آمدم، تنها زندگي كردم. بهنظرم براي رسيدن به موفقيت، بايد از خيلي مسائل گذشت. اينطوري نيست كه هم بخواهي مهمانيات را بروي، مثل بقيه آدمها به تفريحت برسي و از خير هيچكدام از لذتهاي زندگيات نگذري و توقع داشته باشي موفق شوي! اگر فوتباليستهاي نسل جديدمان يكمقدار بيشتر به اين نكات دقت كنند و از پارهاي مسائل بگذرند و در كل كمتر وارد حاشيه شوند، مطمئنا ميتوانند استعداد واقعيشان را بروز دهند و به موفقيتهاي بيشتري برسند. تا تنور داغه نون رو بچسبون در زندگي زياد به واژه شانس اعتقادي ندارم؛ شانس درنظر من، موقعيتهاي خوبي در زندگي است كه براي همه افراد پيش ميآيد اما يكسري از افراد به موقع و درست از آنها استفاده ميكنند و بهاصطلاح "تا تنور داغه نون رو ميچسبونن" و عدهاي بيتفاوت از كنارش ميگذرند. مسلما من تا زحمت نكشم و عرق نريزم و از موقعيتهايم استفاده نكنم، كسي نميآيد به من يك كيف پر از پول بدهد، هوش و ذكاوت انسانهاست كه بايد بدانند چگونه از موقعيتهايي كه سر راهشان قرار ميگيرد نهايت استفاده را ببرند. خود من دوستي دارم كه تا سوم راهنمايي بيشتر درس نخوانده اما اگر 3 نفر در ايران مغز اقتصادي داشته باشند، يكي از آنها همين دوست من است و ماشاالله هر روز هم از روز قبل موفقتر و ثروتمندتر ميشود. در فوتبال هم همينطور است؛ مثلا بعضي از بازيها ميشود كه هر چه توپ به دروازه حريف ميزني گل نميشود و حسابي بد ميآوري. بهنظرم، اين يك تلنگر است براي اينكه بفهمي هميشه برد متعلق به تو نيست و باعث ميشود آدم بهخودش بيايد و پيشرفت كند. اگر دنبال كشتي ميرفتم. . . خدا در وجود هر انساني استعداد خاصي قرار داده و اين استعداد با تولد آن فرد متولد ميشود و تجربهها و گذشت زمان، آنها را تقويت ميكند. خود من غيراز فوتبال، بسكتبال و واليبال هم بازي ميكردم اما استعداد واقعيام در فوتبال بود و در هيچكدام از آنها نميتوانستم اندازه فوتبال پيشرفت كنم يا شخصي مثل آقاي عليرضا دبير كه قهرمان كشتي جهان است، شايد اگر فوتبال را انتخاب ميكرد در ايران هم موفق نميشد، چه برسد به جهان، خود من هم همينطور، اگر كشتيگير ميشدم، شايد 20نفر داخل خود ايران ضربه فنيام ميكردند! بعضي استعدادها مربوط به هوش و فكر انسانهاست و بعضي ديگر به فعاليتها و قدرت بدني آنها مربوط ميشود. متاسفانه در مملكت ما كسي نيست كه استعداديابي درستي كند و خيلي از افراد پي به استعدادهاي درونيشان نميبرند. خبر نداري پيشنهاد رياست فدراسيون را رد كردم؟! شما خبر نداري، چند وقت پيش هم به من پيشنهاد رياست فدراسيون فوتبال شد اما خودم قبول نكردم، اگر الان هم اين پيشنهاد به من بشود، باز هم آن را رد ميكنم. البته شايد در آينده اتفاقات و تغييراتي پيش بيايد كه خودم بخواهم كمكي بكنم اما الان اصلا به فدراسيون و پشتميز نشستن فكر نميكنم. همه سوءتفاهمهاي من و علي كريمي 10 سال پيش علي كريمي با يك هفتهنامه مصاحبهاي انجام داد و گفت خدا علي دايي را بغل كرده! بايد بگويم برخلاف چيزي كه دوستان مطبوعاتيمان نشان دادند، من اصلا ناراحت نشدم بلكه همه ما آدمها در طول روز تلاش ميكنيم كاري انجام دهيم تا خدا از ما راضي باشد و چه چيزي از اين بهتر كه خدا انسان را بغل كند؟! متاسفانه برخي همكاران مطبوعاتي ما به مسائل كوچك شاخ و برگ ميدهند و سعي در بزرگكردن آنها دارند و خيلي وقتها به دروغ از زبان من چيزهايي نوشتهاند كه روحم هم از آنها بيخبر است، چه برسد بهخودم! همين مسائل است كه باعث دور شدن بازيكنان از يكديگر و سوءتفاهمهاي بيجا ميشود. از اولش هم خوشتيپ بودم از همان اولش هم به تيپ و ظاهرم خيلي اهميت ميدادم، درست مثل الان. البته هميشه سعي ميكنم بهترين و بهروزترين لباسها را بپوشم، چراكه يك فروشگاه بزرگ در خيابان فرشته دارم كه در آن لباسهاي ماركدار ايتاليايي ميفروشيم و تمام لباسهايي كه در آن مغازه داريم را مستقيما از مركز مد جهان، ايتاليا و طبق جديدترين كاتالوگها وارد ميكنيم. البته خودم حداكثر هفتهاي يك يا 2 بار فرصت ميكنم به آنجا سر بزنم، اما به تمام كساني كه در فروشگاههايم به جاي خودم مديريت ميكنند، كاملا اطمينان دارم. ترسي از مرگ ندارم در طول زندگيام هميشه به مرگ فكر كرده و ميكنم و به جرات ميگويم جزو نوادر افرادي هستم كه از مرگ هيچ ترسي ندارم. كلمهاي به نام ترس از مرگ در زندگي من وجود ندارد اما هميشه از خدا خواسته ام هر موقع كه خواست مرا ببرد، زجر نكشم و راحت بميرم. دوست ندارم در بستر بيماري بيفتم؛ مرگ راحت و با عزت را از خدا خواستهام.