معاوضه اصالت خليجفارس با يک عذرخواهي
مگر ميشود در يك كشور ميلياردي جغرافياي مملكتت را زير سوال ببرند و تو حتي براي لحظهاي اين غم بزرگ را از ياد ببري؟
1) هيچكس تصور نميكرد اولين و بزرگترين شكست كاروان اعزامي ايران به المپيك آسيايي گوانگجو، قبل از آغاز رسمي مسابقات رخ بدهد، اما اين حادثه در كمال ناباوري و حسرت به وقوع پيوست تا يك بار ديگر روشن شود حضور در هر رويداد اجتماعي بزرگي بدون «آمادگي كامل» ميتواند زيانبار باشد و به خسارتهايي بينجامد كه حقيقتا جبرانشان غيرممكن است. حالا اگر تكتك آدمهاي ايراني حاضر در محل برگزاري بازيهاي آسيايي مدال خوشرنگ طلا به كف ميآورند بياورند و حتي اگر به فرض محال كاروان ما بتواند چين راهم بگيرد و قهرمان سنتي قاره را جا بگذارد، باز ناكامي روز افتتاحيه اين رويداد تلافي نخواهد شد. مگر ميشود در يك كشور ميلياردي و جلوي چشم صدها ميليون بيننده كنجكاو و دقيق، جغرافياي مملكتت را زير سوال ببرندو براي «تماميت ارضي»ات ابرو بالا بيندازند و تو حتي براي لحظهاي اين غم بزرگ را از ياد ببري؟ نه دوستان گرانمايه؛ المپيك آسيايي از جنبههاي حساس ديپلماسي ورزشي، در همان روز اول براي ايران تمام شد. افتتاحيه گوانگجو، اختتاميه غرور ملي ملتي بود كه براي حفظ آب و خاكشان از جان عزيزترينهايشان دريغ نكردند، اما حالا قافيه را به دلارهاي نفتي شيوخ و بيتفاوتي تاملبرانگيز آدمهاي غيرمسوول باختهاند. 2) اين مطلب «علامت تعجب» ندارد، اماا گر دستور زبان فارسي لابه لاي قوانين و قواعدش براي خشم، اندوه، غصه، حسرت، كينه، عقده، ضرر، تلخكامي، غبن و زيان هم علامتهايي تعيين ميكرد، حتما سزاوار بود كه همه اين صفحات سفيد را به مدد آن، به رنگ «سياه» بخت امروزمان درميآورديم. آنچه در يكي از معدود كشورهاي دوست و برادر باقي مانده براي ايران به وقوع پيوست، صرفا تحريف نام خليج تا ابد ايراني فارس به سمت يك اسم منحوس و بدقواره نبود، تحقير كاروان بزرگي بود كه به نمايندگي از يك ملت به رقابتها گام گذاشته بودند تا «افتخار» به چنگ بياورند، اما در همان گام اول «تحقير» درو كردند و سرافكنده شدند. خبر آمد كه نخستوزير چين بعد از وقايع روز افتتاحيه از مسوولان ايراني عذرخواهي كرد. دوستان دلگنده و رئوفالقلب مسوول هم جسارت آنها را به بزرگي خودشان(!) بخشيدهاند. گرچه در همين چند روز اخير در مورد صحت اين خبر هم شك و شبهههايي به وجود آمده بود، اما به فرض درستي، مگر ميشود هرگندي را با «ببخشيد» ماله كشيد؟ آنچه در دهكده المپيك آسيايي به تاراج رفت، عزت ما، اقتدار ما، عشق ما، اسم ما، رسم ما، ميهن ما و آب و خاك ما بود. چه چيزي را از قول مردم ايران به چينيها ميبخشيد آقايان؟ چه چيزي را؟ 3) اين سالها از «جنگ نرم» بسيار شنيدهايم و هر روز بيشتر از ديروز با مصاديقش آشنا شديم. حالا سوال اين است كه اگر تاسيس چهارتا شبكه اجارهاي ماهوارهاي با چند ساعت برنامه بنجل آهنگهاي درخواستي و كشف استعدادهاي خفته خوانندگي در سراسر جهان و چند تا فيلم و سريال دزدي، «جنگ نرم» تلقي ميشود و ضرورت دارد كه همهمان صبح تا شب آماده مقابله با اين جبهه قدرتمند باشيم، پس تحريف جغرافياي كشورمان و دزديدن از آب و خاك ايرانمان در روز روشن، آن هم در بلادي كه نبض اقتصادش روي انبوه صادرات جنس بنجل به مملكت ما تنظيم ميشود چه جور جنگي است؟ جنگ زبر؟ جنگ خشن، جنگ نامرئي؟ يا جنگي كه هنوز درصد لطافتش تعيين نشده است؟ واقعا وظيفه مسوولان ارشد دولتي و مجلس در اين نوع مواقع چيست؟ وقتي يك اسم مجعول را در امارات نقش هزارتا پارچه و تابلو كردند و وسط بازي نماينده كشورمان به در وديوار زدند، وقتي در اصفهانمان اجازه ندادند اسم خليجفارسمان دست تماشاگران باشد و با قطع بازي پرچمهاي مربوطه را از دستشان جمع كردند و وقتي هر دوسال يك بار به اسم روياهاي جاهلانهشان تورنمنتهاي خوشرنگ و لعاب برگزار كردند، اما مديران كشورمان از دو خط بيانيه تند و يك تماس تلفني و چهار فقره از همان تكذيبهاي دل خوشكنك و محكوم نمودنهاي دلاور مردانه هم دريغ كردند، جاي تعجب چنداني ندارد اگر امروز حقمان را مثل آب خوردن در غرب و شرق آسيا بالا بكشند و به روي مبارك خودشان هم نياورند. امروز به «خيال» يك عذرخواهي، بخشيديم و فردا بايد منتظر فاجعههاي بزرگتر باشيم؛ بدون نمايش عذرخواهي! 4) چشمهاي بادامي شما، تنگتر از آن است كه اصل ماجرا را ببيند. سربازان تماميت ارضي اين مملكت، نه در كت و شلوارهايشان توي VIP استاديومهاي گوانگجو، كه در كوچه پسكوچههاي شهرهاي كوچك و بزرگ ايراني نفس ميكشند كه تا هميشه «ايران» خواهد ماند. نه، دل ما به آنان كه به نمايندگيمان آنجا ايرانيت خليجفارس را به يك عذرخواهي شما بخشيدند، گرم نيست. رسول بهروش گل