نزاع بر سر جانشينی ملك عبدالله

فضاي داخلي عربستان سعودي چند روزي است كه تا حدودي شاهد حركتي غيرمعمول است و اگر برخي از اطلاعات محرمانه خارج شده از رياض درباره اين حركت به آن اضافه شود، اين دو حداقل ما را متوجه موشكافي اختلافاتي كه بين سران خانواده حاكم بوجود آمده مي‏كند و آن بر تاثير منطقه‏اي عربستان اثر خواهد گذاشت.

کد خبر : 127388

فارس: روزنامه الاخبار لبنان با اشاره به اختلافات داخلي براي جانشيني ملك عبدالله نوشت كه فرزندان شاهزاده "سلطان بن عبدالعزير " ولي‌عهد بيمار را از مراكش به رياض بازگرداندند تا زمام حكومت را در غياب پادشاه در دست بگيرد و راه را بر عمويشان "نايف بن عبدالعزيز " ببندند. روزنامه الاخبار لبنان در مقاله‌اي به بررسي بيماري ملك "عبدالله بن عبدالعزيز " شاه عربستان سعودي و پيامدهاي آن در عرصه سياسي و اختلاف در ميان شاهزادگان سعودي مي‌پردازد. در اين مقاله كه به قلم "ايلي شلهوب " نوشته شده،‌ آمده است: گويي تاريخ تكرار مي‏شود، عكس ملك عبدالله روي صندلي چرخدار، وضعيت ملك فهد فقيد را به ياد مي‏آورد و نبردي درمورد جانشيني در سايه اختلافات بزرگان آل سعود آغاز مي‏شود، نبردي كه بازتاب آن از مرزهاي عربستان فراتر رفته و به كشورهاي همسايه بلكه تا واشنگتن رسيد. نويسنده و روزنامه‏نگار لبناني درباره اوضاع عربستان مي‎‏نويسد: فضاي داخلي عربستان سعودي چند روزي است كه تا حدودي شاهد حركتي غيرمعمول است و اگر برخي از اطلاعات محرمانه خارج شده از رياض درباره اين حركت به آن اضافه شود، اين دو حداقل ما را متوجه موشكافي اختلافاتي كه بين سران خانواده حاكم بوجود آمده مي‏كند و آن بر تاثير منطقه‏اي عربستان اثر خواهد گذاشت. وي معتقد است كه قبل از هر چيز بايد به اين نكته اشاره‏ شود كه هر كس كه مي‏داند در داخل عربستان چه مي‏گذرد حرف نمي‏زند و هر كس كه حرف مي‏زند نمي‏داند. استناد به بعضي از شاخص‏هاي موجود همراه با اطلاعات محرمانه كه ‏گاهي از داخل رياض درز مي‏كند بعلاوه اطلاعات موجود در قلمرو پايتخت‏هاي علاقمند به اتفاقات عربستان مثل دمشق، دبي و تهران فقط مي‏تواند به تركيب‌بندي اين شكل كمك كند. از جمله اين موارد، سفر آشكار ملك عبدالله به آمريكا با هدف درمان است، اگرچه اطلاعات محرمانه حاكي از اين است كه او به آمريكا رفته تا درباره اوضاع جانشيني و بازگشت دوباره ولي‌عهد سلطان بن عبدالعزيز و امير رياض سلمان بن عبدالعزيز به عربستان گفت‌وگو كند، اين در حالي است كه وضعيت داخلي عربستان اقتضا مي‏كند كه قدرت خالي نباشد، البته پيش از اين ملك عبدالله شاهزاده متعب پسر سوم خود را به عنوان رئيس گارد ملي و عضو شوراي وزيران منصوب كرده بود. (با اين شناخت كه او نظامي كارآزموده‏اي است كه محبوبيت فراواني در بين نظاميان دارد، او كسي است كه ارتشي محكم با تعداد زياد كه با صد‏هزار عضو در ارتباط است را مجهز كرد و وظيفه رابطه با قبايل و پخش اموال براي آنها را به عهده دارد.) از سوي ديگر "بندر بن سلطان " با استقبال گرم خانواده حكمران در امطار بعد از ماه‏ها غيبت اجباري به علت خشم عبدالله به عربستان بازگشت. شلهوب مي‏نويسد: اطلاعات محرمانه حاكي از آن است كه تصميم به منصوب كردن متعب در منصبي كه عبدالله آن را رياست مي‏كرد، عملي است كه براي اولين بار پادشاه از منصبي كه در زندگيش رياست آن را برعهده دارد، كناره‏گيري مي‏كند، در واقع عبدالله با اين عمل از ديگران مي‏خواهد كه از او الگو بگيرند. اين اطلاعات محرمانه درباره انتقال قدرت توسط عبدالله به نسل نوادگان مي‏گويد: مشخص است كه عبدالله نظري دارد به اينكه خالد الفيصل را به جاي امير نايف معاون دوم نخست‏وزير منصوب كند كه اين موضوع زمينه ولي‌عهدي آينده او را فراهم مي‌كند، او همچنين قصد دارد "خالد بن سلطان " را به عنوان وزير دفاع و "محمد بن نايف " را به عنوان وزير ‏كشور و "تركي فيصل " را به عنوان وزير‏ خارجه، و "بندر بن سلطان " را به عنوان رئيس اطلاعات منصوب كند. اين اطلاعات حاكي از اين است كه شاهزاده سلمان بيماري قلب دارد، از سوي ديگر سخن از منصبي براي محمد بن فهد در جريان است، چون طبق معمول سعودي‏ها به شاهزاده‏ها بسيار اهميت مي‏دهند. الاخبار به نقل از منابعي نزديك به مراكز تصميم‏گيري عربستان سعودي مي‏نويسد: فرزندان سلطان هستند كه او را به رياض برگرداندند تا زمام حكومت را در غياب پادشاه در دست بگيرد و راه را بر عمويشان نايف ببندند. آنها مي‏گويند كه زماني كه عبدالله پس از ناتواني ملك فهد قدرت فعلي را در دست گرفت، قانوني را اضافه كرد كه بوسيله آن تمام تصميمات شوراي وزيران كه در غياب فهد رياست آن را به عهده داشت براي امضا به پيش پادشاه ببرند. هنگامي كه فرزندان سلطان اين كار را به بهانه اينكه پادشاه خسته است يا اينكه خواب است و يا موارد ديگر از اين قبيل مانع مي‏شدند، عبدالله مجبور شد كه عبدالعزيز بن فهد را به عنوان مشاور حكومت منصوب كند و در پايان هر جلسه مصوبات را به او مي‏داد تا براي امضاء پيش پدرش ببرد. دقيقاً مشخص نيست كه الآن در غياب عبدالله اين كار چگونه انجام مي‏پذيرد. تحولات ارزش و اهميت خود را از واقعيتي مي‏گيرد كه كليات آن شايع و به قوت خود باقي است، هرچند كه جزئياتش زياد مشخص نيست، درست است كه به عربستان يك مملكت (يعني يك سلطنت و دولت) مي‏گويند، اما در واقع چهار‏ مملكت وجود دارد كه رياست يكي از آنها را عبدالله به عهده دارد و سه مملكت ديگر را سه نفر از جناح «سديري» يعني نايف،‌ سلطان و سلمان به عهده دارند، اين سه سلطنت هرچند در بين خودشان درگيري دارند ولي دربرابر سلطنت عبدالله هم‏پيمان هستند. علاوه بر درگيري خانواده حاكم، دو نوع از درگيري نيز در عربستان وجود دارد، اول درگيري بين فرزندان پادشاه راحل عبدالعزيز آل سعود با نوادگان اوست و مورد دوم درگيري در روش سياسي بين جناح اصلاح‏طلب معتدل و روشنفكر كه عبدالله رئيس آن است و ديگري جناح محافظه‏كار خشك و سخت‌گير كه نايف آن را رهبري مي‏كند و سوم جناح فاسد كه با دستگاه اطلاعات آمريكا در ارتباط است و سلطان آن را رهبري مي‏كند. نويسنده لبناني مي‌نويسد: در اينجا لازم است كه به واقعيتي كه در طي دهه‏هاي گذشته به اثبات رسيده است، اشاره‏اي بكنم و آن اينكه خانواده آل سعود قدرت جلوگيري از اختلافات و تناقضات در داخل خودشان را دارند، حتي شاهزاده‏ها احترام همديگر را نگه مي‏دارند، ولي برخي معتقدند كه اين امر تا سال 1988 درست بود يعني زماني كه شاهزاده محمد بن عبدالعزيز وفات يافت، كسي كه نقش رئيس خانواده حاكم و تكيه‏گاه محكمي در همه اختلافات بود و بعد از او مشكلات اجتماعي و اختلافات خانوادگي در حد ازدواج و طلاق و امثال اينها به شاهزاده سلمان سپرده شد، ولي هيچ كس نتوانست جاي شاهزاده محمد را در رابطه با مسائل اختلافي بزرگ بگيرد. عبدالله مي‏خواهد خالد فيصل را به عنوان معاون دوم نخست‏وزير منصوب كند تا براي ولي‌عهدي آماده شود. تاثير اختلافات خاندان حاكم سعودي در منطقه نويسنده اين روزنامه لبناني در ادامه به تاثيرات خارجي اين اختلافات در منطقه اشاره كرده و مي‌نويسد: واضح است كه اختلافات اين خانواده در دوره گذشته از مرزهاي عربستان عبور كرده و در عملكرد رياض در مسايل منطقه‌اي تاثير گذاشته است، از جمله موضوع لبنان، عراق و رابطه با ايران و سوريه و رابطه شيعه و سني. منابع آگاه از اوضاع و نگراني‏هاي عربستان مي‏گويند كه مردم در عربستان از خدا مي‏خواهند كه به عبدالله حداقل چهار پنج سال ديگر عمر بدهد تا بتواند ستاد امر به معروف و نهي از منكر را لغو كند.اين منابع آگاه اضافه مي‏كنند كه طرح اصلاح داخلي او رضايت زيادي را در محافل ضد فساد و طرفداران آزادي و در بين جوانان كه نماينده جمعيت جامعه عربستان هستند را بوجود نياورده است. وي همچنين اقدامات بي‌سابقه‌اي را انجام داده است، براي اولين بار شيعه‏ها و اسماعيلي‏ها را پذيرفته و گفت‌وگوي شيعه و سني را راه انداخت، همچنان كه براي اولين بار حضور زن در اين گفت‌وگو را رواج داد. اين منابع آگاه در ادامه گفتند: او برنامه‏اي ملي‏ با عنوان فلسطين داشت. همه مردم سخنراني معروف او در مقابل ارتش عربستان را به ياد دارند كه اندكي قبل از اجازه مشاركت در جنگ آزادسازي كويت بود. وي در آن سخنراني‏ گفت اين ارتش آزادسازي فلسطين است. بعد از اين سخنراني عده‌اي در داخل و خارج كشور به او گفتند فلسطين در غرب است نه شمال، وضعيت به اين حالت ادامه پيدا كرد تا اينكه نامه معروف شديد اللحن خود را قبل از چند روز مانده به حملات 11سپتامبر، به جورج‏بوش نوشت و خواستار آزادي فلسطين شد كه اين حملات عربستان را در وضعيت دفاع قرار داد و منجر به اقدامي از سوي عبدالله شد كه هدفي جز سازش بر سر مسئله فلسطين نداشت. منابع نزديك در مراكز تصميم‏گيري عربستان مي‏گويند كه عبدالله ضعيف‏ترين پادشاه عربستان محسوب مي‏شود. حتي از فيصله دادن به مسئله ولي‌عهد نيز ناتوان است و كميته بيعت را كه در سال 2006 تشكيل داد، چيزي جز انتقال دادن اين مشكل نيست. بر اساس اين اظهارات وي حتي نمي‏تواند از اصلاح‏طلب‏ها حمايت كند، همان‏هايي كه به آنها آزادي بيشتري داد. اين منابع آگاه درباره سلمان 74 ساله اما مي‏گويند كه او دو چهره است: از طرفي دوست روشنفكرهاست و در عين حال با كميته امر به معروف و نهي از منكر رابطه دارد، آنها با اشاره به اينكه او در تصميمات كميته بيعت كه ملك عبدالله براي انتخاب ولي‌عهد تاسيس كرده است نفوذ دارد، گفتند كه وي از تاييد خانواده‏هاي ثروتمند و با نفوذ كه در طول 30 سال گذشته در رياض ساكن شده‏اند، برخوردار است. به گفته اين منابع به نظر مي‏رسد كه عده‌اي سعي دارند به چند علت نايف را قانع كنند كه به نفع سلمان كنار برود، اول اينكه وزير كشور نايف كه در اداره پليس حكمفرمايي مي‏كند و حدود80 هزار نيروي فرمانبردار دارد، سالخورده شده است و از بيماري سرطان خون رنج مي‏برد، علاوه بر اين واشنگتن از او استقبال نمي‏كند و او را مرد سختگيري مي‏داند. منابع آگاه نايف را در امنيت و مسائل كشور مستبدّ مي‏دانند، با اشاره به اينكه او مستقيما بعد از سلطان به سلطنت مي‏رسد، اعلام كردند كه ستاره بخت وي در جنگي كه بر عليه القاعده ترتيب داد، خود را نشان داد، او همچنين در برنامه‏ پذيرش و صلاحيت بعد از توبه كردن براي «گروه ضاله» (نامي است كه به تمام گروه‏هاي مسلح مخالف سعودي‏ها اطلاق مي‏شود) بروز كرد و چهره شد. به گفته اين منابع او افراطي و طرفدار پر و پا قرص كميته امر به معروف و نهي از منكر است، و حتي طرفدار موسسه ديني است كه از حمايت متقابل هم استفاده مي‏كنند. اين منابع آگاه بيان مي‏كنند كه سلطان حدود 80 هزار نيروي ارتشي و 20 هزار نيروي هوايي را رهبري مي‏كند، وي همچنين حلقه اصلي ارتباط با سازمان اطلاعات آمريكا CIA است، اما او الآن ناتوان و در برابر پسرش بندر نيز نمي تواند كاري بكند، خالد نيز بيشتر از اينكه مرد امنيت و سياست باشد، مرد تجارت است. اطلاعات محرمانه از داخل رياض مي‏گويد كه درباره بندر شايع شده كه گروه القاعده عراق از زمان ابو مصعب زرقاوي و گروه فتح الاسلام را رهبري كرده است، اين اطلاعات همچنين مي گويد كه جناح سلطان بيشترين ضرر را از حمله عبدالله براي مبارزه با فساد ديده است. چرا كه در اين حمله جلوي اموال سرازير شده به سوي جريان سلطان را گرفتند، دلالي‏ها قطع شد، و فاكتورهاي هزينه‏ها ديگر پرداخت نشد. اين منابع تاكيد مي‏كنند كه اختلاف ريشه‏اي و شديد بين جناح شاه سعودي با جناح سديري‌ها و فرزندان معنوي ملك فهد از جمله نايف و سلطان و سلمان وجود دارد. بر اساس اظهارات اين منابع حتي درگيري‌ها در ميان اين سه نفر نيز وجود دارد، سلمان ليبرال است، اما نايف سنت‏گرا است، از سوي ديگر سلطان و پسرش خالد با دفتر اطلاعات مركزي آمريكا در ارتباط هستند، اين سه نفر هم به اين جهت با هم درگيري‌هايي دارند. با اين همه با توجه به اطلاعات منابع آگاه تمام زد و خوردها زير يك سقف است و آن اتحاد همه عليه عبدالله است، كسي كه در پيرامونش چهرهاي بزرگ را نمي‏بيند. البته فرزندان وي هستند، متعب مسئول گارد ملي است و عبدالعزيز نيز مسؤول روابط با سوريه است، در كنار اين دو شاهزاده مقرن است كه تمايلاتش ميان عبدالله و بندر است. ايلي شلهوب مي‏نويسد كه عبدالله گرايش ليبرالي دارد، و نه سنتي. وي مخالف وهابيت است و حتي اصلا اصطلاح وهابيت را قبول ندارد. وي در مديريت و اقتصاد و برنامه‏هاي كشور اصلاح‌طلب است و هر چيزي را كه غرب بدست مي‏آورد قبول مي‏كند. او شيعه را مي‏پذيرد و مي‏تواند با آنها زندگي كند. طرفدار گفتگوي اديان و گفت‌وگوي شيعه و سني است. تكفيري‏ها (كساني كه اتهام به كفر شيعه مي‏زنند) را رد مي‏كند و با ساكنان منطقه شرق (شيعه‏هاي عربستان) گفت‌وگو مي‏‎كند. اختلاط زن و مرد را منع نمي‏كند و گواه آن نيز اتفاقي است كه در دانشگاه با نام او مي‏افتد. او سخنان جناح راست جهان عربي و اسلامي را قبول دارد. همچنين اگر كشورهاي عربي فرمول مناسبي براي اقدام به سازش با ايران بيابد، او با آن مخالفت نمي‏كند. سياه‏ترين جاي پرونده‏اش طرفداري او از فيصله دادن به مسئله فلسطين با طرح ابتكار عربي است. همان منابع آگاه مي‏گويند كه فرزندان فهد در نقطه مقابل عبدالله قرار دارند. هرچند كه دوستي با آمريكا نقطه مشترك هر دو است ولي فرزندان فهد جمهوري‏خواه هستند و طرفدار قضيه فلسطين و نه به اين معنا كه طرفدار آزادسازي فلسطين باشند، بلكه تنها بخاطر توجه مردم سني سنتي عربستان كه اين منطقه را مقدس مي‏دانند. به گفته اين منابع ، فرزندان فهد از جناح سلفي براي گرفتن امتياز از آمريكا در درگيريشان با عبدالله و جناح راست استفاده مي‏كنند. به نوشته الاخبار، اين منابع در تفسير بازتاب اين اختلافات داخلي در سياست منطقه‏اي عربستان تاكيد مي‏كنند كه اين اختلافات نقش عربستان را تضعيف مي‏كند. يك گروه روشي را به پيش مي‏برد و جناح ديگر برعكس آن. شايد شفاف‏ترين مثال زماني است كه ملك عبدالله اواخر سال 2008 به گفت‌وگوي اديان فرا خواند . اين همايش در زماني برگزار شد كه 50 روحاني عربستان با تحريك نايف بيانيه‏اي صادر كردند كه در آن شيعه را تكفير مي‏كرد. اين منابع در ادامه گفتند كه همه آنچه را كه تكفيري‏ها در عراق انجام مي‏دهند به خاطر مخالفت با عبدالله انجام مي‏دهند. اطلاعات دقيقي از چگونگي درخواست كمك مالي و نظامي آنها از پادشاه وجود دارد، در حالي كه پادشاه درخواست تامين بودجه و تجهيز آنان را نپذيرفته است. حمايت اصلي اين گروه از سوي نايف و بندر است. اين منابع مي‌افزايند كه بدون هيچ شكي پادشاه عربستان در اين اقدامش گروه العراقيه را تاييد كرد و با تمام وجود آرزو مي‏كند كه اين مشكل پايان يابد. وي به گروه العراقيه اميد دارد، در حالي كه فرزندان نايف آن را نمي‏پذيرند و مسئوليت انفجارهاي عراق را كه اثر انگشت بندر در آن است قبول مي‏كنند. اين منابع در ادامه گفتند كه عبدالله با گرگ‏هايي احاطه شده است و شايد درنده‏ترين آنها نايف باشد كه مي‏توان او را مصيبت بزرگ دانست، از همه بدتر آنكه او جانشين احتمالي عبدالله است، كه ضعيف‏ترين عنصر در اين معادله است، مخصوصا با وخيم‏تر شدن اوضاع سلطان. آنها مي‌افزايند كه بندر دشمن سرسخت ايران و شيعه است و با هر تفاهمي با آن‏ها مخالف است. وي حتي نمي‏تواند قرارداد امنيتي كه براي مبارزه با مواد مخدر با تهران امضاء كرده را قبول كند و اجراي آن را نمي‏پذيرد. اين منابع مي‏گويند كه همين وضعيت در لبنان وجود دارد، اين همان حالت سرگرداني است كه سعد الحريري در آن زندگي مي‏كند. تامين مالي و پوشش سياسي او با عبدالله است كه او را با دمشق آشتي داده و هميشه تلاش مي‏كند كه به او بفهماند كه او نخست‏وزير همه لبناني‏ها است. اما دل او با فرزندان فهد و طرفداران نظريه مذهبي كردن ارتش است كه مي‏توانند رابطه‏هاي مالي او را قطع كنند. سعد حريري الآن در سرگرداني زندگي مي‏كند او مردد است كه آيا از ملك عبدالله كه زمام حكومت در دستش است، دستور بگيرد يا از ديگران كه در دل و جان عبدالله حكومت مي‏كنند، تبعيت كنند. همين منابع مي‏گويند كه اوج قطع رابطه سوريه و عربستان زماني بود كه در سوريه ثابت شد كه بندر تلاش مي‏كند آرامش داخلي سوريه را در حركتي كه اوج آن در اواخر سال 2007 بود از بين ببرد. يكي از فرزندان بندر كه براي رهبري اين حركت به سوريه رفته بود از سوي مقامات سوريه دستگير شد و بالاخره با درخواست ملك عبدالله آزاد گرديد. اين كار بندر چون بدون آگاهي پادشاه انجام شده بود، علت اصلي اخراج او از عربستان بود.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: