«فردا» گزارش می‌دهد:

تصویری کاریکاتوری از حسن روحانی/ او می‌خواهد نقش هاشمی را بازی کند؟

روحانی و هاشمی رفسنجانی تفاوت‌های مهمی با یکدیگر دارند که در این مجال به ذکر و تشریح برخی از آنها می‌پردازیم.

کد خبر : 1258161

گروه سیاست سایت فردا: هرچه می‌گذرد حسن روحانی بیشتر سعی می‌کند شبیه به اکبر هاشمی رفسنجانی شود. روی صندلی شبیه به هاشمی کج می‌نشیند، انتقاد می‌کند اما نه رادیکال، حلقه‌ای محدود از یاران سیاسی را دور خود جمع کرده است، بعد از ریاست‌جمهوری‌اش سعی می‌کند قدرت سیاسی را با نمایندگی مجلس خبرگان حفظ کند و گمان می‌کند در شرایطی که سید محمد خاتمی جایگاه سابق را در میان اصلاح‌طلبان ندارد، لیدر اعتدالی‌ها و حتی بخش‌هایی از اصلاح‌طلبان شود. او شاید فکر می‌کند مانند هاشمی می‌تواند قدرت سیاسی‌اش را در حمایت‌گری از این و آن نشان دهد و گمانش آن است و. همین است که می‌بینیم برای انتخابات مجلس هم مشغول به کار شده تا نیروهای نزدیک به خود را روانه مجلس کند. اما واقعیت آن است که میان هاشمی و روحانی تفاوت وجود دارد؛ تفاوت‌هایی که البته کم نیستند.

روحانی نمی‌تواند خود را شبیه هاشمی رفسنجانی جلوه دهد به چند دلیل عمده:

نخست آنکه روحانی مورد پذیرش هیچ گروه و طیف سیاسی‌ای نیست و حتی چهره‌های سیاسی هم به سختی پیدا می‌شوند که او را قبول داشته باشند مگر همان چندنفری که در حزب اعتدال و توسعه نشسته‌اند؛ مثل واعظی و نوبخت؛ برخلاف هاشمی که با آنکه مخالفان زیادی هم داشت اما هم در میان اصلاح‌طلبان و هم در میان بخش‌هایی از اصولگرایان تا پایان عمرش جایگاه قابل توجهی داشت و حتی نیروهای سنتی اصولگرا هیچگاه از او عبور نکردند.

دوم اینکه، هاشمی رفنسجانی قدرت اجماع‌سازی داشت و می‌توانست نیروهای سیاسی را حول هدفی واحد دور هم جمع کند. مشخصا در سال92 گرچه روحانی مورد پسند طیف‌های چپ اصلاحات نبود و خیلی از آنها مایل به حمایت از عارف بودند اما هاشمی گزینه خود یعنی روحانی را روی میز گذاشت و اعلام کرد که اگر می‌خواهید منِ هاشمی همراه اصلاح‌طلبان باشم، باید از روحانی حمایت کنید. این سخن به نقل از ابراهیم اصغرزاده است که چندسال پیش در گفت‌وگو با روزنامه «شرق» گفت که خاتمی هم در پی این اصرارهای هاشمی پذیرفت که از عارف بگذرد و اعلام کند که همه باید از روحانی حمایت کنید. با این وصف هاشمی با وجود آنکه شاید حتی با طیف‌هایی از اصلاح‌طلبان اختلاف هم داشت اما آنها را همراه با نظر خود کرد. روحانی اما نه‌تنها اجماع‌ساز نیست بلکه نامش باعث اختلاف میان اصلاح‌طلبان می‌شود و حتما او نمی‌تواند هیچ وحدتی درموضوع انتخابات خبرگان یا مجلس ایجاد کند.

دیگر تفاوت قابل توجه میان روحانی و هاشمی قدرت چانه‌زنی آنهاست است. هاشمی می‌توانست با ارکان سیاسی در کشور چانه‌زنی کند و راهی را بگشاید. او با وجود اختلاف‌هایی هنوز و تا پایان عمرش با رهبر انقلاب اسلامی ارتباط خود را حفظ کرده بود اما روحانی چه قدرت چانه‌زنی‌ای دارد؟ کجا توانسته‌ است با نهادها گفت‌وگو کند؟ او در طول حیات سیاسی‌اش صرفا به کنایه سخن گفتن را پیاده کرده است و زبانی جز انکار دیگران برای اثبات خود نیاموخته است.

مسئله پایانی هم تفاوت شخصیتی روحانی و هاشمی است. روحانی همواره فردی وابسته بوده است. او خود را زیر سایه هاشمی تعریف می‌کرد و اگر اصرار هاشمی بر او و البته حمایت خاتمی از او نبود، بی‌تردید او مطلقا نمی‌توانست در انتخابات سال92 پیروز انتخابات باشد. روحانی بعد از فوت هاشمی عملا خود را باخت و انگار دیگر هیچ کاری نمی‌توانست انجام دهد. در صورتی که هاشمی رفنسجانی در ادوار مختلف می‌دانست باید چگونه خود را از تنگناها بیرون بیاورد و می‌توانست در حتی با همان اصلاح‌طلبانی که روزگاری علیه‌اش تندترین کتاب‌ها و مقالات را می‌نوشتند برای هدف سیاسی واحد به وحدت برسد در صورتی که روحانی هیچ یک از این ویژگی‌ها را نداشته و ندارد.

با این اوصاف به نظر می‌رسد که تلاش روحانی برای شبیه‌شدن به هاشمی تصویری کاریکاتوری از او می‌سازند که نه مورد پذیرش جامعه است و نه مورد قبول سیاسی‌ها و نه البته برایش نتیجه خاصی خواهد داشت.

لینک کوتاه :

با دوستان خود به اشتراک بگذارید: