«فردا» گزارش میدهد:
خاتمیسازی از روحانی!
اندک نیروهایی از اصلاحطلبان تصور میکنند میتوانند برای روحانی نقش لیدری جریان اصلاحات را بسازند غافل از آنکه چنین هدفی با موانعی بسیار روبهرو است.
گروه سیاست سایت فردا: برخی رسانههای اصلاحطلب یک خط را دنبال میکنند؛ اینکه روحانی میتواند لیدر اصلاحطلبان باشد. کافی است به مطالب روزنامه شرق نگاه کنید یا سایت انتخابات یا توئیتهای برخی خبرنگاران اصلاحطلب که چه طور طوری القاء میکنند که انگار روحانی شخصیت اول اصلاحطلبان است. طیفهایی از اصلاحطلبان میخواهند به نوعی نمایندگی اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو و احیانا در آینده را از خاتمی بگیرند و به روحانی بدهند. البته چنین هدفی پیشزمینههایی هم دارد؛ از جمله آنکه نمیشود انکار کرد که دیگر خاتمی چندان تمایل به نقشآفرینی سیاسی ندارد و به نوعی بیشتر سیاست سکوت را پیشه کرده است. بر خلاف خاتمی، روحانی تکاپوی انتخاباتیاش را افزایش داده و مشاهده میکنیم که خودش در انتخابات خبرگان نامزد میشود و ادعا میکند که میشود 50 تا 70 نفر را به مجلس فرستاد. او رسما هم گفته است که میخواهد رضایت اصلاحطلبان را جذب کند. روحانی میگوید میخواهد لیست تهران بدهد و حزب اعتدال و توسعه به عنوان نزدیکترین گروه سیاسی به او هم فعالیت انتخاباتیاش را آغاز کرده است و گفته میشود بیشتر کسانی که در تهران ثبت نام کردهاند از همین حزب هستند. در این بین بخشهایی از اصلاحطلبان که قصد ورود به انتخابات را دارند، روحانی را تنها گزینهای میبینند که میشود با او اقداماتی در انتخابات انجام داد.
اما همه اینها با موانع مهمی روبهرو است که ممکن است هدف روحانی و نزدیکانش چه در میان اعتدالیها و چه در میان اصلاحطلبان را ناکام بگذارد. روحانی نه امروز که از همان سال92 هیچگاه مورد پذیرش قاطبه اصلاحطلبان نبوده است. اصلاحطلبان در سال92 صرفا با انگیزهای سیاسی و به اصرار هاشمی رفسنجانی از او حمایت کردند. تا آن مقطع هم روحانی برای اصلاحطلبان صرفا نیرویی میانهرو محسوب میشد که اهدافی مشترک هم با اصلاحطلبان داشت؛ مشخصا در حوزه سیاست خارجی اما پس از پایان دولتش روحانی برای اصلاحطلبان به نیرویی تبدیل شد که صرفا آبروی سیاسی جبهه اصلاحات را از میان برد. کافی است به نظرات بسیاری از اصلاحطلبان درباره او نگاه کنیم تا دریابیم که عموم اصلاحطلبان سرشناس برای برائتجستن از ناکارآمدیهای روحانی چه در عرصه سیاست داخلی و اقتصاد و چه در حوزه سیاست خارجی، تندترین نقدها را به او وارد میکنند و بارها شنیدهایم که گفتهاند دیگر امکان ائتلاف مجدد با او وجود ندارد. حتی در اواخر دولت روحانی شنیده میشد که شخص خاتمی هم گلایههای جدیای به روحانی داشته است. در این بین بسیار احتمالش ضعیف است که اکثریت اصلاحطلبان راضی به حمایت از او شوند و طبیعی است روحانی با نیروهایی محدود نمیتواند کاری از پیش ببرد و حتما او نمیتواند لیدر جریان اصلاحات شود.
از سوی دیگر اصل شرکت در انتخابات برای طیفهای مهمی از اصلاحطلبان هنوز در محل تردید قرار دارد و طبیعی است وقتی نیروهایی از اصلاحطلبان قائل به سیاست عدم مشارکت در انتخابات هستند، روحانی و اصلاحطلبان نزدیک توفیق مورد نظر را به دست نمیآورند.
نکته پایانی هم میزان محبوبیت روحانی در میان مردم است که بسیار پایین است و شاید نتوان کسی را یافت کرد که بگوید بار دیگر به روحانی رأی میدهم. اصلاحطلبان بر این موضوع واقفاند و میدانند که دادن نمایندگی سیاسی و اعطای عنوان لیدری به نیرویی که مورد نظر مردم نیست، خودزنی آشکار است و حتما هنوز سید محمد خاتمی برای این عنوان بر روحانی مقدم است و اگر خاتمی هم نخواهد نقش لیدری سیاسی را ایفا کند، حتما فردی مانند سید حسن خمینی برای اصلاحطلبان بهتر از روحانی است. روحانی نهتنها نمیتواند لیدر اصلاحطلبان باشد بلکه توان برانگیختگی اجتماعی را هم ندارد. یعنی حتی نمیتواند برای خودش هم رأیی جمع کند چه رسد مردم را برای رأیدادن به اصلاحطلبان پای صندوق بکشاند.
با همه این مباحث به نظر نمیرسد که روحانی قابلیت نفر یک شدن اصلاحطلبان را داشته باشد و اندک نیروهای پیرامون او هم یا با روحانی شکست خواهند یا راه خودشان از او جدا میکنند.