"سلفیها معتقدند اسلام مجاهد میخواهد، نه دانشمند"
سلفيها معتقدند اسلام مجاهد ميخواهد، نه دانشمند. اگر احتياج به دانشمند بود، نيازي به دين نبود. ما شاهد هستيم اينها در سطح سايبري قوي عمل ميكنند و هيچ كشور عربي نيست كه به اينها پول ندهد و با آنها كنار نيايد.
ایسنا: داوود فيرحي تاكيد كرد: بعد از 11 سپتامبر شاهد بازگشت مذهب به دنياي سياست هستيم كه اين معما را ايجاد كرده است كه آيا بازگشت مذهب به تلطيف سكولاريسم كمك ميكند يا به ظهور راديكاليسم؟ حجتالاسلام داوود فيرحي، استاد دانشگاه تهران در نشستي با عنوان «چالشهاي مرزهاي شرقي؛ از طالبان تا ناتو» كه از سوي موسسهي ديپلماسي ايراني برگزار شد، دربارهي فقه بنيادگرايي سني در مرزهاي شرقي ايران اظهار كرد: ما نه تنها در جهان اسلام، بلكه به طور كلي شاهد بازگشت مذهب به حوزهي سياست در دنيا هستيم و اين مساله منحصر به دنياي اسلام نيست بلكه در دنياي مسيحيت و يهوديت و نيز بوداييسم شاهد اين روند هستيم كه از آن به عنوان پديدهي پست سكولاريسم نام ميبرند. وي با بيان اينكه بازگشت مذهب به دنياي سياست معماي پيچيدهاي است كه بعد از 11 سپتامبر و بحران در اروپا خود را نشان داده است، اظهار كرد: مشخص نيست كه اين بازگشت باعث تلطيف سكولاريسم ميشود يا به ظهور راديكاليسم ميانجامد. افرادي مثل يورگن هابرماس، جامعهشناس و انديشمند جهان غرب نيز به اين موضوع پرداخته است. فيرحي با بيان اينكه بازگشت مذهب به دنياي سياست در بين كشورهاي مختلف دو رو دارد كه يك روي آن به بازگشت معنويت كمك ميكند و روي ديگر به راديكاليسم، خاطرنشان كرد: به طور كلي راديكالها به لحاظ آماري تعدادشان زياد نيست اما اقدامات و نتيجهي اقداماتشان موثرتر است؛ چرا كه مبتني بر ترس و خشونت رفتار ميكنند و اين باعث شده بنيادگرايان در دنيا پر سر و صدا باشند. اين استاد دانشگاه با تاكيد بر راديكاليسم مذهبي اظهار كرد: خاستگاه اين جريان، ايالات متحده و تمركزش بر جمهوريخواهان است. اين جريان با تكنولوژي مدرن سر و كار دارد و توانسته بين تكنولوژي و مذهب رابطهي محكمي ايجاد كند و موجب تاسيس فرقهي صهيونيستهاي مسيحي در آمريكا شده است. البته اين رويكرد در هندوستان و در مذهب بودا ديده ميشود. وي با بيان اينكه اساس بنيادگرايي، گزارهي مهم و كليدي است مبني بر اينكه رهبران مذهبي را رها كنيد و مستقيم از متن و نص دستور بگيريد، تصريح كرد: بنيادگرايان معتقدند رهبران مذهبي مفسران بين مردم و نص اسلام هستند و مردم اگر به آنها مراجعه ميكنند براي ثوابش بوده است. آنها معتقد به حذف واسطهها و بازگشت به نص هستند. بنابراين فقهشان بسيط و ساده است. فيرحي دربارهي ويژگيهاي بنيادگرايي سني، با بيان اينكه اين نحله به دو بخش بنيادگرايي كلاسيك و جديد تقسيم ميشود، افزود: در عين حال هردو سعي ميكنند به نص صريح برگردند و هركجا هم به مراجع رجوع ميكنند سعي دارند از آنها تاييد مطالبشان را بگيرند، نه اينكه از آنها راهنمايي يا فتوا بگيرند. بنيادگرايي كلاسيك، مابعد مشروطه را شامل ميشود كه بيشتر هدفش حمله به رهبران ملي است؛ مثل آنچه كه در مصر و يا در ايران اتفاق ميافتد و هرچند بنيادگرايي ايدئولوژي ملي ندارد و همهي احزاب و گروهها فراوطني اقدام ميكنند، مثل آنچه كه امروز دربارهي اخوانالمسلمين، جهاد اسلامي و يا گروههاي ديگر داريم كه در تمامي كشورهاي عربي و اسلامي يا فرامنطقهاي اين گروهها فعالند. بنابراين شاهديم كه آنها به يك حزب ملي تن نميدهند اما عملشان در سطح ملي نيست. اما بنيادگرايي جديد و نو فعاليتش گلدكوئيستي و شبكهاي است. آنها معتقدند همچنان كه غرب در خاورميانه ميجنگد كه غرب آرام باشد، ما هم بايد در غرب بجنگيم كه خاورميانه آرام باشد. اين استاد دانشگاه با بيان اينكه هردو شاخهي بنيادگرايي در فقه يكي هستند، تاكيد كرد: رهبران آنها بيشتر از بين مسلمانان تكنسين است و يا در هر صورت روشنفكر و داراي تحصيلات در زمينهي علوم انساني و خودآموخته هستند. بيشتر جوان و كمابيش آشنا با فرهنگ غرب و داراي تجربهي زندگي در غرب هستند و به نوعي از نسل دوم مهاجران در غرب هستند. در سالهاي اخير حتي شاهديم با شكلگيري طالبان يارگيريهاي وطني در بين اين گروه وجود دارد و به شدت به رهبران سنتي بدبين هستند. وي دربارهي پيامدهاي فقه بنيادگرايي سني، تصريح كرد: در دنياي سني شاهد يك دستگاه فقهي هستيم كه بزرگترين و اولين آن فقه سنتي اهل سنت با مكاتب چهارگانهاي است. مهمترين ويژگي آن اين است كه سعي دارد براي پيدا كردن احكام زندگي به نص رجوع كند و اگر نص روشن نبود توضيح و تفسير براي آن را از احاديث و 40 سال صدر اسلام بگيرد و يا به مكانيسم قياس رجوع كند و به طور كلي احكام را به دو بخش با احاطه و بدون احاطه تقسيم ميكند و به همين دليل است كه در فقه سني، محافظهكاري بيشتر وجود دارد. فيرحي ادامه داد: دومين دستگاه فقه «مقاصد» است كه فقه روشنگري و اساسا حكومتي است كه سابقهي آن به قرن پنجم برميگردد و عمدتا مكانيسم استنباطش بر اين اساس است كه هر مسالهي رخ داده را به دلايل شرعي برميگرداند و يك دايرهي واسط به نام مقاصد ايجاد ميكند مبني بر اينكه بدانيم شرع براي چه مقاصدي به وجود آمده است و بعد از آن هر عملي را كه به آن مقاصد نزديكتر بود ميپذيرند. اينها فقه را بر پنج مبناي حفظ جان، مال، دين، عقل و آبروي جامعه ميپندارند و معتقدند همهي احكام بايد با اين پنج مبنا هماهنگ باشد. اين استاد دانشگاه افزود: مجتهدين و دولتها گروههايي بودند كه تشخيص احكام را بر عهده داشتند، در اين فقه مورد توجه بودند اما در مقابل آنها فقه سلفي شكل گرفت كه همان فقه بنيادگرايي است و اخيرا اين فقه جديتر شده است. آنها پنج اصل نظري دارند؛ اول آنكه دنيا را به طور اتوماتيك به توحيد و شرك تقسيم ميكنند كه همان تقسيم بين مومن و غيرمومن است و بين آنها رابطهي جنگي تعريف ميكنند كه البته منظور از جهاد، جهاد ابتدايي است. فيرحي ادامه داد: دومين اصلي كه آنها بر آن تكيه دارند اين است كه بايد عقل را بر نقل مقدم داشت. سوم رد اصل تأويل و تفسير است. معتقدند اگر باب تأويل را باز بگذاريم اصل دين از بين ميرود. اصل چهارم فراواني استناد به آيات در اقداماتشان است و بر اين اساس است كه در تمام عمليات تروريستيشان هميشه آياتي از قرآن را پخش ميكنند. اصل پنجم اتباع يا تبعيت كردن از نص است. معتقدند نص احتياجي به توضيح ندارد بلكه مشكل مسلمانان در عمل نكردن به نص قرآن است. وي با بيان اينكه سلفيهاي جديد دو اصل را كنار هم قرار ميدهند، خاطرنشان كرد: اين دو اصل، دعوت و جهاد است؛ جهاد دعوت و جهاد سلاح. اما اين دعوت به دلايلي در ميان سلفيها سست شده و شاهد شقاق بين آنها هستيم؛ چرا كه نميدانند با حاكميت زمان خود چهكار كنند. ما شاهد اين شقاق در افغانستان، عربستان سعودي و شاخ آفريقا هستيم. فيرحي خاطرنشان كرد: سلفيها معتقدند اسلام مجاهد ميخواهد، نه دانشمند. اگر احتياج به دانشمند بود، نيازي به دين نبود. ما شاهد هستيم اينها در سطح سايبري قوي عمل ميكنند و هيچ كشور عربي نيست كه به اينها پول ندهد و با آنها كنار نيايد. اينها به نوعي يك ارتش در سايه هستند كه هم همسايه را ميترسانند و هم رقيب در سايه را، و به نوعي هميشه هستند و نيستند.