جلال طالباني: حاج احمد برادر مهربان ما بود
متن زير دربردارنده روايت جالبي از جلال طالباني و اظهارات وي در خصوص دوست و همرزم شهيدش «شهيد احمد كاظمي» است در دوران دفاع مقدس در جبهههاي غرب است.
فارس: وقتي از آقاي طالباني درباره حاج احمد سؤال كردم، گفت «ما و حاج احمد عليه رژيم ديكتاتوري صدام با هم متحد بوديم. او را مردي فهيم، شجاع، عاقل، مدير و ياور در اتحاد ديدم؛ او دائماً با ما، مانند برادري مهربان بود و ما از آشنايي با او نفع ميبرديم». متن زير دربردارنده روايت جالبي از جلال طالباني و اظهارات وي در خصوص دوست و همرزم شهيدش «شهيد احمد كاظمي» است در دوران دفاع مقدس در جبهههاي غرب است. چند روزي است كه به تهران آمده بود. قرار بر اين بود كه با ايشان هم صحبت كنيم؛ اما او طي يك سفر رسمي به ايران آمده و وقت ندارد. چندين مرتبه هماهنگي شد، اما به علت جلسات متعدد امكان نبود كه بتوانيم عادي و غيررسمي صحبتهاي خودماني او را در ارتباط با سردار كاظمي گوش كنيم. شبي كه قرار بود فرداي آن روز برود، تلفن زنگ زد و به دوستان گفتند سريع بياييد. با عجله وسايلمان را جمع كرديم و خودمان را رسانديم به تجريش، كاخ سعدآباد. وقتي رسيديم ماشينهاي تشريفات وزارت امورخارجه پشت سر هم ايستاده بودند. پاسي از شب گذشته بود، تعدادي از افراد هم جلو در بودند و او هم در داخل جلسه، خبرنگارهاي رسانهها داخلي و خارجي هم آماده بودند كه سئوالات خود را از او بپرسند. بعد از لحظهاي انتظار، از تحركات و رفت و آمد افراد متوجه شديم كسي دارد بيرون ميآيد كه شخصيت مهمي است. ماشينها حركت كردند و آمدند جلوي در اصلي ساختمان. وقتي بيرون آمد، براي نخستين بار بود كه او را از نزديك ميديدم. رئيس جمهور عراق، جلال طالباني. شخصيتي كه از سالهاي قبل حاجاحمد را ميشناخت و با او در مقطعي كار كرده بود. آن شب به خاطر اينكه برنامههايش به هم ريخته بود، عذرخواهي كرد و براي فردا قرار ملاقات گذاشت. صبح فردا بعد از هماهنگيهاي لازم وارد كاخ سعدآباد شديم. جالب اينكه تعدادي از مردم در محوطه كاخ در حال ورزش و پيادهروي بودند. نكته مهم اين است كه چطور روزي كسي نميتوانست در اطراف اين مجموعه تردد كند ولي امروز با اينكه يكي از مقامات رسمي از كشور همسايه عراق در اين مكان است ولي مردم به راحتي در آنجا در حال رفت و آمد هستند. مجموعه زيبا و ديدني و باصفايي است. بگذريم وارد ساختمان محل ملاقات شديم وسايلمان را چك كردند و بالفور دوربين فيلمبرداري، نور و صدا را در جايي كه قرار بود آقاي جلال طالباني بيايد چيديم. فكر ميكرديم چند دقيقه بعد بيايد، اما نزديك به چند ساعتي طول كشيد. چون قبل از ملاقات با ما، چند جلسه مهم داشت. بالاخره آمد و البته تنها نه، با هيئت همراهش. بعد از سلام و عليك و احوالپرسي، خودش سئوال پرسيد: «فارسي صحبت كنم عربي؟» بچهها در حال وصل كردن ميكروفن به يقه لباس بودند كه او با آنها شوخي ميكرد. جلسه خودماني شده بود. بعد از چند دقيقهاي شروع كرد به صحبت كردن و بدون مقدمه گفت: «من رئيس جمهور عراق هستم و به زبان رسمي كشورم صحبت ميكنم.» البته به فارسي تا حدودي مسلط بود. از حاجاحمد سوال كردم؟ اينطور بيان كرد كه «شناخت و آشنايي من با شهيد كاظمي درست برميگردد به زماني كه ايشان فرمانده قواي پاسدار در منطقه غرب كشور ايران بودند و ما هر دو بر عليه نظام ديكتاتوري كه در عراق حكومت ميكرد، مبارزه ميكرديم. ما با هم متحد بوديم بر عليه رژيم ديكتاتوري صدام و من هم در آن موقع با ايشان همكاري ميكردم. او را مردي فهيم، شجاع، عاقل، مدير و ياور در اتحاد ديدم او دائماً با ما، مانند برادري مهربان بود و ما از آشنايي با او نفع ميبرديم و او به قدر امكان و توان خود به خواستههاي ما پاسخ ميداد و با ما مانند يك دوست كه در دوستيهايش استوار و محكم باشد، معاشرت داشت. او هم مانند ما عليه رژيم ديكتاتوري صدام فعاليت ميكرد. من او را مردي، داراي اخلاق والا و عالي يافتم و واقعا براي شهادت او بسيار متاسفم.» او با حالت خاصي كه نگراني و ناراحتي در چهرهاش موج ميزد از حاجاحمد سخن ميگفت. از خدمات شهيد كاظمي و شهيد شاهمرادي (حنيف) در كردستان عراق و ايران اينطور گفت «آنها از پاسداراني بودند كه در كردستان عراق و ايران فعاليتهايي مثبتي داشتند و آنچه موجب آشنايي من با او بود، به علت اتحاد مشترك ما عليه قواي عراقي و منافقين بود. ما با هم در اين مسئله اتفاقنظر داشتيم و براي همين با هم همفكري و همكاري ميكرديم و از اين ارتباط استفاده ميبرديم.» حرفهاي آقاي طالباني كه تمام شد، خبرنگاران ديگري كه آنجا بودند، فلاشهاي دوربينشان به صدا درآمد و ما هم از اين فرصت استفاده كرديم و عكسهايي ماندگار از ايشان گرفتيم، سخنانش برايم جالب بود؛ فردي كه يك روز با حاجاحمد همكاري ميكرد و امروز، رئيس جمهور عراق است. منبع: فاتح خرمشهر