نزاع بر سر جانشينی ملك عبدالله
فضاي داخلي عربستان سعودي چند روزي است كه تا حدودي شاهد حركتي غيرمعمول است و اگر برخي از اطلاعات محرمانه خارج شده از رياض درباره اين حركت به آن اضافه شود، اين دو حداقل ما را متوجه موشكافي اختلافاتي كه بين سران خانواده حاكم بوجود آمده ميكند و آن بر تاثير منطقهاي عربستان اثر خواهد گذاشت.
فارس: روزنامه الاخبار لبنان با اشاره به اختلافات داخلي براي جانشيني ملك عبدالله نوشت كه فرزندان شاهزاده "سلطان بن عبدالعزير " وليعهد بيمار را از مراكش به رياض بازگرداندند تا زمام حكومت را در غياب پادشاه در دست بگيرد و راه را بر عمويشان "نايف بن عبدالعزيز " ببندند. روزنامه الاخبار لبنان در مقالهاي به بررسي بيماري ملك "عبدالله بن عبدالعزيز " شاه عربستان سعودي و پيامدهاي آن در عرصه سياسي و اختلاف در ميان شاهزادگان سعودي ميپردازد. در اين مقاله كه به قلم "ايلي شلهوب " نوشته شده، آمده است: گويي تاريخ تكرار ميشود، عكس ملك عبدالله روي صندلي چرخدار، وضعيت ملك فهد فقيد را به ياد ميآورد و نبردي درمورد جانشيني در سايه اختلافات بزرگان آل سعود آغاز ميشود، نبردي كه بازتاب آن از مرزهاي عربستان فراتر رفته و به كشورهاي همسايه بلكه تا واشنگتن رسيد. نويسنده و روزنامهنگار لبناني درباره اوضاع عربستان مينويسد: فضاي داخلي عربستان سعودي چند روزي است كه تا حدودي شاهد حركتي غيرمعمول است و اگر برخي از اطلاعات محرمانه خارج شده از رياض درباره اين حركت به آن اضافه شود، اين دو حداقل ما را متوجه موشكافي اختلافاتي كه بين سران خانواده حاكم بوجود آمده ميكند و آن بر تاثير منطقهاي عربستان اثر خواهد گذاشت. وي معتقد است كه قبل از هر چيز بايد به اين نكته اشاره شود كه هر كس كه ميداند در داخل عربستان چه ميگذرد حرف نميزند و هر كس كه حرف ميزند نميداند. استناد به بعضي از شاخصهاي موجود همراه با اطلاعات محرمانه كه گاهي از داخل رياض درز ميكند بعلاوه اطلاعات موجود در قلمرو پايتختهاي علاقمند به اتفاقات عربستان مثل دمشق، دبي و تهران فقط ميتواند به تركيببندي اين شكل كمك كند. از جمله اين موارد، سفر آشكار ملك عبدالله به آمريكا با هدف درمان است، اگرچه اطلاعات محرمانه حاكي از اين است كه او به آمريكا رفته تا درباره اوضاع جانشيني و بازگشت دوباره وليعهد سلطان بن عبدالعزيز و امير رياض سلمان بن عبدالعزيز به عربستان گفتوگو كند، اين در حالي است كه وضعيت داخلي عربستان اقتضا ميكند كه قدرت خالي نباشد، البته پيش از اين ملك عبدالله شاهزاده متعب پسر سوم خود را به عنوان رئيس گارد ملي و عضو شوراي وزيران منصوب كرده بود. (با اين شناخت كه او نظامي كارآزمودهاي است كه محبوبيت فراواني در بين نظاميان دارد، او كسي است كه ارتشي محكم با تعداد زياد كه با صدهزار عضو در ارتباط است را مجهز كرد و وظيفه رابطه با قبايل و پخش اموال براي آنها را به عهده دارد.) از سوي ديگر "بندر بن سلطان " با استقبال گرم خانواده حكمران در امطار بعد از ماهها غيبت اجباري به علت خشم عبدالله به عربستان بازگشت. شلهوب مينويسد: اطلاعات محرمانه حاكي از آن است كه تصميم به منصوب كردن متعب در منصبي كه عبدالله آن را رياست ميكرد، عملي است كه براي اولين بار پادشاه از منصبي كه در زندگيش رياست آن را برعهده دارد، كنارهگيري ميكند، در واقع عبدالله با اين عمل از ديگران ميخواهد كه از او الگو بگيرند. اين اطلاعات محرمانه درباره انتقال قدرت توسط عبدالله به نسل نوادگان ميگويد: مشخص است كه عبدالله نظري دارد به اينكه خالد الفيصل را به جاي امير نايف معاون دوم نخستوزير منصوب كند كه اين موضوع زمينه وليعهدي آينده او را فراهم ميكند، او همچنين قصد دارد "خالد بن سلطان " را به عنوان وزير دفاع و "محمد بن نايف " را به عنوان وزير كشور و "تركي فيصل " را به عنوان وزير خارجه، و "بندر بن سلطان " را به عنوان رئيس اطلاعات منصوب كند. اين اطلاعات حاكي از اين است كه شاهزاده سلمان بيماري قلب دارد، از سوي ديگر سخن از منصبي براي محمد بن فهد در جريان است، چون طبق معمول سعوديها به شاهزادهها بسيار اهميت ميدهند. الاخبار به نقل از منابعي نزديك به مراكز تصميمگيري عربستان سعودي مينويسد: فرزندان سلطان هستند كه او را به رياض برگرداندند تا زمام حكومت را در غياب پادشاه در دست بگيرد و راه را بر عمويشان نايف ببندند. آنها ميگويند كه زماني كه عبدالله پس از ناتواني ملك فهد قدرت فعلي را در دست گرفت، قانوني را اضافه كرد كه بوسيله آن تمام تصميمات شوراي وزيران كه در غياب فهد رياست آن را به عهده داشت براي امضا به پيش پادشاه ببرند. هنگامي كه فرزندان سلطان اين كار را به بهانه اينكه پادشاه خسته است يا اينكه خواب است و يا موارد ديگر از اين قبيل مانع ميشدند، عبدالله مجبور شد كه عبدالعزيز بن فهد را به عنوان مشاور حكومت منصوب كند و در پايان هر جلسه مصوبات را به او ميداد تا براي امضاء پيش پدرش ببرد. دقيقاً مشخص نيست كه الآن در غياب عبدالله اين كار چگونه انجام ميپذيرد. تحولات ارزش و اهميت خود را از واقعيتي ميگيرد كه كليات آن شايع و به قوت خود باقي است، هرچند كه جزئياتش زياد مشخص نيست، درست است كه به عربستان يك مملكت (يعني يك سلطنت و دولت) ميگويند، اما در واقع چهار مملكت وجود دارد كه رياست يكي از آنها را عبدالله به عهده دارد و سه مملكت ديگر را سه نفر از جناح «سديري» يعني نايف، سلطان و سلمان به عهده دارند، اين سه سلطنت هرچند در بين خودشان درگيري دارند ولي دربرابر سلطنت عبدالله همپيمان هستند. علاوه بر درگيري خانواده حاكم، دو نوع از درگيري نيز در عربستان وجود دارد، اول درگيري بين فرزندان پادشاه راحل عبدالعزيز آل سعود با نوادگان اوست و مورد دوم درگيري در روش سياسي بين جناح اصلاحطلب معتدل و روشنفكر كه عبدالله رئيس آن است و ديگري جناح محافظهكار خشك و سختگير كه نايف آن را رهبري ميكند و سوم جناح فاسد كه با دستگاه اطلاعات آمريكا در ارتباط است و سلطان آن را رهبري ميكند. نويسنده لبناني مينويسد: در اينجا لازم است كه به واقعيتي كه در طي دهههاي گذشته به اثبات رسيده است، اشارهاي بكنم و آن اينكه خانواده آل سعود قدرت جلوگيري از اختلافات و تناقضات در داخل خودشان را دارند، حتي شاهزادهها احترام همديگر را نگه ميدارند، ولي برخي معتقدند كه اين امر تا سال 1988 درست بود يعني زماني كه شاهزاده محمد بن عبدالعزيز وفات يافت، كسي كه نقش رئيس خانواده حاكم و تكيهگاه محكمي در همه اختلافات بود و بعد از او مشكلات اجتماعي و اختلافات خانوادگي در حد ازدواج و طلاق و امثال اينها به شاهزاده سلمان سپرده شد، ولي هيچ كس نتوانست جاي شاهزاده محمد را در رابطه با مسائل اختلافي بزرگ بگيرد. عبدالله ميخواهد خالد فيصل را به عنوان معاون دوم نخستوزير منصوب كند تا براي وليعهدي آماده شود. تاثير اختلافات خاندان حاكم سعودي در منطقه نويسنده اين روزنامه لبناني در ادامه به تاثيرات خارجي اين اختلافات در منطقه اشاره كرده و مينويسد: واضح است كه اختلافات اين خانواده در دوره گذشته از مرزهاي عربستان عبور كرده و در عملكرد رياض در مسايل منطقهاي تاثير گذاشته است، از جمله موضوع لبنان، عراق و رابطه با ايران و سوريه و رابطه شيعه و سني. منابع آگاه از اوضاع و نگرانيهاي عربستان ميگويند كه مردم در عربستان از خدا ميخواهند كه به عبدالله حداقل چهار پنج سال ديگر عمر بدهد تا بتواند ستاد امر به معروف و نهي از منكر را لغو كند.اين منابع آگاه اضافه ميكنند كه طرح اصلاح داخلي او رضايت زيادي را در محافل ضد فساد و طرفداران آزادي و در بين جوانان كه نماينده جمعيت جامعه عربستان هستند را بوجود نياورده است. وي همچنين اقدامات بيسابقهاي را انجام داده است، براي اولين بار شيعهها و اسماعيليها را پذيرفته و گفتوگوي شيعه و سني را راه انداخت، همچنان كه براي اولين بار حضور زن در اين گفتوگو را رواج داد. اين منابع آگاه در ادامه گفتند: او برنامهاي ملي با عنوان فلسطين داشت. همه مردم سخنراني معروف او در مقابل ارتش عربستان را به ياد دارند كه اندكي قبل از اجازه مشاركت در جنگ آزادسازي كويت بود. وي در آن سخنراني گفت اين ارتش آزادسازي فلسطين است. بعد از اين سخنراني عدهاي در داخل و خارج كشور به او گفتند فلسطين در غرب است نه شمال، وضعيت به اين حالت ادامه پيدا كرد تا اينكه نامه معروف شديد اللحن خود را قبل از چند روز مانده به حملات 11سپتامبر، به جورجبوش نوشت و خواستار آزادي فلسطين شد كه اين حملات عربستان را در وضعيت دفاع قرار داد و منجر به اقدامي از سوي عبدالله شد كه هدفي جز سازش بر سر مسئله فلسطين نداشت. منابع نزديك در مراكز تصميمگيري عربستان ميگويند كه عبدالله ضعيفترين پادشاه عربستان محسوب ميشود. حتي از فيصله دادن به مسئله وليعهد نيز ناتوان است و كميته بيعت را كه در سال 2006 تشكيل داد، چيزي جز انتقال دادن اين مشكل نيست. بر اساس اين اظهارات وي حتي نميتواند از اصلاحطلبها حمايت كند، همانهايي كه به آنها آزادي بيشتري داد. اين منابع آگاه درباره سلمان 74 ساله اما ميگويند كه او دو چهره است: از طرفي دوست روشنفكرهاست و در عين حال با كميته امر به معروف و نهي از منكر رابطه دارد، آنها با اشاره به اينكه او در تصميمات كميته بيعت كه ملك عبدالله براي انتخاب وليعهد تاسيس كرده است نفوذ دارد، گفتند كه وي از تاييد خانوادههاي ثروتمند و با نفوذ كه در طول 30 سال گذشته در رياض ساكن شدهاند، برخوردار است. به گفته اين منابع به نظر ميرسد كه عدهاي سعي دارند به چند علت نايف را قانع كنند كه به نفع سلمان كنار برود، اول اينكه وزير كشور نايف كه در اداره پليس حكمفرمايي ميكند و حدود80 هزار نيروي فرمانبردار دارد، سالخورده شده است و از بيماري سرطان خون رنج ميبرد، علاوه بر اين واشنگتن از او استقبال نميكند و او را مرد سختگيري ميداند. منابع آگاه نايف را در امنيت و مسائل كشور مستبدّ ميدانند، با اشاره به اينكه او مستقيما بعد از سلطان به سلطنت ميرسد، اعلام كردند كه ستاره بخت وي در جنگي كه بر عليه القاعده ترتيب داد، خود را نشان داد، او همچنين در برنامه پذيرش و صلاحيت بعد از توبه كردن براي «گروه ضاله» (نامي است كه به تمام گروههاي مسلح مخالف سعوديها اطلاق ميشود) بروز كرد و چهره شد. به گفته اين منابع او افراطي و طرفدار پر و پا قرص كميته امر به معروف و نهي از منكر است، و حتي طرفدار موسسه ديني است كه از حمايت متقابل هم استفاده ميكنند. اين منابع آگاه بيان ميكنند كه سلطان حدود 80 هزار نيروي ارتشي و 20 هزار نيروي هوايي را رهبري ميكند، وي همچنين حلقه اصلي ارتباط با سازمان اطلاعات آمريكا CIA است، اما او الآن ناتوان و در برابر پسرش بندر نيز نمي تواند كاري بكند، خالد نيز بيشتر از اينكه مرد امنيت و سياست باشد، مرد تجارت است. اطلاعات محرمانه از داخل رياض ميگويد كه درباره بندر شايع شده كه گروه القاعده عراق از زمان ابو مصعب زرقاوي و گروه فتح الاسلام را رهبري كرده است، اين اطلاعات همچنين مي گويد كه جناح سلطان بيشترين ضرر را از حمله عبدالله براي مبارزه با فساد ديده است. چرا كه در اين حمله جلوي اموال سرازير شده به سوي جريان سلطان را گرفتند، دلاليها قطع شد، و فاكتورهاي هزينهها ديگر پرداخت نشد. اين منابع تاكيد ميكنند كه اختلاف ريشهاي و شديد بين جناح شاه سعودي با جناح سديريها و فرزندان معنوي ملك فهد از جمله نايف و سلطان و سلمان وجود دارد. بر اساس اظهارات اين منابع حتي درگيريها در ميان اين سه نفر نيز وجود دارد، سلمان ليبرال است، اما نايف سنتگرا است، از سوي ديگر سلطان و پسرش خالد با دفتر اطلاعات مركزي آمريكا در ارتباط هستند، اين سه نفر هم به اين جهت با هم درگيريهايي دارند. با اين همه با توجه به اطلاعات منابع آگاه تمام زد و خوردها زير يك سقف است و آن اتحاد همه عليه عبدالله است، كسي كه در پيرامونش چهرهاي بزرگ را نميبيند. البته فرزندان وي هستند، متعب مسئول گارد ملي است و عبدالعزيز نيز مسؤول روابط با سوريه است، در كنار اين دو شاهزاده مقرن است كه تمايلاتش ميان عبدالله و بندر است. ايلي شلهوب مينويسد كه عبدالله گرايش ليبرالي دارد، و نه سنتي. وي مخالف وهابيت است و حتي اصلا اصطلاح وهابيت را قبول ندارد. وي در مديريت و اقتصاد و برنامههاي كشور اصلاحطلب است و هر چيزي را كه غرب بدست ميآورد قبول ميكند. او شيعه را ميپذيرد و ميتواند با آنها زندگي كند. طرفدار گفتگوي اديان و گفتوگوي شيعه و سني است. تكفيريها (كساني كه اتهام به كفر شيعه ميزنند) را رد ميكند و با ساكنان منطقه شرق (شيعههاي عربستان) گفتوگو ميكند. اختلاط زن و مرد را منع نميكند و گواه آن نيز اتفاقي است كه در دانشگاه با نام او ميافتد. او سخنان جناح راست جهان عربي و اسلامي را قبول دارد. همچنين اگر كشورهاي عربي فرمول مناسبي براي اقدام به سازش با ايران بيابد، او با آن مخالفت نميكند. سياهترين جاي پروندهاش طرفداري او از فيصله دادن به مسئله فلسطين با طرح ابتكار عربي است. همان منابع آگاه ميگويند كه فرزندان فهد در نقطه مقابل عبدالله قرار دارند. هرچند كه دوستي با آمريكا نقطه مشترك هر دو است ولي فرزندان فهد جمهوريخواه هستند و طرفدار قضيه فلسطين و نه به اين معنا كه طرفدار آزادسازي فلسطين باشند، بلكه تنها بخاطر توجه مردم سني سنتي عربستان كه اين منطقه را مقدس ميدانند. به گفته اين منابع ، فرزندان فهد از جناح سلفي براي گرفتن امتياز از آمريكا در درگيريشان با عبدالله و جناح راست استفاده ميكنند. به نوشته الاخبار، اين منابع در تفسير بازتاب اين اختلافات داخلي در سياست منطقهاي عربستان تاكيد ميكنند كه اين اختلافات نقش عربستان را تضعيف ميكند. يك گروه روشي را به پيش ميبرد و جناح ديگر برعكس آن. شايد شفافترين مثال زماني است كه ملك عبدالله اواخر سال 2008 به گفتوگوي اديان فرا خواند . اين همايش در زماني برگزار شد كه 50 روحاني عربستان با تحريك نايف بيانيهاي صادر كردند كه در آن شيعه را تكفير ميكرد. اين منابع در ادامه گفتند كه همه آنچه را كه تكفيريها در عراق انجام ميدهند به خاطر مخالفت با عبدالله انجام ميدهند. اطلاعات دقيقي از چگونگي درخواست كمك مالي و نظامي آنها از پادشاه وجود دارد، در حالي كه پادشاه درخواست تامين بودجه و تجهيز آنان را نپذيرفته است. حمايت اصلي اين گروه از سوي نايف و بندر است. اين منابع ميافزايند كه بدون هيچ شكي پادشاه عربستان در اين اقدامش گروه العراقيه را تاييد كرد و با تمام وجود آرزو ميكند كه اين مشكل پايان يابد. وي به گروه العراقيه اميد دارد، در حالي كه فرزندان نايف آن را نميپذيرند و مسئوليت انفجارهاي عراق را كه اثر انگشت بندر در آن است قبول ميكنند. اين منابع در ادامه گفتند كه عبدالله با گرگهايي احاطه شده است و شايد درندهترين آنها نايف باشد كه ميتوان او را مصيبت بزرگ دانست، از همه بدتر آنكه او جانشين احتمالي عبدالله است، كه ضعيفترين عنصر در اين معادله است، مخصوصا با وخيمتر شدن اوضاع سلطان. آنها ميافزايند كه بندر دشمن سرسخت ايران و شيعه است و با هر تفاهمي با آنها مخالف است. وي حتي نميتواند قرارداد امنيتي كه براي مبارزه با مواد مخدر با تهران امضاء كرده را قبول كند و اجراي آن را نميپذيرد. اين منابع ميگويند كه همين وضعيت در لبنان وجود دارد، اين همان حالت سرگرداني است كه سعد الحريري در آن زندگي ميكند. تامين مالي و پوشش سياسي او با عبدالله است كه او را با دمشق آشتي داده و هميشه تلاش ميكند كه به او بفهماند كه او نخستوزير همه لبنانيها است. اما دل او با فرزندان فهد و طرفداران نظريه مذهبي كردن ارتش است كه ميتوانند رابطههاي مالي او را قطع كنند. سعد حريري الآن در سرگرداني زندگي ميكند او مردد است كه آيا از ملك عبدالله كه زمام حكومت در دستش است، دستور بگيرد يا از ديگران كه در دل و جان عبدالله حكومت ميكنند، تبعيت كنند. همين منابع ميگويند كه اوج قطع رابطه سوريه و عربستان زماني بود كه در سوريه ثابت شد كه بندر تلاش ميكند آرامش داخلي سوريه را در حركتي كه اوج آن در اواخر سال 2007 بود از بين ببرد. يكي از فرزندان بندر كه براي رهبري اين حركت به سوريه رفته بود از سوي مقامات سوريه دستگير شد و بالاخره با درخواست ملك عبدالله آزاد گرديد. اين كار بندر چون بدون آگاهي پادشاه انجام شده بود، علت اصلي اخراج او از عربستان بود.