"کتاب سبز" قذافی کتابی به تقلید از "کتاب سرخ" مائو
قذافی با تلفیق کردن اندیشههای سوسیالیستی، عربی و اسلامی، کشکولی را به رشته تحریر در آورد که به قول معروف در دکان هیچ عطاری پیدا نمیشد./قذافی معتقد است «آموزش اجباری به سرکوبی آزادیهای فردی منتهی میشود. اجبار افراد به مطالعه دروس خاص، عمل دیکتاتور مآبانهای است».و...
کد خبر :
139646
سرویس بین الملل «فردا»: از سال ۱۹۷۵ به این سو در لیبی همواره از «کتاب سبز» قذافی نام برده شده است. کتابی که به مانند کتاب مقدس ستایش میشد و همگان به اجرای رهنمودهای آن تشویق میشدند. کتابی که پس ازمستحکم شدن پایههای حکومت قذافی بعد از کودتا (کودتایی که در سال ۱۹۶۹ صورت گرفت) نوشته شد. هدف از نوشتن این کتاب نیز که به تقلید از «کتاب سرخ» مائو نوشته شد آگاه کردن مردم لیبی با بنیانهای اندیشه قذافی بود.
قذافی که پس از کودتا با توجه به فضای سیاسی آن دوران که متاثر از اندیشه پان عربیسم «جمال عبدالناصر» بود، پدر معنوی خود را اتحاد جماهیر شوروی- که در آن سوی مرزهای لیبی قرار داشت- و کمونیست روسی قرارداد. قذافی با تلفیق کردن اندیشههای سوسیالیستی، عربی و اسلامی، کشکولی را به رشته تحریر در آورد که به قول معروف در دکان هیچ عطاری پیدا نمیشد.
«کتاب سبز» در سال ۱۹۷۵ به رشته تحریر در آمد، به فاصله یک سال به انگلیسی ترجمه شد. این کتاب از سه بخش: راه حلی برای مشکل دموکراسی؛ حاکمیت مردم، راه حلی برای مشکل اقتصادی؛ سوسیالیسم و مبانی اجتماعی «نظریه بین الملل سوم» تشکیل شده است. این کتاب در راه انتقاد از نظام لیبرال دموکراسی، تلاش میکند تا دموکراسی مستقیم را که روزگاری روسو مبلغ آن بود دوباره زنده کند.
سطور اول این کتاب ۳۳ صفحهای که ملغمهای است از عقاید ضد و نقیض شبه روشنفکرانه قذافی این طور آغاز میشود «مشکل عمده سیاسی که این روزها مردم با آن مواجه هستند، مفهوم دولت (government) است. در دوران مدرن جوامع از نظر سیاسی چگونه باید خود را سازمان دهند؟» مقدمه این چنینی، انسان را ناخودآگاه به یاد کتابهایی که در زمینه فلسفه سیاسی به رشته تحریر درآمدهاند میاندازد و خوانندهای که نویسنده آن را نشناسد به این فکر فرو میبرد که شاید او یکی از بزرگترین فیلسوفان سیاسی قرن بیستم بوده است که تا به حال کشف نشده است و ر فضای پر از رویداد قرن بیستم دیده نشده است. با
مطالعه قسمتهای دیگر کتاب به دلایلی که نویسنده را از به شهرت رسیدن بازداشته است، پی میبریم.
سرهنگ قذافی خود را محدود به سیاست نکرده و در بخشی از کتاب خود به اظهار فضل در مورد زنان میپردازد و اشاره میکند «زنان به مانند مردان هستند. این واقعیتی غیر قابل انکار است. زنان فقط از نظر ظاهری با مردان تفاوت دارند همان طور که تمامی گیاهان و حیوانات جنس ماده از جنس مذکر متمایز میشوند». او همچنین اشاره میکند «تفاوت زنان با مردان در این است که آنها ماهی یک بار دچار قاعدگی میشوند در حالی که مردان چنین عاداتی را ندارند. از دیگر تمایزات زنان با مردان این است که زنان به مدت دو سال به کوکان تازه متولد شده خود شیر میدهند.» این اشارات نابهنگام آن هم در
کتابی که قرار است نقشه راه کشوری باشد، ما را به یاد مثل معروف «از کرامات شیخ ما این است که شیره را میخورد و میگوید شیرین است» میاندازد.
گویا سرهنگ قذافی در آن روزگار خود از داروهای توهم زا استفاده میکرده است که این روزها اعتراضات مردمی در لیبی را به این داروها تشبیه میکند. به قول مثل معروف «گدا هرچه در توبره خود دارد خیال میکند در توبره رفیقش هم هست». این گونه میشود که سرهنگ مدعی است، جوانان لیبیایی با خوردن دارویی که القاعده در نوشیدنیهای آنها ریخته است دچار توهم کرده شدهاند و موجبات ناراحتی او را فراهم ساختهاند. گویا خود سرهنگ نیز به هنگام نوشتن این کتاب دچار توهم بوده، یا اینکه چیزی خورده بوده که چندان حال خود را درک نمیکرده است.
در بخش دیگری از این کتاب کذا قذافی به سیر تاریخ اجتماعی جهان و نظریهپردازی در مورد انسانها پرداخته و عنوان میکند «زمانی کهنژاد زرد از آسیا حرکت میکند تسلط خود را بر روی کل کره زمین گسترش میدهد. در ادامه ایننژاد سفید است که به تمامی قارهها نفوذ میکند. در این دوران نیز نژاد سیاه است که بایستی به تمامی جهان تسلط یابد».
قذافی که در تمامی حوزهها دستی بر آتش دارد به مسئله آموزش نیز پرداخته است. قذافی معتقد است «آموزش اجباری به سرکوبی آزادیهای فردی منتهی میشود. اجبار افراد به مطالعه دروس خاص، عمل دیکتاتور مآبانهای است». اگر اجبار به مطالعه دروسی خاص دیکتاتوری است، پس اجبار مردم به «پذیرش حکومت من»، آتش گشودن به روی مردم بیدفاع، نپذیرفتن خواستههای مردم، ۴۲ سال بر سر قدرت بودن و... به چه معنایی است؟
قذافی حتی از این هم فراتر میرود و به حقوق کودکان نیز در کتاب خود اشاره میکند «نگهداری کودکان در مراکز پرستاری کودک را نیز نوعی دیکتاتوری و عدول از آزادیهای طبیعی آنها میداند». حال سوال اینجاست، او که تا این اندازه نگران آموزش و پرورش مردمان لیبی است و جدایی مادر از کودک را بر نمیتابد و نگرانی خود را در این زمینه آشکارا بیان میکند، چگونه با استخدام مزدوران به قتل و غارت مردم لیبی میپردازد؟
نظریات بدیع قذافی به این مسائل محدود نمیشود و به حق و حقوق کارگران نیز کشیده میشود. او عنوان میکند «کار در ازای مزد دقیقا به مانند بردگی کردن برای دیگران است» حال با این شرایط فروش نفت و عیاشی کردن با پول آن و استخدام پرستار زیبا روی اکراینی (که حتی در فرهنگ لغت انگلیسی با توجه به ویژگیهای این پرستار برای او مدخلی مشخص شد) چه معنایی میتواند داشته باشد. در این مورد هزینه یک میلیون دلاری برای زن خوانندهای توسط پسر او چه معنایی دارد؟
اینها صرفا نمونههایی از خروار رطب و یابسی است که قذافی در کتاب به آنها اشاره کرده است. اقدامات ابلهانه این رئیس جمهور در طی دوران ریاست جمهوری ۴ دهه خود به اندارهای بوده است که هزاران ورق میتوان درباره ان به رشته تحریر درآورد. مردی که از شدت دیوانگی اعتراضات مردم خود را به قرصهای روان گردان نسبت میدهد و در حالی که مردم دیگر مناطق سر از چنبره اطاعت او خارج کردهاند، همچنان مدعی است که در لیبی اتفاقی رخ نداده است.
مردم لیبی نیز جواب خیره سریهای او را به خوبی دادند. مردم خشمگین لیبی در اقدامی مرکز «کتاب سبز» را که بر چاپ و نشر این کتاب نظارت داشت، به آتش کشیدند. قذافی در حال حاضر به خوبی به سرنوشت خود آگاه است و میداند که او آینده بن علی و مبارک در انتظار اوست. او فقط این روزها دنده پهنی میکند (نسبت به خفت و خواری خود بیاعتنا باشد) و تلاش دارد تا از زیر سایه سنگی سرنوشت خود بگریزد.
مهدی سرائی