جامعه دیوانه هفت تیرکش چگونه می تواند جهان را اداره کند !؟

پس از واقعه ترور نماینده مجلس امریکا- گابریله گیفوردز- دیوید راس کاف یکی از ستون نویسان مجله امریکایی فارین پالیسی به تحلیل این واقعه و چرایی آن در جامعه امریکایی پرداخته است.

به گزارش سرویس بین الملل «فردا» به نقل از فارین پالیسی، دیوید راس کاف می نویسد: بر اساس تحقیق پیمایشی که در سال 2007 در امریکا انجام شد، مردم ایالات متحده امریکا از نظر حمل سلاح در رتبه نخست جهان قرار دارند؛ از هر 100نفر امریکایی 90 نفر آنها سلاح دارند. ما کشوری هستیم که پنج درصد از جمعیت جهان را تشکیل می دهیم و این در حالی است که نزدیک به 35 تا 50 در صد از شهروندانش اسلحه دارند. تعداد این سلاح ها به 270 میلیون اسلحه می رسد.

مطالعات متعددی نیز نشان داده اند که امریکا در میان دیگر کشورهای پیشرفته جهان در زمینه نزاع با اسلحه و مرگ و میر ناشی از شلیک گلوله رتبه اول را دارد. نتایج به گونه ای است که هیچ کشور پیشرفته ای حتی از نظر این آمار به گرد پای امریکا نیز نمی رسد. نزدیک به 30 هزار امریکایی سالانه در اثر اصابت گلوله جان خود را از دست می دهند. البته اغلب آنها خود کشی می کنند اما نزدیک به 12 هزار نفر دیگر سالانه با گلوله کشته می شوند. براساس آمار سالانه نزدیک به 200 هزار نفر از امریکاییان با گلوله زخمی می شوند.

در سال 2009 باب هربرت - ستون نویس روزنامه نیویورک تایمز- در ستون خود نوشت که بعد از یازده سپتامبر نزدیک به 120 هزار نفر در امریکا بواسطه شلیک گلوله جان خود را از دست داده اند. تا به امروز این آمار به 140 هزار نفر افزایش یافته است.

به کسانی که با دیدن این آمار دچار حیرت می شوند بایستی توضیح داد که تقریبا تمام این کشتارها و مشکلات به قانون اسلحه در امریکا بازمی گردد.مطابق با متمم دوم قانون اساسی امریکا" وجود میلیشایی برای تداوم امنیت و آزادی در امریکا ضروری می باشد و با توجه با این امر نبایستی حمل سلاح توسط مردم امریکا منع گردد". بر اساس این قانون امریکاییان از این حق برخوردارند تا هر گونه سلاحی را به همراه داشته باشند. اما مشکل اینجاست که این حق برای آزادی ایجاد امنیت دچار مورد سوء تفاهم قرار گرفته است .حال جالب اینجاست که از خلاف آمد عادت این نماینده مجلس نیز به این اصل پایبند بود.

این حمله به درستی این سوال را به ذهن متبادر می کند که گفتمان سیاسی حاکم بر امریکا چیست؟ این حمله یک فرد دیوانه یا متعصب و افراط گرا نبوده که به این دلایل دست به توجیه آن بزنیم. این دقیقا نتیجه رواج فرهنگ بی احترامی و خشونت در جامعه امریکاست. به گونه ای که حتی احزاب هم در مقابل رقیبان خود احترام را رعایت نمی کنند. شاید این حمله باعث شود که احزاب امریکایی به عواقب اعمال خود نظر بیافکنند.

در عرصه بین الملل نیز بایستی از خود بپرسیم که این حوادث در مورد فرهنگ امریکا چه چیزی را نشان می دهد و بر میزان اهمیت امریکا در عرصه جهانی چه تاثیرایتی خواهد داشت؟ خیلی ها ممکن است این طور پاسخ دهند که این امر در جوامع دیگر نیز وجود دارد. اما مسئله این نیست. مسئله اینجاست که کشوری که خود را داعیه هدایت جهان در عرصه بین الملل می داند نبایستی با در این مورد شانه بیاندازد و نقص خصیصه های ملی خود را پنهان کند و در مورد آن بی اهمیت باشد. این خصیصه فرهنگی متمدن نشدن خشونت در این کشور می باشد.