کیهان: سراب ديپلماسي درامان، رياض، قاهره و صنعا
ماهيت شديداً ضد ايراني دولت هاي رياض، امان و قاهره- و نيز صنعا- تا آنجا پيش رفته كه هيچكدام از آنان شهادت دكتر مجيد شهرياري را- نه در سطح رسمي و نه در سطح رسانه اي- محكوم نكردند و همسان غرب و رژيم صهيونيستي با سكوتي معنادار از كنار آن گذشتند.
عربستان، اردن و مصر سه كشور محورسازش با رژيم صهيونيستي در فاصله سالهاي 1352- پس از آخرين جنگ مصر و اسرائيل- تا امروز بوده اند و تاكنون عليرغم همه فراز و فرودهايي كه منطقه ما بخود ديده، اين هم پيماني شرم آور حفظ شده و تحكيم يافته است تا جائيكه به سهولت مي توان ردپاي دولت هاي ياد شده را در تجاوز زميني، هوايي و دريايي رژيم صهيونيستي به لبنان- در جريان جنگ تابستان 1385- و تجاوز گسترده و سنگين اين رژيم به غزه- در زمستان سال 1387- مشاهده كرد. از آن طرف ماهيت شديداً ضد ايراني دولت هاي رياض، امان و قاهره- و نيز صنعا- تا آنجا پيش رفته كه هيچكدام از آنان شهادت دكتر مجيد شهرياري را- نه در سطح رسمي و نه در سطح رسانه اي- محكوم نكردند و همسان غرب و رژيم صهيونيستي با سكوتي معنادار از كنار آن گذشتند. تا اين لحظه دولت هاي قاهره، رياض و صنعا حاضر نشده اند جنايت تروريستي چابهار را محكوم كرده و يا با مردم ايران ابراز همدردي نمايند اين در حالي است كه رد پاي سرويس هاي اطلاعاتي اين كشورها در چنين حوادثي بارها مشاهده شده است. اين رژيم ها كه نسبت روشني با انتخابات و شركت دادن مردم در امور خود ندارند در جريان فتنه پس از انتخابات رياست جمهوري ايران در كنار عوامل آشوب قرار داشتند و به حمايت از آنان مي پرداختند بعضي از خبرها از اعطاي كمك هاي ويژه دربار سعودي به سران داخلي فتنه حكايت مي كرد. رسانه هاي عربستان سعودي تا همين الان به دادن سرويس هاي ويژه به عوامل فتنه سرگرم اند و هنوز خبرهاي مربوط به ايران و يا مصاحبه هاي اين رسانه ها با عوامل فتنه را ذيل عنوان «بحران در ايران» پخش كرده و وانمود مي كنند كه هنوز ايران درگير آشوب هاي داخلي است. در جريان ربايش شهرام اميري و اعزام به آمريكا كه با همكاري CIA و دستگاه اطلاعاتي عربستان انجام شد، رژيم عربستان سعودي حاضر به هيچ نوع همكاري با دولت ايران نبود و تا آخر نگفت كه وي چگونه و در چه زماني از عربستان رفته است. در مصر پرونده ايران در اختيار استخبارات- وزارت اطلاعات- اين كشور و نه وزارت خارجه است يعني دولت قاهره بحث رابطه با ايران را يك موضوع امنيتي تلقي مي كند و نه يك موضوع سياسي. پرونده ايران در دستان عمرسليمان- با گرايشات شديد صهيونيستي- است. وي در جريان محاصره غزه به كمك رسانان اروپايي كه به مصر عزيمت كرده و اجازه حركت از قاهره به سمت غزه نداشتند، گفت: «اگر آنقدر در آفتاب بايستيد كه مغزتان پخته شود به شما اجازه ورود به غزه را نمي دهم.» بن اليعازر مقام ارشد اسرائيلي در آن موقع گفته بود سليمان از هر اسرائيلي اسرائيلي تر است. همين چند روز قبل حسني مبارك با صراحت گفت تا من زنده هستم اجازه نمي دهم پاي ايرانيان به مصر برسد. در مورد رژيم اردن همين مقدار بس است كه بدانيم پادشاه اين كشور در جريان اجلاس امنيتي اخير منامه به جاي آنكه از اقدامات رژيم صهيونيستي در تخريب ديوار پشت ندبه و تشديد عمليات حفر تونل در زير مسجدالاقصي كه به تخريب آن منجر مي شود و يا به تداوم عمليات شهرك سازي در قدس شرقي و يا سياست اخراج فلسطيني ها از بيت المقدس و كرانه اعتراض كند و خواستار واكنش مسلمانان به اين اقدامات شود، تنها از توقف مذاكرات سازش ابراز نگراني كرد و خواستار كمك كشورهاي عربي به از سرگيري مذاكرات شد و حال آنكه حتي تيم مذاكره كننده محمود عباس هم با صراحت اعلام كرد هيچ فايده اي در مذاكره نيست. رژيم وابسته اردن نشان داد كه در همراهي و هم پيماني با رژيم صهيونيستي هيچ حد و مرزي نمي شناسد اين البته عجيب نيست ملك عبدالله فرزند يك زن يهودي انگليسي است و ميراث دار شاه حسين است كه در ميان اعراب بعنوان عامل اصلي شكست عرب ها در جنگ 1346ش-1967م- شناخته مي شود. بحث ارتباط يا رابطه ايران و اين چند كشور عرب در اين فضا از چند منظر قابل ارزيابي و اندازه گيري است: 1- اعزام «فرستاده ويژه به اردن»، «دو تلفن به دربار سعودي طي يك ماه»، «ابراز اميدواري به برقراري رابطه با مصر» و زمزمه اعزام نماينده ويژه به يمن، در فضاي «همكاري دو جانبه» و يا «ابراز تمايل دو جانبه» كاملاً منطقي است ولي در فضايي كه يكي «تمنا» مي كند و ديگري «ناز» كاملاً غيرمنطقي است. دولت عربستان حداقل ترين شرايط حسن همجواري را رعايت نمي كند و حتي اسناد غيرقابل انكاري وجود دارد كه با غرب در امنيتي كردن فضاي منطقه- كه به ضرر همه كشورهاي منطقه است- همكاري مي كند و خريد بي سابقه بيش از 60 ميليارد دلار تسليحات مدرن معنايي غير از اين ندارد. با اين وصف تمناي بسط روابط با چنين كشوري بدون آنكه وادار به پذيرش ساده ترين اصول جاري ديپلماسي شود با منطق شناخته شده در روابط بين الملل سازگاري ندارد. 2- بحث گرم كردن رابطه با اردن از اين هم جالب تر است! اردني ها اولا در حال حاضر هيچ جايگاهي در روابط منطقه اي ندارند و يك كشور حذف شده در اين مناسبات به حساب مي آيند. ثانيا آنان در روابط ديپلماتيك با ايران بدترين برخوردها را داشته اند. اردني ها نشان داده اند كه نمي خواهند به اندازه يك «واو» از سياست هاي جاري آمريكا، اسرائيل و انگليس در منطقه فاصله بگيرند و حيات خود را در اين پيوند مي دانند. ثالثا ما طي هفته ها، ماهها و سالهاي اخير هيچ علامت مثبتي از سوي اردن مشاهده نكرده ايم كه حالا بخواهيم خوشبينانه «فرستاده ويژه» راهي امان نمائيم. اين كار هزينه يك جانبه و بيهوده و البته با پيامدهاي منفي بسيار است. هنوز هواپيماي فرستاده ويژه به امان نرسيده بود كه محافل و رسانه هاي هوادار مقاومت در لبنان، سوريه و... ابراز تعجب و نگراني كرده و اين اقدام را سبب احياي نقش منفي اردن در مسايل منطقه اي ارزيابي كردند. همه به ياد دارند در دوره اي كه اردن جايگاهي در تحولات منطقه داشت به عنوان بازوي اسرائيل عمل مي كرد و حالا هم همه مي دانند كه ملك عبدالله از ملك حسين اسرائيلي تر است بنابراين بدون كمترين ترديدي هيچ مصلحتي و يا حكمتي و يا عزتي در اعزام نماينده ويژه به اردن وجود نداشته است. 3- اردن ضمن آنكه تاثيري در تحولات منطقه اي ندارد و كسي آن را به چيزي نمي گيرد، هم اينك كانون حضور سران تروريست منافقين، بعثي ها و سايرين نظير گروهك سلفي حارث انصاري مي باشد و امروزه مهمترين عمليات هاي تروريستي عليه مردم بي پناه عراق و عتبات عاليات و زوار ايراني از اردن هدايت و رهبري مي شوند. امان از چندين سال قبل تاكنون محل ملاقات و جلسات سران جريانات تروريست بوده و حتي گاهي تصاوير آن بطور رسمي از تلويزيونهاي اردن پخش شده است. اعزام نماينده ويژه به كشوري با اين مختصات اگر با هدف گرم كردن رابطه باشد در واقع بوي تسليم در برابر عمليات ترور را به مشام مي رساند و حال آنكه ملت و حكومت در ايران هرگز حاضر به تسليم در برابر عمليات ترور نبوده و نيستند. 4- در مورد تماس هاي يك جانبه با دربار سعودي هم جاي اين سؤال وجود دارد كه آيا كسي ترديد دارد كه انجام عمليات هاي تروريستي درشرق ايران- و از جمله اقدامات تروريستي روز تاسوعا عليه عزاداران حسيني- بدون كمك ويژه مالي عربستان و پوشش اطلاعاتي آمريكايي ها امكان پذير نيست. از دربار سعودي كه در جريان جنگ 33 روزه با وقاحت در كنار رژيم صهيونيستي و عليه مردم مظلوم لبنان ايستاد توقعي نيست ولي چشم بستن بر خباثت هايي كه انكار آن، خيانتكاران را جري مي كند دور از توقع است. 5- همزمان با بحث مصر، اردن و عربستان، زمزمه هايي هم در مورد اعزام فرستاده ويژه به يمن مطرح شده است. دولت يمن در شرايط فعلي هم پيمان دولت عربستان در اعمال فشار بر شيعيان مظلوم يمن است. دولت علي عبدالله صالح از جنوب و دولت سعودي از شمال، شيعيان يمن را زير سندان ضربات خود قرار داده اند. از سوي ديگر يمن عليرغم آنكه به كانون بعثي هاي عراق تبديل شده و حتي از فرماندهان ارتش صدام درپست هاي حساس دولتي استفاده مي كند، طي 6-5 سال گذشته ايران را زيرتبليغات دروغين و بي وقفه حمايت تسليحاتي از حوثي ها قرار داده است. دولت صنعا در طول سالهاي اخير كليه تحركات ديپلماتيك ايران براي رفع سوءتفاهم را ناكام گذاشته و تاكنون حاضر به پذيرش هيچ مقام ايراني نشده است. يمن در اين سالها به هم پيمان مطلق آمريكا و آل سعود براي مقابله با اسلام گرايي تبديل شده و براي تسهيل در عمليات آمريكا عليه مقاومت، جزيره استراتژيك و بسيار بزرگ «سوكوترا» - در دهانه باب المندب- را در اختيار پنتاگون و سيا قرار داده است. با اين وصف در اين شرايط گرايش به يمن كه قطعا با عدم اقبال مقامات وابسته عدن مواجه مي شود، به مصلحت كشور نيست. 6- اگر فعل و انفعالات اخير در حوزه ديپلماسي كشور- شامل اعزام نمايندگان ويژه و تغيير وزير- و بخصوص اظهارات سرپرست وزارت خارجه در هنگام معارفه- اينكه گفت اكنون وقت اعتمادسازي است- براي اين است كه «ديگران» دريابند كه سياست خارجي ايران در حال تغيير است، اين روش قطعا پاسخ نمي دهد و راه به جايي نمي برد چرا كه: اولا همه مي دانند كه سياست هاي اصولي جمهوري اسلامي ايران در اختيار قوه مجريه نيست بلكه در يك فرآيند عالي تر و با حضور همه مسئولان كشور و در راس آنها رهبري تعيين مي شوند و در اكثر موارد اين سياست ها- مثل مقابله با رژيم صهيونيستي، خنثي كردن توطئه هاي آمريكا در منطقه، كمك به مقاومت در منطقه و...- اصولا تغييرناپذيرند. ثانيا همه مي دانند كه دولت احمدي نژاد اصولگراترين دولت جمهوري اسلامي است. احمدي نژاد در خارج از مرزها، پس از رهبري، «ضد اسرائيلي ترين»، «انقلابي ترين»، «مردمي ترين» و... شناخته مي شود و فرستادگان ويژه نمي توانند اين تابلو را از بالاي سر اين دولت بردارند. پس اين اقدام اگرچه كمي دوستان را نگران مي كند ولي دشمنان را به اشتباه نمي اندازد. در اين باره گفتني بسيار است كه فعلا بايد بگذاريم و بگذريم.