مصطفوي: خاتمي گفت؛ بگو قلبت درد ميكند و از فوتبال برو
يك زماني آقاي خاتمي به من گفت كه بگو قلبت درد ميكند! من هم دروغ گفتم... بگذاريد اعتراف كنم... دروغ گفتم. گفتم قلبم درد ميكند و رفتم كنار...!
باتصويب هيات رسيدگي به تخلفات حرفهاي، داريوش مصطفوي به طور مادامالعمر از فعاليت در فوتبال محروم شد...» به گزارش خبرنگار سرویس ورزشی «افکار» به نقل از گل اين تيتر مهمترين بخشهاي خبرهاي ورزشي در طي چند روز گذشته بود و در طي آن اعلام شد كه هيات رسيدگي به تخلفات حرفهاي فوتبال قصد دارد اين راي را به اطلاع فيفا نيز برساند تا مصطفوي حق فعاليت در تمامي سمتها در فوتبال ايران و حتي خارج از كشور را نداشته باشد! بدون شك تنها دليل اين برخورد تند با مصطفوي به جايي برميگشت كه رييس سابق فدراسيون با شكايت به مراجع قضايي مبلغي در حدود 220 ميليون تومان از حساب فدراسيون را به عنوان حق خود برداشت كرد. عصر ديروز بالاخره توانستيم پاي صحبتهاي داريوشخان بنشينيم و با او در مورد فوتبال صحبت كنيم كه فوتباليها در آن كارهاي نيستند! مرا به خاطر حقي كه گرفتهام محروم كردن من از فدراسيون مقابل طلبي كه داشتم پس از حضور در دادگاه بدوي و تجديد نظر، بالاخره توانستم حقم را بگيرم. من به دادگاه كشور خودم و به دادگاه جمهوري اسلامي مراجعه كردم. دادگاهي كه رييس آن فقط مسوولان نظام ما انتخاب شدهاند. از تاريخ 9/7/1378 تا امروز دنبال طلبم بودم. فائقي يكي از روساي سابق فدراسيون فوتبال، هاشميطبا، كيومرث هاشمي، رييس سازمان بازرسي، عليآبادي و خيليهاي ديگر از اين مورد به من نامه دادند و اين طلب را تاييد كردند ولي حالا كار به جايي رسيده كه آقايان مرا به خاطر حقي كه گرفتهام محروم ميكنند! عليآبادي گفت برو شكايت كن حقت را بگير در آخرين مرحله رفتيم پيش عليآبادي. ايشان طلب مرا تاييد كردند و گفتند برو حقت را بگير. حتي به عليآبادي گفتم كه اگر شكايت كنم، شما ناراحت نميشوي؟« ايشان هم گفت كه چون دنبال پولت هستي برو شكايت كن و حقت را بگيرد! يادم هست كه عليآبادي گفت كار درست احتياج به اجازه ندارد و حالا پس از دو سال همه چيز عوض شده و بعضيها صحبت ديگري ميكنند. ماجراي طلب من و پيگيريهايي كه انجام دادهام به سال 1377 برميگردد و من هميشه دنبال اين بودم تا به نحوي حقم را بگيرم. دين هميشه پابرجاست. طبق قانون كشور دين مشمول زمان نميشود. اگر صد سال و هزار سال هم بگذرد دين سر جايش است و چون من در اين مدت تامل كردهام دليل ندارد كه پولم خورده شود. البته مشكل من جايي است كه مجبورم با آدمهاي غيرفوتبالي بحث كنم و صحبتهاي اين آدمها را بشنوم. طرف آمده و گفته كه من نميدانم اين پولها چه جوري از گلوي فلاني (مصطفوي) پايين ميرود! اين حرف، حرف مديريتي نيست. آقاي محترم، اگر صحبتي داري بيا دادگاه... بيا اعتراض كن! حالا هم حرفي ندارم. همين آقايان باتوجه به عواملي كه داشتند پرونده را به دادگستري دادهاند. من هم حرفي ندارم. حمايت ميكنم تا به پرونده رسيدگي شود. طوري در مورد من صحبت ميكنند كه انگار آنها فوتبالي هستند و من غير فوتبالي. سالهاست كه در فوتبال بودهام و در فوتبال كار مديريتي كردهام و حالا ميگويند من جزو خانواده فوتبال نيستم! اين صحبتها مربوط به يك سيب زميني فروش است قانون 64 فيفا در مورد فوتباليها صبحت جالبي ميكند و از كساني صحبت ميكند كه عضو خانواده فوتبال هستند. اينها زماني ميتوانند مرا مرحوم كنند، من عضو خانواده فوتبال ميباشم. اولا اينكه كسي حق ندارد بدون دليل مرا محروم كند و دوما وقتي مرا مدتهاست از فوتبال كنار گذاشتهاند چطور محروم ميكنند؟ اين صحبتها فقط ميتواند مربوط به يك سيبزميني فروش باشد. كسي كه از شغل ديگري به رشته ديگري رفته باشد و در مورد كار جديدش چيزي ندارد. ميخواهم برايتان مثال بزنم. يك نفر توي خيابان ميزند توي گوش شما... شما چه فوتبالي باشي و چه غيرفوتبالي ميروي دادگستري و شكايت ميكني. از طرف ديگر كسي كه فوتبالي است به شما ظلمي ميكند و چون بحث، بحث فوتبال است ميروي به مراجع فوتبالي شكايت ميكني! از هر راهي كه برويد من كار اشتباهي نكردهام. من كه به دادگاه غير صالحه نرفتهام. من به دادگاه صالحه رفتهام و حالا كه كار به اينجا كشيده، آقايان يادشان آمده كه مصطفوي هم فوتبالي بوده. اگر من و امثال من فوتبالي و ورزشي بوديم يك نفر در تمام اين مدت دلش به حال ما ميسوخت و سراغي از ما ميگرفت تا به حال چند بار شده كه دو قابليت به يك پيشكسوت بدهند و بگويند ميهمان فلان فدراسيون براي ديدن فلان مسابقات هستي! فكر ميكنند من گانگستر هستم من از هفت سالگي توي فوتبال بودهام. حالا هم توي اين فوتبال به من ظلم شده. حقم را نتوانستم بگيرم و چون گفتند كه دادگستري حق آدمها را ميگيرد، رفتم آنجا و شكايت كردم. خود دادگستري ميگويد هر كسي كم آورده بيايد اينجا تا ما رسيدگي كنيم. اما توي اين مدت طوري با من برخورد كردند و طوري خبر محروميت مرا پخش كردند كه حالا رويم نميشود طرف صورت عروسم نگاه كنم. الان همه ميگويند مصطفوي با اين سن و سال چه كار كرده كه اين صحبتها در موردش ميشود. فكر ميكنند من گانگستر هستم و احتمالا جيب مردم را زدهام و يا مثل بعضيهاي ديگر رشتههاي ديگري داشتهام! آقايان اين را بدانند كه اگر من به فيفا شكايت ميكردم و مداركم را به دادگاه رسمي فيفا ميفرستادم، يك زمان براي پرداخت مطالبات من اعلام ميشد و اگر كه آقايان بدقولي ميكردند هزار و يك اتفاق ميافتاد. من ميخواستم اين كار را انجام دهم ولي فكر آبروريزياش را كردم و نخواستم وضعيت فوتبال از اين بحرانيتر شود. آقاي فائقي حتما يادش هست كه گفت پولت را چهل و هشت ساعته ميگيريم و حالا بيايد و ببيند كه چهل و هشت ساعت شده دوازده سال و تازه آقايان مرا كه تا آخر عمر ممنوعالفعاليت كردهاند. از من باج خواستند دوست دارم يك كاري توي اين روزنامهها و يا برنامههاي ورزشي انجام شود. اميدوارم يك نفر پيدا شود و توي يكي از اين روزنامهها مدارك و سوابق من و بعضي از آقايان را مقايسه كند. نه خودش بيايد و توي يك جدول شرايط وضعيت مرا با اين آقايان مقايسه كنيد. من 67 سال سن دارم و از 17 سالگي توي تيمهاي مختلف ملي از نوجوانان تا بزرگسالان توپ زدهام. اولين بازيام را در المپيك 1964 انجام دادهام. اولين دبير كل فدراسيون بودهام. نايب رييس و رييس بودهام و در زمان من بود كه پرسپوليس، استقلال و پاس توانستند قهرمان آسيا شوند. تيم ملي قهرماني پكن در سال 1990 از زمان من بود و دوست دارم بدانم كه اينها كه يكي از گوشهاي از افتخارات مرا دارند. تنها كاري كه اين آقايان به خوبي انجام ميدهند اين است كه با استفاده از دوستانشان در دادگستري بيايند و اين جور كارها را انجام دهند. از من خيليها باج خواستند ولي توجهي نكردم و حالا يك تقاضا از نشريات و برنامههاي ورزشي دارم. به عنوان كسي كه سالها گوشهاي از روزنامه و برنامههاي ورزشي را پر كرده دوست دارم تا به اين قضيه پرداخته شود. چه اشتباه و چه درست، چه انتقاد و چه تعريف... هر چه را كه بوده كنار بگذاريد و حالا به احترام كسي كه سالها توي فوتبال بوده و مويش را توي اين فوتبال سفيد كرده بيايد و از اين آقايان در مورد حكم و رفتارشان توضيح بخواهيد. دايي ممنوعالمصاحبه ميشود و قلبم تير ميكشد بارها پشت علي دايي و خيلي از فوتباليها ايستادهام. هنوز هم يك موي فوتباليها را با بقيه عوض نميكنم و به رغم آنچه كه فكر ميكنيد هيچ توقعي از كسي ندارم. وقتي ميبينيم يكي از اسطورههاي اين فوتبال (علي دايي) ممنوعالمصاحبه ميشود و اينطوري با او بازي ميشود قلبم تير ميكشد. البته اين پايان بعضي از مسايل نيست. من خيلي حرفها براي گفتن دارم. مثلا ميدانم كه فلان آقا به يكي از دوستان من گفته كه با زمين زدن مصطفوي، آدمهايي مثل دايي حساب كار دستشان ميآيد! اينها به دنبال اين هستند تا بهزعم خودشان با من كاري كنند تا بقيه جرات شكايت و اعتراض نداشته باشند. اما من آن آدمي نيستم كه جلوي اينها كم بياورم. من فوتبالي هستم. تحصيلكرده هستم و مويم را توي اين فوتبال سفيد كردهام. مطمئن باشيد كه از پس آنهايي كه هيچ نميدانند و به زور جوك و خنده كارشان را پيش ميبرند، برميآيم. مردم هم بايد بفهمند كه با شوخي و جوك تيم ملي به جام جهاني نميرسد و قهرمان جام ملتها نميشود. شك نكنيد كه وضعيت تيم ملي از اين بدتر هم ميشود و در پايان هم آقايان چهار تا جوك ميگويند و با ريسه رفتن مردم را سرگرم ميكنند. خاتمي گفت بگو قلبت درد ميكند برو كنار يك زماني آقاي خاتمي به من گفت كه بگو قلبت درد ميكند! من هم دروغ گفتم... بگذاريد اعتراف كنم... دروغ گفتم. گفتم قلبم درد ميكند و رفتم كنار...! حالا هم اتفاقات ديگري ميافتد. در دوران عدالتمحوري، اتفاقاتي ميافتد كه خوشايند نيست. كجاي فوتبال ما عدالتمحور است؟ قطبي آن را سر تيم ملي آورد و بعد از حذف شدن از حضور در بازيهاي جام جهاني فقط يك عذرخواهي كوچك كرد و قراردادش تمديد شد! اگر بحث حضور كارشناسان و كاربلدها مطرح است، پس چرا از اين همه كارشناس فوتبال با مدارك دانشگاهي خانهنشين هستند. چرا آنهايي كه بازيكن تيم ملي بودهاند، مديريت كردهاند، استاد دانشگاه بودهاند و ... خانهنشين هستند. به من بگوييد الان آدمهايي مثل دادكان كجا هستند؟آقايان ما را از خانهمان بيرون كردهاند و حالا ما را مادامالعمر محروم ميكنند تا اسم عشق و خانه را هم به زبان نياوريم! به جاي توضيح دادن در مورد ضعفها و ناكاميهايشان فقط جوك تعريف ميكنند و مردم را ميخندانند. من براي اين فوتبال و اين رفتارها متاسفم. اين بايد زنگ خطر باشد كه چطور بخش خصوصي و اسپانسرها وارد فوتبال نميشوند. ويروسي كه از عليآبادي به سعيدلو رسيد ما در فوتبال هزار و يك مشكل داريم. هنوز به خودكفايي نرسيدهايم و مثل آب خوردن ميبازيم و حذف ميشويم. آن وقت بعضي از آقايان به دنبال كانديداتوري كميته اجرايي AFC و اينجور چيزها هستند. نميدانم اين چه ويروسي بود كه از عليآبادي به جانشينان او رسيد. عليآبادي هم در حالي كه رييس سازمان تربيت بدني بود، به دنبال رياست فدراسيون فوتبال بود و حالا سعيدلو كه جانشين او در سازمان شده فقط دوست دارد تا به AFC برسد و حتي اگر شده نايب رييس كميته اجرايي شود. و حتي اين آقايان فرصت حضور در مجامع بزرگتر و معتبرتر را دارند، چرا ميآيند و به دنبال فوتبال و AFC ميروند! به خدا من دلم ميسوزد كه اين حرفها را ميزنم. چرا كسي از كفاشيان نميپرسد كه چطور به اين اطلاعات كم فوتبالي، بدون هيچ سابقهاي به دنبال كانديداتوري كميته اجرايي AFC است. اينها درد است، دردهاي فوتبال، دردهايي كه خيليها ترجيح ميدهند در مورد آن حرف بزنند و شايد به همين دليل است كه امثال مصطفوي را محروم ميكنند تا صدايش درنيايد و حرفي نزند. سالها پيش، در حالي كه عضو فيفا بودم و شرايط خوبي داشتم، گفتند قلب مصطفوي درد ميكند و با همين بهانه من خانهنشين شدم. چطور ميتوانم اين چيزها را فراموش كنم! قطبي آبروي من را برد چند روز پيش ديدم كه افشين قطبي نقد تيم ملي را به يك مربي با تجربه ميدهم! آخر اين آقا چه كاره است كه اختيار تيم ملي دست او افتاده. همان سالي كه من در پرسپوليس بودم فهميدم ماجراي قطبي به چه صورت است و ايشان تشريف بردند.ماجراي ديكارمو را يادتان هست؟ 15 روز با افشين قطبي در مورد ديكارمو بحث ميكرديم. به او گفتم كه ما در مقابل باشگاه و مردم تعهد داريم، پايش را در يك كفش كرد و گفت او و ماركو ديكارمو را ديدهاند و پسنديدهاند. من هم به قطبي و دستيارش اعتماد كردم و آن اتفاقها افتاد. او آبروي ما را برد. آبروي خودش را برد و حسن اعتمادي را كه در دل ما بود كشت. قطبي سرمربي پرسپوليس بود. چطور ميتوانستم به او ا عتماد نكنم و پيشبيني كنم كه او حتي دلش براي تيمش نميسوزد! متاسفانه بعضيها توجهي به اعتبار و جايگاهشان در فوتبال ندارند و به دنبال اين هستند تا چند درصد بيشتر گيرشان بيايد. بدبختي فوتبال و ورزشي كه يك نفر از آن سر دنيا بيايد و براي سرمربيگري تيم ملياش تصميمگيري كند. بدبخت ما كه افسار فوتبالمان دست قطبي و كفاشيان افتاده! حيف اين همه توجه و سرمايهاي كه يكي برباد ميدهد و ديگري برايش جوك ميگويد! به كاشاني هم در پرسپوليس اختيار تام نميدهند در دين اسلام دروغ گفتن يك عمل زشت و منكر محسوب ميشود... خودتان بگوييد كه سعيدلو و آنهايي كه مسوول هستند تا امروز چند بار در مورد معرفي اعضاي هيات مديره پرسپوليس صحبت كردهاند و قول دادهاند! هر روز ميگويند آخر هفته اسامي هيات مديره پرسپوليس را اعلام ميكنيم و هر بار زير حرفشان ميزنند. باور كنيد كه حبيب كاشاني هم در پرسپوليس اختيار تام داده نميشود. وقتي به او اختيار تام نميدهند، پول نميدهند و هزار جور مشكل دارد چطور توقع دارند كه تيم را جمع و جور كند. چند دفعه خواستم به كاشاني زنگ بزنم و بگويم مراقب باشد تا بلايي كه سر ما آمد، سر او نيايد! به من گفتند از پرسپوليس به فدراسيون ميروي در پرسپوليس اتفاقاتي براي من افتاده كه اشكم را درميآورد. وقتي قرار شد به پرسپوليس بروم گفتند كه چند ماه بعد مرا به فدراسيون ميفرستند و به همين دليل بود كه اين را قبول كردم. نه تنها اين اتفاق نيفتاد، بلكه پس از مدتي هدايتي آمد و گفت كه ديگر پول نميدهد و هزينههاي باشگاه را برعهده نميگيرد. من هم وقتي شرايط اينطوري است و به اين بهانه و با اين روش پرسپوليس زمين ميخورد، قيد همه چيز را زدم و رفتم. من از پرسپوليس جدا شدم و هرگز آن روزها را فراموش نميكنم. توي پنج، شش ماهي كه مدير پرسپوليس بودم خيلي زحمت كشيدم. بهترين تيم را درست كرديم و بدون تعارف عاقبت تيم برعهده من بود. ما هيات مديره خيلي خوبي داشتيم. فرخزادي، نژادفلاح، آخوندي و هدايتي تيم خيلي خوبي بودند. اما ما دچار سوءتفاهم شديم. بين ما تفرقه وجود داشت و به جاي اينكه ما يك تيم هماهنگ و رفيق باشيم، مدام دنبال حاشيهها و تفرقهها بوديم. هدايتي آمدو خيلي راحت گفت كه ديگر پول نميدهد. من ميدانستم كه اينها بهانه است و آنها ميخواهند كه من بروم. حالا يك سوال از شخص هدايتي دارم. دوست دارم به قلب و وجدان خودش رجوع كند و جواب مرا بدهد... آقاي هدايتي آيا با رفتن من به خواستهات رسيدي؟ آيا به مقصودي كه داشتي رسيدي؟ آقاي هدايتي اين درست كه بين ما تفرقه وجود داشت ولي آيا با آوردن نفرات بعدي، مثل انصاريفرد، همه چيز درست شد؟ آقاي هدايتي... دوست عزيز من... آيا يادت هست چه حرفهايي به من زدي و چه قولهايي دادي؟ هدايتي مديريت پرسپوليس را از من گرفت به نظر من وجود آدمهايي مثل هدايتي در فوتبال و بخش خصوصي ضروري است. اكثر فوتباليستها به جيب طرف مقابل نگاه ميكنند، آنها از اين راه امرار معاش ميكنند. اين حق آنهاست، اما اين را فراموش نكنيد كه آيا آنها دنبال پول هستند. اگر همه دنيا هم جمع شوند، داستان همين است. براي فوتباليست فرقي نميكند كه فلان آقا يا هر كس ديگري كنار دست شما نشسته باشد. در جايي كه هدايتي هست، حتي هيات مديره هم معنايي ندارد و هيچ كدام كارايي خودشان را نخواهند داشت. با توجه به پول هدايتي حتي اگر پاي رييس سازمان ورزش هم وسط باشد براي فوتباليستي كه قرارداد ميبندد و دنبال پول است چيزي عوض نميشود. هميشه اين صحبتها را با هدايتي ميكردم و مثل هميشه ميگويم كه او به پرسپوليس كمك كرد ولي روي حرفم هستم و باز هم ميگويم كه او مديريت را از دست من گرفت. خدا لعنتشان كند خدا لعنت كند كساني را كه پاي بعضيها را به فوتبال باز كردند! قدم همه ورزشكاران، افتخار آفرينها و مدال آوران رشتههاي ديگر روي چشم ولي خودتان ميدانيد كه همه اينها يك صدم توجه كه به فوتبال ميشود را هم ندارند.اما در همين فوتبال اسطورهها را ممنوعالكار، ممنوعالفعاليت و ممنوعالمصاحبه ميكنند. صحبت از عصر ارتباطات و تكنولوژي ميشود و ميگويند كه حتي ملتها بايد با هم ارتباط داشته باشند و گفتوگو كنند ولي از طرف ديگر توي مملكت و فوتبال خودمان امثال من كه رييس فدراسيون و عضو فيفا بودهام و امثال دايي كه كاپيتان و سرمربي تيم ملي بوده را ممنوع ميكنند! ميتوانم به خاطر حكمي كه دادند از آنها شكايت كنم من ميتوانم از اين آقايان و حكمي كه در مورد من دادهاند شكايت كنم و اگر حرفي نميزنم به خاطر مردم و عشق به فوتبال است. اما از طرف ديگر بايد به همان نحوي كه خبر ممنوعالكار شدن مرا با اين شدكت پخش و اعلام كردند، در مورد دلايل و آناليزهايشان هم توضيح بدهند. اصلا بيايند و بگويند كه چطور با آبروي من پيرمرد بازي كردند و بعد از اين همه سال با من چنين برخوردي كردند. آقاياني كه خودتان را وارد فوتبال كردهايد و به زور جوك و خنده معروف شدهايد، اگر شما فوتبالي هستيد، همان بهتر كه من نباشم و تا آخر عمر ممنوعالكار باشم. من ننگ دارم كه با توجه به وجود شما فوتبالي باشم. خيلي وقت است كه خانه مرا غصب كردهايد و حالا چون زور داريد ميگوييد كه اسم عشق و خانهام را هم نياورم... شما كه فوتبالي نيستيد، چطور ميخواهيد حرف دل من عاشق را بفهميد و درك كنيد! چرا نميگوييد امثال دادكانها، حسن روشنها، مظلوميها، رجبيها، حبيبيها، حجازيها، فرزاميها، عادلخانيها، قاسمپورها و ... كجا هستند و چه ميكنند. شما فكر ميكنيد اگر آن اتفاق براي ناصر حجازي نميافتاد، او وارد فوتبال ميشد؟ تا روزي كه حجازي سالم بود و صحبت از مريضياش نبود كسي سراغ او را نميگرفت و من بارها صحبتها و درد دلهاي حجازي را در اين مورد خواندهام. حرف آخر من اين است كه اگر اين آقايان 50 نفر هم باشند و يك طرف بنشينند براي همهشان حرف دارم. آنقدر سند و دليل و مدرك دارم كه يك تنه همهشان را محكوم ميكنم. در ميان اين همه آدم، تعداد محدودي مثل افشارزاده هستند كه از روي شايستگي و سابقه سركار هستند. اينها بايد در مورد حكمي كه صادر كردهاند توضيح بدهند. بايد دليل و مدرك داشته باشند. مگر ميشود كه به اين راحتي آبروي يك مرد 67 ساله را برد و صدايش هم در نياورد. همهشان را به جدم واگذار ميكنم و به اين اعتقاد دارم كه هر كسي در زندگي نان دلش را ميخورد. من تا امروز خيلي صبر كردم و چون عاشق فوتبال و مردم كشورم بودم هيچ شكايتي به فيفا و مراجع قضايي فيفا نكردم. خواستم همه چيز توي كشور خودم حل شود. حتي به دادگاه كشور خودم رفتم و نخواستم اتفاقي براي فوتبال ايران بيفتد اما گويي اين آقايان دلشان براي اين چيزها شور نميزند...