بازگشت خاتمی، از كدام منظر؟
جعفر عابدی/ تهران امروز
«بازگشت خاتمي بهعرصه سياسي»، موضوعي است كه در روزهاي اخير، سبب واكنشهاي بسياري شده است. اغلب اين واكنشها معطوف بهشروط اخير وي در ديدار با جمعي از اعضاي فراكسيون اقليت مجلس شوراي اسلامي است. اين شروط در حالي بهعنوان پيشزمينه بازگشت بهعرصه سياسي از سوي خاتمي طرح شده كه اندكي تامل نشان ميدهد با توجه بهواقعيتهاي سياسي جاري و انتظارات اصولگرايان، نوعي «وارونهنمايي» صورت گرفته است. در مجموعه انتظاراتي كه از خاتمي بخصوص در طول ايام پس از انتخابات و اوجگرفتن فتنههاي سياسي ميرفت، دو شاخص، بهطور برجستهاي خودنمايي ميكرد. نخست اينكه او در مقام يك اصلاحطلب موضع خويش را در قبال فتنههاي سياسي و اخلاقي كه از جانب اصلاحطلبان رخ داد، روشن سازد. اين موضع كه ريشه در سوابق و مشي خاتمي در دوران رياستجمهورياش و همچنين منطبق بر نوعي عقلانيتورزي در عرصه سياسي بود، اما خيلي زود رنگ باخت و عمده واكنش خاتمي بهاين مواضع، سكوت بود يا همراهي. شاخص ديگر، تعيين تكليف رئيسجمهور سابق با اصول اساسي نظام كه از سوي بزرگان سياسي و مذهبي مورد تاكيد قرار گرفته و در قانون اساسي نيز بدان تصريح شده، بود. مروري بر تازهترين مواضع خاتمي در ديدار با برخي نمايندگان اقليت مجلس، حكايت از آن دارد كه هيچيك از اين دو شرط محقق نشده است. رويكرد خاتمي و مواضعش در برابر هنجارشكنيهاي اخلاقي و سياسي، كماكان مبتني بر توجيه، بهرهگيري از مفاهيم مبهم و دوپهلو بود و نشانهاي از شفافيت مواضع ديده نميشد. از سوي ديگر و با وجود نقشآفريني وي در برخي غائلههاي زيانبار از منظر امنيت ملي و اعتماد عمومي و ناخرسندي عميق مردم از چنين رفتارهايي، خاتمي در موضع بالادست ظاهر شد و شرطگذاري كرد. بدون ترديد ايشان با توجه بهسه دهه سابقه سياستورزي نيك ميدانند كه «دست پيش گرفتن» هم آدابي دارد و سياست هم داراي قواعد معمول و البته پيچيده خويش است. چنين رويهاي، دو نتيجه روشن دارد؛ نخست اينكه برخي گمانهزنيها مبنيبر جدايي منش و روش سياسي خاتمي با ساير هنجارشكنان و فتنهآفرينان را بعيدتر ميسازد و دوم، امكان بازگشت سياسي او و همراهانش بهعرصه سياست ايران را ناممكن ميكند. همانگونه كه در حوزه سياست خارجي، در دشوارترين وضعيتها و حتي در آستانه جنگ، «مذاكره»، مولفهاي نيست كه فعالان عرصه سياست از آن چشم بپوشند، در عرصه سياست داخلي نيز «حضور» در عرصه سياسي، شاخصي نيست كه يك فعال سياسي بهراحتي بتواند از آن چشم بپوشد. بدين اعتبار «بيراههروي» كنوني كه در سياستورزي چهرههاي سياسي مانند سيد محمد خاتمي بهچشم ميخورد و نوعي لجاجت و عناد با واقعيتهاي سياسي ايران را تداعي ميكند، قابل فهم نيست. طرح بازگشت خاتمي بهعرصه سياسي، حتي اگر توسط فرد اصولگرايي طرح شود، درخواستي براي مقاصد صرف سياسي مانند رقيبتراشي انتخاباتي و امثالهم نيست، هدف مطلوب و مهمتر، جلوگيري از دوري فزاينده برخي از دامن نظام و مردم است. اين هدف كه منظري خيرخواهانه داشت، اينك با «لجاجت آگاهانه» برخي اهل سياست، فرصت و جايي براي تحقق ندارد.