نامهای از دیار فراموشی به مهندس ضرغامی
آشناياني جمع شدند پولي براي مداوا جمع كردند / اما زماني به دكتر رسید / که ديگر كار از كار گذشته/ و رقيه از ديار فراموشي بايد چشم زيبای خود را تخليه مي كرد
الف: از: ديار فراموشي به: آقاي مهندس ضرغامي موضوع: تأمين برنامه شبكه هاي رسانه ملي (بالائي ها) سلام؛ عکس روبرو رقيه كوچكي است در جنوب كرمان / رقیه ای از ديار فراموشي / باور كنید آنچه مي نويسم واقعيت زندگي كوتاه اما پررنج رقیه است / خيلي ها در اين مملكت بيمار مي شوند/ او هم مثل آن خيلي ها/ اما واقعيت زندگي رقیه از بعد از بيماريش شروع مي شود/ آنزماني كه مثل همه بچه هاي رودبار جنوب در ميان خاكهاي جلوي كپرشان بازي مي كرد/ گردو غبار در چشمان کوچکش رفت و اين شد آغاز بيماري چشمي رقیه/ جيب خالي پدر و نبود بيمارستان در شهر، كارش را براي رسيدن به يك دكتر مناسب به تاخير انداخت... آشناياني جمع شدند پولي براي مداوا جمع كردند / اما زماني به دكتر رسید / که ديگر كار از كار گذشته/ و رقيه از ديار فراموشي بايد چشم زيبای خود را تخليه مي كرد/ و شد آنچه كه نبايد مي شد و الان مدتهاست فقط با 50% بينائي همراه با همبازيانش به دنيائي مي نگرد كه بي عدالتي هاي زيادي در آن موج مي زند/ و متاسفانه دیگر می داند بايد اهل بعضي جاها باشد تا بعضي اقدامات برايش صورت بگيرد/ و چقدر این دانستن تلخ است. و در انتها يك پيشنهاد؛ به واحد تامين برنامه تان بگويد اگر احياناً خداي نخواسته مردمي در جائي به همديگر گوجه اي پرتاب نكردند و يا كسي قصد نداشت جهت ركورد شكني در يخ بماند و يا احياناً اگر كسي تصميم نداشت با خانواده اش 5 روز در كنار عقرب ها بخوابد، و يا اگر باشگاه خنده جديدي تأسيس نشد و يا يوزپلنگي در باغ وحش تهران بدحال نشد و یا حیوانی در خطر انقراض قرار نگرفت، و خلاصه اينكه در گوشه اي از آن بالا اتفاقي نيفتاد و زبانم لال شما با كمبود برنامه اي مواجه شديد، تا دلتان بخواهد اينجا سوژه داريم، از فقر تا تبعيض و بیکاری و مقداري هم ناامني آنهم جهت تامين برنامه شما عزيزان و گرنه این پابرهنگان بدبخت كه باشند بخواهند در رسانه تان سركي بكشند. در ضمن بگویم اینجا فقط از فتنه خبری نیست، آخه رقیه و خانواده و دوستان و همشهریانش همه عوامند و با بصیرت.