رمزگشایی از مانع توافق مفید با آمریکا!

با رای‌آوری ترامپ، دوباره بحث معامله‌گری با او برای رسیدن به یک توافق بین برخی دوستان اصلاح‌طلب و علاقه‌مند به غرب داغ شده است. این آقایان حتی پیشنهاد تبریک به ترامپ و مذاکره مستقیم را از همین الان مطرح کردند. حتی زمانی که ترامپ تیمی به تندی روبیو، هگست و رابرتز را برای سیاست خارجی و جنگی خود انتخاب کرده است؛ شخصیت‌هایی به شدت تند و افراطی که سابقه‌ای طولانی در کنشگری علیه ایران دارند. اما واقعا مشکل اصلی در روابط ایران و آمریکا چیست؟

کد خبر : 1328392

 

 با رای‌آوری ترامپ، دوباره بحث معامله‌گری با او برای رسیدن به یک توافق بین برخی دوستان اصلاح‌طلب و علاقه‌مند به غرب داغ شده است. این آقایان حتی پیشنهاد تبریک به ترامپ و مذاکره مستقیم را از همین الان مطرح کردند. حتی زمانی که ترامپ تیمی به تندی روبیو، هگست و رابرتز را برای سیاست خارجی و جنگی خود انتخاب کرده است؛ شخصیت‌هایی به شدت تند و افراطی که سابقه‌ای طولانی در کنشگری علیه ایران دارند. اما واقعا مشکل اصلی در روابط ایران و آمریکا چیست؟ آیا مسئله صرفا مربوط به نگرش انقلابی در جمهوری اسلامی و ضدیت با ظلم و استکبار است یا ابعاد دیگری هم دخیل است؟مسئله‌ امروز آمریکا، تداوم نظم تک‌قطبی است. از نظر آمریکا، کشورهای جهان به دو دسته‌ موافق و مخالف تداوم نظم تقسیم می‌شوند. چین اصلی‌ترین کنشگر در این بازی بزرگ است و به همین علت باید کنترل و متوقف شود. حتی روسیه نیز به همین علت زیر فشار جنگ و تداوم آن رفته است. یکی از مهم ترین نقاط جهان که نقشی اساسی در تداوم یا عدم تداوم آن نظام تک‌قطبی دارد، جنوب غرب آسیاست. هر کدام از طرفین نیاز دارند تا برای دست بالاتر، این منطقه را در سیطره یا همراهی با خود قرار دهند. این جاست که نقش ایران، بسیار اساسی می‌شود. از نظر آمریکا، ایران قوی به معنای منطقه قوی و مستقل از آمریکا معنا پیدا می‌کند. ایران توسعه‌یافته به معنای کمک به چین برای رسیدن به مسیر شرقی-غربی و ایجاد کریدوری است که نظم آینده را تغییر خواهد داد. توسعه در شمال خلیج فارس به معنای تضعیف توسعه در جنوب این خلیج خواهد بود و نتیجه‌ آن تضعیف کریدور آمریکایی آیمک است. کریدوری که آمریکا به عنوان تبدیل کریدور چینی ساخته و قرار است نظم منطقه‌ای را در راستای نظم مورد نظر آمریکا تامین کند.این جاست که ایده‌ «ایران کلنگی» در دوره اوباما تولید و در عرصه سیاست گذاری آمریکا به نقطه محوری سیاست‌ورزی واشنگتن درباره ایران تبدیل شد. با این توضیحات مشخص است که «توسعه‌ ایران» خط قرمز آمریکا در آن بازی بزرگ تر و جهانی است. اساسا هیچ شیوه‌ای برای توسعه ایران وجود ندارد که آمریکا بتواند آن را بپذیرد و در پازل خود جا دهد. ویژگی ژئوپلیتیک ایران باعث شده تا توسعه‌اش برخلاف منافع کلان آمریکا باشد. حتی اگر ایران بر فرض محال تمام ایده‌های انقلابی و مبارزه با ظلم خودش را کنار بگذارد، بازهم امکان توسعه ذیل یک طرح آمریکایی را نخواهد داشت؛ چراکه آمریکا انتخاب کرده از مسیر جنوبی خلیج فارس کار خود را پیش ببرد، یعنی از نظر آمریکا هیچ راه پس و پیشی برای ایران وجود ندارد؛ حال این که قطعا ایرانیان تصمیم خود را برای ایستادن در مقابل ظلم و استکبار گرفته‌اند.این توضیحات که شرح مفصلی دارد و این جا کلیات آن ارائه شد، نشان از آن دارد که در این لحظه مسئله اصلی نه در تهران که در واشنگتن است. آمریکای اوباما، ایده تضعیف چین و به دنبال آن حذف ایران از بازار جهانی نفت و به مرور تمام بازارهای جهانی را پیش برد. حالا آمریکای ترامپ با نگرش‌های افراطی و ایدئولوژیک و بسیار متاثرتر از صهیونیست‌ها، علاوه بر عللی که اوباما داشت، نگرش‌های ایدئولوژیک هم به موضوع دارد، یعنی دشواری توافق با او بسیار بیشتر و عمیق‌تر است. به ویژه آن که منطقه در یک جنگ حیات و ممات برای رژیم وحشی و جبهه مقاومت است. همه این متن را نوشتیم که بگوییم، اساسا در وضعیت کنونی هیچ احتمال و امکانی وجود ندارد که آمریکا حاضر به توافقی با ایران شود که آن توافق برای ایران انتفاع اقتصادی و امر توسعه را محقق کند. بهترین نتیجه مورد انتظار از هر مذاکره‌ای در وضعیت کنونی، چیزی مانند توافق عدم تنش است که در دولت قبلی در عمان قطعی شد اما با جنگ در فلسطین بی‌نتیجه ماند و شکست خورد، یعنی با وضع جنگی کنونی، همان حداقل‌ها هم در دسترس نیست. باید از موافقان مذاکره مستقیم و تبریک به ترامپ پرسید که قرار است در مذاکره یا معامله با او چه چیزی بده بستان شود؟ مثلا برجامی که ۱۰ ماه از عمرش مانده احیا شود؟ یا یک توافق بلندمدت دیگر به صنعت هسته‌ای تحمیل شود که البته الان از نقطه گریز هسته‌ای گذشته و آمریکایی‌ها اهمیت سابق را به آن نمی‌دهند؟ اساسا قرار است ما چه بدهیم که طرف مقابل اجازه‌ رفع تحریم را بدهد؟ این سوالات درباره‌ طرف ایرانی است؛ سوال اصلی اما این است که با توضیحات بالا که نشان می‌دهد توسعه ایران یکسره به ضرر آمریکاست، چطور می‌توان انتظار یک توافق خوب و منتفع کننده برای ایران را داشت؟ بهتر است دوستان کمی از تجربه و عقل سیاسی خود استفاده کنند و از رویاپردازی خارج شوند.البته این مباحث نباید به معنای ناامیدی از فرایند توسعه برداشت شود. توسعه درون‌زا و برون‌گرا باید از طریق اصلاح وضعیت داخلی و سپس همکاری واقعا راهبردی با چین پیگیری شود و البته ممکن است در آینده به برخی توافقات با طرف‌های غربی هم منجر شود. تا اکتبر ۲۰۲۵ یک جنگ دو طرفه بین ایران و غربی‌ها در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی در جریان خواهد بود تا مشخص شود که اسنپ‌بک شلیک خواهد شد یا نه. باید با استفاده از اهرم چین و کمی اهرم روسیه، از این مسیر عبور کرد تا بعد از آن امکان مذاکره به دست آید. قدرتمند کردن ایران، زمینه‌ مذاکره‌های بعدی با غربیان را هم تولید خواهد کرد و راه این قدرتمند ساختن در این لحظه از چین و جاده ابریشم می‌گذرد. قطعا اصلاح وضعیت داخلی هم مقدمه تمام این هاست.

خراسان

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: