انتقاد کیهان از نیکی کریمی
«سوت پايان» سوژه اي تكراري درباره قتل و قصاص و برانگيختگي حس انساني يك زوج فيلم ساز دارد.
کیهان: نيكي كريمي پس از دو فيلم يك شب و چند روز بعد در مقام كارگردان بدون نياز به زحمت زياد بررسي، خود را تكرار كرده است. كريمي در آخرين اثر از سه گانه زنانه محورش با عنوان «سوت پايان» يك داستان شبه واقعي را دستمايه قرار داده است. اما او همچنان بر محور موضوع، محتوا و ساختاري پيش مي رود كه بيش از مخاطب داخلي چشم به آن سوي آب ها دوخته تا از اين رهگذر بتواند به آنچه مي خواهد دست يابد. «سوت پايان» سوژه اي تكراري درباره قتل و قصاص و برانگيختگي حس انساني يك زوج فيلم ساز دارد. به عبارتي يك فيلم در فيلم و پشت صحنه سينماي ايران، آن هم درباره فيلم سازان با گرايش روشنفكري است. اگر بخواهيم ريشه و شكل گيري اين اثر كريمي را بيابيم، همه اجزاي آن از فيلم «دو زن» تهمينه ميلاني با بازي خود كريمي و «زير تيغ»، سريال جذاب محمدرضا هنرمند مي آيد كه اين دستمايه با نگاه خاص نيكي كريمي كه در هر فيلم قبلي اش، به ويژه «يك شب» گسترش يافته بود، عجين و پرداخت شده است تا يك بار ديگر اين بازيگر- فيلم ساز، خود را غمخوار حق و حقوق زنان در قالب رويكردي به فمينيسم مصطلح مورد نظرش نشان دهد. نيكي كريمي در «سوت پايان» به عمق موضوع قتل ناموسي و قصاص و پرداخت ديه سر نمي كشد، بلكه اين همه براي فيلم ساز مستمسكي است تا بار ديگر بيانيه اي به زعم خودش انساني صادر كند. حتي گردش دوربين او در سطح شهر، بازار و پايين شهر همه به نوعي در خدمت جلب نظر ديگران به كشورهاي عقب مانده! براي جلوه مندي خود آنان در نزد خودشان است. اين كه جريانات روشنفكري پس از پايان دانشگاه و رسيدن به موقعيت شغلي و يافتن زمينه كسب اميال مادي، آرمان خواهي را به نسيان مي سپارند، بحث قابل تأملي است. اما كريمي در اين مقوله سعي كرده تا با تساوي اين تغيير ديدگاه و موقعيت، عادلانه رفتار كند. چراكه اگر مرد اصلي قصه، واداده شرايط اجتماعي است، اما زن قصه همچنان در موقعيت يك انسان طراز انسان معرفي مي شود. حال آن كه همين دو جانبه نگري درباره خانواده مقتول رعايت نشده است و دوربين كريمي چهره اي منفي از آنان ترسيم مي كند. ضمن اينكه اساس مايه فيلم از تعريض به قوانين مدني و ديني سرچشمه مي گيرد. طنين صداي اذان در هنگامه اجراي حكم قصاص، فضاسازي تيره و تار و نمايش چهره اي سنگ دل از خانواده اي مذهبي از جمله شاخصه هاي روايي اين فيلم است. به علاوه اين كه عنصر به قتل رسيده، تربيت يافته همين خانواده است كه به خاطر تعرض ناموسي به يك دختر، جان خود را از دست داده و حال مادر آن دختر، به طور غيرعادلانه اي درحال رفتن به پاي چوبه دار است. نكته مهم اين كه كريمي با طولاني كردن سكانس هاي چراغاني نيمه شعبان، تعريض مستقيمي دارد كه در زير اين نور افشاني مفاسدي خفته است. در واقع ترسيم كريمي از فضاي جذاب و گرم زندگي روشنفكرانه و تصوير حاكميت مفاسد پنهان در لايه هاي پايين شهر، آن هم درحال و هواي مذهبي، چيزي نيست جز ادامه فيلم «يك شب» كه آن نيز نگاهي به شدت اغراق آميز به جامعه نوين ايران داشت. چه خوب مي شد كه حداقل كريمي در اين اثر از سه گانه اش، فوت فيلمسازي را آموخته بود، حال آن كه «سوت پايان» نشان مي دهد كه كريمي هنوز آن فوت را بايد جست وجو كند، به ويژه فوت سينمايي كه درعين دردمندي و بازتاب دغدغه هاي مردم اين كشور، داراي عوامل سينمايي پركشش هم باشد، همان چيزي كه كريمي در بخش تصويربرداري با به كارگرفتن يك حرفه اي سعي در استانداردسازي اثرش داشته است، كه البته توان اين فيلمبردار هدر رفته است. اما اگر بازگرديم به ابتداي بحث، كريمي از يك داستان شبه واقعي استفاده اي فمينيستي كرده است. چرا كه داستان اصلي برگرفته از ماجراي يك قاتل مرد بود كه عزت الله انتظامي براي نجات او پيش افتاد تا او را از قصاص برهاند، اما كريمي جاي مرد را با زن عوض كرده تا جنبه هاي زن ستايانه كارش را پررنگ كند. ولي اسف بارتر اينكه كريمي در آخرين فيلمش به شدت خود شيفته است و در تمام صحنه ها نماي درشت خود را به رخ تماشاگر مي كشد تا شايد با جذابيت كاذب، گيشه هم داشته باشد، اما همان فقدان فوت كارگرداني، كار دستش داده و اثرش فاقد عناصر و عوامل يك كار سينمايي استاندارد و مردم محور است.