پارتی، تهدیدی جدی برای جوانان
مخفی نگاه داشتن برخی ناهنجاری ها به بهانه کنجکاو(!) نشدن جوانان نمی تواند روند قابل قبولی در پیشگیری از آسیب باشد. متاسفانه پارتی ها به علت همخوانی زیاد با تمایلات غریزی جوانان به علت عدم توجه به ارزش آموزی در سیاستگذاری ها به محمل مناسبی برای تباه کردن روح و روان جوانان مبدل شده اند.
مهر: پارتی های مختلط ایرانی که مدل کپی شده از میهمانیهای مرسوم دختر و پسر در غرب و به خصوص آمریکاست از اواسط دهه هفتاد شمسی در ایران پا گرفت. اینگونه پارتی ها تا قبل از انقلاب اسلامی و در میان وابستگان به دربار با شکلی کاملا متفاوت وجود داشت. اوایل دیماه امسال خبر بازداشت 50 نفر در یکی از پارتی های شبانه تهران به یکی از جنجالی ترین اخبار روز تبدیل شد. گفته می شد پلیس در جریان دستگیری شرکت کنندگان در این مراسم تعدادی از فوتبالیستهای مشهور، یک مربی فوتبال و یک هنرپیشه سینما را دستگیر کرده است. البته خبر حضور این افراد در پارتی شبانه چندی بعد توسط نایب رئیس فدارسیون فوتبال و عضو کمیته تخلفات حرفه ای تائید شد و مسئولان فدراسیون نیز از برخورد جدی و قاطع با چنین مفاسدی در فوتبال و در چارچوب منشور اخلاقی خبر دادند. اما در حالی که در برخی محافل همچنان حضور این چهره های سرشناس و رمز گشایی از نام و نشان آنها دهان به دهان می شد موضوع میهمانی شبانه در تالار دشت بهشت در شب شهادت امام سجاد(ع) دوباره خبرساز شد تا آنجا که رئیس پلیس امنیت اخلاقی ناجا نیز در واکنش به پرسشهای خبرنگاران این ماجرا را تائید کرد. به گفته سردار احمد روزبهانی در مراسم آن شب تعدادی از ارامنه از تالار دشت بهشت خارج شده و بدمستی کرده بودند که با حضور ماموران پلیس دوتن از آنان دستگیر شدند. وی همچنین توضیح داد که هر ساله مجوزی با شرایط خاص از سوی وزارت ارشاد و اماکن به برخی تالارها برای برپایی مراسم ژانویه داده میشود و این افراد میتوانند تا ساعت 3 شب مراسم خود را برگزار کنند اما حق بیرون آمدن از تالارها را ندارند. همچنین در جدید ترین اظهار نظر ریئس پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ اعلام کرده هر نوع مهمانی مختلط جرم است و پلیس با این گونه مجالس که در آن حد و حدود شرعی را رعایت نمیکنند، برخورد می کند. به گفته سرهنگ علیرضا محرابی در بسیاری از مواقع در چنین مهمانیهایی مشروبات الکلی کشف میشود. اما سابقه پارتی در ایران به چه زمانی برمی گردد؟ پارتی های مختلط ایرانی که مدل کپی شده از میهمانی های مرسوم دختر و پسر در غرب و به خصوص امریکاست از اواسط دهه هفتاد شمسی در ایران پا گرفت. اینگونه پارتی ها تا قبل از انقلاب اسلامی و در میان وابستگان به دربار با شکلی کاملا متفاوت وجود داشت. در دوران پهلوی و در میهمانی های مخصوص دربار مراسم رقص ضربدری رواج داشت که مثلا الف با معشوقه ب و ب با معشوقه الف می رقصیدند. رواج چنین فرهنگی به عنوان یکی از مظاهر ترقی(!) از نگاه حکومت پهلوی در میان قشر خاصی از هنرپیشه های غربزده آن دوره نیز مرسوم بود به طوری که در فجایع جشن هنر شیراز، ابعاد عمیق این بی بند و باری ها اعتراض گسترده مردم کشور و شدت گرفتن مبارزه علیه رژیم سابق را در پی داشت. با وقوع انقلاب اسلامی و بعد از آن جنگ تحمیلی، مقوله سرگرمی جوانان تحت الشعاع ارزشهای انقلابی و جهادی قرار گرفت و فضای فرهنگی کشور کاملا متفاوت از آنچه در رژیم سابق دیده می شد در یک خط سیر کاملا معنوی قرار داشت. با پایان گرفتن هشت سال جنگ و آغاز سازندگی نشانه های گسست فرهنگی و به تبع آن تهاجم فرهنگی با ظهور گروه های موسوم به RAP و هوی متال ها در برخی مناطق شمال تهران آشکار شد. از نیمه دوم دهه هفتاد به بعد پدیده جدید دیگری باب شد. دخترانی که درخانواده ها تحت کنترل شدید والدین قرار داشتند برای ارضا» نیازهای جوانی شان رویکرد مصیبت بار "فرار از خانه ها" و ورود به شهرهای بزرگ را در پیش گرفتند.در کنار این معضل، الگو پذیری خانواده ها از فرهنگ غربی تا حدی بنیان خانواده ها را متزلزل کرد و با افزایش قابل ملاحظه میزان طلاق از سال 77 به بعد شاهد ظهور پدیده ای دیگر به نام زنان خیابانی شدیم که این آسیب محصول تراکم ناکامی ها و عدم تمایل و پایبندی به اصول و اعتقادات بود. از همین زمان نخستین علائم ابتلا به ایدز در میان قشر خاصی از جوانان کشور مشاهده شد که آسیب شناسان بلافاصله شیوع و گسترش این بیماری را در درجه اول ناشی از رفتارهای پرخطر جنسی دانستند. این حال شکی نیست که پدیده پارتی یا میهمانی های مختلط آسیب جدی و خطر در دسترس برای جوانان کشور بویژه پایتخت نشینان محسوب می شود. به خصوص که این روزها، گروه های اینترنتی فعال با ارسال ایمیل از افراد می خواهند که به عضویت این گروه ها درآیند تا گردش های دسته جمعی، ملاقات های جمعی و میهمانی ها را امتحان کنند. به باور کارشناسان اجتماعی رواج ارزش های مطلوب در میان جوانان می توانند به عنوان عاملی باز دارنده مانع از تمایل به ناهنجاری در میان جوانان باشد اما نکته کلیدی آن است که در حال حاضر به خاطر قبح موضوع از آموزش و اطلاع رسانی دقیق در این گونه موارد اجتناب می شود. نه خانواده ها و نه مدارس هیچکدام حاضر نیستند به صورت ملموس در این حوزه وارد شوند. در حالیکه بی شک، مخفی نگاه داشتن برخی ناهنجاری ها به بهانه کنجکاو(!) نشدن جوانان نمی تواند روند قابل قبولی در پیشگیری از آسیب باشد. متاسفانه پارتی ها به علت همخوانی زیاد با تمایلات غریزی جوانان به علت عدم توجه به ارزش آموزی در سیاستگذاری ها به محمل مناسبی برای تباه کردن روح و روان جوانان مبدل شده اند. در واقع خانواده ها و متولیان فرهنگی کشور باید این واقعیت را بپذیرند که نسل جوان و نسل های بعدی به شدت در معرض خطرات ناشی از این آسیب قرار دارند. گسترش فردیت گرایی و افزایش حس استقلال طلبی در میان جوانان دختر و پسر و کمرنگ شدن نقش خانواده ها و گرو های مرجع زنگ خطر را به صدا در آورده و به در پیش بودن خطر جنبه انکار ناپذیری می بخشد حال آنکه برخورد با آسیب ها و خطرات پیش روی جوانان با آگاهی بخشی و پرداختن به عواقب زیان بار ناهنجاری می تواند تا حدی مفید واقع شود به شرطی که عزم جدی در پرداختن به مساله از سوی خانواده و جامعه وجود داشته باشد