گزارشی از برخی فرقه های انحرافی
مصداق بارز برای این فرقه پیوستن یکی از اساتید دانشگاه در رشته عرفان به این فرقه، تائید انحرافات عمیق فکری این گروه بود که نامبرده بعد مدت طولانی متنبه شده و از این فرقه برائت می جوید.
جوان: یکی از مواردی که پژوهشگران حوزه فرق به آن اذعان دارند، نقش رهبری در فرقه و ادعاهای واهی و دروغینی است که رهبران اینگونه تشکلات به خود منتسب می نمایند. رهبران فرقه ها معمولا ادعا می كنند كه یا دسترسى به علوم باستانى دارند كه فقط آنها به تنهایى به آن دست یافته اند یا علوم جدیدى دارند كه تنها آنها كشف نموده اند و یا تركیبى از این دو؟ كه بی گمان این وضعیت آنان را براى پیش بردن مأموریتشان براى بشریت آماده كرده است. اینكه آیا این اغواء ها بر اساس دانش باستانى انجام شود یا بر پایه اسرار آوانگارد (پیشتاز) هستى فرقى نمی كند، صرفا قرار است پیروان به درون حوزه یا اجتماع یا دایره نورچشمان رهبر قدم بگذارند. انجام این كار معمولا به معنى پشت سر گذاشتن خانواده و دوستان است. یکی از عرفانهای کاذب که از دهه 70 به صورت مرموزانه ای در کشور پا گرفت و مدعی درمانگری به صورت متافیزک بوده و هست نیز چنین ادعایی داشته و با جعل اسناد پزشکی و توسل به تعدادی از پزشکنمایان شیاد ، لطمات فراوان و غیر قابل جبرانی را به برخی خانواده ها وارد ساخته بگونه ای که حتی موارد بسیاری از طلاق و انتحار در اعضای این فرقه گزارش شده است. ساختار تشكیلاتى و نحوه كاركرد این فرقه دقیقا شبیه فرقه هاى در هندوستان و آمریكا و كشورهاى دیگرى غربى و شرقى است به این شکل که یك نفر با یك سرى ادعا كه قابل اثبات و یا رد نیست (به قول كارل پوپر فیلسوف اتریشى ابطال ناپذیر است) شروع به كار می كند. این شخص با جاذبه شخصیتى خود مریدانى را به دست می آورد و این مریدان با كوشش خود مریدان دیگرى را جذب می كنند و به این ترتیب یك اجتماع فكرى و یا شبه مذهبى را به وجود می آورند كه با كوشش انسانهاى صادق به تدریج توسعه پیدا می كند. از آن جایى كه مكانیسم تبلیغ و گسترش این جمع ها از طریق محفل ها و باورهاى شخصى پیروان رهبر و مبدع این فكر است، این گسترش و تبلیغ به ظاهر همانند تبلیغ مذهبى و خودجوش عمل می كند. در حالی که یک شیکل معیوب فرقه ای در حال هدایت آن است. به این فرقه ها معمولا افراد ثروتمند و مشهورى می پیوندند كه به علل مختلف روانى، اجتماعى، فلسفى، مذهبى، سیاسى گرایش پیدا می كنند كه ثروت و شهرت آنها سبب می شود افراد بیشترى به این گروه و یا فرقه بپیوندند. مصداق بارز برای این فرقه پیوستن یکی از اساتید دانشگاه در رشته عرفان به این فرقه، تائید انحرافات عمیق فکری این گروه بود که نامبرده بعد مدت طولانی متنبه شده و از این فرقه برائت می جوید. ادعای کذب در ادامه شاید ذکره خاطرهای مستند از کسی که خود در این کلاسهای فریبکاری شرکت کرده خالی از لطف نباشد.وی در این رابطه می گوید:« در یكى از محفلهاى یكى از مریدان استاد شركت كردم تا درمان به روش متافیزیک را از افراد دست اول این گروه یاد بگیرم. استاد كه انتقاد و انكار مرا نسبت به درمان های متافیزیک دید از من خواست تا مرا اتصال دهد و شعور را در من جارى كند تا بلكه من هم آن را باور كنم و به خیل مریدان بپیوندم. ایشان مرا به اصرار در كنار خودش نشاند. سپس دستش را بر روى كاسه زانوى من گذاشت و از همه خواست سكوت كنند و چشمهایشان را ببندند. همگى به مدت دوازده دقیقه در سكوت مطلق با چشمان بسته نشستیم. سپس استاد به آرامى گفت كه چشمهایمان را باز كنیم. من به استاد گفتم كه هیچ اتصالى دریافت نكردم و شعور را احساس نكردم». بنا بر اصول علمی وقتى هر محرك صوتى و تصویرى را به مدتى قطع كنید، انسان احساس آرامش پیدا می كند و به عنوان مثال یک چرت 20 دقیقه ای در بعد از ظهر ها احساس خوبی را به انسان منتقل می کند و انسان را پر از انرژی می نماید. البته این تكنیك آقاى استاد تكنیك قدیمى است كه مدعیان انرژى درمانى، هیپنوتیست ها، و مسیحیان بنیادگراى مدعى ایمان درمانى براى تبلیغ كارهاى خود به كار می برند. وقتى دست را روى زانوى می گذارند، حرارت تن هر نفر که در حدود 37 درجه است راه فرارى ندارد و به تدریج جمع شده و زانو را گرم می كند و این حرارت دیرتر به اطراف می رسد به علت اینکه بین هردو پارچه شلوار قرار دارد. توجه داشته باشید كه در زیر بغل كه پوست بازو و تنه با فاصله كمى از هم قرار دارند حرارت ایجاد شده و عرق ترشح می شود. این مدعیان این حرارت را به اتصال به مبداء غیبى، انرژرى درمانى، و غیره نسبت مى دهند. شعبده بازى در كلاسهاى عرفانی در كلاسهاى بالاى عرفان کاذب كه افراد معتقدتر به این فرقه شركت دارند، بعضى كارهاى شعبده بازى انجام می شود. نگارنده با مصاحبه با بعضى از افراد شركت كننده در این كلاسها و نیز به دست آوردن متن نوارهاى سخنرانى و صحبتهاى در این كلاسها این موضوع را دریافته است. در یکی از كلاسها «استاد» با عملیات نمایشى خود كالبد ذهنى (جن) یك بیمارى را تسخیر شده بود (جن زده شده بود) بیرون می آورد. در جلسه دیگرى احضار ارواح می كند. در جلسه دیگرى ایجاد هاله به دور افراد می كنند. افراد كلاسهاى بالاتر منع شده اند از این كه این موضوعها را براى افراد «غیر خودى» بیان كنند. در ظاهر شاگردان این طور توجیه می شوند كه افراد دیگر به این مرحله از تعالى نرسیده اند و لزومى نیست این كرامات را براى آنها بیان كرد. ولى علت اصلى آن این است كه نگران افشاء شدن بیشتر این گروه و رمیدن شاگردان و یا كسان دیگرى است كه فكر می كنند كه دركلاسهاى معنوى عرفان اسلامى ثبت نام كرده اند. آیا درمان به روش متافیزیک جزو طب كلى نگر و یا طب دیگر است؟ بر طبق تعریف بنیاد علوم آمریكا (National Science Foundation) كه بزرگترین سازمان سیاستگذارى علمى در آمریكا است و بر سازمانهاى علمى آمریكا نظارت دارد تعریف طب كل نگر (wholistic medicine) یا طب مكمل (complementary medicine) و یا طب جایگزین (alternative medicine) عبارت است از «تمام روشهاى درمانى كه با استفاده از روشهاى علمى (scientific methods) ثابت نشده است كه موثر هستند». موسسه پزشكى (institute of Medicine) آمریكا كه زیر مجموعه آكادمى علوم آمریكا است طب جایگزین و طب مكمل را چنین تعریف كرده است: «رویكرد غیر غالب به پزشكى در یك فرهنگ معین و در یك دوره تاریخى معین» . ریچارد داوكینز زیست شناس و متفكر انگلیسى طب جایگزین را این جور تعریف می كند: »یك رشته اعمال كه نمی شود آنها را آزمود، از آزمایش شدن امتناع می ورزند، و پیوسته در این آزمایش ها رد می شوند.». بسیارى از سازمانهاى بهداشتى و درمانى كشورهاى اروپایى مانند انگلستان نیز تعریف هاى مشابهى را ارایه داده اند. مدعیان درمانگری به روش متافیزیک را جزو طب كلى نگر (wholistic medicine) جا بزند و می گوید كه در مان متافیزیک جزو درمانهاى گروه ? تقسیم بندى سازمان بهداشت جهانى قرار می گیرد. نخست آن كه این ادعا اصلا صحت ندارد و این شیوه در هیچ یك از نشریات سازمان بهداشت جهانى معرفى نشده است. اگر هم روزى در فهرست سازمان بهداشت جهانی قرار بگیرد هیچ جنبه علمى به این روش نمی دهد و هیچ اعتبارى براى آن به دست نمی آورد. تنها روشى كه می تواند درمانگری به روش متافیزیک را به عنوان یك روش درمانى مورد پذیرش حرفه پزشكى قرار دهد، انجام آزمایشهاى پزشكى به روش علمى معمول است. دوم آن كه آنچه به عنوان طب كل نگر در نشریات سازمان بهداشت جهانى آمده است نه به عنوان تایید این روشها از نظر پزشكى است، بلكه به عنوان توضیح اطلاعاتى در زمینه هاى فرهنگى ملل مختلف است و این ملیت هاى مختلف براى حل مشكل خود چه روشهایى را به كار می برند. همین طور سازمانهایى كه برروى طب مكمل و جایگزین(complementary and alternative medicine) تحقیق می كنند هیچ حقانیتى در مورد صحت ادعاهاى آنها ایجاد نمی كند، بلكه نشان می دهد كه این سازمان به عنوان موضوع تحقیقاتى به این موضوع علاقمند است. اگر روزى روشهاى آنها به شیوه علمى ثابت شود، آن وقت جزو طب نوین یا جارى در می آید. براى مثال روشهاى درمانى آفریقاییان و خواندن سرود و رقص و اوراد آنها براى دور كردن شیاطین، روشهاى درمانى شامان هاى (shaman) آمریكایى كه شامل طبل زدن و خواندن اوراد است، اعمال وودوهاى (vodou) هائیتى و یا آفریقاى غربى، یا شیوه هاى سنتى چینى مانند طب سوزنى و یا هندى مانند آیو وردا ، یا عطر درمانى، آب درمانى و خیلى چیزدرمانى هاى دیگر هم جزو طب جایگزین آمده است. هویت سازی کاذب به دنبال بر ملا شدن شیادی این گروه شبه عرفانی کاذب استاد اعظم آنها که از ابتدایی ترین سطح تحصیلات آکادمیک نیز برخوردار نبود برای اغوای فریب خوردگان فرقه با پولهای باد آورده که از کیسه مریدان گمراه جمع آوری شده و در حسابهایی در فرانکفورت و مکانهای دیگر ذخیره شده بود با ارتباط با چند دانشگاه غیر معتبر در کشورهای آسیا میانه با پرداخت مبالغ هنگفت به دنبال دریافت دکتری افتخاری می افتد در حالی که به علت بی سوادی به راحتی می توانستند در ایننرت با پرداخت مبلغی کمتر چنین مدارک به محتوایی را دریافت کنند در این خصوص شاید حمایتی که از سوی سرویسهای جاسوسی این کشورها به عمل آمده نیز بی تاثیر نبوده است. و شاه بیت سر در آخور بیگانگان کردن برای مطامع دنیا و تفرقه در این قضیه بروز خواهد کرد زیرا وجه مشترک تمام فرقه ضاله وابستگی به بیگانگان بوده همانطور که در فرقه ضاله ای مانند بهایت و ... می توان به روشنی این خط سیر را مشاهده نمود . به پایان آمد این دفتر این مرشد بی سواد در یک مناظره در خصوص معنای لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ گفته بود معنی این آیه این است که سن و سالی از خدا نگذشته است و وقتی متوجه خطای فاحش خود شده و شرمنده شده بود قول داد که حافظ قران شود البته پر واضح است کسی که به گفته خودش 30 سال قوطه ور در افکار ماتریالیستی بوده بسیار بعید است بتواند مبنای توحیدی پیدا کند یا حافظ قران شود اما در نامیدی بسی امید است امید است قول خود شان را فراموش نکرده و حداقل تورقی به کلام وحی نماید شاید مورد لطف و عنایت پروردگار قرار بگیرد.