تعريف رسانه‌های غربی از قدرت ايران

حال بايد ديد كه در حالي كه كشورهايي چون چين و روسيه تهديد استراتژيك بسيار بزرگ تري از ما در قبال غرب هستند ، آيا تا آنجايي كه درباره ما در رسانه هاي آنها بزرگ نمايي مي شود درباره اين دو كشور و يا كشورهاي مشابه هم به اندازه و شدت ما قلم فرسايي مي شود ؟

کد خبر : 138812

عصر ايران: با وقوع تحولات دو ماه گذشته در منطقه و آغاز و تداوم قيام مردمي در كشورهاي عربي عليه دولت هايشان در خاورميانه و شمال آفريقا ، رسانه ها و برخي محافل سياسي غربي ، عموما ضمن ابراز نگراني از تحولات منطقه ، بر يك موضوع بيش از همه نكته ها و پيامدهاي انقلاب هاي مردمي در منطقه تاكيد مي كنند و آن مساله "نگراني از نفوذ روز به گسترش ايران در منطقه در پي سقوط "دومينو وار " دولت هاي عرب متحد غرب" است.رسانه های خارجی بسياري از رسانه هاي غربي با ابراز نگراني از نفوذ - به قول خودشان - " رو به گسترش " ايران عموما در تحليل هاي خود سقوط دولت هاي متحد غرب در منطقه را سبب افزايش قدرت منطقه اي ايران مي دانند و بر اين نكته تاكيد مي كنند كه توازن قوا در منطقه به گونه اي بي سابقه به نفع ايران و عليه آمريكا به هم خورده و بايد " فكري براي اين نگراني كرد كه دولت هاي آينده در كشورهاي عرب ناآرام به دامان ايران نيفتد ". براي نمونه روزنامه اسراييلي " ها آرتص " مي نويسد كه عبور دوكشتي جنگي ايران از كانال سوئز پس از 32 سال نشانه جشن پيروزي ايران پس از سقوط دولت مبارك در مصر است یا روزنامه فايننشال تايمز در مقاله اي به قلم " سوزان مالوني " - عضو موسسه محافظه آمريكايي بروكينز - مي نويسد كه ايران بزرگ ترين برنده تحولات اخير در منطقه است. همچنین "مايكل اسلاكمن " در روزنامه نيويورك تايمز مي نويسد كه تحولات جاري در منطقه كاملا منطبق با منافع ملي ايران بوده و با ضعيف شدن محور قدرت هاي متحد آمريكا -همچون عربستان - به قوي تر كردن موضع ايران مي انجامد . اين مطلب مي افزايد : در حالي كه زلزله اي جهان عرب را فراگرفته، نفوذ ايران رو به گسترش است ". در هفته هاي اخير مي توان دهها مقاله و مطلب و موضعگيري از اين دست در رسانه هاي غربي پيدا كرد كه فحواي كلي آنها اين است : نفوذ ايران با توجه به تحولات اخير در منطقه رو به گسترش بوده و بزرگ ترين برنده تحولات اخير در منطقه جمهوري اسلامي ايران است. به طور خلاصه رسانه هاي غربي و برخي رسانه هاي عربي آن قدر در القاي اين مساله زياده روي مي كنند كه گويي منافعي از قِبل " اعتراف به نفوذ رو به گسترش ايران مي برند " و البته برخي رسانه ها و مسوولان داخلي ما هم خوشحال از اين كه چنين تحليل هايي در غرب ارايه مي شود. تا اينجاي كار اگر واقعيات جاري در منطقه به نفع منافع ملي كشورمان باشد هيچ جاي بحث و ترديد نيست و همه از اينكه منافع ايران در سرتاسر جهان تامين شود و كشورمان روز به روز به قدرت منطقه اي و جهاني خود بيفزايد به خود مي باليم، اما نكته دراينجا است كه بايد ديد چه محافلي در غرب بيش از ديگران در بزرگنمايي آنچه كه " تهديد روز افزون قدرت يابي ايران در منطقه مي نامند " پيشتاز هستند؟ براي روشن شدن موضوع مي توان به ذكر مثالي بسنده كرد . تقريبا در سطح محافل رسانه اي و سياسي در آمريكا و اسراييل گروه ها و افرادي كه مواضع تندتري نسبت به ايران دارند و مثلا خواهان حمله نظامي به ايران يا تغيير ر‍ژيم هستند ، همواره درباره تهديدات ناشي از ايران بسيار بزرگنمايي مي كنند . مثلا اين گروه ها و لابي ها سال هاست كه از دست يابي ايران به سلاح هسته اي ظرف شش ماه يا يك سال آينده سخن مي گويند و اگر حرف آنها ملاك بود هم اكنون ايران مي بايست از سال ها پيش زرادخانه اي هسته اي با صدها كلاهك اتمي داشت! يا اين گروه ها آن قدر درباره خطرات ناشي از نفوذ رو به گسترش ايران در منطقه خاورميانه ،آفريقا ، آمريكاي لاتين و.. مي گويند تو گويي ايران يك ابرقدرت جهاني است كه پا به پاي آمريكا در همه مناطق جهان حضور و نفوذ دارد و مي خواهد در تمامي نقاط جهان براي آمريكا دردسر درست كند وقس علي هذا...! البته تا اينجاي كار هم بحثي نيست بلكه نكته در اينجا است كه محافل دست راستي با ذكر توانمندي ايران در مقدمه ، نتيجه اي مي گيرند كه خوشايند هيچ آدم عاقلي نيست . اين افراد با بزرگ نمايي تهديد و قدرت ايران در مقدمه ، نتيجه مي گيرند كه بايد با اين كشور برخورد شود يا به صورت حمله نظامي و يا به صورت بايكوت سياسي و اقتصادي و... . مثلا افرادي مثل " جان بولتون " نزديك ترين روابط را با گروهك منافقين برقرار مي كند و در ميتينگ هاي اين گروهك شركت مي كند و در عين حال در سخنراني هاي خود با بزرگ نمايي خطر ايران ، خواستار حمله فوري آمريكا يا اسراييل به ايران مي شود. حال بايد ديد كه اين بزرگنمايي ها در نهايت چه هدفي را دنبال مي كند ؟ در داخل ايران و در رقابت جناح بندي هاي داخلي اتفاقا اين قبيل موضعگيري ها به كار برخي مي آيد : دشمنان هم به قدرت ما اعتراف مي كنند. اما در نگاهي واقع بينانه - بنا به فرمايش امير مومنان علي (ع) كه در پاسخ به مدح خود از سوي يك فرد چاپلوس بيان فرمودند :" من كمتراز آنم كه مي گويي و بيشتر از آنم كه مي انديشي" باید اذعان كرد كه قدرت ملي ايران نه آن گونه زياد است كه بدخواهان و تندروهاي دست راستي در آمريكا يا اسراييل مي گويند و نه آن گونه كم است كه واقعا در دل مي انديشند. در نگاهي واقع بينانه ما به عنوان يك كشور در حال توسعه در هرم قدرت جهاني يك قدرت متوسط و يا يك قدرت منطقه اي هستيم كه در پنج رده از تقسيم بندي قدرت ها در ساختار نظام بين الملل در رده مياني ( ابرقدرت ، قدرت بزرگ ، قدرت متوسط ، قدرت كوچك ، ريز قدرت ) قرار مي گيريم. حال بايد ديد كه در حالي كه كشورهايي چون چين و روسيه تهديد استراتژيك بسيار بزرگ تري از ما در قبال غرب هستند ، آيا تا آنجايي كه درباره ما در رسانه هاي آنها بزرگ نمايي مي شود درباره اين دو كشور و يا كشورهاي مشابه هم به اندازه و شدت ما قلم فرسايي مي شود ؟ آيا چين به عنوان دومين اقتصاد بزرگ دنيا و نخستين صادر كننده كالا در جهان و نيز به عنوان يكي از 5 عضو دايم شوراي امنيت و داراي صدها كلاهك اتمي و يك نيروي نظامي چند ميليوني تهديد بزرگ تري براي آمريكا است ، يا كشور ما كه يك كشور تك محصولي وابسته به صادرات نفت است و سهمش در اقتصاد جهاني كمتر از 40 صدم درصد است؟ بايد ديد كه آيا كشور ما تهديد بزرگ تري براي آمريكا است يا روسيه كه داراي هزاران كلاهك هسته اي و يك نيروي عظيم نظامي است و بزرگ ترين دارنده گاز در جهان است ؟ آيا ما براي آمريكا خطرناك تريم يا پاكستاني كه با دارا بودن دهها كلاهك هسته اي اين روزها مامن فعاليت افراط گراياني شده كه اگر كنترل زراد خانه اين كشور را به دست بگيرد ديگر نه نشاني از تاك مي ماند و نه نشاني از تاك نشان ؟ با جمع بندي مجموعه رفتار رسانه اي غرب در قبال ايران و مقايسه نحوه رفتار همين رسانه ها در قبال رژيم صدام حسين قبل از حمله به عراق ( در مارس 2003) بايد به يك نكته ظريف و مشترك اشاره كرد و آن "بزرگنمايي در تهديد " است. محافل غربي طبق يك برنامه عمليات رواني آن قدر در بزرگنمايي تهديد صدام افراط كردند كه وي را صاحب يكي از خطرناك ترين زرادخانه هاي هسته اي در جهان دانستند و اسناد افشا شده پس از سقوط صدام نشان داد كه دولت صدام نيز به دليل اينكه مي خواست ايران را بترساند بدش نمي آمد كه اين تهديدها بزرگ نمايي شود تا مگر" دل مقامات ايراني از دولت صدام به رعب بيفتد " در حالي كه در نهايت اين دل ايران نبود كه به رعب افتاد بلكه تخت صدام بود كه به تابوت او تبديل شد. بنابراين در جمع بندي موضوع بايد گفت كه چهره اي كه از كشورما و توان آن درسطح محافل سياسي و رسانه اي تندروهاي دست راستي در آمريكا و اسراييل ترسيم مي شود، در جهت يك بازي هماهنگ براي بزرگ نمايي آنچه كه "تهديد ايران " مي خوانند است و صد البته اين به معناي ناديده گرفتن قابليت هاي ملي خودمان به عنوان يك قدرت منطقه اي نيست . ايران به لحاظ تاريخي يك قدرت منطقه اي است و پتانسيل ها و توان كشور ما در اين زمينه غير قابل ترديد است ، اما بايد توجه داشت كه بزرگ نمايي صورت گرفته از سوي رسانه ها و محافل سياسي دست راستي در آمريكا و اسراييل " اعتراف " نيست بلكه يك بازي استراتژيك پيچيده در چارچوب عمليات رواني براي آماده كردن افكار عمومي جهان براي سناريوي برخورد با ايران است، كه البته اميد است در پيشبرد اين هدف شومشان ناكام بمانند.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: