انتشار متن وصیتنامه آیتالله آلهاشم برای نخستینبار
شهید آیت الله سیدمحمدعلی آلهاشم پس از آیت الله قاضی طباطبایی و شهید آیت الله میراسدالله مدنی سومین امام جمعه شهید تبریز شد. وی در بخشی از وصیت نامه خود که در روز عاشورای سال 1397 نگارش شده است، عنوان کرد، «میدانم شهید میشوم، آرزوی دیرینۀ خودم است و در این صورت ۳ سیّد، شهدای محراب تبریز خواهند بود.»
تبریز قهرمان، مهد شهیدپرور و ولایتمدار در جمهوری اسلامی ایران، سومین امام جمعه شهید خود را تقدیم انقلاب اسلامی ایران کرد.
آیت الله سید محمد علی آل هاشم، نماینده ولیفقیه و امامجمعه تبریز و مالک رحمتی استاندار آذربایجان شرقی به همراه آیت الله سید ابراهیم رئیسی خادمالرضا(ع) و حسین امیر عبداللهیان وزیر امور خارجه، سردار سید مهدی موسوی فرمانده یگان حفاظت رئیسجمهور ، سرهنگ خلبان سید طاهر مصطفوی، سرهنگ کمک خلبان محسن دریانوش و سرگرد فنی بهروز قدیمی عصر یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ در مسیر بازگشت از مراسم افتتاح سد قیز قلعهسی به سمت شهر تبریز، در منطقه ورزقان استان آذربایجان شرقی در اثر سانحه هوایی همزمان با شب ولادت امام رئوف علی ابن موسیالرضا (ع) به مقام رفیع شهادت نایل شدند.
پیش از وی، شهید آیتالله محمدعلی قاضی طباطبایی در دهم آبان سال ۱۳۵۸ و آیتالله سید اسدالله مدنی در بیستم شهریور سال ۱۳۶۰ به عنوان شهدای محراب به شهادت رسیدند.
وصیت نامه امام جمعه شهید تبریز
بسم الله الرّحمن الرّحیم
((اشهدان لا اله الّا الّه و اشهد ان محمداً رسول الّه و اشهدانّ علّیا ولّی الّه ))
با سلام به حضرت ختمی مرتب محمد (صلی الله علیه و آل وسلم ) و با سلام به حضرت بقیه اله الاعظم امامزمان (عج) و نایب بر حقّش حضرت آیه اله العظمی امام خامنهای مدظلهالعالی و روحی له الفدا و با سلام و درود بــــــه روح مطهر بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی قدسسره و با سلاموصلوات به ارواح طیـــّبه شهیدان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و مدافعین حرم و با آرزوی صبر و استقامت برای خانواده معــــظّم شهداء سخنانم را به شرح زیر آغاز میکنم:
میدانم شهید میشوم
اینجانب سیّد محمدعلی آل هاشم فرزند سید محمدتقی در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل بودم که بعد از شـــــــهادت شهید محراب حضرت آیتالله مدنی قدسسره و در اوائل ورود حضرت آیتالله ملکوتی (ره ) به تبریز به امر نمایندۀ محترم امام در آذربایجان و امامجمعه تبریز و با الهامگرفتن از رهنمودهای ابوی گرامی و برادر بسیار ارجــــــمند مرحوم جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای افســــری بنا به وظیفه شرعی در تبریز مــــشغول خدمتگزاری به اسلام و مسلمین شدم و از سال 72 در تهران و با هزاران مشکل و دوری از خانواده و چندین بار خانه بدوش شدن به خدمت ادامه داده و بر این خدمت به درگاه ایزد منان شاکرم و از سال 88 (28 تیرماه ) بهعنوان نماینده مقام معظـــــــم رهبری و رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران از سوی معظّم له منصوب شدم که به لطــف الهی موفقیت خوبی داشتم، تا اینکه علیرغم میل باطنی خود از تاریخ 10/3/1396 به امر ولیامر مسلمین بهعنوان نماینده ولیفقیه در استان آذربایجانشرقی و امامجمعه تبریز منصوب و تاکنون موفقیتهایی در این حوزه داشتهام.
خدایا تو شاهدی که در مدت خدمتگزاری اگر خیری به اسلام نرساندم سعی نمودم ضرر نرسانم و این را بهطور حتم اعتراف میکنم که سعی بر این داشتم کسی به جهت اعمال و رفتار و کردار من به روحانیّت بدبین نباشد.
فلذا بهموجب دستور شرعی مقدس اسلام وصیّت میکنم:
میدانم شهید میشوم که آرزوی دیرینۀ خودم میباشد در این صورت سه سیّد شهدای محراب تبریز خواهد بود.
به هنگام دفن، حتیالامکان از کفنی که در کربلا خریداری و به حرم مطهر سالار شهیدان حضرت امام حــسین (ع) متبرک نمودهام، استفاده شود.
اگر ما را تکه تکه کنند، تا خون در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست
و دیگر اینکه اگر روزی بنده در راه اسلام به درجه شهادت نائل آمدم، لااقل به جهت امامت جمعه، وصیتنامهٔ مرا در نماز پر شکوه و دشمنشکن جمعه قرائت نمایند، خدایا به آرزوی خودم برسان، خدایا تو بهتر میدانی من حتّی بهنگام زیارت هشتمین امام شیعیان در مشهد مقدس و زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در کربــــــلا، برای خود آرزوی شهادت در راه اسلام را داشتم تا هم برای خود توشهای اخذ نمایم و هم اینکه اگر زندهبودنم بـــه اسلام نفعی نداشت بلکه شهادتم باعث ترویج اسلام باشد.
ولی خدایا باز عرض میکنم اگر لیـــاقت این مقام را دارم بهزودی به آرزویم برسان، با اینکه در طول حدود 30 ماه تلاش در زمان جنگ و در جبهههای حق علـــــــیه باطل، بارها از کنار شهادت گذشتم ولی نصیب من نشد، به قول شهید محراب حضرت آیتالله مدنی (ره) من از خدا هرچـه خواستم عنایت فرموده ولی شهادت به من نائل نکرد که بالاخره او هم به آرزوی دیرینۀ خود رسید، روح مطّــــــــهر او و ارواح تمامی شهدا و مخصوصاً شهید محراب حضرت آیتالله قاضی طباطبائی (ره) شادباد .
بلی خدایا اگـــر بنده در حین سخنرانی میگفتم که اگر لیاقت شهادت را دارم این مقام را به من عنایت فرما، بحـــــــقّ میگفتم و از صمیم دل بیان میکردم و اگر میگفتم در راه اسلام و در راه انقلاب و در مسیر امام و مقام معظّم رهبری روحـی له الفداء که همان راه اسلام است اگر مالمان را از دست ما بگیرند، جان خود را از دست بدهیم، حتی ما را تکهتکه کنند، روحمان هم بهخاطر آن عهد و پیمانی که با امام و مقام معظم رهبری بستهایم خواهد گفت؛ «تا خون در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست» درست میگفتم.
رهبرا، افسوس که یک جان دارم
و اما ای رهبر عزیز، اگر روزی خداوند متعال توفیق شهادت عنایت فرمود فقط در حق شما یک افسوس خواهم خورد و آن اینکه رهبرا افسوس که یک جان داشتم و یکبار جانم را فدا کردم، ایکاش هزاران جان داشتم و هزاران بــار
جانم را فدای اسلام و رهبری میکردم و بالاخره باز عرض میکنم چطور میشود دوستانی مانند حسین حسین پورتوانا، میرزا کریم عبداللهی، میرزا یونس عاقل نهند، میرزا محمدتقی عبدی قویدل، مجید، حبیب و عزیز محمد خانلی، مهدوی (خانی) و مجید احمداوغلی و غیر هم شهید بشوند و ما بمانیم، پروردگار ما را بزودی به شهـــدای اسلام ملحق فرما.
آمریکا به جهت جلوگیری از صدور انقلاب به منطقه آمده است
و امّا ای ملّت مسلمان و ای برادران و خواهران حزباللهی و همشهریان تبریزی چندکلمهای با شما سخن بگویـــم در هر جا و در هر مقامی که هستید، آن مسئولیّت سنگینی که در قبال شهدای اسلام دارید به نحو احسن انجاموظیفه نموده تا توطئههای داخلی و خارجی مخصوصاً شیطان بزرگ امریکای جهانخوار و اسرائیل غاصب نابود و خنثی شده و در نزد خدا و خلق خدا روسفید باشید، از جمله وظایف سنگینی که امت حزب اله در این موقعیت حســـــاس کشور دارند وحدت خود را حفظ کرده و در تبعیت از ولیفقیه زمان و پیروی از راه امام (ره) و حفاظت از خونهای شهدا، دریغ نکنند، دشمن بیجهت به میدان نیامده است، آمریکا به جهت براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی و جهت جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی به بهانه مبارزه با تروریسم به منطقه آمده است، یک روزی افغانستـــان را با خاک و خون یکسان نموده و روزی ملت مظلوم عراق را تحتفشار قرار میدهد و یک روز جمهوری اسلامی ایران را محور شرارت مینامد و لکن هدف اصلی آمریکا از حضور در منطقه خلیجفارس، در مرحله اول جــهت جلوگیری از صدور انقلاب اسلامی ایران است .
و در مرحله بعدی حضور و تسلط به منطقه است و همینطور تسلط به نفت منطقه است و هر کشوری که نفت دارد امریکا با آن کشور دشمن بوده و هست و خواهد بود و همینطور به جهت حمایت و پشتیبانی از اسرائیل غاصب بـه منطقه لشکرکشی میکند، پس بیایید با وحدت کامل و بهدور از اختلاف سلیقهها، همه در مقابل دشمن یک حرف بزنیم و هم صدا باشیم و از فرامین مقام معظم رهبری اطاعت کنیم تا دشمن مأیوس شود.
اگر بخواهید بدون حضور روحانیت حرکت کنید بالأخره دیر یا زود به انحراف کشیده می شوید
و سخن دیگر با امّت حزبالله، حضور گسترده در مراسم مذهبی مخصوصاً نماز عبادی سیاسی جمعه و شرکت در مراسم هیئتهای عزاداری فراموش نشود، سعی نمایید در هیئتهای عزاداری همیشه حضــور فعّال داشته باشید چرا که هر چه داریم از ائمه علیهمالسلام هست، گرچه من به طور مرتب توفیق شرکت در هیئتهای عزاداری را نداشتم، اما همیشه آرزو داشتم بهنگام رفتن از این دنیا، هیئتی و حسینی از دنیا بروم.
و امّا هیئتیهای عزیز از روحانیت فاصله نگیرید و همیشه در هیئتهای عزاداری از وجود روحانیت استفاده نمایید و اگر بخواهید بدون حضور روحانیت حرکت کنید بالاخره دیریازود به انحراف کشیده میشوید، پس همیشه با روحانیت باشید و در نمازهای جماعت پشت سر روحانیون نماز گزارید و برای طول عمر مقام معظم رهــــــــبر و مراجع تقلید و موفقیت حوزههای علمیّه و برای تعجیل در فرج امامزمان (عج) دعا نمایید و ضمناً سعی کنید هیئتهای خود را به هنگام برگزاری نمازجمعه تعطیل نموده و در نمازجمعه شرکت فرمائید.
امّا مسؤولان محترم ادارات و نهادها و مسؤولان محترم لشکری و کشوری با آرزوی موفقیّت برای شما برادران عزیز در این مسؤولیتهای سنگین شما را توصیه میکنم، بهخاطر خونهای ریخته شده شهدای اسلام، کارتـــــان برایخدا انجام دهید و غیر خدا را در نظر نگیرید و در محیط کار از طرفداری یک شخص و گروه و از سیاسیکاری و باندبازی و تملّق و چاپلوسی دوری نمایید و برای این مردم محروم و زحمتکش خدمت نمایید و بر کسی منّــــــت نگذارید و بر این خدمت افتخار کنید که به بهترین خلق خدا خدمت میکنید.
سخنی با پدر بزرگوارم
خدایا پدرم را که من نتوانستم حقّ پدری را در حقّ ایشان ادا کنم و نتوانستم به جهت عدم رضایت ایشان در معرفی حضرت ایشان به آحاد مردم عزیز تلاش نمایم، صحت و سلامتی و طول عمر عنایت فرما و این پدر مهربان را در صف پدران شهدا قرار ده. پدری که از سرتاپا تقوی بود و هـــمۀ کارهایش را برایخدا انجام میداد، چقدر به مستمندان و مستضعفان و در رسیدگی به امور روحانیّـــون تلاش مینمود، ما در طول 40 سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نتوانستیم ایشان را برای انجام حجّ تمتّع و یا حجّ عمره اعزام کنیم.
همیشه میگفتند من حدود 56 سال قبل برای حجّ تمتّع مشرف شدهام و یکبار هم سه سال قبل از پیروزی انقلاب به عمره مشرف شدهام، فلذا کفایت میکند.
پدرم از مقام معظّم رهبری و ولیامر مسلمین مدظلهالعالی وکالت در امور حســـــبیّه داشتند حتّی یکبار هم اجازۀ انتشار اجازهنامهای که از مقام معظم رهبری داشتند، ندادند و اظهار میداشتند خدایناکرده اگر اجازهنامه فوق را به کسی نشان دهیم، احساس میشود که میخواهیم در تضعیف نمایندۀ محترم ولیفقیه در استان قدم برداریم و چقدر در تقویت نمایندگان محترم ولیفقیه در استان قدم برمیداشت و در برابر نمایندگان محترم ولیفقیه استان متواضعانه برخورد میکردند، پدر بزرگوار از چندین نفر از بزرگان حوزههای علمیه و مراجع تقلید اجازۀ اجتـــهاد داشتند امّا اجازۀ انتشار آنها را بما ندادند و اظهار میکردند در زمان حیاتم راضی نیستم در این مورد با کسی مطرح نمایید.
تا دیروز فرزند من بودید، از امروز پدر من
در مورد ولایتمداری ایشان باید عرض کنم، مثالزدنی بودند برای نمونه: به هنگام صدور حکم نمایندگی مقام معظم رهبری خدمت معظم له شرفیاب شده بودم، حضرت آیتالله محمــدی گلپایگانی عرض کردند؛ آقا مستحضرید که ابوی آقای آلهاشم امامجمعه موقّت تبریز هستند؟ آقا فرمودند بلی در جریان هســتم شما کاری نداشته باشید خودشان کنار میآیند و بنده بعد از استقرار در تبریز موضوع فوق را به عرض ابوی محترم رساندم، ایشان فرمودند تا دیروز شما فرزند من بودید ولی بعد از صدور حکم مقام معظم رهبری مدظلهالعالی شمـا هم فرزند من هستید و هم پدر من، هر طور صلاح دیدید همان را عمل میکنیم، آری این است معنی ولایتمداری.
برای من گریه نکن
سخنی با مادرم
(1)خدایا مادرم را در صف مادران شهدا قرار بده،
مادر عزیزم در فراق من هیچ ناراحتی از خود نشان مده و استقامت داشته باش، البته شما بهتر میدانید که درس استقامت را باید از مادران شهدا یاد گرفت برای نمونه در زمان جنگ تحمیلی بهنگام مراسم تشییعجنازهٔ شهـید احد کمالی در وادی رحمت بودم، مادر شهید کمالی پیکر پاک و مطهّر فرزندش را خود داخـــل قبر کرد و پـــس از دفن نقل پاشید و در جدائی من برایم گریه نکن که دشمنان انقلاب از این کار سوءاستفاده میکنند ولی خواستی گریه کنی برای شهدای کربلا و سرور شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) گریه بکن و این را نیز اعلان کن که برای چه کســی گریه میکنی.
عفو و حلال نمی کنم!
برادران و خواهرم
خدایا برادران و خواهرم را در صــف عبــــــــاد صالحین قرار بده و امّا ای برادران مهربانم سیّد محمدحسن و سیّد محمدحسین شما را توصیه میکنم که از برادر مریضم سیّد محمدرضا مواظــــــبت کنید در نگهداری ایشان سعی و کوشش نمایید که خداوند پاداش خواهد داد.
همسر عزیزم
از خداوند متعال برای تو نیز آرزوی صبر و استقامت مینمایم و اگر توفیق شهادت نصیبم شد، تو نیز باید افتخار کنی که همسر شهید هستی، درست است که در فراق دخترم سمیّة السّادات و پسرم سیّد عــلی دیدم که چقدر ناراحت شده بودی، امّا همیشه صبر پیشه قرار ده.
دوستان عزیز و همکاران گرامی تبریز و تهران
اگر از برخوردهای اداری من ناراحت شدید مرا حــــلال کنید، البتّه قصد بدی به کسی نداشتم و خداوند متعال توفیقی داده بود که در طول خدمتـم برای همه خوبی کردم و برای هیچکس بدخواه نبوده و بدی نکردم و مطمئـنّم برای کسی به جز خوبی قلم و قدم بدی بر نداشتم و اگر کسی بدگوئی کرده و در حق من بدی نموده است سعی کردم با خوبیکردن، بدی او را به خودش برگردانم، خوشبخـتانه بدیها را بهزودی فراموش میکردم.
فلذا به فضل پروردگار و با استعانت از درگاه الهی و امیدوار به رحمت خداوند متعال و با اعتقاد به حکمیّت داور اصلی جهان که خود ناظر است، هر کسی بدی کرده و یا بدگوئی نموده، اگر بهخاطر شخــص من بوده، میگذرم و میبخشم و لکن اگر بهخاطر اسلام و انقلاب و روحانیت به من بدی کرده باشند، نخـواهم گذشت و عفو و حلال نمیکنم و آنها را به خدای بزرگ میسپارم که به طور یقین خداوند متعال نیز ناظر بر اعمال است.
استفاده شخصی از امکانات بیتالمال را بر خود حرام کرده بود
مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای دامظله العالی و پدر بزرگوار حضرت آیتالله آلهاشم و دوستان و همکاران گرامی و فرزندانم جهت اطلاع شما به عرض برسانم:
در طول مدت خدمت در مسؤولیتهای محوّله، ریالی از بیتالمال به نفع شخصی برداشت ننموده و بلـکه از خودم برای کارهای خیر و عامالمنفعه خرج نمودهام و از موقعیّت شغلی و مسئولیّت بههیچوجه سوءاستفاده نکردهام بلکه از حقّ قانونی خود نیز استفاده ننمودهام، بهنگام انحلال ادارات عقیدتی سیاسی منطقهای ظـرف مدت دو سال در رفت و آمد تبریز، تهران برای کار اداری حدود دو میلیونی تومان از پول خود صرف تهیّه بـلیط هواپیما نمودم درحالیکه میتوانستم از امکانات بیتالمال استفاده کنم.
*زبان حالم
تجربۀ خدمت در طول انقلاب اسلامی ایران، نشان داده که وحدت عامل پیروزی است فلذا وحدت آحاد امّت اسلامی و ادامۀ راه شهیدان انقلاب اسلامی را ضامن بقای مقدس جمهوری اسلامی میدانم، بر این باورم که باید فضای محیط کاری ، اداری ، مسکونی و فرهنگی و... را معنوی نموده تا عنایت خداوند متعـــال شامل حال همگان گردد،بسیج این یادگار باارزش حضرت امام راحل را کانون وحدت و توسعۀ فرهنگ اســلام ناب محمدی (ص) میدانم، از بزرگترین نعمتهای الی، نعمت بزرگ ولایت را موجب وحدت و نجات از گمراهیها و پیوند آحاد مردم در راه پیروزی اسلام میدانم و تاکنون در مقام عمل، وفاداری و اخلاص خود را به مقام ولایت به اثبات رساندهام.
افتخار خدمت به خلق
خدمت به خلق خدا را افتخاری بزرگ دانسته و موجب عاقبتبهخیری میدانم دوریجستن از سیاستبازی باندبازی، تملّق و چاپلوسی را در محیط اداری، وظیفۀ شرعی دانسته و کار برایخدا را موجـــب تقرّب به درگاه الهی میدانم .
سلامت خودم به خطر افتاده
در خاتمه از حسن اعتماد مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای مدظلهالعالی تشکّر نموده و به استحضار معظّم له میرسانم: بنده نیز در مدت 16 ماهی که در مسئولیت نمایندگی معظّم له و امامت جمعۀ تبریز مشغول انجاموظیفه هستم از هیچ تلاشی کوتاهی ننموده و به طور شبانهروزی فعالیت نمودهام به طور یکه میتوانم ادّعا کـنم بهاندازه دهها سال فعالیت نمودهام و جریان مردمداری و با مردم بودن را در سطح کشور رواج داده و اعتماد از دست رفتۀ بعضی روحانیون را با عمل خود برگرداندهام به طور یکه سلامتی خودم به خطر افتاده است.
در نهایت وظیفۀ خود میدانم مجدداً از زحمات پدر و مادرم که در تربیت من بسیار کوشا بودهاند، تشــکر و قدردانی نموده و از حضورشان بخشش میطلبم و امیدوارم بهخاطر مریض بودن دو طفل معصوم (سمیّة السّادات و سید علی ) که در اثر گرفتاری کاری و حضور در مناطق عملیّاتی و عدم رسیدگی کامل به رحمت الهی پیوستند، خداوند متعال از گناهان و اشتباهات من بگذرد و مورد رحمت و عفو خود قرار دهد در خاتمه از عموم خواهران و برادران محترم و دوستان و آشنایان بزرگوار و همینطور از همسر عزیزم و دختر عزیزتر از جان دلم و پســر عزیزم عزیز دلم و داماد عزیزم و عروس گلم و نوههای عزیزم و برادران خودم و خواهر مهربانم و تمامی فامیل و بستگانم خداحافظی نموده و همه را به خدای بزرگ میسپارم.
و السلام علیکم و رحمه ا...برکاته
سید محمد علی آل هاشم 29/6/1397
همزمان با عاشورای 1440