مرگ فاطمه ۱۶ ساله بدلیل اهمال کاری
بعد از این حادثه مسئولین محلی به خانواده فاطمه سرکشی نمودند و برای التیام دردهای پدر و مادر زجرکشیده اش مقداری کنسرو مواد اولیه و چادر هلال احمری به آنها داده بودند!! نمیدانیم بخندیم یا بگرییم؟!!
تريبون : چند روز گذشته برای تهیه خبر از مناطق جنوبی به زهکلوت رودبار سفری کردیم، مثل همیشه فقری که حاصل سالها اهمال کاری مدیران گذشته بود به چشم میامد ، مردم نجیبی که سالهای متمادی از چشمان کور مسئولین وقت دور بودند و در تنهائی خود بدرد خود پیچیدند و اما هیچوقت از نظام اسلامی خود نبریدند، و در همه صحنه ها در کنار نظامشان ایستاده اند و خواهند ایستاد ، «مردمی معتقد و از بن دندان معتقد به ولایت» در جمعه گذشته در همین سه چهار روستائی که رفتیم صحنه های متعددی به چشم آمد که با آنها حداقل می شود ۱۲ مستند ساخت… تا صدای در گلو مانده آنها را به گوش خیلی ها رساند. در یکی از این اتفاقات با مسئله ای روبرو شدیم که قلب هر انسان دردمندی را به تنگ می آورد. اما حادثه چه بود؟ در حدود ۱۵ روز قبل، فاطمه ۱۶ ساله به همراه خانواده مظلوم و محرومش در داخل کپری که حاصل نداری پدر بود در خواب ناز صحبگاهی آرمیده بودند. آن شب بدلیل بارندگی زیاد ، آن کپر که سقف آن بجای حصیر به دلیل نداری با گِل پوشانیده شده بود(!!) ساعت ۴ صبح برسرشان آوار می شود و اعضاء خانواده فاطمه تعدادی در زیر آوار می مانند و تعدادی نجات می بایند اما در این بین فاطمه جوان ۱۶ ساله که کلاس سوم ابتدائی بود (فاطمه بدلیل مشکلات خانوادگی سالهای زیادی از مدرسه رفتن محروم بود) در زیر آوار کپر ماند وماند وماند، پدر فاطمه یک پا بیشتر نداشت نتوانست کاری برای فاطمه اش کند و فاطمه بین سقف کپر و زمین جانش را داد آنهم بدلیل اهمال کاری و تعلل مسئولین!! اما می پرسید چرا اهمال کاری مسئولین؟؟ اگر به آنجا سری بزنید و در کنار کپر فاطمه خانه نیمه ساخته کمیته امداد را ببینید که سه سال است همچنان نیمه کاره است، قطعاً خواهی گفت که اگر مسئولین در ساخت این واحد سرعت عمل به خرج میدادند آیا امروز فاطمه بخاط بارندگی زیر آوار کپر می ماند؟ و این سوال را با خود تکرار خواهی کرد که جان چند فاطمه دیگر در خطر است؟ و قرار است چند فاطمه جان دهند تا آقایان به فکر وضع مردم محروم این ولی نعمتان انقلاب بیفتند. و البته این را هم اضافه کنیم بعد از این حادثه مسئولین محلی به خانواده فاطمه سرکشی نمودند و برای التیام دردهای پدر و مادر زجرکشیده اش مقداری کنسرو مواد اولیه و چادر هلال احمری به آنها داده بودند!! نمیدانیم بخندیم یا بگرییم؟!!