داعش خراسان؛ پیمانکار جدید پروژههای تلآویو
درماندگی در جنگ فرسایشی «غزه» رهبران رژیم صهیونیستی را به فعال کردن شاخه ترور به عنوان یک استراتژی جنگی وادار کرده است؛ اقدامی که در ساحتی بزرگتر با حمایت سازماندهی شده از گروههای تروریستی فعال در منطقه علیه جمهوری اسلامی دنبال میشود. نوید کمالی، پژوهشگر مسائل امنیتی در گفتوگو با «ایران» به بررسی ابعاد و پیامدهای رویکرد جاری تلآویو پرداخته است.
اسرائیل بار دیگر به تروریسم روی آورده، اقدامی که با ترور چندین فرمانده ارشد جبهه مقاومت در منطقه همراه شده است. این تغییر ناظر بر چه اهدافی است؟
رژیم صهیونیستی بعد از وارد شدن ضربه اطلاعاتی و امنیتی حاصل از عملیات مقاومت فلسطین در روز هفتم اکتبر و با توجه به تلفات انسانی قابل توجهی که در جریان این عملیات به طرف اسرائیلی در راستای ترمیم خسارات حیثیتی وارد شده به این رژیم، دست به تهاجم گسترده به نوار غزه با محوریت مناطق شمالی این مناطق زد. هدف اصلی این تهاجم همهجانبه آزادسازی صدها گروگان اسرائیلی، انتقامگیری از فرماندهان مقاومت در غزه و تبدیل این مناطق به مناطقی فاقد توان تهدیدآفرینی در آینده علیه موجودیت رژیم بود. با این حال با نگاهی به آمارها و گزارشهای بینالمللی و همچنین تحولات میدانی به خوبی میتوان به این جمعبندی در رابطه با تحولات غزه دست یافت که رژیم صهیونیستی بر خلاف تصورات اولیه مقامات غربی عملاً دستاورد چندانی در تهاجم به غزه نداشته و تاکنون متحمل 1388 کشته و قریب به 9 هزار نفر مجروح شده است که البته برخی تحلیلگران با آگاهی نسبت به سیاست سانسور اخبار و اطلاعات توسط منابع صهیونیستی این آمارها را حداقل سه برابر کمتر از میزان واقعی در نظر میگیرند.
علاوه بر این با توجه به ناکامی ارتش رژیم صهیونیستی در متوقفسازی حملات موشکی مقاومت و همچنین ناتوانی آشکار در آزادسازی اسرای در بند گروههای فلسطینی هر روز بر حجم مخالفتهای داخلی با تداوم جنگ علیه غزه در سطح اراضی اشغالی افزوده میشود. از این رو سران رژیم صهیونیستی و به طور خاص سازمانهای امنیتی تحت فشار افکار عمومی و با هدف به تعویق انداختن آثار مخرب اعلام شکست در مقابل مقاومت فلسطین، کارزار ترور فرماندهان مقاومت و تهدیدآفرینی علیه دوستان فلسطین را همزمان با تداوم عملیات نظامی در نوار غزه آغاز کردهاند که نمونه اخیر آن ترور فرماندهان شاخص مقاومت در لبنان بود.
از دید مقامات رژیم صهیونیستی ترور فرماندهان و چهرههای شاخص مقاومت به دلیل ماهیت نمادین این چهرهها، هزینههای روانی سنگینی را متوجه هواداران مقاومت میکند لذا جوخههای ترور رژیم صهیونیستی به طور جدی پیگیر اجرای مأموریتهای تروریستی مختلف علیه چهرههای شاخص مقاومت در منــــطقه هســــــــتند.
در چنین فضایی حمله تروریستی کرمان هم روی میدهد. اگرچه داعش خراسان مسئولیت را برعهده گرفت اما به نظر میرسد که بیارتباط با اقدامات تروریستی اسرائیل نباشد؟
این حمله هر چند از سوی گروهک داعش خراسان بر عهده گرفته شد اما با توجه به واقعیات مربوط به ظرفیت عملیاتی این گروه، میتوان این عملیات را مرتبط به رژیم صهیونیستی دانست چرا که گروهک داعش خراسان بر خلاف فضاسازیهای رسانهای امریکاییها عملاً فاقد توان و ظرفیت اطلاعاتی و عملیاتی چندانی برای طراحی و اجرای این دست عملیاتهای مرگبار است.
آنچه بدیهی است گروههایی مانند داعش خراسان تشکیلاتی نه چندان گسترده با ماهیتی مزدور دارند و مترصد کسب درآمد از پروژههای ضد امنیتی پیمانکاران منطقهای و فرامنطقهای هستند لذا حتی اگر اجرای این عملیات تروریستی توسط عناصر این گروهک انجام شده باشد بدون شک پشتیبانی اطلاعاتی و عملیاتی این اقدام توسط بازیگرانی حرفهای همچون«موساد» صورت گرفته که در این رابطه در ردیف اول متهمان قرار دارد چرا که این سازمان حداقل طی دو سال گذشته مأمور اجرای طرح «هزار ضربه چاقو» بوده است.
اولینبار در تابستان سال 1400 بود که پرده از طرح هزار ضربه چاقو برداشته شد. در آن ایام «نفتالی بنت» نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی با «جو بایدن» رئیسجمهور امریکا در کاخ سفید دیدار کرد و راهبرد خود برای مقابله با کشورمان را با رئیسجمهور ایالات متحده شرح داد. نفتالی بنت در دیدار با بایدن راهبرد خود علیه ایران را با آن چیزی که مقامهای اسرائیلی با عنوان «مرگ با هزاران ضربه چاقو» نام میبرند مطرح کرد.
بر اساس این طرح مقابله با کشورمان از طریق ترکیب اقدامات کوچک بسیار در جبهههای متعدد نظامی و دیپلماتیک انجام خواهد گرفت. پرواضح است که مهمترین رکن اجرای این طرح توسل به تروریسم است که نمود آن را میتوان در ترورها و اقدامات تروریستی مختلف انجام شده در سالها و ماههای گذشته و حتی حادثه کرمان بهخوبی مشاهده کرد.
برخی میکوشند بر نقش این رژیم در حمله تروریستی کرمان مهر باطل بزنند، اما به نظر میرسد پیوند اسرائیل با گروههای تروریستی به سالها پیش باز میگردد که در حمایت از گروههای تروریستی همچون جیش العدل پدیدار شده است.
تاریخ رژیم صهیونیستی حتی پیش از تأسیس دولت اسرائیل به تروریسم پیوند خورده است و ردپای این رژیم را میتوان در بسیاری از حوادث تروریستی شاخص 75 سال گذشته غرب آسیا مشاهده کرد. در رابطه با ایران بایستی به این نکته توجه داشت که از بدو پیروزی انقلاب اسلامی، رژیم صهیونیستی در چهارچوب منافع غرب و خاصه در راستای حفظ موجودیت خود به دشمن ویژه ملت ایران بدل شده و از هر فرصتی برای تهدیدآفرینی علیه کشورمان بهره برده است؛ به طور مثال اسرائیل در طول چهاردهه گذشته از طریق حمایتهای تسلیحاتی، آموزشی و حتی اطلاعاتی نقش قابلتوجهی در هدایت و تقویت گروهکهای تروریستی علیه کشورمان داشته است. البته این رژیم در سایه حمایت از تروریسم علیه کشورمان از ظرفیت منافقین نیز به طور گسترده در راستای جمعآوری اطلاعات از داخل کشورمان بهره برده است که نمونههای شاخص آن را میتوان در فضاسازیهای صورت گرفته علیه زیرساختهای صلحآمیز هستهای کشورمان مانند پروندهسازی علیه تأسیسات فردو مشاهده کرد.
در همین راستا، تل آویو همواره یکی از حامیان گروهکهایی مانند جیشالعدل در جنوب شرق کشور بوده است، چراکه گروهکهایی مانند جیشالعدل را فرصت مناسبی برای تهدیدآفرینی و بر هم زدن ثبات و امنیت در یکی از مهمترین و راهبردیترین استانهای کشورمان در نظر گرفته است. بایستی به این نکته توجه داشت که تلآویو بهخوبی از اهمیت راهبردی سواحل مکران و استان سیستان و بلوچستان برای کشورمان مطلع است و به همین دلیل با حمایت از تروریسم در پی عقبافتادگی مناطق جنوب شرق کشورمان از مدار توسعه و تبدیلشدن این مناطق به درگاههای پیشرفت و تولید سرمایه و ثروت برای کشور است.
به نظر میرسد ایالات متحده از پیگیری این رویکرد تروریستی که ممکن است به ورود بازیگران بزرگ خاورمیانه بینجامد، هشدار داده است. دلیل این امر چیست؟
تحلیلگران سیاسی و امنیتی کاخ سفید و حتی پژوهشگران اندیشکدههای معتبر امریکایی بر این باورند که گسترش تنش به خارج از نوار غزه عواقب سخت و جبران ناپذیری برای رژیم صهیونیستی و منافع غرب در منطقه به همراه خواهد داشت، چرا که بررسی تحولات سه ماه گذشته بهخوبی حکایت از تبدیل شدن جنگ غره به یک نبرد فرسایشی و بینتیجه برای رژیم صهیونیستی دارد. اراضی غزه هرچند محصور و تحت اشراف اسرائیل است اما با وجود این ارتش، این رژیم تاکنون قادر به کسب دستاورد شاخصی در جنگ غزه نشده است و این مسأله خود نشاندهنده ضعف شدید ساختارهای نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی است. لذا در صورت تشدید تنشها و ورود اسرائیل به جنگ فرامرزی با حریفانی از جنس حزبالله لبنان تبعات و خسارات سنگینی به این رژیم و حامیان غربی آن وارد خواهد شد. ضمناً با توجه به حساسیت افکارعمومی کشورهای اسلامی نسبت به حوادث فلسطین ورود رژیم صهیونیستی به جنگ با حزبالله لبنان موجب جلب حمایت گسترده افکارعمومی کشورهای اسلامی از حزبالله خواهد شد که این میتواند تبعات قابل توجهی به حکمرانان اسلامی همپیمان امریکا وارد کند. لذا ایالات متحده امریکا با درک این موضوع و همچنین ضرورت حفاظت از موجودیت در خطر فروپاشی رژیم صهیونیستی به دنبال ممانعت از گسترش جنگ غزه به خارج از اراضی اشغالی فلسطین است.
روزنامه ایران