کیهان: سقوط های زنجيره‌ای

اكنون كه مردم تونس توانسته اند به حكومت ديكتاتوري كشورشان خاتمه دهند و شواهد و قراين منطقه حاكي از آن است كه در آينده اي نه چندان دور اين انگيزه طرد حكومت هاي فاسد و ديكتاتوري به خيزش و خروش آحاد مردم منطقه منجر خواهد شد آنچه بايد در ميان ملت ها بسط يابد تبيين الگوي حكومتي كارآمد و بومي شده منطقه اي است.

کد خبر : 133766

اين روزها به دنبال اتفاقات و رخدادهايي كه در كشور تونس به وقوع پيوسته و منجر به سرنگوني حكومت ديكتاتوري «بن علي» شده است بازار تحليل ها و تفسيرها پيرامون اين موضوع بطور جداگانه و همچنين در افق منطقه اي داغ است و هريك از رسانه ها و ناظران سياسي از منظر و زاويه اي بدان پرداخته و ارزيابي هايي ارائه مي دهند. اين نوشته در پي آن نيست كه به تحولات داخلي اين كشور بپردازد و يا از دريچه امنيت منطقه اي موضوع را مورد واكاوي و تحليل قرار دهد. آنچه كه محرز و مشخص بوده اين است كه از نوامبر 1987 تا 15 ژانويه 2011 كه با اعتراضات مردمي، رئيس جمهور ديكتاتور تونس به عربستان گريخت مردم در اين كشور اسلامي با شرايط سخت و اختناق آميزي روبرو بوده اند و حكومت «بن علي» در تمام ابعاد اقتصادي، سياسي و فرهنگي با الگو گرفتن از كشورهاي غربي- بويژه فرانسه- به طرد مذهب و دين بخصوص آيين اسلام و سركوب جنبش ها و نهضت هاي اسلام گرا متمركز بوده است. البته اين روند در سه دهه قبل از «بن علي» نيز استمرار داشته است بطوري كه حتي در 55 سال گذشته (از 1956 تا 2011) و در طول دوران حكومت هاي استبدادي« حبيب بورقيبه» و «بن علي» اجازه پخش هيچ برنامه ديني از جمله نماز و اذان داده نمي شد. اما نكته قابل تامل اين است كه پس از انتفاضه مردم تونس عليه حكومت ديكتاتوري و سياست هاي ضد اسلامي «بن علي» كه منجر به سرنگوني آن شد شماري از كشورهاي منطقه همچون مصر، اردن، يمن، عربستان و ليبي و... به اضطراب و تشويش خاطر افتادند؛ چرا كه حاكمان آنها همچنانكه بسياري از تحليلگران جهان عرب اعتقاد دارند دريافته اند كه احتمال تكرار تجربه تونس در كشورشان وجود دارد. از باب نمونه مي توان به تشكيل جلسه اضطراري در مصر اشاره كرد كه رژيم كمپ ديويدي حسني مبارك بخاطر وحشت از تكرار حادثه تونس ناگزير دست به اين اقدام زد. جالب است كه هزاران مصري با برپايي تجمعات و تظاهرات گسترده در خيابان ها شعار انقلاب، انقلاب سردادند و فرياد برآوردند كه: امروز در تونس و به زودي در مصر. از همين روي؛ خبرگزاري رويترز پس از فروپاشي حكومت «بن علي» در تونس طي تحليلي تصريح مي كند كه انقلاب تونس زنگ خطر را براي حكام عرب به صدا درآورده است. اين تحليل در تشبيهي اضافه مي نمايد تونس به مثابه شهر «گدانسك» جهان عرب محسوب مي شود؛ شهري در لهستان كه زنگ تغيير از آن آغاز شد و كشورهاي كمونيستي شرق اروپا را يكي پس از ديگري فرا گرفت. نكته ديگري كه در راستاي انتفاضه مردمي تونس بايد بدان اشاره كرد موج بيداري افكار عمومي منطقه است. اكثريت مردم منطقه خاورميانه بر اين اعتقاد و باور هستند كه تحولات تونس در بسياري از كشورهاي عربي نيز تكرار خواهد شد. پايگاه خبري «النسيج» در اين نظرسنجي اعلام مي كند كه 80 درصد از مردم در خاورميانه اسلامي به سرنگوني حاكمان در كشورشان خوشبين هستند. بديهي است كه علت اعتراض شديد افكار عمومي به حكومت هاي عربي همچون تونس، مصر، اردن، عربستان و... به فقدان مردم سالاري ديني و شيوه ديكتاتورمآبانه آنها برمي گردد. مضافا كه اين حكومت ها به لحاظ سياسي وابستگي خارجي در آنها موج مي زند و به لحاظ اقتصادي و مالي تنها متكي به نفت هستند. بنابراين آسيب پذيري اين كشورها كه فاقد پايگاه مردمي هستند و تنها خصوصيت و ويژگي «اسلامي بودن» را يدك مي كشند اما آموزه هاي ديني و اسلامي را از صحنه اجتماع و حكومت حذف كرده اند بسيار شديد است و در مواجهه با تنش ها و چالش ها به فوريت مي شكنند و فرو مي پاشند. آنچه كه اين نوشته در پي آن است تا با توضيحات بالا، تصويري از واقعيت موجود را ترسيم نموده و ريشه و علت العلل مشكلات حكومت هاي مورد اشاره را بيان كند اين است كه «ساختار حكومتي» مهمترين پاشنه آشيل آنهاست. اكنون كه مردم تونس توانسته اند به حكومت ديكتاتوري كشورشان خاتمه دهند و شواهد و قراين منطقه حاكي از آن است كه در آينده اي نه چندان دور اين انگيزه طرد حكومت هاي فاسد و ديكتاتوري به خيزش و خروش آحاد مردم منطقه منجر خواهد شد آنچه بايد در ميان ملت ها بسط يابد تبيين الگوي حكومتي كارآمد و بومي شده منطقه اي است. در اين ميان سؤالي كه پيش مي آيد اين است كه كدام الگوي حكومتي از شاخصه ها و مباني و مولفه هايي برخوردار است كه مي تواند در برابر استبداد و استعمار تاب مقاومت داشته باشد؟ بدون ترديد بهترين راه نگاه به سابقه و مدل حكومتي كشورهاي منطقه است. تجربه دهه هاي اخير در منطقه ثابت مي كند الگوي حكومتي جمهوري اسلامي بايد مورد عبرت و مداقه ملت ها و كشورها قرار بگيرد. اين ادعا متكي به دلايل متقن و غيرقابل خدشه اي است كه اثبات مي كند جمهوري اسلامي بر پايه دو ركن ركين جمهوريت و اسلاميت طرحي نو درانداخته و مبتكرانه و مقتدرانه توانسته است الگوي «مردم سالاري ديني» را در سه دهه گذشته به صحنه حكومت و اجتماع بياورد و علي رغم تمام كارشكني ها و دشمني ها به تعبير مجله آمريكايي «فوربس» براندازي نظام جمهوري اسلامي به رويايي تعبيرنشدني تبديل شده است. آيا براي كارآمدي يك الگوي حكومتي كارآمد و بومي شده و براساس موازين اسلامي همين بس نيست كه دشمنان نشان دار نظام ناگزير زبان به اعتراف مي گشايند كه ايران خار چشم آمريكا در جاي جاي خاورميانه و سد راه چپاولگري ها و افزون خواهي هاي آنها است. واشنگتن پست صريحاً با اشاره به اقتدار و توانمندي ايران مي نويسد: «خاورميانه ديگر حياط خلوت آمريكا نيست». «بوستون گلوب» عجزآلود تأكيد مي كند كه زمان رهبري ايران در منطقه فرا رسيده است. حتي مقامات اطلاعاتي و امنيتي غرب بر اقتدار و قدرت ايران كه توانسته در تمامي سه دهه گذشته در رويارويي با گزينه هاي نظامي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... دشمنان مقاومت نمايد و به مسير بالندگي و تعالي مادي و معنوي خود ادامه دهد اقرار مي نمايند. شخصيتي مثل «رابرت بائر» كه خود نزديك به سه دهه از اعضاي برجستهCIA بوده و بر منطقه خاورميانه تمركز و اهتمام داشته است اقرار مي كند اين ايران است كه قادر بوده به برتري غربي ها در منطقه خاورميانه پايان دهد. يا همين چندي پيش بود كه نوام چامسكي كارشناس و استراتژيست برجسته آمريكايي اعتراف كرد؛ آمريكا ديگر نمي تواند خواسته هاي خود را به ايران تحميل كند. طرفه آنكه حتي در حوزه «جنگ نرم» كه امروزه شيوه غالب و شيوع يافته دشمنان عليه ايران اسلامي است دشمنان ناكام بوده اند. اجازه بدهيد باز هم به قول خودشان استناد نمايم و گفته اي يا تحليلي از خود به ميان نياورم. «فلينت من لوورت» مدير پروژه ايران در بنياد نوين آمريكا به همراه «هيلاري من لوورت» در مقاله اي مشترك در هافينگتون پست با صراحت مي نويسد: «قدرت نرم ايران، سدي در برابر آمريكا است». اين مقاله كه پس از سفر رئيس جمهور كشورمان به لبنان به نگارش درآمده است با اين توضيح كه «قدرت نرم در سياست خارجي از اهميت بالايي برخوردار است و به معناي قانع كردن ديگران است تا آنها آنچه را مي خواهيد بخواهند»، خاطرنشان مي نمايد: «ما تصور نمي كنيم هيچ يك از مسئولان و رهبران غربي يا عربي بتوانند مسير فرودگاه بيروت تا كاخ رياست جمهوري لبنان را در خودرو سرباز طي كنند و در طول اين مسير براي ده ها هزار استقبال كننده از مردم لبنان دست تكان دهند و به ابراز احساسات آنان پاسخ گويند...» اين نوشته بيش از آن مجال بسط پيدا كردن ندارد و آنچه مورد استناد قرار گرفت تنها اندكي از بسيارها است. كشورهاي عربي وابسته به قدرت هاي استعماري كه به تعبير روزنامه عرب زبان تشرين «مشكل آنها اين است كه به آمريكا تكيه مي كنند» با استبداد و ديكتاتوري نمي توانند ادامه مسير دهند. در حالي كه در سوي مقابل؛ اقتدار جمهوري اسلامي برآمده از مدل حكومتي مردم سالاري ديني بوده است. مدلي كه تمامي پيشرفت هاي ايران اسلامي در 32 سال گذشته در گرو آن بوده است و تأمين اقتدار منطقه اي با بسط اين الگوي حكومتي در سراسر منطقه و جهان اسلام ميسر خواهد بود.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: