عارفان كم سن و سال
امروزه عرفانهاي نوظهور ميتوانند خطرات بالقوه بسيار قدرتمندي باشند، از اينرو كه عقل و قلب مخاطبينشان را هدف قرار ميدهند.
جام جم: معنويت براي كودكان ، نشستي بود كه پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي آن را با سخنراني دكتر هادي وكيلي برگزار كرد. بحث جذابي كه البته پرسشهاي بسياري را نيز بر ميانگيزد. معنويت و عرفان اختصاص به بزرگسالان و برگزيدگان ندارد و از مقولاتي است كه قابل تعميم به كودكان و عوام نيز ميتواند باشد. دكتر هادي وكيلي با بيان اين سخنان ادامه داد: امروزه عرفانهاي نوظهور ميتوانند خطرات بالقوه بسيار قدرتمندي باشند، از اينرو كه عقل و قلب مخاطبينشان را هدف قرار ميدهند. وي با اشاره به اينكه ما برخوردار از ميراث گرانبها و عميق عرفاني و معنوي هستيم تصريح كرد: اين ميراث را بايد به آموزش گذارد و چه بهتر كه از آغاز كودكي و اوان نوجواني آموزش صورت گرفته و در جامعه نهادينه شود تا نسلي سرشار از معنويت، اخلاق و معنا را در جامعه تسري دهند. دكتر وكيلي معنويت براي كودكان( S4C) را يادآور فلسفه براي كودك (P4C) دانست و عنوان داشت، معنويت براي كودك هيچ تداخلي با فلسفه براي كودكان نخواهد داشت از اينرو كه فلسفه و معنويت و عرفان 2 مقوله جدا و 2 رشته تخصصي مجزا هستند. وي در بيان يكي از سوالات كودكان از والدين گفت: يكي از سوالات بچه از والدين، اين است كه دليل رفتن به مسجد چيست؟ در غرب نيز اين سوال مطرح ميشود كه چرا به كليسا ميرويم؟ كودك ميگويد به كتابخانه ميرويم كه در آنجا كتاب وجود دارد و ما به آن نيازمنديم، به فروشگاه از اين جهت ميرويم كه كالايي در آنجا وجود دارد كه به آن احتياج داريم، به بانك نيز براي گرفتن پول مراجعه ميكنيم، اما چرا به مسجد و كليسا ميرويم؟ چه سودي از رفتن به آنجا به ما ميرسد و كدام نيازمان را برطرف ميكند؟ پاسخ به اين سوال لزوم توضيح درباره معنويت به كودك را مينماياند، اما همچنان نخستين سوال اين است كه چرا بايد به كودك معنويت آموخت؟ وي اين بحث را با اين مقدمه آغاز كرد كه آيا آدمي از بدو تولد بر فطرت پاكي يا با گناه اوليه يا لوح سفيد زاده ميشود؟ وي گفت: فيلسوفان و روانشناسان در اين خصوص اظهار نظر كرده و با هم اختلاف دارند. هابز معتقد است كه بشر با گرايش به بدي فطري زاده ميشود اما واتسون كه بنيانگذار رفتارگرايي است به لوح سفيد بودن بشر اعتقاد دارد و ميگويد: كودكان را به من بسپاريد تا من از آنها جنايتكاران حرفهاي يا خدمتگزاران صديق به وجود آورم. بنابراين لوح سفيد خميرهاي است كه جهت مثبت و منفي در آن وجود ندارد و ماييم كه به آن شكل داده و رفتارش را رقم ميزنيم. در تعابير اسلامي نيز به لوح پاك، ناپاك يا سفيد اشاره شده است. تلقي دكتر هادي وكيلي اين است كه اسلام از لوح سفيد دفاع ميكند به اين معنا كه انسان در بدو خلقت واجد هر دو بار خوب و بد و بهشتي و جهنمي بودن است. البته در اين زمينه تعبير صريح و روشني وجود ندارد و سوال اين است كه اگر آدمي حق اختيار و انتخاب دارد با روايت انسانها مادرزاد نيكند و سعيد و مادرزاد تيره بخت و شقي، چگونه قابل جمع است. به گفته او در عرفان مراحل تخليه، تجليه و تحليه وجود دارد كه ابتدا قلب از آلودگي و زنگار پاك و خالي ميشود، سپس جلا ديده و شفاف ميشود زيرا برطرف كردن آلودگي به معناي تميزي قلب نيست سپس تحلي و تزيين و مزين شدن به خوبيها و نيكيها صورت ميگيرد. نيكي هم از بيرون وارد ميشود و هم از درون شروع به تابش ميكند. بنابراين پاسخ اين سوال كه چرا كودك براي آموختن معنويت انتخاب ميشود اين است كه كودك از اينرو مناسب است كه لوح دلش براي دريافت آمادهتر است و شايد نياز به تخليه نداشته باشد و چه بسا تجليه نيز لازم نداشته باشند. معنويت در كودكان با شادي و ارتقاي سلامت جسم و روان و افزايش ضريب هوشي و تحول در رشد و شكوفايي شخصيت ارتباط دارد. از نظر دكتر هادي وكيلي پرسش ديگر اين است كه معنويت چيست؟ آيا با تدين و دينداري يكي است يا تفاوت دارد؟ به گفته وي معنويت سيستم انگيختگي دروني است و دينداري سيستم آييني بيروني. اين جوشش دروني هم ناشي از عوامل معرفتي و هم غيرمعرفتي است كه شامل مطالعه كتاب، شنيدن وعظ و جوششي دروني است كه فرد را به واديي وارد ميكند كه از آن به مكاشفه ياد ميكنيم. در گزارش شرح حال عارفان آمده است كه نگرش به طبيعت، مشاهده يك واقعه يا شنيدن سخني، تحول روحي در آنها ايجاد كرده كه آنها را وارد وادي خودسازي و سلوك كرده است. در اين حالت، ابتدا هدايت شده و سپس به دنبال كسب جذبه بودهاند و سالك مجذوب خوانده شدهاند. دسته دوم آنهايند كه به شكل تصادفي و ناخواسته از درون به جوشش در آمدهاند و سپس به دنبال عامل جذبه رفتهاند كه مجذوب سالك خواهند بود، اما دينداري، پذيرفتن يك سيستم آييني و مناسكي از بيرون است كه خانواده، جامعه، مدرسه و رسانه در اختيار انسان قرار ميدهد. اين وعظ دوره مدرن است بنابراين معنويت براي كودك با دينمدار كردن او يكي نيست. البته بسته به نگاه متافيزيكي متفاوت است. اگر نگرش، توحيدي باشد، اعتقاد بر اين است كه فطرت خداجويي از بدو تولد وجود دارد و كودك نيز آن را حمل ميكند و خانواده و جامعه آن را تقويت ميكند و كودك از اين طريق آداب دين را فرا گرفته و به آن عمل ميكند، اما معنويت براي كودك، مشروط و منوط به اين نيست كه كودك در خانواده يا در مدرسه مذهبي يا غيرمذهبي حاضر باشد. از نظر سن، اين بحث در غرب، 7 تا 12سالگي را در نظر دارد. به گفته دكتر وكيلي پرسشي كه اينجا مطرح ميشود اين است كه معنويت براي كودك، ميتواند تعليمي باشد يا تمهيدي؟ آيا معنويت به كودك آموزش داده ميشود يا صرفا زمينه و بستر قبلي آنها را بايد آماده ساخت؟ به نظر ميرسد كه رويكرد تلفيقي از هر دو مناسب است و در اين رويكرد ماهيت تعليمي معطوف به عمل است بنابراين در معنويت براي كودكان، آموزش عملي است و تمريناتي در آن در نظر گرفته ميشود، اما نتايج آن چيست؟ دكتر وكيلي معتقد است كه وقتي سنگ بناي همه تعاليم از كودكي گذاشته ميشود در مورد معنويت نيز ميتواند صادق باشد كه نتيجه آن نسلي خواهد بود كه سازنده و متخلق است و حريم معنا را پاس داشته و پارساست و ملك را خرج ملكوت كرده و رابطه حسنه و شفقتآميز با ديگران و محيط زيست برقرار ميكند. نبايد صبر كرد تا تز موفقيت و كنار زدن بقيه براي توفيق در كودك توسط آموزش و پرورش جهاني در او حاكم شود. روشي كه در آن ديگران را تنها به عنوان رقيب ديده و تنها به سبقت از آن ميپردازد و آنها را پس زده به مقصود ميرسد و در آن هر كه بايد فقط به فكر خويش باشد. در اين صورت حس نوعدوستي و شفقت با جهان و ديگران و تعاليم الهي مبتني بر رشد و تعالي جوهري، ديگر معتبر نخواهد بود. به گفته دكتر وكيلي جوهره معنويت در كودك و بزرگسال تفاوت ندارد اما سطح و شيوه مواجهه كودك با معنويت متفاوت خواهد بود. نميتوان با دادههايي كه براي دوران بلوغ عقل مطرح ميشود كودك را مواجه ساخت و حتي تعاليم عملي نيز بايد به فراخور حال و شان و قدرت و شخصيت دريافت و بايد عرضه شود. بنابراين اين معنويت بايد نرمتر باشد.