انتقاد محمد قوچانی از راهبرد مشارکت مشروط جبهه اصلاحات
نباید فکر کنیم با کلمه «مشارکت مشروط»، نظام را وادار خواهد کرد که به ما امتیاز دهد. فکر میکنم که عبارت مشارکت مشروط امتحان خود را در انتخابات قبلی پس داده و اینجا اشتباه است
محمد قوچانی، روزنامهنگار اصلاحطلب با تاکید بر اینکه عبارت «مشارکت مشروط» در سند راهبرد اصلاحات برای انتخابات ریاست جمهوری چهاردم اشتباه است، گفته که من منتقد این سند هستم.
به گزارش فارس، ثبتنام نامزدها برای رقابت در چهاردمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ادامه دارد و تا کنون برخی از چهرههای نزدیک به اصلاحطلبان برای حضور در این رقابت ثبتنام کرده اند.جبهه اصلاحات اخیرا با انتشار بیانیهای که به عنوان سند راهبرد جبهه اصلاحات در انتخابات ۱۴۰۳ نام گرفته، اعلام کرده که با استفاده از فرصت پدید آمده به صورت مشروط در انتخابات ریاست جمهورى پیش رو مشارکت میکند.
محمد قوچانی روزنامه نگار اصلاح طلب گفت و گویی با جماران درباره ابعاد مختلف انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم داشته که در این گفتوگو به این موضوع نیز اشاره کرده است.قوچانی در این گفتوگو تاکید میکند که هرگونه تعیین نامزدها و اینکه تصمیمگیری کنیم پیش از اینکه شورای نگهبان اعلام نظر کند، نوعی اشتباه استراتژیک است. یعنی حمایت جبهه اصلاحات از برخی نامزدها نه تنها شانس آنها را در حاکمیت برای تائید صلاحیت افزایش نمیدهد، بلکه این امکان را کاهش هم میدهد. وی ادامه میدهد که بهتر است که جبهه اصلاحات صبر و تامل کند تا ببیند که امکان نامزدی برای چه افرادی وجود دارد و چقدر این امکان به پیشبرد تفکرات و گفتمان اصلاحات و نه الزامات تشکیلات، کمک میکند. قوچانی در ادامه میگوید که منتقد سند راهبرد اصلاحات است.این روزنامه نگار اصلاحطلب تاکید می کند: فکر میکنم که سند راهبردی اشتباه می کند؛ باید همه افرادی را که فکر میکنیم ۱، رأی ملت را دارند و ۲، از صافی شورای نگهبان هم میگذرند و۳، در عین حال میتوانند دولت را اداره کنند و ۴ ، فکر اصلح و تغییر داشته باشد را به ثبت نام تشویق کنیم. در واقع سه عنصر تایید صلاحیت، رأی ملت و قدرت اداره دولت مهم است. اگر چنین افرادی را میشناسیم باید تشویقشان کنیم به ثبتنام و اصلاحات در درجه اول گفتمان است نه فرقه. هرکس فکر مصلحانه داشت میتواند نامزد اصلاح طلبان باشد .
وی میافزاید که نباید فکر کنیم با کلمه «مشارکت مشروط»، نظام را وادار خواهد کرد که به ما امتیاز دهد. فکر میکنم که عبارت مشارکت مشروط امتحان خود را در انتخابات قبلی پس داده و اینجا اشتباه است. البته من طرفدار رقابت معنیدار هستم؛ اگر نامزدی وجود نداشته با شد طبیعتا من نمیتوانم به نامزد مطلوبم رأی دهم، یعنی به هر حال من قرار نیست به زاکانی، قالیباف، جلیلی و پ... رأی دهم. این امری بدیهی و منطقی است، اما تأکید بر این عبارت و تبدیل آن به شرط حتما مشکلی اساسی ایجاد میکند. قوچانی ادانه میدهد: مشکل سوم درباره طرح موضوعی با عنوان «نامزد نیابتی یا اصالتی» است. ما تقریبا هیچ نامزد اصالتی نداریم. اگر منظور از نامزد اصالتی آن است که حتما فرد عضو یک حزب یا تشکیلات اصلاحطلب باشد با توجه به اینکه من تاکید کردم که این انتخابات باید انتخاباتی ملی باشد و ما نیازمند گذار از وضعیت بحرانی هستیم به نظرم در شرایط ناپختگی احزاب سیاسی ما نوعی بدسلیقگی است. ما باید ملی فکر کنیم نه قبیله و فرقه ای... . وی در باره این سوال که پیشنهاد شما چیست؟ میگوید: ما در شرایط امتناع حزبی و نظام حزبی و با وجود شورای نگهبان باید نامزد گفتمانی داشته باشیم نه نامزد تشکیلاتی، نامزد گفتمانی ما هم فردی است که بتواند از گفتار اصلاحات، میانهروی و صلح و اصلاح و توسعه سیاسی و اقتصادی در کشور حمایت کند. در واقع موضوع امروز ما الزاما تشکیلاتی نیست . اگر بتوانیم فردی تشکیلاتی بیابیم که چهار شرط گفته شده را دارا باشد حتما باید از او حمایت کنیم.
قوچانی ادامه میدهد: در حال حاضر جبهه اصلاحات 31 حزب دارد. در یک کشور با رویکرد منطقی و درست اگر حزبی واحد داشتیم که سازو کار آن درون خودمان بود و به یک نامزد می رسیدیم میتوانستیم خیلی محکم با حاکمیت گفت و گو کنیم، اما متأسفانه ما چنین حزب واحدی نداریم. درحال حاضر افرادی مانند آقای کواکبیان با وجود اینکه عضو جبهه اصلاحات است، منتظر نظر جبهه نماند و در انتخابات ثبتنام کرد. اگر حاکمیت او را تایید کند ما دچار بحران درون جبهه اصلاحات میشویم.
وی ادامه میدهد: به نظر من حالا که جبهه اصلاحات دیر آمده است، اما نباید عجله کند. تعجیل برای این مرحله حیاتی و سرنوشتساز ما را به سرنوشت انتخابات 1384 دچار میکند. در انتخابات آن سال به جبهه مشارکت اجازه داشتن نامزدی جداگانه داده شد، هموطنان آذری زبان، مجمع روحانیون مبارز و حزب کارگزاران هریک نامزدی جداگانه داشتند. من آن زمان سردبیر روزنامه شرق بودم. جمع آرای نامزدهای اصلاحطلب در مرحله اول 16 میلیون رای بود. طرف مقابل هم 11 میلیون. اما آن 16 میلیون رای در مرحله دوم مغلوب 11 میلیون شدند و احمدینژاد رئیسجمهور شد، فردی که امروز خود اصولگرایان هم او را رد صلاحیت میکنند. این چهره اصلاحطلب تاکید میکند: این فرد کشور را وارد مرحلهای کرد که اگر بخواهم ایرادات اداره کشور را بگیرم به سال 1388 برنمیگردم، بلکه به سال 1384 برمیگردم. به نظر من اگر در سال 1384 از دعوای اصلاحطلبان شخصی به نام احمدینژاد ظهور نکرده بود اصلا پرونده کشور به شورای امنیت نمیرفت. در و اقع سال 84 سرآغاز انحراف در مسیر انقلاب بود. وی ادامه میدهد: در این سال رئیسجمهوری بر سر کار آمد که پرونده ایران را وارد شورای امنیت کرد. تحریمها را ناچیز دانست و در سال 1388 هم منشاء اصلی اتفاقات بحرانی در کشور بود. بلافاصله هم نسبت به رهبری و کل کشور ناسپاسی کرد. الان حتی اصولگرایان او را قبول ندارند. اصلاحطلبان با قصورشان در ظهور احمدینژاد همدست شورای نگهبان بودند. روزی در این کشور صلاحیت کروبی و موسوی تائید می شد. نباید این اشتباه را تکرار کنیم./ فارس