جمهوریاسلامی: قيام مردم بحرين و فريبكاری حاكمان
اين رفتار حاكمان فريبكار نشان ميدهد كه آنها حتي امروز هم دروغ ميگويند و همچنان درصدد خستهكردن مردم بحرين و فرصتطلبي به منظور سركوب قيام آنها هستند. شواهد و قرائن موجود نشانگر آنست كه عليرغم ادعاي حاكمان كه ميگويند فرياد اعتراض مردم را شنيدهاند و خواستار بهبود شرايط سياسي - اجتماعي هستند، اوضاع بحرين همچنان بر محور حاكميت اقليت كوچكي بر اكثريت مردم استوار است و هدف اينست كه همين روال ادامه يابد. اما چرا؟
سركوب وحشيانهاي كه اين روزها عليه قيام مردم بحرين اعمال ميشود، ابعاد عظيم فشار فزاينده بر اين مردم مظلوم را آشكار ميسازد. با آنكه تبعيض و فشار و سركوب عليه مردم بحرين تازگي ندارد و در طول تاريخ 38 ساله پس از استقلال بحرين، همواره اين رفتارهاي ظالمان استمرار يافته، ولي حاكمان بحرين در روزهاي اخير ادعا كردهاند كه خواستار مذاكره و تفاهم با مردم هستند و مايلند گذشتههاي سياه در اين شيخنشين را جبران كنند اما همچنان به كشتار و جنايت متوسل ميشوند. اين رفتار حاكمان فريبكار نشان ميدهد كه آنها حتي امروز هم دروغ ميگويند و همچنان درصدد خستهكردن مردم بحرين و فرصتطلبي به منظور سركوب قيام آنها هستند. شواهد و قرائن موجود نشانگر آنست كه عليرغم ادعاي حاكمان كه ميگويند فرياد اعتراض مردم را شنيدهاند و خواستار بهبود شرايط سياسي - اجتماعي هستند، اوضاع بحرين همچنان بر محور حاكميت اقليت كوچكي بر اكثريت مردم استوار است و هدف اينست كه همين روال ادامه يابد. اما چرا؟ 1. حاكمان بحرين تصور ميكنند با توسل به شگردهاي مختلف ميتوانند دفعالوقت كنند و همچنان به نيروهاي امنيتي، پليس و ساير نيروهاي سركوبگر متكي باشند. نكته اصلي در اين ميان اينست كه بخش اعظم نيروهاي امنيتي، پليس و ساير نيروهاي سركوبگر داراي "مليت غيربحريني" هستند كه نه تنها كوچكترين حساسيتي نسبت به سركوب و مرگ مردم بحرين ندارند، بلكه حتي با سركوب آنها است كه ميتوانند به استمرار حضور و فعاليت خود در بحرين اميدوار باشند. حاكمان بحرين تصور نكنند كه با اين شگرد رسوا ميتوانند حاكميت غيرمشروع خود را حفظ و تضمين كنند. بلكه اساساً با وجود همين نيروها و با اطمينان از همين ناحيه بود كه امروزه خود را در اين بحران عظيم، گرفتار ميبينند. در واقع اصل بحران با وجود همين "عناصر غيربحريني" به وجود آمد و ادامه يافت و در مجموع، اين عناصر اگرچه گوش به فرمان آل خليفه و مشتي "شيوخ بيريشه" هستند ولي هرگز حاضر نيستند بخاطر آنها جانفشاني كنند. اين عمدهترين دليل براي اثبات ضربهپذيري اميربحرين و اطرافيانش محسوب ميشود. 2. امروزه اصرار و فشار آل سعود براي سركوب قيام مردم بحرين، حتي بيشتر از شيخ بحرين و اطرافيانش محسوس و ملموس است. چرا كه آل سعود براي حفظ موقعيت خود به راحتي حاضر است آل خليفه دست به هر جنايتي بزند تا "خاكريز اول" سقوط نكند. حاكمان بحرين از اين بابت خرسند نباشند كه نظاميان و جنايتكاران سعودي بخاطر آنها دست به جنايت بزنند و مردم مظلوم بحرين را قلع و قمع كنند. آل سعود در ماههاي گذشته همين جنايات را به نيابت از "علي عبدالله صالح" رئيسجمهور منفور يمن هم عليه شيعيان و "حوثيها" در شمال يمن مرتكب شدند و صدالبته كاري هم از پيش نبردند ولي امروزه رژيم يمن از همين بابت احساس ناكامي و خسارت ميكند و به شدت پشيمان است ولي راه بازگشت را با دستهاي خودش مسدود كرده است. پيشدستي امروز آل سعود براي ارائه رهنمودهاي سركوبگرانه به آل خليفه و كمكهاي امنيتي براي نابودي قيام بحرين، نه تنها هرگز خدمتي به آل خليفه محسوب نميشود، بلكه زمينههاي سقوط زودهنگام آنها را فراهم ميسازد. در واقع آل سعود به منافع آل خليفه نميانديشند بلكه مايلند از گسترش موج قيام به نواحي مرزي عربستان جلوگيري كنند كه البته نتايج معكوسي را بهمراه دارد و به چنان هدف و نتيجهاي، منجر نخواهد شد. 3. ناوگان پنجم آمريكا در بحرين مستقر است. واشنگتن عليرغم آنكه براي شهداي بحرين اشك تمساح ميريزد، با تمامي توان و ظرفيت خود به حمايت و هدايت آل خليفه براي كشتار دستجمعي مردم بحرين پرداخته و به طرز آشكاري از قابليتهاي جاسوسي، اطلاعاتي ونظامي خود براي كمك به سركوب فوري قيام بحرين، سوءاستفاده ميكند. موضوع مهم در اين ميان آنست كه بخاطر استقرار بخش اعظم ناوگان نظامي آمريكا و پايگاه اين كشور در بخش شيعهنشين بحرين، فرصتهاي استثنائي براي جاسوسي و خبرچيني پيدا كرده ولي آنها هم غافلگير شدهاند و عليرغم بهرهوري از چنين فرصتي، نتوانستهاند كاري از پيش ببرند و در آينده نيز ناكام خواهند بود. در واقع واشنگتن با فريبكاري، سعي دارد خود را در طرف ملتها معرفي كند ولي آشكار است كه عملاً در جبهه مقابل ملتها قرار گرفته و در سركوب قيامهاي مردمي، نقش اصلي را ايفا ميكند. آنچه در تونس، مصر و ليبي رخ داده، جانبداري آشكار و نهان غرب از رژيمهاي فاسد و سركوبگر عرب را محرز ساخته است. اگر قرار باشد دمكراسي و اراده مردم، حتي در قاموس همان تعاريف غربي و آمريكائي هم حرف اول را در منطقه و دنياي عرب بزند، بازهم ملتهاي منطقه، در جبهه مقابل آمريكا و صهيونيستها قرار دارند و هرگز كوچكترين تمايلي به سمت و سوي اشغالگران بشر نخواهند داشت. رمز اينكه آمريكا در حال فريبكاري و سركوب ملتهاي منطقه است، در همين نكته نهفته است.