انفجار بمب در اردوگاه اصلاحات
پس از الیاس حضرتی و محمد علی وکیلی، فعالان اصلاحطلب دیگری همچون محمد قوچانی نیز از ایجاد انشعاب سیاسی درون جبهه اصلاحات سخن گفتند.
بخشی از اصلاحطلبان که از تمرکز و انحصارطلبی قدرت در جریان اصلاحات به ستوه آمده بودند، بیانیه معروف به «روزنه گشایی» را منتشر کردند. این جماعت سیاسی که بعضا بخش جوانتر اصلاحات را تشکیل میدهند به این نتیجه رسیدند که جایگاهی در تصمیمسازی این جبهه ندارند. قرائن و شواهد نشان میدهد ممکن است انشعاب سیاسی معناداری در این حوزه بوجود بیاید. درواقع انتخابات در این عرصه باعث شد که شکاف ژرف سیاسی در جریان اصلاحات آشکار شود. «رسول منتجبنیا»، فعال سیاسی این جریان در گفتوگو با روزنامه آرمان ملی، درباره شکاف سیاسی بوجود آمده میگوید:«جبهه اصلاحات که ترکیبی است از تعدادی از دبیران احزاب و شخصیتهای حقیقی نشستند، بررسی کردند و تصمیم گرفتند که به دلیل نداشتن کاندیدا حداقل در تهران لیست ندهند و در حوزههای انتخابیه دیگر هم ببینند که کاندیدای تایید شده دارند یا نه. این تصمیمی است که آقایان گرفتند.»وی می افزاید: «3 عضو از جبهه اصلاحات به صورت جداگانه تصمیم بر خلاف خط مشی جبهه اصلاحات گرفتند. یکی حزب کارگزاران ،حزب ندا و حزب اعتماد ملی . به هر حال آنها ائتلافی را تشکیل دادند و درصددد هستند که لیستی را برای انتخابات تهیه کنند و به مردم ارائه کنند.در عین اینکه اینها هم یک مجموعهای از اصلاح طلبان هستند ولی به هر حال تصمیم نهایی جبهه اصلاحات را نپذیرفتند.»
«محمد قوچانی» عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در سرمقاله روزنامه سازندگی نوشت:«حضور اشخاص حقیقی که فراحزبی تلقی میشوند، (باعث شده) احزاب اصلی و دارای گفتمان، تشکیلات، راهبرد، برنامه و رسانه از اثرگذاری در این جبهه ناامید شوند و در برابر احزاب سایه ناگزیر از جستوجوی راههای گریز از مرکزیت آهنین جبهه اصلاحات و ایجاد تنفسگاه برای اقدام اصلاحطلبانه شوند.»وی می افزاید:« برای فهم این مرکزیت آهنین کافی است به جمله پایانی راهبرد جبهه اصلاحات در انتخابات آینده توجه کنیم: «اعضا نمیتوانند با عنوان اصلاحطلبی و جبهه اصلاحات برخلاف آن اقدام به ارائه لیست کنند، «یعنی نهفقط «جنبش» اصلاحات محدود به «جبهه اصلاحات» است بلکه «اصلاحطلبی» در مالکیت حاکمیت کنونی جبهه است و اگر مصلحانی بخواهند فهرست بدهند باید به نامهای دیگری که نشانه تنازل آنان از اصلاحطلبی است فهرست بدهند. جبهه اصلاحات به صراحت میگوید اصلاحات یعنی ما!»
وی انتشار بیانیه 110 فعال اصلاح طلب را نقطه عطفی برای ایستادن در مقابل این انحصار قدرت در جریان اصلاحات قلمداد کرده و نوشته است:«در واقع در این بند با ادعای رای اکثریت، جناح اقلیت اصلاحات را نه تنها از فهرست دادن به نام بخشی از جبهه اصلاحات منع کنند بلکه عنوان اصلاحطلبی را محدود به خود میکند و حتی برای حصول توافق احتمالی در درون جبهه اصلاحات آن را موکول به رای دوسوم از احزاب میکند که با توجه به وجود احزاب کاغذی و احزاب سایه در جبهه اصلاحات عملاً این راه ناممکن است و بدینترتیب به نام تکثر و تنوع حزبی عملاً جبهه اصلاحات بیشازپیش در یک حزب ادغام میشود و به جای تبدیل جبهه اصلاحات به یک حزب، یک حزب به جبهه اصلاحات بدل شده است!»قوچانی میافزاید: « در چنین شرایطی است که ۱۱۰چهره اصلاحطلب، میانهرو توسعهگرا که بیشتر آنان «حزبی» نیستند، ناگزیر شدهاند برای رساندن صدای خود به جامعه به بیانیه روی آورند که اگر جبهه اصلاحات ظرفیت لازم برای اجماع یا به رسمیت شناخته شدن حقوق و آرای همه اعضای خود را داشت، نیازی به این بیانیه نبود. جالب اینجاست که وقتی یکی از بزرگان و رهبران جبهه اصلاحات تلاش کرد با پیشنهاد متنی شرط رای دوسوم را حذف کند و دبیرکل یک حزب عضو جبهه اصلاحات خواستار ارجاع مساله به کمیته داوری جبهه شد، هسته سخت و حزب خاص با تشویق احزاب سایه خود و جبهههای استانی به صدور بیانیه انصراف از انتخابات عملاً این پیشنهادها را بیاثر ساخت تا نشان دهد هیچ نیرویی نمیتواند برخلاف اراده برادر یا خواهر بزرگتر جبهه عمل کند!»
وی با اشاره به هسته سخت قدرت در اصلاحات که انحصارطلب است و موضوع تحریم انتخابات از درون آن ساطع شده است، می نویسد:« هسته سخت جبهه اصلاحات که سعی دارد، هژمونی خود را به هر قیمتی حفظ کند حتی به یاران سابق خود توجه نمیکند و آنان را به محافظهکاری و تنازل از اصلاحطلبی متهم میکند.»این فعال اصلاح طلب درباره سابقه انحصار طلبی قدرت در این جریان بیان میکند:« متاسفانه این طرز تفکر تمامیتخواهانه از حزب توده به چریکهای فدایی و از آنان به مجاهدین خلق و از ایشان به برخی احزاب اصلاحطلب به ارث رسیده است که همه مصلحان باید از یک مرکزیت پیروی کنند و به نام مخدوش نکردن وحدت هر حرکتی که خلاف دستورالعمل آن پولیت بر روی پنهان عمل کند سکتاریستی، تفرقهافکنانه و حتی خائنانه است.»قوچانی در انتها از ظهور بخشی از اصلاح طلبان که جوان هستند و بر علیه هسته مرکزی قدرت در این جریان شوریدهاند، سخن گفته و بیان میکند:« هدف از کنشگری در این مرحله بازسازی اصلاحات در میانه اصولگرایی و انحلالطلبی در این شرایط سخت است که اینک با نظریه کنشگری مرزی و ظهور جنبش کنشگران مرزی، روزنهای برای این کار گشوده شده است. همواره کار گفتمانی بر کار تشکیلاتی و راهبردی مقدم است. اینک نسل تازهای از اصلاحطلبان در راه است که گفتمان تازهای دارند: گفتمان کنشگری مرزی… .»/فارس