پروژه مهار ترامپ

.اگر باور داشته باشیم که ترامپ، شر مطلق است، اولین سوال که پیش می‌آید این است که چگونه باید با این شر مواجه شد. به صورت کلی در کشور دو مدل پیشنهادی روی میز تصمیم‌گیری وجود دارد؛ یک مدل معامله با آمریکا و حرکت به سمت توافق بزرگ با ترامپ که از سوی برخی اصلاح‌طلبان پیشنهاد می شود. نوع دوم مواجهه تفاوتی میان ترامپ و بایدن قائل نیست و یک مقابله چهار ساله با این شر مطلق را پیشنهاد می‌دهد.

کد خبر : 1327610

اگر باور داشته باشیم که ترامپ، شر مطلق است، اولین سوال که پیش می‌آید این است که چگونه باید با این شر مواجه شد. به صورت کلی در کشور دو مدل پیشنهادی روی میز تصمیم‌گیری وجود دارد؛ یک مدل معامله با آمریکا و حرکت به سمت توافق بزرگ با ترامپ که از سوی برخی اصلاح‌طلبان پیشنهاد می شود. نوع دوم مواجهه تفاوتی میان ترامپ و بایدن قائل نیست و یک مقابله چهار ساله با این شر مطلق را پیشنهاد می‌دهد. 

ادبیات مستتر نزد برخی از طیف‌های جناح راست دقیقا در همین نقطه قرار می‌گیرد. در میانه این دو پیشنهاد روی میز به نظر می‌رسد که باید به دفع شر از منظری دیگر اندیشید که متناسب با وضعیت اقتصادی، تحولات منطقه‌ای و بلندمدت ایران قابل طرح باشد. آن راه سوم که برگرفته از ایده «دفع شر» است، نه معامله و ترک خصومت و نه بی‌اعتنایی به ترامپ، بلکه نظریه  «مهار ترامپ» است. این ایده نسخه به‌روز شده از رویکرد مقاومت محور سیاست خارجی است که به دولت ترامپ نگاه تاکتیکی دارد و از منظر دفع شر به آن می‌نگرد. برخلاف دو نگاه غیر واقع‌گرای دیگر که اولی به دنبال عادی‌سازی روابط با آمریکا است و از برجام درس نگرفته و دومی بدون ایده ایجابی تنها بخش سلبی ماجرا را پوشش می‌دهد، اکنون کشور نیازمند ایده سومی است که توانایی پاسخ به چهار سال آینده ترامپ را بدون تضعیف کشور و یا عادی‌سازی روابط با آمریکا داشته باشد. بنابراین پروژه مهار ترامپ می‌تواند در نقطه بهینه راهبرد سیاست خارجی کشور قرار گیرد؛ جایی که ایران مسأله اصلی سیاست تقابلی دولت تندروی ترامپ نباشد؛ اما مهار ترامپ که به نظر از دیدار ایروانی-ماسک آغاز شده کاری پیچیده و سخت است. این مهار هم‌زمان شامل بخش واشنگتن، پکن، مسکو، اروپا و منطقه خاورمیانه است و بدون توازن میان این بخش‌ها امکان موفقیت در آن وجود ندارد. در نقطه مرکزی این روابط مسأله اصلی، قدرت هسته‌ای ایران است که به‌عنوان بخشی از بازدارندگی تهران مسأله کمپینی ترامپ هم بود.

مواجهه ترامپ با موضوع هسته‌ای ایران یک تفاوت بنیادین با سال ۲۰۱۶ دارد. در آن سال، ترامپ خود را رقیب برجام به‌عنوان میراث اوباما و دموکرات‌ها می‌دانست و پاره کردن برجام بخشی از کمپین انتخاباتی او بود. در ۲۰۲۴ نه‌تنها از این میراث چیز چندانی نمانده، بلکه زمان تمدید مذاکره طبق توافق برجام فرا می‌رسد و از این جهت ترامپ خود را در نقش مؤسس قرار خواهد داد و از این جهت به دنبال میراث برای سیاست خارجی می‌آید.

مدل ذهنی او برای تأسیس برجام جدید با اوباما تا حدودی تفاوت دارد و ترکیبی از فشار تحریمی بیشتر و تهدید سخت خواهد بود. بااین‌حال او برخلاف دوره اول ریاست‌جمهوری نیاز به عمل‌گرایی بیشتری در این بخش دارد. تأسیس یک توافق جدید در یک منطقه آشوب‌زده و بازیگران متناقض و با وجود قانون راهبردی مجلس، صبر و انعطاف و دقت فراوانی می‌خواهد که چندان به ترامپ نمی‌خورد.

خیلی سخت است که باور کنیم ترامپ می‌تواند مدلی ایجاد کند که روسیه و چین را بر سر این موضوع هم‌راستا با تروئیکای اروپایی کند و دست آخر ایران را به اندازه کافی بهره‌مند از رفع تحریم نماید درعین‌حال فرصت بازگشت به نقطه مطلوب گریز هسته‌ای برای ایران وجود داشته باشد و قانون راهبردی مجلس هم مورد نظر قرار گیرد.

در مجموع باید گفت اکنون که برجامی روی میز نیست، نگاه ترامپ به موضوع از قالب رقابت جناحی خارج شده و به هدف «بمب نداشتن » منحصر شده است. تفسیر این هدف تحت تأثیر تندروها و عمل‌گراها در واشنگتن و منطقه خواهد بود. ذهنیت او از معامله اما گرفتن حداکثر امتیاز در ازای امتیازهای کوچک یا متوسط است. این شاید سخت‌ترین بخش تئوری مهار ترامپ باشد. او تلاش خواهد کرد به اندازه کمتر از دولت اوباما به ایران امتیاز دهد.

درعین‌حال ترامپ اساسا نمی‌تواند نسبت به همسایگان ایران و اعراب و امنیت رژیم اسرائیل بی‌تفاوت باشد و از همین جهت به دنبال معامله‌ای است که مسأله موشکی و قدرت منطقه‌ای ایران را هم در نظر بگیرد. واقعیت اما این است که هر گونه پروژه مهار ترامپ باید با توجه به اتفاق بزرگ 7 اکتبر صورت گیرد؛ چراکه بازگشت رژیم به قبل از هفت اکتبر از نظر امنیتی پیچیده است. همان‌طور که درک ایران از امنیت خاورمیانه پس از این روز بسیار متفاوت شد و تجربه جنگ یک ساله غزه، تعریف امنیت در منطقه را تغییر داد. در این میان خط قرمز ایران کاملا مشخص است؛ استمرار قدرت بازدارنده موشکی ایران و امتداد مقاومت در منطقه. موضوعی که حتما کار ترامپ را هم برای تأسیس یک برجام جدید سخت خواهد کرد. پروژه مهار ترامپ هم همین را می‌خواهد؛ اینکه شروط ایران تبدیل به مسأله واشنگتن و متحدانش شود.

پروژه مهار ترامپ اما نیازمند یک روابط معنادار با چین در زمینه اقتصادی است. اساسا ارتباط معنادار با چین، تضمین مهار ترامپ است. این رابطه باید فراتر از تلاش ایران برای ایستادن مقابل کمپین فشار حداکثری ترامپ باشد که از سال 97 شروع شد. چین نباید احساس کند که توسط ایران، مقابل غرب و آمریکا به بازی گرفته می‌شود. ارتباط سودمند و عمل‌گرایانه با پوتین هم بخشی از پروژه مهار ترامپ است. ایران می‌تواند در پرونده جنگ اوکراین نقش بازی کند و حتی بخشی از مصالحه میان این دو کشور باشد. موضوعی که می‌تواند به تهران هم در مسکو و هم در اروپا نقش ویژه دهد. درعین‌حال ترمیم روابط با اروپا به خصوص فرانسه که دارای منافع در شامات است، حتما نقش ویژه‌ای به دیپلماسی ایران می‌دهد. همان‌گونه که عادی‌سازی روابط با اعراب، شانس اجماع واشنگتن علیه تهران را کم می‌کند.

دفع شر ترامپ نیازمند یک واقع‌بینی ارزشی است که دیپلماسی را برای مهار ترامپ آماده می‌کند. مهار ترامپ یک الگوی جدید مواجهه می‌خواهد که برخلاف گذشته سیاست داخلی و خارجی متحد می‌خواهد و هرگز نباید به دوران 1396 تا 1400 بازگردد؛ دورانی که سیاست خارجی بخشی از سوخت انرژی سیاست داخلی شده بود. نباید به آن دوران بازگشت. پروژه مهار ترامپ آغاز شده است. بخشی در واشنگتن و بخشی در شامات و تهران. 

صبح نو

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: