هریس برای ما بهتر است یا ترامپ؟
در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، تحلیلهای متفاوتی از اثرگذاری آن بر مسائل ایران از سوی رسانههای مختلف خارجی و گاهی داخلی منتشر میشود.
در آستانه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، تحلیلهای متفاوتی از اثرگذاری آن بر مسائل ایران از سوی رسانههای مختلف خارجی و گاهی داخلی منتشر میشود.
هریس برای ما بهتر است یا ترامپ؟
با اینکه بسیاری از رسانههای داخلی معتقدند که حضور دونالد ترامپ یا کامالا هریس در کاخ سفید، تغییری در روند تحریمها و در اثر آن، فضای اقتصادی کشور ایجاد نمیکند، برخی رسانههای خارجی اینطور تحلیل میکنند که پیروزی ترامپ در انتخابات، کشور ما را با تحریمها و مشکلات اقتصادی بیشتر مواجه میکند.
بااینحال و براساس آخرین نظرسنجی مؤسسه افکارسنجی ملت که در شهریور ۱۴۰۳ درباره مسائل روز کشور انجامشده، نظر عموم مردم این است که فرقی نمیکند چه کسی برای ریاستجمهوری آمریکا انتخاب شود. در این نظرسنجی پرسیده شده که «در چند ماه آینده انتخابات ریاستجمهوری آمریکا برگزار میشود. به نظر شما انتخاب کدام نامزد به نفع منافع کشورمان است؟» پاسخ مردم به این شرح است: ۶۰.۸ درصد آنها گفتهاند که برای منافع ایران فرقی نمیکند کدام نامزد رئیسجمهور شود، ۲۲.۵ درصد گفتهاند که انتخاب کامالا هریس به نفع منافع کشورمان است و ۹.۲ درصد نیز ترامپ را انتخاب کردهاند.
سگ زرد برادر شغال است
دیدگاهی در ایران نسبت به دو حزب امریکا وجود دارد که سگ زرد برادر شغال است و البته برای این موضوع تجربهای ۴۲ ساله وجود دارد که نشان میدهد در رویکردهای کلان و مسائل سیاست خارجی فرقی بین رؤسای جمهور آمریکا وجود ندارد.
آنچه دو حزب امریکا را به جهت راهبردی مشابه هم کرده، دو مسأله است؛ اول تعهد هر دو به آیپک که مبتنی بر حفظ امنیت و برتری نظام صهیونیستها در قلب جهان اسلام و دوم اینکه مسأله امریکا با ایران موضوع وجود و ماهیت است، نه حدود و مصادیق رفتاری ایران.
متأسفانه گاهی برخی جریانات و مسئولان در کشور ما احساس میکنند بین رؤسای جمهور آمریکا تفاوت است و تا این دسته از افراد به این باور نرسند که مسأله آمریکا درگیری با وجود و ماهیت انقلاب اسلامی است، مشکل ما در این عرصه حل نخواهد شد.
البته تفاوتهای عمدهای بین بایدن-ترامپ یا هریس-ترامپ و ایضا جمهوریخواهان و دموکراتها وجود دارد که دانستن آن برای ما ایرانیان لازم است وگرنه از تعادل خارج خواهیم شد و ممکن است به دیو و دلبر یا سفید و سیاه برسیم. براساس این تفاوتها خواهید دید که خطر بایدن و هریس منطقا بیشتر است.
ترامپ همه نیروهای سیاسی درون حاکمیت ایران را به یک چشم میدید اما بایدن که هریس هم از این جنس است، نیروهای سیاسی ایران را دو دسته دور و نزدیک میداند و از قضا در ایران نیز نسبت به دموکراتها همچنان و تا حدودی این نگاه وجود دارد. نتیجه اینکه اولین تفاوت این است که هریس هم همچون بایدن میتواند در بین ما شکاف ایجاد کند و همدیگر را هر روز متهم خواهیم کرد؛ اما ترامپ قبلا هم نشان داده که چنین نمیکند. وزیر خارجه او با صراحت گفت: «من تفاوتی بین قاسم سلیمانی با ظریف و روحانی نمیبینم.» حال آنکه بایدن در ظاهر تفاوت میبیند و همین باعث خوشبینی و بدبینی حداکثری در ایران نسبت به آمریکا خواهد شد.
بایدن-هریس و ایضا دموکراتها تعامل بیشتر و بهتری با اروپا دارند و میتوانند اروپا را با خود هماهنگ کنند. حال آنکه ترامپ تقریبا در اروپا (غیر از انگلیس) بیاعتبار شده بود. بایدن در گذشته مسأله حقوق بشر را بخشی از اقدامات خود در خصوص ایران اعلام کرد. همین نقطه کانونی پیوند آمریکا-اروپا علیه ایران است؛ چراکه در تقسیمبندی مواجهه با ایران معمولا حقوق بشر به عهده اروپا بوده است؛ اما اکنون این مسأله باعث نزدیکی هر دو علیه ایران خواهد شد.
دموکراتها میدانند چطور با قواعد و عرف بینالملل به ما ضربه بزنند یا دیگران را همراه خود کنند؛ اما ترامپ و جمهوریخواهان پرچمدار مبارزه با حقوق و عرف بینالملل بودند و نهتنها از برجام که از سازمان حقوق بشر، یونسکو، معاهده آب و هوایی و... خارج شدند؛ بنابراین دموکراتها طوری عمل میکنند که آمریکا را منزوی نکنند و ایران را مقابل هنجارهای بهاصطلاح بینالمللی تعریف کنند، نه مقابل سلیقه خود. ترامپ از حقوق و عرف بینالملل بویی نبرده بود.
ترامپ ظاهرا و باطنا از بعد شخصی و شخصیتی فاقد وزانت بود. گویی آموزش انسانیت و تعامل را کلا ندیده است؛ اما نامزدهای دموکراتها همانند بایدن و اوباما اتوکشیده، روشنفکرنما، اندیشکدهای و اهل حساب و کتاب هستند. عربده نمیکشند و سر و صدا نمیکنند؛ اما پنبه را به شمشیر ترجیح میدهند. تفاوت تعاملی آنان با ایران نیز روشی است و همین در ایران ایجاد طمع میکند.
ترامپ دنبال «شرطی کردن کلاسیک» ایران بود؛ به این معنا که اول پاسخ میخواست بعد قول پاداش میداد؛ اما دموکراتها روش «شرطی کردن کنشگر» را به کار میگیرند که بسیار مؤثرتر است، یعنی اول ژست می گیرند بعد تقاضای تغییر رفتار میکنند. به تعبیر دیگر دموکراتها آبنبات را نشان میدهند و خواستههای خود را مطالبه میکنند؛ اما ترامپ و دوستانش چنگ و دندان نشان میدهند و مطالبات خود را طرح میکنند.
آیا تعامل با آمریکا مشکل ما را حل میکند؟
کسانی که در ایران معتقدند با گفتوگو و مذاکره، مسائل ایران و غرب حل خواهد شد به تعبیر امام (ره) آب در هاون میکوبند؛ چراکه مشخص میشود نه انقلاب اسلامی را میشناسند و نه به راهبرد جهانیسازی فرهنگ و سیاست نظام سلطه باور دارند. این منازعه که میتوان آن را منازعه حق و باطل، فقر و غنا و ایمان و رذالت نامید، براساس سنتهای الهی از آدم تا خاتم زندگی وجود دارد، مگر اینکه از هویتمان دست برداریم.
جریان لیبرال، اصلاحطلب و غربگرا با پیروزی بایدن در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بیشتر از اینکه از رفتن ترامپ خوشحال باشند نسبت به پیروزی بایدن اظهار خوشحالی کردند! ولی واقعا فرقی بین بایدن و ترامپ مگر در تاکتیک اجرایی علیه مردم ایران نیست و به قول معروف سگ زرد برادر شغال است.
با نزدیک شدن به انتخابات آمریکا، برخی رسانهها سعی خواهند کرد با بزک هریس، کشور را به مذاکره و وادادگی دیگر بکشانند.
فریبکاری دموکراتها
اوباما و بایدن نیز برای ایجاد توافق هستهای برجام از سر دوستی با دولت روحانی وارد شدند که توانستند نظر آنها را جلب کنند که ظریف با جان کری همچون دوست، بارها گفتوگو کردند و با یکدیگر قدم میزدند و روحانی، اوباما را باهوش و مؤدب نامید و این سهلاندیشی آنها باعث اجرای نادرست برجام شد که هنوز کشور درگیر خسارتهای این توافق است که طبق فرموده رهبر معظم انقلاب؛ خسارت محض بود؛ اما ترامپ شمشیر را از رو کشید و به مقابله علنیتر با مردم ایران پرداخت و متأسفانه با وجود ضعفهای متعدد دولت روحانی، اثرات این فشار حداکثری بیشتر نمایان شد، ترامپ کار را به جایی رساند که سردار دلها حاج قاسم سلیمانی را به شهادت رساند، البته مقدمات این شهادت قبلا توسط اوباما و بایدن با ایجاد داعش شروع شده بود که سالها حاج قاسم سلیمانی با این گروه تروریست ساخته اوباما و بایدن مبارزه کرد، ولی این ترامپ بود که ناجوانمردانه حاج قاسم را به شهادت رساند.
پس تفاوت چندانی بین ترامپ و هریس نیست و فقط ممکن است در تاکتیک، هریس همچون بایدن و اوباما با حیله بیشتری وارد میدان مقابله با ایران شود.
چه کار باید کرد؟
راهحل واضح است، تنها راه نجات کشور این است که آنها از اذیت مردم مأیوس شوند و آن چیزی نیست جز قوی شدن کشور در همه جنبههای مختلف که رسیدن به آن دیر نخواهد بود. همانطور که در عرصه امنیت کشور به پیشرفت های متعدد موشکی و تسلیحاتی رسیدهایم با تغییر رویکرد در زمینه اقتصاد و فرهنگ هم قوی خواهیم شد.
فؤاد ایزدی، کارشناس مسائل آمریکا در زمانی که گفته میشد بایدن و ترامپ با هم تفاوت دارند، اظهار کرده بود: «نباید از حضور بایدن ذوقزده باشیم؛ چراکه او ادامهدهنده راه ترامپ است.»
وی با اشاره به حضور بایدن در کاخ سفید تأکید کرده بود: «تیم بایدن نهتنها از ترور شهید سلیمانی ناراحت نیست، بلکه باید به یاد داشته باشیم که ترور دانشمندان هستهای ما نیز در دوره همین دموکراتها انجام شد.»
کارشناس مسائل آمریکا همچنین گفته بود: «تفاوتی بین بایدن و ترامپ وجود ندارد و تنها تفاوت ترامپ در این است که او نظرات آمریکا را بدون روتوش و شفافتر بیان میکرد. دعوای دموکراتها با ترامپ در موضوع برجام بر سر این است که آمریکا با خروج از برجام، زمینه شکلگیری برجامهای بعدی با ایران را از بین برد.»
وی ضمن تأکید بر این موضوع که رابطه ایران و آمریکا اصلاحپذیر نیست؛ گفته بود: «هر حزبی در آمریکا با روشهای خود سعی کرده به ایران ضربه بزند و اگر به نمودار تحریمها نگاه کنیم همواره در حال صعود بوده و حتی روند تحریمها بعد از برجام، سرعت و شدت بیشتری به خود گرفته است.»
ایزدی با اشاره به اینکه تنها زبان صحبت با آمریکا زبان قدرت است، ادامه داده بود: «با تغییر ترامپ و حضور دموکراتها، سیاستهای آمریکا تغییر نخواهد کرد و حتی تیم جدید معتقد است باید از اهرمهای فشاری که ترامپ ایجاد کرده است علیه ایران استفاده کنیم.»
امروز و با گذشت سالها از این اظهارات مشخص شد که آنچه کارشناسان و چهرههای سیاسی درباره عدم فرق بایدن و ترامپ گفته بودند، درست است.
سیاست یکسان رؤسای جمهور آمریکا درباره حمایت از رژیم اسرائیل
رؤسای جمهور آمریکا همچنان که در کلان سیاستهایشان نسبت به ایران یکی است و فقط روشهای آنها برای مقابله با کشورمان فرق دارد، درباره حمایت از اسرائیل هم همین هستند.
مصطفی الصواف، تحلیلگر مسائل سیاسی از فلسطین هم معتقد است که دموکراتها و جمهوریخواهان در حمایت از اسرائیل تفاوتی ندارند. الصواف میگوید: «جو بایدن خود به این مسأله اذعان کرده بود که یک صهیونیست است.» او ادامه میدهد: «من بر این باورم که بایدن با ترامپ تفاوتی ندارد؛ او نیز همان مسیر رؤسای جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا را در پیش خواهد گرفت.» وی در ادامه تأکید میکند: «نباید منتظر تغییرات چشمگیری در سیاستهای اصلی و اساسی ایالات متحده آمریکا در دوره ریاستجمهوری بایدن باشیم. بایدن هم به حمایت از رژیم صهیونیستی ادامه خواهد داد.»
چرا نباید به هیچکدام از رؤسای جمهور آمریکا اعتماد کرد؟
هر گاه صحبت از مذاکره و یا گفتوگوی مستقیم با آمریکا به میان آمده است، مقام معظم رهبری از «غیرقابل اعتماد» و عهدشکن بودن این کشور سخن گفتهاند. ایشان اول فروردین ۹۲ درباره مذاکره با آمریکا فرموده بودند: «من به این گفتوگوها خوشبین نیستم. چرا؟ چون تجربههای گذشته ما نشان میدهد که گفتوگو در منطق حضرات آمریکایی به این معنی نیست که بنشینیم تا به یک راهحل منطقی دست پیدا کنیم. منظورشان از گفتوگو این نیست، منظورشان از گفتوگو این است که بنشینیم حرف بزنیم تا شما نظر ما را قبول کنید!»
نگاهی به عملکرد سیاستِ خارجی آمریکا در هر دورهای، مُهر تأییدی بر سخنان مقام معظم رهبری است. ساکنان کاخ سفید فارغ از حزب دموکرات و یا جمهوریخواه، یک سیاست و استراتژی کلان را دنبال میکنند و آن اعمال تحریمهای ظالمانه علیه مردم ایران است. آنها از یک سو به دنبال اعمال فشار علیه «ایران و ایرانیها» هستند و از سوی دیگر خود را مشتاق میز مذاکره و توافق با جمهوری اسلامی ایران نشان میدهند!
اما به راستی، چرا نمیشود به آمریکا اعتماد کرد؟ برای پاسخ به سوال مطرح شده باید مُروری به تحرکات و مواضع سردمداران سابق و فعلی کاخ سفید بیندازیم.
برجام یکی از مسائلی است که نشان داد سران آمریکا به هیچوجه قابل اعتماد نیستند. سال ۲۰۱۵ توافق هستهای میان ایران و 1+5 منعقد شد. ایران دی ۱۳۹۴ طبق برجام بزرگترین عملیات تخریب هستهای جهان را با تزریق بتن به محورهای مرکزی رآکتور اراک تکمیل کرد!
اکنون نوبت آمریکا بود که تعهدات اقتصادی خود را انجام دهد؛ اما اینگونه نشد. «حمیدرضا آصفی» سفیر اسبق ایران در فرانسه و آلمان گفت: «نقض برجام از زمان بایدن (در سمت معاون رئیسجمهور) و اوباما شروع شد. آمریکا در زمان اوباما و معاون اولی بایدن به تعهدات مالی، بانکی، بیمهای و کشتیرانی خودش در چارچوب برجام پایبند نبود و از همانجا نقض تعهدات را شروع کرد.» «مایک پومپئو» وزیر وقت امور خارجه آمریکا نیز در بهار سال ۱۳۹۷ همین رفتار مخرب را بروز داد. وی درحالیکه هنوز توافق هستهای در جریان بود در تبیین راهبرد ایالات متحده در قبال ایران، بر افزایش فشار بر تهران تأکید کرد.
دست آخر، مسیری را که اوباما شروع کرد، «ترامپِ تروریست» با خروج از برجام به پایان رساند. بایدن هم همچنان تحریم اعمالی علیه ایران از دوران اوباما و ترامپ را حفظ کرده است.
سال ۱۴۰۰ در ایران دولتِ سیزدهم به سکانداری شهید سید ابراهیم رئیسی روی کار آمد و بار دیگر پرونده مذاکرات با طرف مقابل در دستور کار قرار گرفت، اینبار «علی باقری» که پیش از این در تیم سابق مذاکرات (دولت دهم) نقشآفرینی میکرد، مسئولیت مذاکرات را برعهده گرفت؛ اما تاکنون این نشست و برخاستها نتیجهای به همراه نداشته و مذاکرات همچنان دنبال میشود.
پس از آنکه آمریکا در آخرین روزهای سال گذشته و در جریان مذاکرات وین با طرح موضوعات جدید و منافی با منافع کشورمان، لحظات آخر ترمز مذاکرات را کشید و مانع به سرانجام رسیدن توافق شد، با تمام توان برای شکست مقاومت و دست کشیدن ایران از مطالبات به حق خود وارد عمل شد.
در این مدت سه ماهه که مذاکرات وین متوقف بود، طرف آمریکایی با شگردهای مختلفی از جمله تعیین ضربالاجلهای نمایشی، قطعنامه آژانس بینالمللی انرژی اتمی و کمک به رژیم صهیونیستی در انجام عملیات تروریستی، انتظار داشت ایران در اولین جلسه پس از توقف گفتوگوها به یکباره تمام توقعات غرب را برآورده کند. در همین راستا، «جوزف بورل» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا روز شنبه (۴ تیر) به همراه معاون خود «انریکه مو را» به تهران سفر کرد و پس از نشست چهار ساعته با «امیرعبداللهیان» خبر از آغاز مجدد مذاکرات در یک فُرمت جدید و در یکی از کشورهای همسایه ایران یعنی قطر داد.
مطالب مطرح شده گواه آن است که نمیشود به آمریکا اعتماد کرد، البته این عدم اعتماد ریشههای مختلف را در برمیگیرد و فقط محدود به فعالیتهای هستهای ایران و مذاکرات نیست.
علیرضا رضاخواه، کارشناس مسائل سیاسی در تحلیلی درباره دلایل بیاعتمادی ایرانیان به دولتمردان آمریکایی، می گوید: «واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان معتقدند اهداف و انگیزههای آمریکاییها را نمیتوان فقط از طریق سیاستهای اعلامی آنها کشف کرد، بلکه آنچه رفتارهای سیاست خارجی آنها را تشکیل میدهد، سیاستهای پنهانی و چندلایه آنهاست.»
مماشات آمریکا با نقض حقوق بشر در سرزمینهای اشغالی، سیاستهای زیگزاگی در قبال بیداری اسلامی، حمایت از دیکتاتوریهای منطقه در قبال اعتراضات مردمی، واکنشهای متناقض در قبال تحولات مصر، همکاری با گروههای تروریستی همزمان با شعار مبارزه با تروریسم و اخیرا هم رسوایی جاسوسی از همپیمانان اروپایی، بیانگر مذبذببودن سیاست خارجی واشنگتن است. به عبارت دیگر، وجود معیارهای دوگانه در سیاستهای اعمالی و اعلامی و سابقه سوء عملکرد کاخ سفید در قبال تعهدات دوجانبه و چندجانبه، هر اعتمادی به این دولت را با تردید جدی روبهرو کرده است. بااینحال، بیاعتمادی ایرانیان به آمریکا ریشه دیگری هم دارد که به تعارض نظامهای ارزشی دو کشور برمیگردد. اکنون پس از سالها بیاعتمادی ملت ایران به آمریکا و وجود چشماندازهای نظری و ارزشی متفاوت که به نوبه خود تعریفهای مجزایی از رقابت و منافع ارائه داده است، باعث شده که روابط دو کشور به سمت بیاعتمادی میل داشته باشد؛ تجربه برجام هم نشان میدهد رویکردهای واشنگتن در قبال ایران اسلامی ابعادی فراتر از مذاکرات دارد.
صبح نو