تمجید اصلاح طلبانه از تابو شکنی اسفندیار

روز گذشته مصاحبه ای از صادق زیبا کلام نویسنده اصلاح طلب، در تمجید از مشایی منتشر شد که نشان از همگرایی عمیق اصلاح طلبان و مشایی می داد.

کد خبر : 134136

جهان: اشتباه است که تابو شکنی را به مثابه اندیشه ورزی و خردگرایی و تفکر تازه بدانیم چرا که با این حساب باید قرآن سوزی کشیش دیوانه آمریکایی را چون در افتادن با تابو هاست نوعی تفکر پنداشت. چنین تفسیر و تحلیلی از یک استاد دانشگاه ، صرف نظر از اختلاف های فکری یا ذوق زدگی ایدئولوژیکی، باعث تعجب کارشناسان سیاسی است. روز گذشته مصاحبه ای از صادق زیبا کلام نویسنده اصلاح طلب، در تمجید از مشایی منتشر شد که نشان از همگرایی عمیق اصلاح طلبان و مشایی می داد. به گزارش جهان اظهارات زیبا کلام درباره اسفندیار کابینه باردیگر عیان ساخت که مشایی اساسا نه تنها با اصولگرایی واقعی نسبتی ندارد بلکه مطلوب واقعی اصلاح طلبان است و این گروه ها همه آنچه که نتوانسته اند با عملکرد خودشان به دست آورند اکنون در ید اسفندیار می بینند. مشایی به قدری خط قرمزها را و یا به قول صادق زیبا کلام «تابو ها» را شکسته که اصلاح طلبان را به حاشیه رانده و آنها را بیکار کرده و اکنون طرفداران آنها را به این نتیجه رسانده که او (مشایی )توانایی کارهایی را دارد که سالهای سال رویای خام اصلاح طلبان بود که هیچگاه تعبیر نشد. اینکه فردی چون زیبا کلام که خود استاد دانشگاه و تحلیل گر سیاسی است مشایی را صاحب «تفکر»دانسته که «منفک از دو جریان اصولگرایی و اصلاح طلبی در فضای سیاسی ایران پرورش یافته» از آن جنس گزاره هایی است که از یک استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی بعید به نظر می رسد. زیبا کلام البته هنر بسیار دارد و به تعبیر یکی از شاگردانش«جایی نمی خوابه که آب زیرش بره»، جهت آب و باد را خوب تشخیص می دهد و از کاسبی با نام و قلمش ابایی ندارد، زمانی به هاشمی می چسبید و با او «بدون روتوش» صحبت می کرد و زمانی دیگر یقه برای جاسبی پاره می کرد که او (جاسبی) طبقه متوسط را افزایش و گسترش داده است. به تعبیر ساده تر هم روانشناسی مخاطب عادی را می داند و هم رفتارشناسی سیاستمداران را، به همین جهت طوری صحبت می کند که در این وانفسای روزگار هم نانی به کف آرد و هم اعتباری نزد صاحب قدرت بجوید. و اکنون انگار قدرت را نزد اسفندیار یافته که اینگونه از حیثیت خودش برایش مایه می گذارد.اما او اشتباه می کند. در صحبت زیبا کلام بیشتر یک ذوق زدگی ونان قرض دادن و تعریف بی جهت کردن مشاهده می شود تا تحلیل درست و منطقی چرا که لااقل به لحاظ معنایی ، هر تفکری بایددارای ساختارهای معرفتی و منطقی باشد و بر درکی از هستی پایه نهاده باشد که از انسجام و پیوستگی مفهومی برخوردار باشد حال آنکه گزاره های پراکنده رحیم مشایی اساسا فاقد پایه های معرفتی عمیق در معرفت شناسی، فلسفه قدرت و نظام های فکری است. با ارفاق زیاد می توان گفته های مشایی را موزاییک های شکسته ای از گوشه و کنار اندیشه تلقی کرد و هرگز نمی توان آنرا «تفکر جدیدی» دانست زیرا فاقد حقانیت معرفتی و جامعیت کاربردی درسازه ها و ساختارهای فکری است. اشتباه است که تابو شکنی را به مثابه اندیشه ورزی و خردگرایی و تفکر تازه بدانیم چرا که با این حساب باید قرآن سوزی کشیش دیوانه آمریکایی را چون در افتادن با تابو هاست نوعی تفکر پنداشت. چنین تفسیر و تحلیلی از یک استاد دانشگاه ، صرف نظر از اختلاف های فکری یا ذوق زدگی ایدئولوژیکی، باعث تعجب کارشناسان سیاسی است. نکته دیگری که زیبا کلام رحیم مشایی را به آن مفتخر کرده این است که «هم دردی و هم راهی با ملت و الاخصوص قشر جوان جامعه و همچنین قرائت اسلام بدون خشونت و درگیری بر گرفته از روح واقعی اسلام رحمانی از سوی وی، مشایی را ممتاز کرده است». اینکه مشایی چگونه و چطور با ملت و قشر جوان همدردی کرده بر ما مکشوف نیست و معلوم نیست آقای زیبا از کدام جوانان و کجا صحبت می کند که تا حالا کسی از آن خبری نداشته ولی اگر منظور زیبا کلام دیدار مشایی با هدیه تهرانی و لیلا اوتادی و هنرمندانی از این سنخ است که این دیدارها هیچگاه «همدردی» تلقی نشدند چون این هنرمندان واجد دردهایی نبودند که دل آقای مشایی یا زیبا کلام را به درد آورد و اگر منظور دیگری مثل تساهل های فرهنگی در حجاب و عفاف یا گسترش نوع تازه ای از لیبرالیسم پنهان فرهنگی دارند که این «همدردی» با جوانان نیست بلکه اضافه کردن درد تازه ای بر گرده جوانان است. اما اینکه رحیم مشایی را قاری«اسلام بدون خشونت » دانستن از آن حرف هایی است که فقط در طبله عطاری چون زیبا کلام پیدا می شود که پیش از این محمد خاتمی را با این عناوین روشنفکرانه می فریفتند. آقای زیبا کلام با رندی هرچه تمام تر به نوعی مشایی را بدون خشونت و احتمالا مخالفینش را خشونت طلب معرفی می کند تا برای بر کشیدن خودش در دستگاه مشایی سنگ تمام نهاده باشد، چونکه او نیز دیده چگونه عده ای با تملقی کمتر از این، یک شبه ترقی کرده اند و به مناصب رسیده اند. پارادایم «خشونت طلب و خشونت ستیز» همان کلید واژه های طلایی دوران اصلاحات است که اکنون زیبا کلام به نام اسفندیار سکه می زند ، حتی اگر از سکه افتاده باشد. به طور منطقی وقتی کسی قاری اسلام منهای خشونت معرفی می شود آنگاه مخالفینش در مظان خشونت گرایی قرار می گیرند و این لطف روشنفکرانه ای است که زیبا کلام به مشایی می کند. ولی آیا از نظر زیبا کلام این همه مراجع عظام تقلید و علمای برجسته که با منش ، روش و سبک مشایی مخالفند همه خشونت طلبند و قرائت غیر رحمانی از اسلام می دهند و آقای زیبا کلام و مشایی خشونت گریز و رحمانی اند؟! آقای زیبا کلام از کجا تخصص «اسلام شناسی رحمانی» گرفته اند که مراجع و علمای ما از آن بی خبرند؟ اما اینهمه کشش ناگهانی زیبا کلام به مشایی بابت چیست؟ او البته خودش این را افشا می کندآنجا که می گوید:« در آینده سیاسی ایران بدون شک نمی توان برای حضور قدرتمند جریان اصلاحات جایی را در نظر گرفت به هر حال فضایی که بعد از انتخابات ایجاد شد نمی توان متصور بود که اصلاح طلبان با قرائت گذشته و به راحتی وارد عرصه سیاسی کشور شوند.» واحتملا درست به همین دلیل است که زیبا کلام با هوش جهت سنج بادی خود در حال رصد جریانی مثل مشایی است تا بتواند روی دیوارش یادگاری بنویسد! او انگار جهت باد را تشخیص داده و فهمیده با فتنه ای که دوستانش به پا کردند وشعاری که خودش آنرا تحلیل تاریخی و جامعه شناختی می کرد(رای من کو؟) دیگر نمی توان و نمی شود به قدرت بازگشت پس چه بهتر اینکه با کسی همنوا بشود که بتواند به واسطه آن، هم عرض خود ببرد و هم زحمت دیگران بدارد، هم شکاف استراتژیک در بین اصولگرایان ایجاد کند و هم نفع مادی و سیاسی خود را تدارک ببیند. در واقع زیبا کلام با این کار دو هدف را زده اول با گرایش به مشایی احتمالا از خوان نعمت او برخوردار خواهد شد (چنانکه از هاشمی و جاسبی شد) ودیگر اینکه به تعمیق فاصله او با سایر اصولگرایان دامن خواهد زد و به تبع چنین شکافی حرارت تنش را بالا خواهد کشید. اما اصولگرایان که از دیدگاه زیباکلام به سه گانه اصولگرایان واقعی ، سنتی و مدرن تقسیم شده اند بر خلاف نظر او هیچکدام سرسازشی با ساختار شکنی ها و عقاید التقاطی مشایی ندارند و آنرا انحراف قطعی و حتمی می دانند چرا که در دامنه انتقاد از مشایی فرقی بین علی مطهری و حمید رسایی نیست و مشخص نیست زیبا کلام چطور چنین حکم نادرستی داده است. اینکه طیفی یا گروهی از اصلاح طلبان سابق به مشایی گرایش پیدا کنند نه بعید است ونه عجیب چرا که امثال زیبا کلام که از تابوشکنی لذت می برند خواهان پیش قراولی از این دست هستند تا بتوانند در کنف حمایت او خودشان هم بهره ای از این خرمن ببرند. همان طوری که پیش بینی می شد مشایی دقیقا راهی را می رود که اصلاح طلبان رفتند و شکست خوردند وبه همین دلیل تعدادی از قافله شکست خوردگان اصلاحات که خام دستانه به او می نگرند از پی او روان شده اند و آنچه را در سران فتنه نیافتند در او می جویند. اما آزموده را آزمودن خطاست حتی اگر اسفندیار کابینه یا تحلیلگر حزب باد باشی.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: