برای زندگی‌کردن زندگی نکردم

کارزندگی‌نامه‌ای از محمدباقر قالیباف دربارۀ شصت‌وسه سال کار و زندگی

هر کس خرمشهر را پس از جنگ دیده باشد مى‌داند که از چه ویرانى‌اى صحبت مى‌کنم. باز هم ساختن وظیفه بود. در سال 1373، مسئولیت فرماندهی قرارگاه سازندگى خاتم‌الانبیا به من سپرده شد. در این سمت، در پروژه‌هایی شرکت داشتم. مثلاً راه‌آهن مشهد-سرخس که ایران، افغانستان، آذربایجان، قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، پاکستان و ترکیه را به هم وصل می‌کند؛ گازرسانی به پنج استان مرکزی و غربی؛ ساخت سازه‌های عظیم دریایی خلیج‌فارس و نیز سد بزرگ کرخه که یکی از افتخارات مهندسی کشور است.

کد خبر : 1310484

سرویس سیاسی فردا: هر کس خرمشهر را پس از جنگ دیده باشد مى‌داند که از چه ویرانى‌اى صحبت مى‌کنم. باز هم ساختن وظیفه بود. در سال 1373، مسئولیت فرماندهی قرارگاه سازندگى خاتم‌الانبیا به من سپرده شد. در این سمت، در پروژه‌هایی شرکت داشتم. مثلاً راه‌آهن مشهد-سرخس که ایران، افغانستان، آذربایجان، قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، پاکستان و ترکیه را به هم وصل می‌کند؛ گازرسانی به پنج استان مرکزی و غربی؛ ساخت سازه‌های عظیم دریایی خلیج‌فارس و نیز سد بزرگ کرخه که یکی از افتخارات مهندسی کشور است.

چشم‌گشودن

سال 1340، در طرقبه به دنیا آمدم. روز اول شهریور. طرقبه شهر کوچکی است و ییلاق مشهد محسوب می‌شود. پول‌دار نبودیم. زندگی‌مان معمولی بود. ولی چرخ آن بی هل‌دادن نمی‌چرخید. من بچه بودم. درآمدی نداشتم. اما هر وقت می‌توانستم کار کوچکی کنم و درآمد اندکی به دست بیاورم که کمک پدر و خانواده باشد این کار را می‌کردم.

روابط ما در خانواده‌مان روابط گرمی بود. همدیگر را دوست داشتیم و دوست داریم. چیز عجیبی هم نیست. مردم ایران معمولاً همین‌طورند. پدرم محور خانواده است. انسجام و پیوستگی خانه با او بود. در کنار او، محبت میان باقی اعضای خانواده معنا پیدا می‌کرد.

بی‌قراری نوجوانی

شانزده‌ساله که بودم، سال 1356، اوج بی‌قراری‌ام بود. پر از انرژی بودم. عجیب بود. کشور هم که انگار تازه شانزده سالش شده باشد، همین حال را داشت. پر از انرژی شده بود و از وضع موجود ناراضی بود. آرمان‌های امام این کار را کرده بود. امام می‌خواست مردم اسلام را بشناسند و عمل کنند. می‌خواست مردم آقای خودشان و بندۀ خدا باشند.

ما با امام نفس می‌کشیدیم و هر چه دستمان می‌رسید، هرچه به انقلاب مربوط بود، می‌خواندیم. از یک سو تشنۀ خواندن و دانستن بودیم و از سوی دیگر، تشنۀ حرکت و عمل. کتاب می‌خواندیم، پیگیر اعلامیه‌ها بودیم، پای سخنرانی و منبر می‌رفتیم؛ مسجد کرامت، امام حسن مجتبی (ع) و موسی‌الرضا (ع)، منبر شهید هاشمی نژاد، شهید کامیاب، شهید دیالمه، آیت‌الله خامنه‌ای، و حاج‌آقا قادری شده بودند پاتوق‌هایمان. همان‌قدر هم کار می‌کردیم و دنبال کار بودیم. دوست نداشتیم کنار بنشینیم و فقط حرف بزنیم.

همان سال در اوج خفقان با چند تا از هم‌مدرسه‌ای‌هایم انجمن اسلامی دانش‌آموزان را راه انداختیم. این انجمن هستۀ اولیۀ انجمن اسلامی دانش‌آموزان خراسان و بعد کشور شد. یادشان به خیر. فاضل‌الحسینی و جامی که آن روزها از فعالان بودند شهید شدند. طبس، در همان حیص‌وبیص، زلزلۀ شدیدی آمد. رژیم طاغوت هم بیشتر به فکر سرکوب بود تا کمک به زلزله‌زده‌ها. با سامان‌دهی معلم‌هایمان، ما هم کمک جمع کردیم و راهی طبس شدیم. همانجا در شورای ساخت طبس، من هم گوشه‌ای از کار را گرفتم.

انقلاب تازه پیروز شده بود، ضدانقلاب از چپ و راست و کمونیست و سلطنت‌طلب در مخالفت با انقلاب به یک نقطۀ توافق رسیده بودند. می‌خواستند مردم را از کارشان پشیمان کنند. شروع کرده بودند به ترور و خراب‌کاری. مثلاً مى‌رفتند در همین خیابان امام رضاى مشهد در عطارى یک پیرمرد سادۀ شهرستانى نارنجک مى‌انداختند. به جرم اینکه پسرش در سپاه بود. مردم هم همه یک‌صدا شدند. احساس وظیفه مى‌کردند که بروند اسلحه دست‌گرفتن یاد بگیرند تا از خودشان و انقلاب و کسانشان دفاع کنند. اصلاً کمیته‌ها و سپاه همین‌طور به وجود آمد. اگر به اسم سپاه دقت کنید، نشان مى‌دهد در چه وضعى بودیم: سپاه پاسداران انقلاب اسلامى. یعنى انقلاب اسلامى نیاز داشته تا کسانى از آن پاسدارى کنند. حتى روزى در یک دیدار با امام –گمان کنم دیدار با روزنامه‌نگاران بود– پارچه‌اى نوشته بودند که «واى به روزى که قلم‌ها را زمین بگذاریم و مسلسل دست بگیریم». که امام صحبتى کرد به این مضمون که خدا کند روزى مسلسل‌ها را هم زمین بگذاریم و آن‌ها هم که به ضرورت تفنگ دست گرفته‌اند، قلم به دست بگیرند. محمود کاوه و ولى‌الله چراغچى و برونسى این‌طورى شد که رفتند پاسدار شدند. همت معلم بود. اگر هم جنگ و ضدانقلاب هستىِ انقلاب را به خطر نینداخته بودند، همان درسش را مى‌داد. عشق تفنگ که نداشت. باکری هم شهردار بود، شهردار ارومیه. غلامحسین افشردى هم که بعدها شد حسن باقرى، خبرنگار بود، خبرنگار روزنامۀ جمهورى اسلامى. کسى که از بزرگ‌ترین طراحان جنگ در قرن بیستم محسوب مى‌شود.

بهشت پاسداری

هجده سالگی‌ام در سال پنجاه‌وهشت بود. مى‌شد راحت خدمت سربازی‌ام را تمام کنم و بروم دنبال درس و زندگی‌ام یا در مغازۀ پدرم بایستم و یک لقمه نان حلال گیر بیاورم و بخورم. خواستم دینم را به انقلاب ادا کنم. رفتم جبهه. در تمام سال‌های گذشته، گاهى کسانى طورى برخورد مى‌کنند که انگار بگویند «یا تو یک دیکتاتور نظامى هستى یا باید از دوره‌اى که نظامى بوده‌اى ابراز ندامت کنى». نه. ندامتى در من نیست. خوش‌حالم که از کشورم و انقلاب مردمم دفاع کردم. خوش‌حالم که با دیوانۀ متجاوزى مثل صدام جنگیدم. خوش‌حالم که با شهدایى که اسم بردم نشستم و برخاستم. ایران که آمریکاى بعد از جنگ ویتنام نیست. ما که متجاوز نبودیم. ما مردمى هستیم سرافراز. مردمى که تنها در حد دفاع از خودمان و حتى کم‌تر از آن از سلاح و امکان نظامی‌مان استفاده کرده‌ایم. من هنوز هم به پاسداری‌ام افتخار می‌کنم.

سال ۶۱، ازدواج کردم. خطبۀ عقدمان را حضرت امام (ره) خواندند. بیست‌ودو سالم بود. در همان سال، من را کردند فرمانده تیپ امام رضا (ع) و یک سال بعد فرمانده لشکر پنج نصر خراسان. برادرم حسن هم غواص همان لشکر بود. آن‌ها که به من اعتماد کردند و وظیفۀ فرماندهى را به گردن من گذاشتند چه شجاعتى داشتند. ببین که حالا بعضى از ما چه فراموش‌کار شده‌ایم که به مرد سى‌‌چهل‌ساله اعتماد نمى‌کنیم و کار نمى‌سپریم و مى‌گوییم هنوز جوان است.

برادرم حسن در کربلای چهار شهید شد. جنگ چنین چیزى بود. ما در جنگ داغ دیدیم و رنج کشیدیم و بزرگ شدیم. اگر کسى خیال مى‌کند اینکه گفته‌اند جنگ برکت بود، یعنى ایام بکام بود و همه‌چیز جفت‌و‌جور، در اشتباه است. ما در جنگ برادران تنی‌مان و برادران ایمانی‌مان را از دست دادیم. براى من ازدست‌دادن ولی‌الله چراغچی شاید همان قدر سخت بود که ازدست‌دادن حسن قالیباف. ولی‌الله هم براى من مثل برادر بود. اما به راهى پا گذاشته بود که همه مى‌دانستیم آخرش فراق این دنیا و سعادت آن دنیاست. او به کام خودش رسید و ما هم باید شکیبایى کنیم تا ببینیم خدا برایمان چه خواسته است.

جهاد در سازندگی

بعد از جنگ هم، باز مى‌توانستم بروم دنبال همان یک لقمه نان حلال بى‌دغدغه. اما نرفتم. هنوز غرب کشور کاملاً امن نبود. مدتی ماندم تا غرب آرام شود. نگذاشته بودیم ایران به چنگ مهاجم وحشى بیفتد، اما در همین کش‌مکشِ او کم ویرانى پدید نیاورده بود. در همین حیص‌وبیص، زلزلۀ عظیم رودبار و منجیل رخ داد. خردادماه 1369 بود. شب زلزله در رامسر بودیم. آن زمان، فرماندۀ لشکر 25 کربلا بودم. کار خدا بود که ما همان شب مانور حوادث غیرمترقبه داشتیم. دوازده شب مانور شروع می‌شد. زلزله که آمد، بلافاصله مانور را به کمک‌رسانی وصل کردیم. صبح، با نیروهای لشکر، پانزده کیلومتر پیاده‌روی رفتیم. دسترسی‌ها به‌کلی قطع شده بود و تمام راه‌های ارتباطی بسته بود. اولین گروه امداد و نجاتی بودیم که به آنجا رسیدیم. صحنه‌های تلخ صبح آن روزِ منجیل را یادم نمی‌رود. آدمی در خط مقدم جبهه انتظار دیدن صحنه‌های دردناک را دارد، اما اینکه پیکر زن و بچه را از زیر آوار بیرون بکشی، مچاله می‌شوی و هر وقت یادشان می‌افتی، قلبت تیر می‌کشد. شاید این زلزله، در کنار زلزلۀ بم، تلخ‌ترین خاطرۀ من در طول عمرم باشد.

هر کس خرمشهر را پس از جنگ دیده باشد مى‌داند که از چه ویرانى‌اى صحبت مى‌کنم. باز هم ساختن وظیفه بود. در سال 1373، مسئولیت فرماندهی قرارگاه سازندگى خاتم‌الانبیا به من سپرده شد. در این سمت، در پروژه‌هایی شرکت داشتم. مثلاً راه‌آهن مشهد-سرخس که ایران، افغانستان، آذربایجان، قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، پاکستان و ترکیه را به هم وصل می‌کند؛ گازرسانی به پنج استان مرکزی و غربی؛ ساخت سازه‌های عظیم دریایی خلیج‌فارس و نیز سد بزرگ کرخه که یکی از افتخارات مهندسی کشور است.

در همین سال‌ها، برایم مسجل بود که بى‌دانستن و بى‌آموختن نمى‌شود کارها را درست انجام داد. دانشگاه هم دیگر یک وظیفه بود. کار مى‌کردم و درس مى‌خواندم. رفته بودم دانشگاه تهران و کارشناسى ارشد جغرافیاى سیاسى مى‌خواندم. مى‌شد بروم در یک دانشگاه نظامى درس بخوانم. اما ترجیح دادم بروم دانشگاه تهران.

در خدمت آسمان ایران

بسم الله الرحمن الرحیم‌
سردار سرتیپ پاسدار محمد‌باقر قالیباف‌

بنا به پیشنهاد فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نظر به سوابق ارزنده و تجارب عملی در مسئولیتهای مختلف که در دوران خدمت خود در سپاه پاسداران کسب نموده‌اید، شما را به فرماندهی نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب می‌نمایم.

انتظار می‌رود این نیرو را که از بدو تشکیل آن تا کنون گامهای مؤثری در جهت بالا بردن توان عملیاتی و تربیت افراد مورد نیاز در آن برداشته شده است، با بهره‌گیری از امکانات موجود به رشد و تعالی مطلوب آن، در جهت اجرای مأموریتهای محول، برسانید.

لازم می‌دانم از خدمات و تلاشهای فراوان سردار سرتیپ محمد‌حسین جلالی در زمان تصدی این مسؤولیت قدردانی و تشکر نمایم و شایسته می‌دانم از تجربه و کارایی ایشان در نیروهای مسلح استفاده شود. توفیقات شما را از خداوند متعال مسئلت می‌کنم.

سید علی خامنه‌ای‌ – ۱۳۷۶/۸/۷

در سال ۱۳۷۶، مقام معظم رهبرى فرماندهى نیروى هوایى سپاه را به عهده‌ام گذاشتند. بدون تخصص که نمی‌شود کاری را پذیرفت. پس از ماه‌ها کار فشرده به فرانسه رفتم و امتحان خلبانى ایرباس را دادم تا مطمئن شوم که این مدرک را هم با تلاش گرفته‌ام، نه مثلاً با اسم قالیباف یا فرمانده نیرو. هنوز هم خلبان ایران‌ایر هستم و در برخی از سفرهای استانی یا دعوت به کشورهای دیگر، خودم پشت رُل می‌نشینم.

در نیروى هوایى سپاه، سعى کردم خدمت کنم. پیش از من، کارهاى بسیارى کرده بودند و لازم بود کارهاى دیگرى هم در ادامه انجام شود. سعى کردم اتفاق‌هاى خوبى در نیرو رخ بدهد. در زمینه‌های ترابری هوایی به دستاوردهای خوبی رسیدیم. هم‌زمان در کنکور دکترى هم شرکت کردم و در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم. عنوان تز دکتری‌ام «بررسی سیر تکوین نهادهای محلی ایران در دورۀ معاصر» بود.

بسم‌‌الله‌‌الرحمن‌الرحیم

سردار سرتیپ‌ پاسدار خلبان‌ محمدباقر قالیباف‌

با اطلاع‌ از شایستگیهای‌ شما در مدیریت‌ کارآمد، و تعهد دینی‌ و انقلابی‌، و تجربه‌ی‌ نظامی‌، و با توجه‌ به‌ اهتمام‌ لازمی‌ که‌ از سوی‌ مسؤولان‌ کشور به‌ مقوله‌ای‌ امنیت‌ عمومی‌ می‌شود، شما را به‌ فرماندهی‌ نیروی‌ انتظامی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ منصوب‌ می‌کنم‌.

در دوران‌ مسؤولیت‌ امیر سرتیپ‌ هدایت‌ لطفیان‌ تلاش‌ ارزنده‌ و کم‌سابقه‌ای‌ در اعتلای‌ نیروی‌ انتظامی‌ به‌ کار رفته‌ و برنامه‌ریزی‌ امیدبخش‌ و کارامد در کنار مجاهدتهای‌ شبانه‌روزی‌ امیر نامبرده‌، نقش‌ بسزایی‌ در افزایش‌ موفقیت‌ و کاهش‌ مشکلاتی‌ که‌ به‌ عوامل‌ بیرون‌ از آن‌ نیرو وابسته‌ نیست‌، ایفا کرده‌ است‌.

اکنون‌ با آغاز مسؤولیت‌ شما انتظار آن‌ است‌ که‌ در چهارچوب‌ وظایف‌ قانونی‌ و روابط مقرر با جانشین‌ فرماندهی‌ کل‌، حرکت‌ آن‌ نیرو در پاسداری‌ از امنیت‌ عمومی‌ و دفاع‌ از جان‌ و مال‌ آحاد ملت‌ در سرتاسر کشور، آهنگی‌ سریعتر بگیرد و روحیه‌ی‌ ابتکار و حسن‌ تدبیر شما بر موانع‌ و مشکلات‌ فائق‌ آید. تأکید ویژه‌ی‌ اینجانب‌ بر مقابله‌ جدی‌ با ناامن‌ کنندگان‌ شهر و روستا و آلوده‌سازان‌ معابر شهری‌ و بیابانی‌، بخصوص‌ در نقاط مجاور مرز، برخورد قاطع‌ با عاملان‌ سرقت‌ و ناامنی‌ اجتماعی‌ و شیوع‌ مواد مخدر است‌.

حفظ عزت‌ و اقتدار نیروی‌ انتظامی‌ و ارتقاء روحیه‌ی‌ خدمت‌ در کارکنان‌ شریف‌ و خدوم‌ آن‌، از طریق‌ مادی‌ و معنوی‌، و مبارزه‌ با نفوذ فساد در بدنه‌ی‌ کارامد آن‌ نیرو، انتظارات‌ مهم‌ دیگری‌ است‌ که‌ فرماندهی‌ جدید در ادامه‌ی‌ تلاشهای‌ گذشته‌ باید برآورده‌ سازد و در همه‌ی‌ این‌ اقدامات‌ هماهنگ‌ با جانشین‌ فرماندهی‌ کل‌ در امور انتظامی‌ عمل‌ کند. از قوه‌ قضاییه‌، وزارت‌ کشور، ستاد کل‌ نیروهای‌ مسلح‌، صدا و سیما و نیز از مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ انتظار می‌رود هر کدام‌ به‌ نوبه‌ی‌ خود در برطرف‌ کردن‌ نیازها و مشکلات‌ مادی‌ و معنوی‌ نیروی‌ انتظامی‌ و تأمین‌ امنیت‌ روانی‌ برای‌ مسؤولان‌ و کارکنان‌ آن‌، سهم‌ لازم‌ را بر عهده‌ بگیرند و نیروی‌ انتظامی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ را در ادای‌ وظیفه‌ی‌ مهم‌ استقرار امنیت‌ که‌ بر عهده‌ی‌ آن‌ گذاشته‌ شده‌ است‌، یاری‌ دهند.

وظیفه‌ی‌ خود می‌دانم‌ از تلاش‌ مخلصانه‌ و بی‌تظاهر و دشوار امیر سرتیپ‌ هدایت‌ لطفیان‌ در دوران‌ مسؤولیت‌ فرماندهی‌ آن‌ نیرو صمیمانه‌ سپاسگزاری‌ و تقدیر کنم‌. امید است‌ نیروهای‌ مسلح‌ جمهوری‌ اسلامی‌ از توان‌ فکری‌ و عملی‌ آن‌ امیر فداکار بگونه‌ی‌ شایسته‌، بهره‌ ببرند.

توفیقات‌ شما را از خداوندمتعال‌ مسألت‌ می‌کنم‌ و دعا و عنایت‌ حضرت‌ بقیه‌الله‌ روحی‌ فداه‌ را برای‌ همه‌ی‌ شما درخواست‌ می‌نمایم‌.

سید علی‌ خامنه‌ای‌  –  1379/4/7

پلیس مهربان

در سال 1379، مقام معظم رهبرى فرماندهى نیروى انتظامى را به عهده‌ام گذاشتند. نحوۀ حضورم در آن‌جا و نیز تغییراتى که در نیروى انتظامى در آن دوره ایجاد شد نیاز به گفتن ندارد. وقتی می‌دیدم پلیس با مردم دوست شده و منزلتی پیدا کرده و مردم اسممان را گذاشته‌اند پلیس مهربان، خوشحال می‌شدم. می‌خواستم وقتی فرزندان کارکنان نیروی انتظامی می‌روند مدرسه و از آن‌ها می‌پرسند پدرتان چه کاره است، سرشان را بالا و بلند بگیرند و بگویند پدر من پلیس است. و این‌گونه هم شد. بعد از گذشت ۵ سال، ناجا در میان ۲۰ نهاد در حوزۀ منزلت از نگاه مردم از رتبۀ ۱۹ به رتبۀ دوم و سوم رسید. راه‌اندازی پلیس 110 هم در این دوستی بی‌تأثیر نبود. حالا پلیسِ مجهز و منظم شایستۀ اعتماد مردم بود. در تعقیب‌وگریزها، به‌جای پیکان، از مرسدس بنز و تویوتا استفاده می‌کرد. اسمش به پلیس تغییر کرد و لباس یونیفرم متحدالشکل به تن می‌کرد. به‌خاطر تأسیس دانشگاه نیروی انتظامی امین، افراد آموزش‌‌دیده و جوان به پلیس آمدند. چهرۀ پلیس تبدیل شد به جوانی تراشیده، خوش‌پوش، عینک آفتابی‌به‌چشم، آموزش‌دیده و حرفه‌ای. دفاتر خدمات دولت الکترونیک و پلیس +10 تأسیس شدند. مشکلات گذرنامه‌ها حل شد. برای نظارت بر درست‌انجام‌شدن کارها یک مرکز نظارت همگانی مردمی 197 هم راه انداختیم. جالب آنکه همه با کمک مردم و ظرفیت‌هایی که جوانان داشتند.

در سال 1380، در همان زمان فرماندهى نیروى انتظامى از تز دکتری‌ام دفاع کردم. بعد از آن تدریس در دانشگاه هم به کارهاى دیگرم اضافه شد. این هم غنیمت بزرگى بود. هم در فضاى دانشگاهی حضور داشتم و هم با نسل جوان دانشجو مستقیم سروکار داشتم.

مبارزه با اشرار

سال 83، رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز و نمایندۀ رئیس‌جمهور در این ستاد شدم. می‌شد مثل خیلی‌ها فقط هفته‌ای یک بار جلسه بروم و تمام. ولی دلم نمی‌آمد. دست‌به‌کار شدم. در فاصلۀ اشتغالم در این سمت تا استعفا که زیاد طول نکشید، قاچاق سیگار را تقریباً از بین بردیم. دادگاه ویژۀ جرایم قاچاق کالا و ارز را راه‌اندازی کردیم. پرونده‌های مهمی را در این دادگاه بررسی کردیم؛ پروندۀ‌ فرودگاه پیام، پروندۀ قاچاق خودرو. عاملان چند قاچاق بزرگ را هم که به جاهای مقتدری وابسته بودند کشاندیم به همین دادگاه.

آبادیِ تهران

اگر کسی می‌خواهد معنای کلان‌شهر را بفهمد، واقعاً باید به تهران نگاه کند. شورای اسلامی شهر تهران سال 1384 من را به‌عنوان شهردار این کلان‌شهر انتخاب کرد. این آغازی بود بر طولانی‌ترین دورۀ خدمت من به مردم دوست‌داشتنی و بامروّت تهران.

قبل از هر کاری، باید اعتماد مردم جلب می‌شد. لذا بساط کلنگ‌زنی‌های گاه‌وبیگاه را برچیدم. درعوض، دستور دادم هر پروژه‌ای که آغاز می‌شود بالای سرش یک تابلوی روزشمار نصب کنند تا به مردم بگوید چند روز به پایان این پروژه باقی مانده. هر چند روزی هم که پروژه دیرتر تحویل مردم شد، از مردم عذرخواهی می‌کردیم. وقتی اعتماد مردم جلب شود، آن‌وقت مردم خودشان به میدان می‌آیند و بارها را برمی‌دارند. کلنگ‌زنی‌ها تبدیل شد به مراسم افتتاح.

می‌دانستم اولین مشکل یک کلان‌شهر حمل‌ونقل و ترافیک است. لذا به دو زیرساخت نیاز داشتیم: حمل‌ونقل عمومی و چند بزرگراه و معبر اصلی. مترویی که از زمان مرحوم هاشمی رفسنجانی کلید خورده بود، به‌شکل حداکثری توسعه پیدا کرد. سال 1384 که تهران را تحویل گرفتم، تهران 75 کیلومتر مترو داشت که 45 کیلومتر آن برای مسیر تهران کرج بود. در انتهای دوره، 75 کیلومتر تبدیل شد به 280 کیلومتر خط مترو. مترویی که ساخته شد ظرفیت جابه‌جاکردن 9 میلیون مسافر را به‌صورت روزانه در اختیار تهرانی‌ها قرار داد. خطوط یک و دو تکمیل شد و خطوط 3، 4، 6، 7 و 8 احداث گشت. این 280 کیلومتر 135 ایستگاه داشت. تعداد واگن‌های مترو، با تمام تحریم‌ها و سنگ‌اندازی‌ها، از 300 واگن در سال 1384 به 1300 واگن در سال 1396 رسید.

البته توسعۀ حمل‌ونقل عمومی به زیر زمین متوقف نشد. حتماً تهرانی‌ها ترمینال‌های دودآلود و سرشار از مینی‌بوس‌های فرسوده را یادشان هست. همۀ آن‌ها را جمع کردیم و 10 خط بی‌آرتی را با حدود 3000 دستگاه اتوبوس‌ برای مدیریت ترافیک شهر راه‌اندازی کردیم. سازمان ملل متحد و انجمن بین‌المللی حمل‌ونقل عمومی، سال 2011، پایتخت کشورمان را یکی از پنج نامزد جایزۀ حمل‌ونقل پایدار اعلام کرد؛ رقابت بر سر این جایزه بین شهرهایی بود که بیشترین توسعه را طی کمترین زمان ممکن در سیستم‌های مترو و اتوبوس‌های تندرو (BRT) تجربه کرده بود. در همین حین، ناوگان تاکسیرانی تهران هم به‌کلی نوسازی شد؛ تاکسی‌های فرسودۀ پیکان جمع‌آوری شدند، و پژو 405 و سمندهای صفر -‌که آن زمان خودروهای خوبی به حساب می‌آمدند- جایگزین شدند.

پروژۀ دیگری که برای مدیریت ترافیک تهران در سر داشتم، ساخت بزرگراه‌های عریض و طویل بود. بزرگراه امام علی را شروع کردیم. همه می‌گفتند کار خوبی است، اما نشدنی است. می‌گفتند اگر هم می‌خواهی انجام بدهی، نهایتاً شش باند بساز؛ اینکه چهارده باند از بالا تا پایین تهران می‌خواهی بسازی، چه معنی دارد؟ ما چهارده باند ساختیم! شمالی‌ترین نقطۀ تهران را به جنوبی‌ترین نقطۀ شهر متصل کردیم. تمام دسترسی‌های محلی را از شمال به جنوب و از جنوب به شمال گذاشتیم. حدود 150 پل بزرگ و کوچک بر روی آن ساختیم. همۀ تأسیسات شهری، از لولۀ گاز و آب و برق، را تا عمق هفت متر قطع کردیم، پایین رفتیم و دوباره به هم متصل کردیم. دوازده هزار پلاک، بدون آنکه دستور دادگستری برای تخریب بگیرد، با رضایت و توافق مردم واگذار شد. همۀ این کارها فقط در 18 ماه اتفاق افتاد.

اما فقط بزرگراه امام علی نبود. اگر بزرگراه امام علی شمال شرق را به جنوب شرق تهران می‌دوخت، بزرگراه یادگار امام هم شمال غرب را به جنوب غرب تهران متصل می‌کرد. در ابتدا و انتهای بزرگراه شهید همت، دو بزرگراه زین‌الدین و خرازی را ساختیم. بزرگراه‌های ریز و درشت دیگری همچون بزرگراه شهید یاسینی و شهید همدانی ساخته شد. به‌طور کلی، بزرگراه‌های تهران را از زمان تأسیس بلدیه تا 1384 دوبرابر کردیم.

از سال 1384 تا 1396، شبکۀ تونلی تهران را 19 برابر کردیم؛ چیزی حدود 25 کیلومتر تونل. تونل توحید را، که 2 رشتۀ تونلی مجاور سه‌بانده است و بیش از 2 کیلومتر طول دارد، طی کمتر از 30 ماه به بهره‌برداری رساندیم. این را مقایسه کنید با تونل رسالت که ساختنش 27 سال طول کشید. با تونل 2500متری امیرکبیر، سه‌راه شلوغ امین‌حضور را به بزرگراه امام علی وصل کردیم. تونل نیایش هم با 11 کیلومتر طول توانست در IPMA هلند رتبۀ چهارم را کسب کند.

یکی از پروژه‌هایی که خودم علاقۀ ویژه‌ای به آن دارم پل صدر است. 11 کیلومتر پل را طی 2 سال ساختیم. یعنی حدوداً هر دوماه یک کیلومتر. تونل نیایش و پل صدر به‌عنوان چهارمین ابرپروژۀ برتر جهان در سال ۲۰۱۴ شناخته شد. بهترین قطعات را به کار بردیم. در خود بزرگراه اصلی حدود 3400 قطعه وجود داشت که هیچ‌کدامشان مشابه یکدیگر نبودند؛ یعنی تمامی این قطعات متفاوت طراحی و ساخته شدند؛ چرا که در این پروژه شیب و قوس‌های متعددی داشتیم و باید این قطعات به یکدیگر متصل می‌شدند. یکی از ویژگی‌های دیگر این پروژه در حوزۀ فنی آن بود که این بزرگراه تک‌پایه ساخته شد، درحالی‌که عمدتاً بزرگراه‌هایی که با عرض 24 متر ساخته می‌شوند، معمولاً دوپایه ساخته می‌شوند، اما اگر می‌خواستیم بزرگراه را به‌صورت دو پایه بسازیم، عملاً بزرگراه صدر موجود را باید کوچک می‌کردیم و این کار به‌جهت اقتصادی و فنی درست نبود.

نخستین پل معلق ایران را هم برای اهالی جوادیه ساختیم. تکنولوژی به‌کاررفته در پل جوادیه بسیار منحصربه‌فرد بود. پل سه‌پایه‌ای ساختیم که دربرابر زلزله‌های 10ریشتری استحکام دارد. مهم‌تر از ویژگی‌های فنی و شگفت‌انگیز این پل آن بود که همۀ پیمانکاری و مهندسی این پل را جوانان ایرانی برعهده داشتند. تعداد پل‌ها و تقاطع‌های غیرهمسطح تهران از 157 به 350 پل رسید.

اما برج میلاد از آن دست پروژه‌هایی بود که داشت به محال تبدیل می‌شد. متأسفانه برخی پروژه‌ها هستند که یا به‌خاطر تخصیص یا به‌دلیل تخصص سال‌های سال نیمه‌کاره باقی می‌مانند. برج میلاد هم طی 8 سال منتهی به 1384 فقط 40 درصد پیش رفته بود و اگر می‌خواست با همان روند پیش برود، حدوداً 12 سال دیگری زمان می‌خواست. اما ما در شهرداری در عرض 30 ماه 60 درصد باقی‌ماندۀ این برج را به اتمام رساندیم و پروندۀ بلندترین برج ایران و ششمین برج بلند مخابراتی جهان برج میلاد تکمیل شد.

هر کسی که دربارۀ تهران تحقیق کرده باشد، می‌داند که کمبود تراکم و قیمت بالای زمین برای مردم دردسر درست کرده است و باعث شده قیمت مسکن، با وجود تراکم شهری زیاد، روزبه‌روز افزایش یابد. ازهمین‌رو، درعین تثبیت مرز و محدودۀ پایتخت، منطقۀ 22 تهران را برای ایجاد فضای مسکونی آماده‌تر کردیم.

حتماً مردم تهران یادشان هست که زباله‌ها چطور دفع می‌شدند. مردم چاره‌ای نداشتند جز اینکه شب‌ها زباله‌هایشان را جلوی در خانه‌شان بگذارند و پاکبان‌ها تا صبح آن‌ها را جمع کنند و نهایتاً در آخر ماه زنگ هر واحد را بزنند و ماهیانه بخواهند. نه خبری از سطل مکانیزه بود، و نه مدیریت پسماندی وجود داشت. هم ابعاد فنی و لجستیکی‌اش را فراهم کردیم و هم فرهنگ‌سازی کردیم که چه ساعتی باید زباله در سطل‌ها انداخته شود. کوچه‌ها پاک شد، سطل‌ها مکانیزه شدند، و حقوق پاکبان‌ها هم بیشتر شد.

کل توسعۀ عمرانی تهران و ساختن تمام آن سازه‌ها برای آن بود که تهران شهر زیست‌پذیرتری باشد. خیابان‌های تنگ و تقاطع‌های هم‌سطح نمی‌توانند در بلندمدت جوابگوی نیازهای ترافیکی مردم تهران باشد. اما فعالیت عمرانی ما را از این غافل نکرد که تهران باید شهر زندگی باشد. زندگی بدون طبیعت امکان‌پذیر نیست. پس باید سرانۀ فضای سبز را هرطور شده بیشتر می‌کردیم. بوستان‌های نهج‌البلاغه، ولایت،‌ باغ پرندگان،‌ پردیسان، ‌جوانمردان، یاس فاطمی، آب‌وآتش، چهار بوستان ویژۀ بانوان، بوستان مادر لویزان همگی نشان از این داشتند که در شهرداری حواسمان به فضای سبز شهر هم هست. بوستان‌های محلی و بزرگ را از 1200 بوستان به 2200 بوستان افزایش دادیم. کمربند سبز تهران را هم از 20هزار هکتار به 38هزار هکتار رساندیم.

مردم شهر علاوه‌بر زیرساخت عمرانی و فضای سبز، به تفریح و تفرج هم نیاز دارند. لذا از تأسیس تفرجگاه‌ها یا ساختن مراکز فرهنگی غافل نشدیم. پل طبیعت از آن دست پروژه‌هایی بود که در سطح بین‌المللی نیز مطرح شد. 7000 هزار مترمربع پل پیاده‌رو، با یک معماری ناب در سطح جهانی. در مسابقۀ جهانی معمار شهری، که در سال 2015 برگزار شد و طی آن 300 معمار برجستۀ جهان طرح‌های معماران را داوری می‌کردند، طرح سرکار خانم عراقیان را جزو 5 اثر برتر انتخاب کردند.

دریاچۀ شهدای خلیج فارس و مجموعۀ بام‌لند هم در همین ایام تأسیس شد. می‌خواستیم منطقۀ 22 قطب گردشگری تهران باشد. شاید برایتان جالب باشد که بدانید این دریاچه بزرگ‌ترین دریاچۀ مصنوعی خاورمیانه است که می‌تواند 6.5 میلیون متر مکعب آب‌گیری کند. سالی که افتتاح شد، رتبۀ چهارم را در بخش مگاپروژه‌های شهری دنیا در IPMA  کسب کرد.

در شرق تهران هم، دو پروژۀ بسیار بزرگ را اجرا کردیم: باغ پرندگان، که تبدیل شد به بزرگ‌ترین باغ پرندگان خاورمیانه و وسعتش به ۲۲ هکتار می‌رسد، و دیگری باغ کتاب، که بزرگ‌ترین مجموعه کتاب و سرگرمی‌های علمی کشور است. از خردسال و نوجوان گرفته تا میانسال و کهنسال می‌توانند در این مجموعۀ عظیم سرگرم شوند و اصطلاحاً چیز یاد بگیرند.

هویت درهم‌تنیده است با تاریخ. دانستن تاریخ به شهر و شهروندها اصالت می‌بخشد. شهروندی که بداند پشت‌سرش چه گنجینۀ ارزشمندی نهفته شده، با شهر و همشهری‌هایش مهربان‌تر خواهد بود. همین شد که موزه‌ها را کماً و کیفاً توسعه دادیم. باغ‌موزۀ دفاع مقدس، باغ‌موزۀ قصر، باغ‌موزۀ هنر ایران، موزۀ موسیقی، موزۀ دکتر شریعتی، موزۀ شهید مطهری، موزۀ دکتر چمران و… ازجمله پروژه‌هایی بودند که تأسیس شدند و به غنای تاریخی شهر افزودند.

اما سینما. فارغ از چند فیلمی که با سرمایه‌گذاری شهرداری تهران با هدف هویت فرهنگی شهر ساخته شد، توسعۀ کمی سینماها یک تحول شگرف را تجربه کرد. پردیس‌های سینمایی تماشا، رازی، ملت، راگا، زندگی، کیان و سمرقند، کوروش، و قلهک تأسیس شد و تعداد صندلی‌های سینماها از به ۶۵۲۰ رسید. سینما آزادی هم که بعد از آتش‌سوزی رها شده بود، به‌کلی بازسازی و تبدیل شد به یکی از بهترین سینماهای تهران.

حواسمان به تئاتر هم بود. 29 سالن کوچک و بزرگ تئاتر ساختیم. 5500 صندلی به ظرفیت تئاتر شهر تهران اضافه شد: آمفی‌تئاتر باغ خسروشاهی، تماشاخانۀ ایرانشهر، مرکز نمایش‌های آیینی صبا، مرکز تئاتر حرفه‌ای شهر (خاوران)، بوستان امیر سلیمانی، باغ کتاب تهران، ایوان شمس، موزۀ انتظامی، باغ‌موزۀ زندان قصر و مجموعۀ فرهنگی تجاری ورزشی البرز لشگرک. حدوداً 10 فرهنگسرا هم، حدوداً همگی در جنوب شهر، احداث شدند: فرهنگسرای امام (ره)، رسانه، رویش، رضوان، مهر، تهرانسر، مترو، اخلاق، خاتم (ص)، رازی و تهران. ایجاد سراهای محله، تأسیس مراکز شهربانو و شهردخت‌، احداث مراکز کارآفرینی بانوان، راه‌اندازی مراکز مهارت‌اموزی کوثر برای زنان سرپرست خانوار، افتتاح مجموعه‌های ورزشی و سامانۀ تردد برای معلولان و جانبازان، ساخت مدارس صبح رویش و مراکز پرتو مخصوص کودکان کار، مراکز بهاران برای اشتغال بهبودیافتگان از اعتیاد، و… از دیگر کارهای فرهنگی این دوران بودند.

خودم از جوانی اهل ورزشم و دوست داشتم سبد مصرف ورزشی خانواده‌های تهرانی هم سنگین شود. سالن‌های ورزشی تحت پوشش شهرداری تهران را به 350 عدد رساندیم. از 58 استخر و مجموعۀ آبی هم در تهران بهره‌برداری کردیم.

تهران شهر پرتردد و ترافیکی است و از هر کاری که بار ترافیکی را کم می‌کند نباید دریغ کرد. یکی از این کارها خارج‌کردن نمایشگاه‌های ملی و بین‌المللی از محدودۀ شهری بود. شهر نمایشگاهی آفتاب 275 هکتار با 60.000 مترمربع فضای سرپوشیده را در اختیار وزارتخانه‌ها و بخش خصوصی قرار می‌داد تا انواع و اقسام نمایشگاه‌های ملی و بین‌المللی را در این محدوده، بدون دغدغۀ ترافیک و مزاحمت برای شهروندان، برگزار کنند.

این دوازده سال مدیریتِ پیوسته به من فرصت داد تا طرحی راهبردی-ساختاری برای توسعه و عمران تهران تدوین کنم، طرحی که از توسعه و معماری شهری گرفته تا توسعۀ اجتماعی و اقتصادی آن، از سرانۀ فضای سبز و محیط‌زیست گرفته تا نیازها ساماندهی خدمات شهری، همه و همه، در این طرح بررسی و تعیین تکلیف شده است و یک سند مهم را در اختیار شهرداران بعدی قرار داد.

لطف خدا، مشارکت مردم عزیز و دوست‌داشتنی تهران، و تلاش‌های همکارانم در شهرداری باعث شد سال 2010 به‌عنوان هشتمین شهردار برتر دنیا معرفی شوم و تهران نیز سال 2011 در دهمین اجلاس متروپلیس، که اتحادیۀ کلانشهرها و پایتخت‌های جهان بود، تهران از بین 162 کلانشهر به‌عنوان شهر برتر جهان در زمینۀ ارتقای کیفیت زندگی شهروندان انتخاب شود.

من از اوّل تشکیل این مجلس، اعتقاد خودم و علاقه‌ی خودم به این مجلس را که از روی اطّلاع بود، عرض کردم، گفتم مجلس، مجلسِ انقلابی است. الان هم من بعد از سه سال همین را تکرار میکنم. این مجلس بحمدالله مجلسی است انقلابی، باسواد، جوان، پُرتحرّک، پُرکار. البتّه قضاوتهایی که انسان راجع به یک مجموعه میکند، با نگاه به مجموعه است؛ حالا یک استثناهایی هم ممکن است وجود داشته باشد؛ به آن استثناها کاری نداریم. مجموعه را که انسان نگاه میکند، با نگاه مجموعی، این مجلس انصافاً یک مجلس انقلابی است. حالا از گوشه و کنار، از چپ و راست، یک متلکی، یک حاشیه‌ای، یک مثلاً چیزی گاهی به مجلس زده میشود، خب بگویند؛ نمیشود انتظار داشت که همه از آدم تعریف کنند؛ نه، بالاخره مخالفتهایی هم میشود، امّا واقع قضیّه همین است که عرض کردم؛ یعنی از روی آن اطّلاع و آگاهی‌ای که بنده دارم، این‌[جور] است که این مجلس انصافاً این خصوصیّات را دارد.

رهبر معظم انقلاب — 1402/3/3

نمایندۀ مردم

تجربۀ تقریباً چهل سال کار اجرایی در کشورمان باعث شده بود از پیچ‌وخم‌ها و فرازونشیب‌های کارکردن مطلع شوم. می‌دانستم گره‌های قانونی کارها کجایند و چگونه باز می‌شوند. به همین دلیل، برای اصلاح قوانین اقتصادی در انتخابات مجلس ثبت‌نام کردم و  ۱٬۲۶۵٬۲۸۷ نفر از تهرانی‌های عزیز بر سر من منت گذاشتند و محمدباقر قالیباف را نمایندۀ خود در مجلس شورای اسلامی کردند. با لطف همکارانم نیز وظیفۀ سنگین ریاست مجلس بر دوش من گذاشته شد.

قبل از انتخابات می‌دانستم که مجلس یازدهم نقشۀ راه می‌خواهد. نمی‌توان نشست و منتظر نشست تا یک لایحه و طرح بیاید و بررسی‌اش کنیم. باتجربه‌ترها می‌گفتند قالیباف! مجلس برنامه‌پذیر نیست. باید بنشینی و منتظر باشی و فقط اتفاقات را مدیریت کنی. اما نقشۀ راه مجلس را با همکاری نمایندگان محترم تدوین کردیم و قرار شد هر کدامشان گوشه‌ای از نقشۀ راه را پیش ببرند. همین نقشۀ راه را هم در انتخابات 1398 وعده دادم.

همیشه معتقد بودم عیار افراد به کارنامهٔ آن‌هاست، نه به ادعاهایشان. به انجام رساندن یک پروژۀ عمرانی یا تصویب و اجرای یک قانون راهبردی از هزاران ادعا برتر و سخت‌تر است. ساختن بنایی محکم روی زمین را به ادعاهایی خیالی ترجیح می‌دهم؛ اقدامات ماندگارند و ادعاها فراموش می‌شوند. شاید بد نباشد اگر کارزندگی‌نامۀ من را می‌خوانید، از شما بخواهم وعده‌های انتخاباتی‌ام در سال 1398 را با کارنامۀ قانون‌گذاری مجلس یازدهم منصفانه مقایسه کنید.

وعده‌هایم را دو جا به‌طور منسجم مطرح کردم. یکی در ویدئویی ۲۷دقیقه‌ای که قبل از انتخابات در بهمن ۹۸ در رسانه‌هایم منتشر کردم، و دیگری در اولین مصاحبۀ تلویزیونی در سِمت رئیس مجلس، در ۲۴ تیرماه ۱۳۹۹.

از تعداد ۲۱ وعده‌ای که برای قانون‌گذاری دادم، ۱۹ وعده را به همراه نمایندگان به سرانجام رساندیم، و ۲ وعده را نتوانستم عملی کنم.

اولین وعده اصلاح ساختار بودجه بود؛ اشکالات ساختار بودجه یکی از عوامل تورم است. بودجه را دومرحله‌ای و افزایش سقف بودجه را متوقف کردیم. مدیریت خزانه را یکپارچه و اعتباری کردیم و جلوی رسوب پول‌ها را گرفتیم. شرکت‌های دولتی را هم مجبور کردیم صورت‌های مالی‌شان را شفاف کنند.

تنظیم بودجه را هوشمند کردیم. تا قبل از طراحی سامانۀ جدید در مجلس یازدهم، سازمان برنامه فایل پی‌دی‌اف بودجه را به مجلس می‌آورد و مجلس پس از بررسی اصلاحات فایل را به سازمان برمی‌گرداند. الان ارتباط احکام بودجه و جداول معنادار شده و به‌صورت برخط بر هزینه‌کرد بودجه نظارت داریم.

بانک مرکزی با قانون ۵۰ سال پیش کار می‌کرد. بعد از ۵۰ سال، این قانون را اصلاح کردیم. به بانک مرکزی اختیار عمل دادیم تا با بانک‌ها و مؤسسات ناتراز مقتدرانه برخورد کند. در قانون بانک‌ مرکزی و احکام مرتبط آن در برنامۀ هفتم هم، ابزارهای نظارتی بانک مرکزی را مفصل گسترش دادیم.

تسهیلات بانکی مشکلات زیادی برای مردم ایجاد کرده بود. سود مرکب نفس تولیدکنندگان را گرفته بود. در برنامۀ هفتم، سود مرکب را ممنوع کردیم.

نظام مالیاتی به نوسازی نیاز داشت. کارمندها و کارگرها مالیات می‌دادند، دلالان نه. اکنون، با هوشمندسازی، از دانه‌درشت‌ها مالیات سنگین گرفته می‌شود و در مقابل، مردم عادی را معاف کردیم. هم معافیت‌ها بیشتر شد، هم درآمد مالیاتی دولت. این یعنی مالیات هدفمند.

می‌دانستیم که دلالان دارند به کشور ضربه می‌زنند و هیچ مالیاتی نمی‌دهند. روشن بود که این ظلم به مردم است. لذا طرح مالیات بر عایدی سرمایه را تصویب کردیم که جزو یکی از مترقی‌ترین قوانین کشور است.

کم‌اظهاری صادرات و بیش‌اظهاری واردات باعث شده بود ارز کشور قاچاق شود و خروج سرمایه شکل بگیرد. قانون قدیمی پاسخگوی نیاز مبارزه با این مشکل نبود. قانون مبارزه با قاچاق ارز را اصلاح کردیم.

از یک طرف، می‌خواستیم جلوی رشد نقدینگی را بگیریم و از طرف دیگر، نمی‌خواستیم تولید آسیب ببیند. پس نیاز به طرحی بود که ابزارهای تأمین مالی تولید گسترش پیدا کند و تقویت شود. طرح تأمین مالی تولید و جهش تولید دانش‌بنیان را تصویب کردیم.

در عصر تکنولوژی زندگی می‌کنیم. پیشران بسیاری از اقتصادهای پیشرفته شرکت‌های دانش‌بنیان آن کشورها هستند. تا پیش از قانون جهش تولید دانش‌بنیان، قانون درخوری برای حمایت از این مجموعه‌ها وجود نداشت. در همان سال اول تصویب، رهبر انقلاب به جهش بازدهی این شرکت‌ها دستمریزاد گفتند.

قبلاً اگر می‌خواستید برای کسب‌وکاری مجوز بگیرید، دو راه بیشتر وجود نداشت: یا باید پارتی می‌داشتید، یا باید کفش آهنین می‌پوشیدید و سال‌ها پله‌های ادارات را بالاوپایین می‌رفتید. به جنگ انحصار رفتیم. مجلس صدور مجوزها را هم برخط کرد، هم صدور آن‌ها را محدود کرد به ۳ روز تا ۳ ماه.

به مجلس که آمدیم، حدوداً هیچ قانونی دربارۀ مشکلات کوتاه‌مدت و بلندمدت مسکن در کار نبود. سه قانون تصویب کردیم: قانون جهش تولید مسکن، قانون مالیات بر خانه‌های خالی برای جلوگیری از احتکار مسکن، و طرح ساماندهی اجاره‌بها برای اجارۀ مسکن.

مشکل دیگر مسکن حاشیه‌نشینی بود. می‌شد کسی ۳۰ سال در خانه‌ای بدون سند در حاشیۀ شهر زندگی کند. این بندگان خدا هم بلاتکلیف مانده بودند، هم مجوزی برای نوسازی نداشتند. به داد بافت فرسوده رسیدیم. حالا زمینۀ قانونی حل مشکل فراهم شده و به اجرای برنامه‌ریزی‌شدۀ دولت نیاز دارد.

اقشار ضعیف برای مجلس یازدهم در صدر اهمیت‌اند. حقوق سربازان را ۱۲برابر کردیم، ۶میلیون نفر را به‌رایگان بیمه کردیم، کالابرگ الکترونیک را تصویب کردیم، رتبه‌بندی معلمان را به سرانجام رساندیم، حقوق بازنشستگان را متناسب‌سازی کردیم، کشاورزان را وارد فرایند قیمت‌گذاری گندم کردیم و…

باور این بود که برای کارآمدساختن نظام بروکراسی باید تمرکززدایی کرد. در تبصرۀ ۱۸ بودجۀ سنوات گذشته، بیش از ۱۵۰هزار میلیارد تومان را برای اشتغال استان‌ها، خارج از رویه‌های تخصیص بودجه، به خود استان‌ها سپردیم.

پس از احداث ۳۰۰کیلومتر ریل مترو در ۸ خط، افزایش واگن‌ها دغدغۀ شخصی‌ام شده بود. وقتی با این زیرساخت می‌شود ۷میلیون مسافر جابه‌جا کرد، نباید به ۲میلیون مسافر راضی شد. در بودجۀ سال‌های گذشته، حدود ۳۰ همت، به همراه ۴میلیارد دلار از تسهیلات خارجی، را به توسعۀ مترو اختصاص دادیم.

برای فسادستیزی ۴ وعده دادم: ۱. شفافیت، ۲. مدیریت تعارض منافع، ۳. حمایت از سوت‌زنی، ۴. مبارزه با انحصار. همه‌شان، دقت کنید! همه‌شان تصویب و ابلاغ شدند.

البته این‌ها تمام مصوبات مجلس نبودند. ۲۱ اقدام دیگر هم در مجلس بود که وعده‌شان را نداده بودم. مجموعاً ۴۰ اقدام مهم، در ۴۴ ماه فعالیت. این کارهایی که به سرانجام رساندیم، بدون آنکه وعده‌ای برای تحققش بدهیم، را هم در ادامه برایتان روایت می‌کنم.

اولین اقدام تصویب «طرح حمایت از خانواده و جوانی جمعیت» است، قانونی که مورد تمجید ویژهٔ رهبر معظم انقلاب قرار گرفت و توسط ایشان قانونی راهبردی و حیاتی  نامیده شد.

دومین اقدام «اصلاح قانون خرید تضمینی محصولات کشاورزی» است. با این قانون، کشاورزان وارد فرایند قیمت‌گذاری شدند و این روند از اتاق‌های دربستۀ دولتی خارج شد. به‌دلیل قیمت‌های پایین خرید محصولاتی چون گندم، کشاورزان رغبتی به کاشت این محصول نداشتند.

اقدام سوم تصویب «قانون اقدام راهبردی» است. در این قانون، به‌طور خاص در مادۀ ۶ آن، انتفاع اقتصادی را محور مذاکره قرار دادیم و به تعبیر رهبر معظم انقلاب مجلس با تصویب این قانون کشور را از سرگردانی نجات داد. متأسفانه کارشناسان انقلابی کمتر از مزایای تصویب این قانون گفته‌اند.

اقدام بعدی تصویب کلیات قانون مقابله با سوءرفتار علیه زنان است، قانونی که از سال ۱۳۷۵ مطالبۀ رهبر انقلاب بود و پیش نرفته بود. با این قانون خشونت، بدرفتاری، پیشنهاد روابط غیرمشروع یا اخراج زنان از منزل جرم‌انگاری خواهد شد. قانون باید تمام‌قد پشتیبان امنیت و آرامش خانواده باشد.

اقدام پنجم «تصویب کالابرگ الکترونیک» است. برای هر دولتی ساده‌تر است که ماهانه به حساب افراد یارانۀ ثابتی واریز کند، ولی این یارانه در نتیجۀ تورم آب می‌رود و سفرۀ مردم کوچک‌تر می‌شود. با همۀ مشکلات ایستادیم تا کالابرگ اجرا شود. از طرح فجرانۀ کالابرگ ۳۰میلیون نفر استفاده کردند.

اقدام ششم تصویب و پیگیری اجرای رتبه‌بندی معلمان است. پیش از انتخابات ۹۸، به‌رغم جذابیت انتخاباتی وعده‌ای برای تصویبش ندادم. ولی در مجلس با بررسی جزییات به این نتیجه رسیدم که تصویب آن ضروری است. پس از سال‌ها، گره تصویب این قانون باز شد.

اقدام هفتم افزایش حقوق سربازان بود. طی چهار سال، حقوق سربازان از ۱۸۰هزار تومان به ۵ تا ۹ میلیون تومان رسید. حقوق سربازان پیش از این کفاف کرایۀ تاکسی را هم نمی‌داد. برای سربازی اقدامات مهم دیگری هم انجام شده، اما چون هنوز نهایی نیست، آن را اقدام مستقلی به شمار نمی‌آورم.

اقدام هشتم «متناسب‌سازی حقوق بازنشستگان» است. در برنامۀ هفتم تصویب کردیم نسبت حقوق بازنشستگان به حداقل حقوق باید طی سه سال اول برنامه با ۹۰٪ نسبت اولین مستمری فرد به حداقل حقوق سال بازنشستگی متناسب شود. این یک تحول معیشتی برای میلیون‌ها بازنشسته خواهد بود.

اقدام نهم «تصویب قانون مالکیت صنعتی» است. متأسفانه تاپیش از این قانون مالکیت فکری و معنوی اختراعات به‌راحتی نقض می‌شد و دستاورد جوان مخترع و نخبه جلوی چشمانش به تاراج می‌رفت. با این قانون، تحقیق و توسعه را در صنعت سودآور کردیم و کاری کردیم تلاش جوانان هدر نرود.

اقدام دهم قانون «ساماندهی صنعت خودرو» است. در سایهٔ انحصار، قیمت‌ها در بازار خودرو نجومی شده و تولیدکننده هر کاری بخواهد با مردم می‌کند. با این قانون، قفل واردات را شکستیم. سال‌به‌سال در بودجه هم تعرفۀ واردات را کاهش دادیم و هم واردات خودروهای نو و کارکرده را تصویب کردیم.

انواع و اقسام مشکلاتی که دولت‌ها با تصدیگری یا قیمت‌گذاری برای صنعت برق ایجاد کرده بودند، کشورمان را در سال‌های آینده دچار ناترازی جدی در این بخش می‌کرد و به صنعت و تولید هم آسیب جدی می‌زد. قانون مانع‌زدایی از توسعۀ صنعت برق را برای حل این ناترازی تصویب کردیم.

اقدام دوازدهم «تأسیس صندوق حمایت از بیماران صعب‌العلاج» است. هرجایی که رفتم، اول بیماران صعب‌العلاج را بیمۀ صددرصدی کردم. گام بزرگی برای بیمۀ این بیماران عزیز برداشتیم، گرچه هنوز بسیار عقبیم.

اقدام سیزدهم که به‌طور خاص و جدا از قوانین مادر بر آن تأکید دارم تحت پوشش بیمه قراردادن هزینه‌های درمان ناباروری براساس مصوبۀ مجلس است. درمان ناباروری برای برخی از زوج‌ها، که از دهک پایین هم بودند، گاه از هزینه‌های بزرگ‌کردن فرزند بیشتر می‌شد.

اقدام چهاردهم تشکیل سازمان ملی مهاجرت است. این سازمان  موظف خواهد بود تا تمامی مهاجرین و اتباع غیرمجاز را تعیین تکلیف کند و فرآیند ساماندهی یا بازگرداندن آن‌ها به کشورشان را تسهیل کند. قانون پشتیبانِ اقدامات این سازمان برای رفع این نابسامانی گسترده در وضعیت مهاجرین است.

اقدام مهم دیگری، که اجرایش را در هر مجلس دیگری ممکن نمی‌دانستم، ابتکار سه‌شنبه‌های نظارتی بود. یک روز به روزهای صحن اضافه کردیم و آن را فقط به نظارت و سؤال از وزرا و پیگیری اجرای قوانین اختصاص دادیم. سفرهای نظارتی نیز که رهبر انقلاب از آن تمجید کردند، اقدام نظارتی دیگر بود.

اقدام هفدهم مجلس احیای اختیارات مادۀ ۲۳۴ آیین‌نامۀ داخلی است. تاکنون ۱۶ پرونده بر این اساس جهت بررسی به قوۀ قضاییه فرستاده شده است و پروندۀ تخلفات و ترک فعل برخی مسئولان دولت قبل نیز از این جمله است.

اقدام هجدهم برخط‌کردن تمامی نظارت‌های دیوان محاسبات بر نحوۀ هزینه‌کرد بودجه در دستگاه‌هاست. دیوان می‌تواند برای گزارش تفریغ از این داده‌های برخط استفاده کند و امکان تخلفات با این هوشمندسازی به حداقل می‌رسد.

اقدام نوزدهم تخصیص هدفمند و نقطه‌زن بودجۀ مناطق محروم است. افزایش ۴برابری سرانۀ گازرسانی به روستاها، اختصاص ۱.۵ میلیارد یورو نفت خام و میعانات گازی، و تخفیف ۴۰درصدی در قیمت واحدهای نوساز در فرایند کلید‌به‌کلید بافت فرسوده ازجمله اقدامات مجلس یازدهم برای مناطق محروم بود.

اقدام بیستم تصویب لایحۀ عفاف و حجاب بود. برای اولین‌بار، قانون را با جمع‌سپاری نوشتیم و نظر کارشناسان را اعمال کردیم. با این قانون، هم گشت ارشاد به‌طور کلی از فرآیندها حذف می‌شود و هم برای هنجارشکنان بازدارندگی ایجاد خواهد شد. لذا قانونی دور از افراط یا تفریط تصویب خواهد شد.

اقدام بیست‌ویکم مجموعه مصوبات مسئله‌محور در برنامۀ هفتم توسعه است. برنامه‌های توسعه در دو دهۀ اخیر تبدیل شده بودند به فهرست آرزوها. با تکیه‌بر تجربۀ اجرایی و نگاه به آسیب‌های واقعی حکمرانی، برنامه‌ای نوشتیم که قابل‌اجرا و مسئله‌محور باشد.

ابتدا به‌سمت انضباط مالی دولت، به‌مثابۀ پیش‌نیاز توسعه، رفتیم. رابطۀ نفت و دولت را تنظیم کردیم. سپس دیون دولت به بانک‌ها، تأمین اجتماعی و بخش خصوصی را رسیدگی کردیم. بنگاهداری دستگاه‌های دولتی هم جرم‌انگاری شد.

سپس برای اصل توسعه چند مسئله را محور قرار دادیم: برای حل ناترازی انرژی راهکار مشخصی تصویب کردیم؛ به نقش‌آفرینی ایران در کریدورهای بین‌المللی و زنجیرۀ ارزش افزودۀ ملی و بین‌المللی اولویت دادیم؛ و با روش‌های نوین در صنعت، کشاورزی و بخش خانگی برای حل ناترازی آب برنامه ریختیم. اگر از من بپرسید این برنامه را چرا نوشتید، پاسخ می‌دهم: این برنامه را نوشتیم تا کیفیت زندگی و زیست‌پذیری خانواده در ایران عزیزمان را ارتقا دهیم و تضمین کنیم.

به برخی دیگر از اقدامات همچون قانون حمایت از توسعهٔ صنایع پایین‌دست نفت خام و معیانات گازی، مانع‌زدایی از توسعهٔ صنعت برق، طرح امنیت غذایی، اصلاح قانون انتخابات و مصوبات مربوط به بودجه‌های سنواتی هم باید در کنار این ۲۱ اقدام توجه شود. این‌ها 40 قانون طی 44 ماه فعالیت ما نمایندگان در مجلس شورای اسلامی بود.

عزیزان من! هم‌وطنانم! دوستانم! برادران و خواهرانم! من این‌ها را نمی‌گویم تا بگویم این‌ها دستاورد من است. این‌ها را می‌گویم تا بگویم اگر دست به دست یکدیگر بدهیم و به خدا توکل کنیم، اگر شهدا را فراموش نکنیم و پاسبان فرهنگ دفاع مقدس باشیم، موفقیت در یک قدمی ماست. ما یک نفریم. ما یک روحیم، در تن‌های متعدد. اگر مردم نمی‌آمدند پای کار شهرداری، چه چیزی از دست من ساخته بود؟ من تمام تلاشم را کردم و تمام توانم را گذاشتم تا معدن استعدادهای مردم و ظرفیت‌های جوانان را کشف و استخراج کنم. استعداد جوانان و وحدت مردم ایران می‌تواند کوه‌ها را جابه‌جا کند. باور کنید غصه‌ام می‌شود وقتی بدخواهان خارجی و داخلی به جان وحدت مردم می‌افتند و می‌خواهند مردم ایران با هم مهربان نباشند.

آثار:

منطق تحلیل پیچیدگی در دانش ژئوپلیتیک: حکمرانی رژیم‌ها در ساختارهای جغرافیایی، مؤسسۀ چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1402.

خاورمیانه معاصر: تاریخ سیاسی پس از جنگ جهانی اول، انتشارات قومس، 1399.

مروری بر مفاهیم جغرافیای انسانی، انجمن ژئوپلیتیک ایران، 1399.

تمرکزگرایی و تمرکززدایی در ایران: به سوی طراحی الگوی نیمه‌متمرکز، مؤسسۀ چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1397.

حکومت محلی یا استراتژی توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران، مؤسسۀ انتشارات امیرکبیر، 1391.

مقدمه‌ای بر ژئوپلیتیک، انتشارات قومس، 1390.

ایران و دولت توسعه‌گرا، مرکز انتشارات وزارت امور خارجه، 1390.

 

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: