اعدام شهلا، 8 سال برزخ و یک کارت قرمز!
سحرگاه دهم آذرماه، در روزی که آلودگی هوا پایتخت را به تعطیلی کشانده بود، شهلا جاهد، همسر صیغهای ناصر محمدخانی اعدام شد.
سحرگاه دهم آذرماه، در روزی که آلودگی هوا پایتخت را به تعطیلی کشانده، خدیجه جاهد یا همان شهلای معروف، همسر صیغهای ناصر محمدخانی اعدام شد تا پس از 3 هزار روز، یکی از جنجالیترین پروندههای جنایی سالهای اخیر بسته شود. به گزارش گروه اجتماعی «فردا» ؛ اگرچه در طول 8 سال گذشته، اعدام تنها حکمی بوده که برای «شهلا» قاتل «لاله سحرخیزان» صادر شده ولی جلوگیری از اجرای این حکم، رفت و برگشتهای پرونده به دادگاه تجدید نظر، دیوان عدالت اداری و دفتر دو رئیس قوه قضائیه در طول این مدت موجب شد تا خبر اعدام خدیجه جاهد ناگهانی به نظر برسد. در طول این سالها خیلیها امیدوار بودند که خانواده سحرخیزان از قصاص شهلا بگذرند، ولی نظر واحد فرزندان، پدر و مادر و حتی شخص ناصر محمدخانی بر مجازات شهلا، دختری که زمانی توانسته بود ناصر، بازیکن با اخلاق پرسپولیس را راضی به برقراری رابطهای پنهانی کند موجب شد تا در نهایت شهلا تاوان بزرگ این ارتباط را با جان خود بپردازد. لاله، قربانی حسادت همسر صیغهای ناصر شهلا که از 13 سالگی عاشق ناصر محمدخانی، فوتبالیست مشهور شده بود، پس از سالها انتظار در 28 سالگی توانسته بود ارتباط خود با این ستاره فوتبال را شکل دهد، این دو به دور از چشم خانواده محمدخانی و همسرش، خانهای کوچک فراهم کرده بودند و گهگاهی هم به مسافرت میرفتند. با این همه شهلا نمیتوانست سایه سنگین همسر ناصر محمدخانی را تحمل کند و در نهایت نیز برای بیرون کردن رقیب عشقی خود از میدان در غیاب محمدخانی که حالا در لباس مربیگری به آلمان رفته بود مخفیانه با کلیدی که از قبل تهیه کرده بود به خانه ناصر میرود و پس از آنکه بچهها به مدرسه میروند، لاله را به قتل میرساند. بعدازظهر روز 14 مهرماه 81، وقتی بچهها به خانه میآیند، با پیکر خون آلود مادر روبرو میشوند و با سرو صدا همه را با خبر میکنند، به سرعت خبر در شهر میپیچد و در همان مراحل اولیه تحقیقات پلیس، شهلا به عنوان متهم اصلی مطرح میشود. در نهایت نیز، پس از 11 ماه، شهلا لب به اعتراف باز کرده و خود را قاتل معرفی میکند، هرچند بعدها و در جریان محاکمات، شهلا اعتراف خود را پس میگیرد و مدعی میشود که تحت فشار و به خاطر ناصر است که به قتل اعتراف کرده است. با این همه و پس از بررسیهای نهایی، اعدام حکمی بود که توسط دادگاه صادر شد، حکمی که پس از صدور و در طول 8 سال گذشته بارها میان شعب مختلف تجدید نظر و دیوان عالی و در نهایت دفاتر دو رئیس قوه در رفت و آمد بود تا در نهایت در دهم آذر ماه 89 اجرا شود.
8 سال برزخ برای اجرای حکم شهلا، ناصر محمدخانی، فرزندان لیلا و ناصر که حالا به نوجوانی رسیدهاند و پدر و مادر لیلا در طول این 8 سال متحمل فشارهای سنگین روحی و روانی و عاطفی شدند، 8 سالی که همواره در بیم امید انتقام و رهایی طی شد. پرونده قتل لاله سحرخیزان با ابهاماتی روبرو بود، حساسیتهای رسانهای و مشهوریت ناصر محمدخانی نیز موجب شد تا در کنار برخی نارساییها و مشکلات همیشگی دستگاه قضایی، پایان این پرونده 8 سال به درازا بکشد. ابهاماتی که در پرونده بود، حاصل گزارشهای پزشکی قانونی بود و نتایج همین گزارشها بود که شهلا و وکیل او را وا میداشت تا به حکم اعتراض کنند، اعتراضی که در نهایت اجرای حکم را نیز متوقف کرد، هرچند سرنوشت نهایی پرونده چیز دیگر رقم خورد. در این بین پادرمیانی هنرمندان و برخی از چهرههای مشهور برای جلب رضایت از خانواده سحرخیزان و اولیای دم نیز بر پیچیدگیهای پرونده افزود، هرچند خود شهلا هیچگاه جز ابراز بیگناهی هیچگاه حاضر نشد نکتهای تازه و دلیلی محکمه پسند را در این باره مطرح کند. با این همه عبدالصمد خرمشاهی وكيل شهلا در اولین روزهای مهرماه سال جاری اعلام کرد شهلا جاهد در تاريخ 23 شهريورماه سال جاری نامهای خطاب به آيتالله لاريجانی نوشته و در آن عنوان كرده كه حدود 9 سال حبس، او را خسته كرده است؛ بنا بر اين درخواست كرده كه اگر ابهامی در پرونده وجود دارد، اين ابهام برطرف شود و در غير اين صورت، حكم قصاص به مرحله اجرا درآيد زيرا معتقد است كه 3 سال حبس او به موجب حكم دادگاه بوده و 6 سال مازاد بر اين مدت در كنار حكم قصاص، در واقع مجازات مضاعف است. در خواست «شهلا» اجابت شد، ولی آنچه به اجرا درآمد قصاص بود. شهلا در حیاط زندان اوین به دارآویخته شد تا پادرمیانی مسئولین قضایی و التماس و گریه شهلا در لحظات آخر نیز فایدهای نداشته باشد، گریه و التماسی که به نظر میرسد تنها ابزار شهلا برای فرار از قصاص بوده است. به گفته جابری قاضی واحد اجرای احكام شهلا جاهد خودش كمكی به پرونده خودش نكرده، نکتهای که نشان میدهد علیرغم وجود روزنهها و ابهاماتی در پرونده، متهم به دلایل نامعلوم تمایلی به مطرح شدن و حل و فصل آنها نداشته است.
پرونده شهلا آنقدر حاشیه و جذابیت رسانهای داشت تا درباره آن کتاب نوشته و فیلم ساخته شود، کارت قرمز عنوان فیلم مستندی است که مهناز افضلی در خصوص این پرونده ساخته است. در این فیلم به خوبی نشان میدهد که ناصر محمدخانی در مسافرتها، زندگی خصوصی و حتی پس از قهرمانی با پرسپولیس در معاشرت با شهلا چگونه بوده است و نکتههای ریز موجود در این فیلم نیز مبین این نکته است که قهرمان با اخلاق گذشته چگونه با اشتباه خود و درگیر کردن خود در ارتباطی پنهانی ریشههای این حادثه دلخراش را گذاشته است. در این مستند، بیننده میتواند بهترین قاضی باشد، چراکه صحنههای مستند، گفتگوها و اتفاقات به گونهای نشان داده شده که فارغ از جهتگیریهای معمول میتواند قضاوت اخلاقی مستقلی در مورد عوامل این حادثه و مسائل پیرامون آنها داشته باشد. و در نهایت کارت قرمز در روایتی از یک منبع قضایی، ابهاماتی را در مورد پرونده مطرح میکند. گزارش پزشکی قانونی از بررسی جسد مقتول و سایر یافتهها، اظهارات خود شهلا و ... مواردی بوده که لااقل در دفعات متعدد توانسته اجرای حکم را به تأخیر بیندازد که پس از 8 سال به نظر میرسد پایان آنها نیز رقم خورده است.