زيباييشناسي شاعران دوران باستان
منشأ و خاستگاه شعر چيست؟ منظور از آن چيست؟ چگونه بر انسان تأثير ميگذارد؟ موضوع اصلي آن چيست؟ چه ارزشي دارد؟ و سرانجام آيا آنچه ميگويد حقيقت دارد؟
جام جم: شعر وشاعران: شاعران دورانباستان ضمنِ نوشتن شعر درباره موضوعات متعدد اگرچه به صورت كلي به هنر نميپرداختند اما به شعر اشاره ميكردند. ما در آثار حماسهسرايان دوران باستان نظير هومر و هزيود و در آثار غزل و نوحهسرايان نظير آرخيلوخوس، سولون، آناكرئون، پيندار و سفو اظهاراتي را درباره شعر مييابيم. آنها پرسشهاي سادهاي را مطرح ميكردند. با اين همه، اين پرسشها براي انديشه زيباييشناختي آينده تعيينكننده بود.1 سوالهايي نظير پرسشهاي زير بيش از همه مطرح ميشدند: منشأ و خاستگاه شعر چيست؟ منظور از آن چيست؟ چگونه بر انسان تأثير ميگذارد؟ موضوع اصلي آن چيست؟ چه ارزشي دارد؟ و سرانجام آيا آنچه ميگويد حقيقت دارد؟ مسائل و پرسشهاي هومر شايد سادهترين و مشخصترين راهحلهاي دوره باستان توسط هومر ارائه شده است. 1. او به اين پرسش كه خاستگاه شعر كجاست بسادگي پاسخ ميدهد كه شعر از الاهگان هنر يا به عبارت كليتر از خدايان ناشي ميشود. آوازخوان اديسه ميگويد: «خداوند در قلبم تمام سبكهاي گوناگون شعر را نهاده است.» همچنين ميافزايد: «كسي غير از خودم مرا نياموخته است.» 2. منظور از شعر چيست؟ اينجا نيز هومر پاسخي ساده و روشن ميدهد. منظور از آن شادماني و خوشحالي است. «خداوند سرودها را به او داده است تا موجب شادي انسانها شود.» هومر لذتي را كه توسط شعر فراهم ميآيد، تمجيد ميكند، اما نه به عنوان چيزي متمايز يا والاتر از لذتي كه با غذا خوردن و نوشيدن كسب ميشود. در فهرستي كه او به عنوان لذتبخشترين و ارزشمندترين چيزها ارائه ميكند از جشنها، غذا و خوراك،2 رقصها، موسيقي، لباسها، حمام گرم، استراحت، بسترخواب و تختخواب اسم ميبرد3 او موضوع اصلي و مناسب شعر را تزئين جشنها و تزئين غذا ميدانست و بدون شك اين يك ديدگاه پرطرفدار و عامهپسند بود: «چيزي جذابتر از اين نيست كه... شركتكنندگان در مهمانيها و جشنها به رديف در تالار مينشينند و به آوازهخوانان و شاعران گوش ميدهند... به نظر من اين زيباترين چيز در جهان است.» 3. شعر بر انسانها چه تأثيري دارد؟ به عقيده هومر، شعر نه تنها شادماني بلكه افسون و جذابيت را نيز رواج ميدهد. او هنگامي كه سروده سيرن ( Siren) را شرح ميكند، از جاذبه و افسون شعر سخن ميگويد. بر اين اساس ايده افسونكنندگي و جذبه را ناشي از شعري ميداند كه بعدها در زيباييشناسي يوناني نقشي كاملا چشمگير مييابد. 4. موضوع شعر چيست؟ پاسخ هومر اين بود كه موضوع شعر بايستي اعمال و افعال برجسته و مشهور باشد. مسلما در اين رابطه او به اشعار حماسي ميانديشيد. 5. ارزش شعر به چيست؟ ارزش شعر را بايد در اين حقيقت جست كه هم صداي خداياني است كه از طريق شعر سخن ميگويند و هم از طريق آن براي انسان شادماني فراهم ميآيد و ياد اعمال و كردارهاي دوران باستان پاس داشته ميشود. ويژگي كلي انديشههاي هومر درباره شعر اين است كه در آن نشانهاي از حضور يك درك هنري خود سامان و مستقل وجود ندارد. شعر را خدايان پديد ميآورند و منظور از آن با منظور از خوردن شراب و موضوع آن با موضوع تاريخ هيچ تفاوتي ندارد و ارزشش به ارزش صداهاي الوهي، شراب و تاريخ شبيه است. با اين وصف، هومر ارزش زيادي را به اين هديه الهي و شاعر نقال كه «در صدا شبيه خدايان است» قائل بود. هومر، شاعر نقال و آوازخوان را در كنار افرادي نظير غيبگويان، پزشكان و صنعتگران كه «براي كشور مفيدند» قرار ميدهد. شاعر آوازخوان «در همه جا مورد استقبال قرار ميگيرد». بديهي است مهارتي كه خدايان به شاعران بخشيدهاند، امري فرابشري است. حتي اگر شاعر «ده زبان... و ده دهان و صدايي ظريف و شكننده و قلبي برنزي داشته باشد» نميتواند بدون ياري الاهگان هنر آنچه را كه در واقع انجام ميدهد، انجام دهد، زيرا شاعري مستلزم دانش است، در حالي كه انسان عادي «تنها چوها و شايعه را ميشنود، امّا همه چيز را نميفهمد». به هر حال، اين هنوز بزرگترين مدح و ستايش هومر درباره شعر نيست. در ايلياد هلن ميگويد كه براثر اين سرودها، قهرمانان جنگ تروا در زمره «مرداني خواهند بود كه در جهان پس از مرگ» زندگي ميكنند. به همين منوال، در اديسه ميخوانيم كه اگر وفاداري پنه لوپ (Penelope) در يادها مانده و مشهور است، به خاطر سرودهها و ترانههاست. به عبارت ديگر، شعر از زندگي ماندگارتر است. براي اينكه شعري ماندگار شود، ميارزد كه انسان بدترين سرنوشتها را تحمل كند. خدايان رنجها و محنتها را فرستادهاند «كه ممكن است به شكل سرودهاي در گوشها باشد، حتي در گوش كساني كه بعدها ميآيند.» اين شايد جديترين و قابل ملاحظهترين گفته هومر درباره هنر است. آيا شعر گوياي حقيقت است يا آن را ايجاد ميكند؟ هومر بر اين باور بود كه هنر حقيقت را بيان ميكند. او به خاطر اين صدقگويي است كه به شعر ارج مينهد و شاعر و آوازخواني را كه درباره رويدادها و حوادث گذشته چنان ميخواند و ميسرايد كه انگار خودش در آن زمان حضور داشته است، تمجيد و تحسين ميكند. او در مجسمهسازي نيز اين صدقگويي را ارج مينهد و اعجاز باشكوهي از هنر را در سپري طلايي كه به خاطر كندهكاريهايش شبيه زمين شخمزده است، مشاهده ميكند. اما هومر همچنين ميدانست كه هنر مستلزم آزادي است. زماني كه پنهلوپ از شاعر يا آوازخوان ميخواهد به روشي معمول و پذيرفته شده شعري سروده يا آوازي بخواند، پسرش از او ميخواهد كه اجازه دهد شاعر يا آوازخوان به گونهاي بخواند كه روحش به حركت درآيد. اينها مسائل شعري عمدهاي است كه هومر مطرح كرده است. به مسائل ديگر به طور گذرا پرداخته شده، اما طرح اين مسائل نيز گاهي به گونهاي چشمگير و بارز است. براي مثال، نقش بداعت و غرابت به عنوان ابزاري در جهت حصول تأثير شاعرانه. در اديسه ميخوانيم كه از ميان تمام سرودهها «انسانها اغلب به سرودههايي ارزش قائلند كه در گوششان بديعتر باشد.»