روايت سه قطره خون 16 آذر 1332
هنگام حضور سربازان در دانشگاه و مقابل دانشكده فني، دكتر سياسي رييس دانشگاه، مهندس خليلي، رييس دانشكده فني و دكتر عابدي، معاون وي سعي كردند كه با مذاكره نيروهاي نظامي را از دانشكده فني خارج كنند ولي توفيقي به دست نياوردند
ایسنا: شانزدهم آذرماه 1332 برگ آغازين جنبش دانشجويي در ايران است، پنجاه و پنج سال پيش شهادت سه دانشجو در صحن دانشكده فني دانشگاه تهران، موجي در فضاي اجتماعي جامعه به راه انداخت كه ميتوان آن را آغاز حضور جدي جنبش دانشجويي در ايران خواند. پس از حدود 50 روز از كودتاى آمريكايى ارتشبد زاهدى نگذشته بود كه اولين تظاهرات يكپارچه مردم عليه رژيم كودتا اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفدارى از تظاهركنندگان اعتصاب كردند. كودتاچيان وارد معركه شدند و طاق بازار را بر سر بازاريان خراب كردند و دكانهاى آنان را به وسيله مزدوران خود غارت كردند. 16 آبان سال 1332 كابينه زاهدى و دولت انگلستان براى تجديد روابط ايران و انگلستان كه در جريان ملى سازى نفت و تلاشهاي دكتر حسين فاطمي قطع شده بود، مخفيانه شروع به مذاكرات كردند. در تاريخ 24 آبان اعلام شد كه نيكسون، معاون رييس جمهور آمريكا از طرف آيزنهاور به ايران مىآيد. دانشجويان مبارز دانشگاه نيز تصميم گرفتند كه هنگام ورود نيكسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه كودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نيكسون حتمى مىنمود. در 14 آذر 1332، انگلستان به نشانه پيروزي خود در براندازي مصدق و همزمان دادگاه محاکمه مصدق، رسما روابط سياسي خود را با ايران از سر گرفت. زاهدى همان روز تجديد رابطه با انگلستان را رسما اعلام كرد و قرار شد كه «دنيس رايت»، كاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ايران بيايد. از روز 14 آذر تظاهراتى در گوشه و كنار به وقوع پيوست كه در نتيجه در بازار و دانشگاه عدهاى دستگير شدند و اين وضعيت در روز 15 آذر هم ادامه داشت. دانشگاهها که طي چند ماه، دستخوش تظاهرات دائم بود، براي نشان دادن خشم و اعتراض خود به اين از سرگيري روابط دولت و انگلستان و بازگشايي سفارت بريتانيا و نيز محاکمه مصدق، به برنامهريزي سنگيني از تظاهرات و مخالفتها و کشاندن سطح اين اعتراضات به خيابانها، خصوصا مقابل سفارتخانه بريتانيا اقدام كردند. از سويي دولت آمريکا نيز که شريک انگلستان در کودتاي ضدمردمي بود اعلام کرد در 18 آذر نيکسون، معاون رييسجمهور آمريکا براي بازديد از پيروزي حاصله و گفتوگو جهت تحکيم موقعيت اين کشور با حکومت شاه به ايران خواهد آمد. رژيم شاه براى مسلط شدن بر اوضاع و حفظ امنيت سفر نيكسون نيروهاى نظامى خود را در دانشگاه مستقر كرد تا فضا را براي حضور نيكسون آرام كنند. صبح شانزدهم آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجويان متوجه تجهيزات نظامي و سربازان و اوضاع غيرعادى اطراف دانشگاه شدند. در اصل نيروهاي لشكر 2 رزمي به دانشگاه تهران اعزام شدند. دانشجويان به كلاسها رفتند و سربازان به راهنمايى عدهاى كارآگاه در دانشگاه به گشتزني پرداختند. ساعات اول بدون حادثه مهمى گذشت و چون بهانهاى به دست نظاميان نيامد به داخل دانشكدهها هجوم بردند؛ از دانشكدههاي پزشكى، داروسازى، حقوق و علوم عده زيادى را دستگير كردند. بين دستگيرشدگان چند استاد نيز ديده مىشد كه به جاى دانشجو مورد حمله قرار گرفته و پس از مضروب شدن به داخل كاميون كشيده شدند. نظاميان به بهانه تمسخر از سوي دانشجويان به صحن دانشكده فني رفتند. ارتشىها براى دستگيرى آنان وارد دانشكده فنى و كلاس درس مهندس شمس مىشوند تا دانشجويان معترض را دستگير كنند؛ وقتى مهندس شمس نسبت به حضور نظاميان در كلاس درس خود اعتراض مىكند، او را با مسلسل به جاى خود مىنشانند و سعي ميكنند تا آن دو دانشجو را بيابند. علي اكبر سياسي، رييس وقت دانشگاه تهران براى اينكه جلوى ناآرامىها را بگيرد، كل دانشگاه تهران را تعطيل اعلام كرد و در حين خروج دانشجويان از دانشكده در صحن دانشكده فني تيراندازي شد. اكثر دانشجويان به ناچار پا به فرار گذاردند تا از درهاى جنوبى و غربى دانشكده خارج شوند. دانشجويان فرصت فرار نداشتند و به كلى غافلگير شدند. بين محوطه مركزى دانشكده فنى و قسمتهاى جنوبى، سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشينى عده زيادى از دانشجويان روى پلهها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند، مصطفى بزرگنيا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس شريعترضوى كه ابتدا هدف قرار گرفته به سختى مجروح شده و بر زمين افتاده بود كه دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچى حتى يك قدم هم به عقب برنداشته و در جاى اوليه خود ايستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده بود اما با رگبار مسلسل سينه او شكافته شد. علياكبر سياسي در خاطرات خود مينويسد: «گزارش كه به من رسيد بيدرنگ با سپهبد زاهدي تلفني تماس گرفتم و شديدا اعتراض كردم و گفتم: "با اين حركات وحشيانه ماموران انتظامي شما من ديگر نميتوانم ادارهي امور دانشگاه را عهدهدار باشم". گفت: "متاسف خواهم بود. دولت راسا از ادارهي امور آن جا عاجز نخواهد بود؛ ولي جنابعالي بايد بدانيد كه در اين ماجرا تقصير كاملا بر عهده اولياي دانشكده فني بوده است. نظاميان كه وارد سرسراي دانشكده شده بودند قصدشان فقط اين بوده كه از دانشجوياني كه آنها را با حركات و كلماتي مسخره كرده بودند بپرسند منظورشان چه بوده و خواهش كنند كه اين كار تكرار نشود كه ناگهان اولياي دانشكده كلاسها را تعطيل و صدها دانشجو را در سرسراي دانشكده به جان سربازان مياندازند. اينها هم براي حفظ جان خود چند تيرهوايي شليك ميكنند و بدبختانه سه تن از دانشجويان كه با سربازان گلاويز شده بودهاند، تير به آنها اصابت ميكند و كشته ميشوند". گفتم: "تاكنون قرار بود مقامات انتظامي بدون اجازهي رياست دانشگاه وارد اين محوطه نشوند. چرا نظاميان شما وارد شدهاند؟ گزارشي هم كه به شما دادهاند گويا عين آن چه واقع شده است نباشد". گفت: "به من گزارش خلاف نميتوانند بدهند. جنابعالي هم تحقيق بفرماييد بعد با هم صحبت ميكنيم".» نظاميان پيكر سه دانشجوي زخمي و شهيد دانشكده فني را با خود بردند؛ مجروحان را ابتدا به بيمارستانهاي نظامي (شهرباني در خيابان بهار) منتقل و پس از جان سپردن هر سه دانشجو آنها را در قبرستان مجاور امامزاده عبدالله دفن كردند. در جريان درگيرى 16 آذر عده زيادى از دانشجويان كه تحت فشار و حمله قرار گرفته بودند به ناچار به آزمايشگاه دانشكده در زيرزمين پناه بردند، بيست و هفت نفر از دانشجويان در جريان حادثه دستگير و عده زيادى مجروح شدند. دكتر چمران كه از دانشجويان دانشكده فني بوده و در روز حادثه در كلاس درس حضور داشته است، در خاطرات خود اين روز را اين گونه توصيف ميكند: «صبح شانزده آذر هنگام ورود به دانشگاه، دانشجويان متوجه تجهيزات فوقالعاده سربازان و اوضاع غيرعادي اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثهاي را پيشبيني ميكردند. نقشه پليد هيات حاكمه بر همه واضح بود و دانشجويان حتيالامكان سعي ميكردند كه به هيچ وجه بهانهاي به دست بهانهجويان ندهند، از اين رو دانشجويان با كمال خونسردي و احتياط به كلاس رفتند و سربازان به راهنمايي عدهاي كارآگاه به راه افتادند. ساعت اول بدون حادثه مهمي گذشت و چون بهانهاي به دست آنان نيامد به داخل دانشكدهها هجوم آوردند. آنها نقشه كشتن و شقه كردن دانشجويان را كشيده بودند و اين دستور از مقامات بالاتري به آنها داده شده بود. سركردگان اجراي اين دستور و كشتار ناجوانمردانه عدهاي از گروهبانان و سربازان «دسته جانباز» بودند كه اختصاصا براي اجراي آن مأموريت در آن روز به دانشگاه اعزام شده بودند. در ساعت 10 صبح دسته جانباز به همراه سربازان معمولي به دانشكده فني رفتند. در اين ساعت دانشجويان در سر كلاسهاي درس حاضر بودند و به خاطر شرايط ويژه دانشگاه و حضور گسترده نظاميان، از هر اقدامي كه بوي اعتراض و تظاهرات دهد، اجتناب ميكردند. هنگام حضور سربازان در دانشگاه و مقابل دانشكده فني، دكتر سياسي رييس دانشگاه، مهندس خليلي، رييس دانشكده فني و دكتر عابدي، معاون وي سعي كردند كه با مذاكره نيروهاي نظامي را از دانشكده فني خارج كنند ولي توفيقي به دست نياوردند و حتي دكتر سياسي اظهار كرد كه اين جا سربازان جانباز هستند و از مقامات بالاتر دستور ميگيرند و از اين جهت من قادر نيستم كاري انجام دهم. سربازان به دانشكدهها حمله كردند و بدين ترتيب سه تن از دانشجويان به نامهاي «مهدي شريعت رضوي»، «احمد قندچي» و «مصطفي بزرگنيا» به شهادت رسيدند و 27 نفر ديگر دستگير و عده زيادي مجروح شدند. خبر واقعه 16 آذر به سرعت در تمام تهران پخش شد و همان روز پليس از راديو اعلام کرد: «عدهاي از دانشجويان در کلاسهاي درس نشسته بودند و به پليس چهره خشني نشان ميدادند و پليس را مسخره ميکردند و اين باعث شده که پليس به واکنش بيفتد. پليس قصد زدن دانشجويان را نداشت اما دانشجويان به پليس حمله کردند و ميخواستند اسلحهشان را بگيرند. پليس در قالب دفاع اين کار را کرده و قصدش زدن دانشجويان نبوده است.» در روز 17 آذر تمام دانشگاههاى تهران و اغلب شهرستانها در اعتصاب كامل به سر بردند؛ حتى بسيارى از دبيرستانها هم با تعطيل كردن مدرسه خود هم دوش دانشگاهيان در تظاهرات عليه فجايع 16 آذر و سفر نيكسون به تهران شركت كردند. براى كم رنگ كردن واقعه 16 آذر، رژيم از برپايى مراسم يادبود شهدا جلوگيرى و دانشگاهها را در مدت زمان اقامت نيكسون در تهران تعطيل اعلام كرد. برادر شهيد شريعت رضوى (غلام رضا) مىگويد: «بعد از شهادت اين سه تن به ما اجازه برگزار كردن شب سوم در خانههايمان را هم ندادند اما در مراسم چهلم به خاطر پافشارى زيادى كه كرديم فقط 500 كارت كه مهر حكومت نظامى روى آن خورده بود به من دادند. هر كس مىخواست به طرف امامزاده عبدالله برود كارتش را كنترل مىكردند.» برادر شهيد بزرگنيا نيز مىگويد: «از طريق علم، شاه به پدرم تسليت گفت و پيغام داد 200 هزار تومان خون بها بدهند كه جواب رد داديم؛ بعد مىخواستيم مجلس ختم و شب هفت بگيريم، مخالفت كردند. تا اينكه خودم پيش سرتيب بختيار فرماندار نظامى رفتم و متعهد شدم اگر اتفاقى افتاد خودم مسوول باشم.» درست روز بعد از واقعه 16 آذر، نيكسون به ايران آمد و در همان دانشگاه، دكتراى افتخارى حقوق دريافت كرد. صبح ورود نيكسون يكى از روزنامهها در سر مقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامهاي سرگشاده به نيكسون نوشت. خطاب به نيكسون در اين نامه سرگشاده ابتدا به سنت قديم ما ايرانىها اشاره شده بود كه «هرگاه دوستى از سفر مىآيد يا كسى از زيارت بازميگردد يا شخصيتى بزرگ وارد مىشود ما ايرانيان به فراخور حال در قدم او گاوى و گوسفندى قربانى مىكنيم؛ آنگاه نويسنده گفته بود كه "آقاى نيكسون! وجود شما آن قدر گرامى و عزيز بود كه در قدوم شما سه نفر از بهترين جوانان اين كشور يعنى دانشجويان دانشگاه را قربانى كردند".» اما علي اكبر سياسي بدون اشاره به اهداي دكتري افتخاري به نيكسون در خاطراتش به پيگيري شخص شاه و هيات دولت اشاره ميكند و مينويسد: «به شاه پيشنهاد دلجويي از خانوادهها را دادم. نظرم را پسنديد و گفت: فردا، علاء وزير دربار را مامور ميكنم با آن خانوادهها تماس بگيرد. از طرف من و به آنها تسليت بگويد و رضايت خاطر آنها را، به هر وسيلهاي كه مقتضي حال آنها باشد و بخواهند، فراهم سازد. ضمنا از دولت ميخواهم به اين امر مهم رسيدگي كند و ببيند آيا توطئهاي در كار بوده است كه اين گونه بين نظاميان و دانشجويان ايجاد درگيري كردهاند؟» وي اشاره ميكند كه در جلسه رسيدگي هيات دولت حضور مييابد و به ياد ميآورد: «در جلسه نوبت به وزير جنگ، سپهبد هدايت، رسيد. او با حدت و شدتي بيشتر به دانشگاه حمله كرد و در پايان سخنانش چنين نتيجه گرفت: "اگر عضوي از اعضاي بدن فاسد شود آن را قطع ميكنند تا بدن سالم بماند. دانشگاه را هم در صورت لزوم براي حفظ مملكت بايد از بين برد و منحل كرد...". سخنان تند و قاطعانهي وزير جنگ كه تمام شد سكوت كامل تالار را فرا گرفت.» اما حادثه 16 آذر 1332 به عنوان يك روز تاريخي در تاريخ جنبش دانشجويي ايران ثبت شد. از آن پس همه ساله، دانشجويان دانشگاه تهران و ديگر دانشگاههاي ايران مراسمي به ياد شهيدان آن روز بر پا كردند تا آنکه پس از پيروزي انقلاب اسلامي روز 16آذر به عنوان «روز دانشجو» در تاريخ ايران گنجانده شد و براي اولين بار رسانهها پس از سال 1332 به بيان واقعه پرداختند. اين گزارش توسط مريم پيمان خبرنگار ايسنا در سال 1387 تهيه و بر روي خروجي ايسنا قرار گرفته بود كه به مناسبت سالگرد 16 آذر بار ديگر تكرار شد. ------------------------------------------------------ منابع: *افراسيابي، بهرام؛ ايران و تاريخ، تهران، نشر زرين، 1364. *اسماعيلي، عليرضا (و ديگران)؛ اسنادي از جنبش دانشجويي در ايران (1375 - 1322هـ.ش)، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1381، ج 1و2. *چمران، مصطفي؛ شانزده آذر به ياد حماسه و مقاومت دانشگاه و سه قطره خون ياران دانشجو، نهضت آزادي ايران، آذرماه 61. *حجازي، مسعود؛ رويدادها و داوري، تهران، انتشارات نيلوفر، 1375. *سياسي، علي اكبر؛ گزارش يك زندگي، تهران، نشر اختران،1386. *شركت، حميد؛ كنفدراسيون جهاني محصلين و دانشجويان ايراني (اتحاد ملي)، عطايي، تهران 1378. *شريعت رضوي، پوران؛ طرحي از يك زندگي، تهران، چاپخش، 1376. *نجاتي، غلامرضا؛ تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران، تهران، رسا، ج1، 1371. *نجاتي، غلامرضا، شصت سال خدمت و مقاومت، خاطرات مهندس بازرگان، رسا، تهران 1375. *روزنامه كيهان آذر 1358. *روزنامه اطلاعات آذر 1358. *روزنامه جمهورى اسلامى آذر 1358.