دایه بهتر از مادر برای «دانشگاه ایران»
بی دلیل نمی تواند باشد که یک نفر مانند عباس عبدی تا دیروز به همفکران خود توصیه می کرد که بهترین کار سکوت نسبت به اقدامات و تصمیمات دولت است، بناگاه در برابر یک تصمیم که چندان ربطی به حوزة فعالیت او ندارد، اینچنین تند و بی درنگ موضع بگیرد و خواستار موضعگیری همه و حتی اصولگرایان علیه آن شود.
بولتن: موضوع انحلال دانشگاه علوم پزشکی ایران، در هفته های اخیر موضوعی برای شانتاژ رسانه ای برخی با اغراض خاص بوده و در واقع بهانه و دستاویزی شده است برای به چالش کشیدن اقدامات دولت و به طریق اولی تحریک دانشگاهیان به اعتراض و تظاهرات و طومارنویسی و بقیه راهکارهای مورد نظر جین شارپ. بخصوص در روزنامه شرق، سرمقاله ای با عنوان «خواب سیاسی زمستانی» به قلم عباس عبدی در این زمینه درج شده که حاوی نکته ای خاص است که در ادامه به آن اشاره می شود. در این کشاکش اولین چیزی که به ذهن می رسد این است که مخالفان با اقدام دو وزارتخانه علوم و بهداشت، چه منافعی در دانشگاه مذکور داشته و دارند که اینچنین آشفته شده و از لاک سکوت خود بیرون آمده و خواستار واکنش فوری برای جلوگیری از این اقدام می شوند؟ واقعاً جای این پرسش وجود دارد و باید برای آن پاسخی یافت. بی دلیل نمی تواند باشد که یک نفر مانند عباس عبدی تا دیروز به همفکران خود توصیه می کرد که بهترین کار سکوت نسبت به اقدامات و تصمیمات دولت است، بناگاه در برابر یک تصمیم که چندان ربطی به حوزة فعالیت او ندارد، اینچنین تند و بی درنگ موضع بگیرد و خواستار موضعگیری همه و حتی اصولگرایان علیه آن شود. از این نکته که بگذریم، دو چیز باید در این هیاهوی تبلیغاتی روشن گردد تا ذهن مردم نسبت به این قبیل موضوعات و تصمیمات آشفته نشود. ا اولاً تصمیم به انحلال یک دانشگاه، تصمیم به نابودی آن دانشگاه نبوده و نیست. بلکه سازماندهی جدید در شکل فعالیت دانشگاه است. اما مغرضانی که پیرامون هر تصمیم اجرایی دولت هوچیگری می کنند، چنان داد و فریاد راه انداختند که انگار دانشگاه علوم پزشکی مذکور از بیخ و بن برکنده شده و همه چیزش بر باد رفته است! اینان قطعاً اطلاع دارند که چنین نیست اما به دلیل همان منافع پنهانشان وضعیت جدید را برنتافته و جنجال به پا کرده اند. ماجرای دانشگاه آزاد اسلامی هنوز در ذهن ما هست که چند ماه بر سر آن کشمکش راه انداختند و مدعی شدند که دولت می خواهد آن را تصاحب کند و چه و چه. حال آنکه از آن خوان نعمت گروهی بناحق استفاده های کلان می بردند و دولت تنها می خواست ضوابط دقیق و درستی بر آن حاکم گردد تا راه سوء استفاده از آن بسته شود. اکنون بر سر دانشگاه علوم پزشکی هم این بازی در گرفته است و مخالفان دولت دست به شانتاژ مطبوعاتی زده اند تا بلکه بتوانند جلو اجرایی شدن این تصمیم را بگیرند. حال آنکه دولت حق دارد برای سازماندهی مناسب تشکیلات اداری خود تصمیم لازم را گرفته و به اجرا بگذارد. نکتة دوم در این رابطه، تأکید عجیبی است که مخالفان بر «تنش زا» بودن این تصمیم، آن هم در آستانه هدفمندی یارانه ها می کنند. اینان دلسوزانه (!) توصیه می کنند در این وضعیت بهتر است دولت از تصمیماتی که منجر به ناراحت شدن اقشار مردم و بخصوص دانشگاهیان می شود خودداری کند. مطرح کنندگان این استدلال تلویحاً می خواهند بگویند که تصمیم اخیر در مورد دانشگاه علوم پزشکی مذکور به ضرر دانشگاهیان است و آنان باید با دولت مخالفت کنند! این نحوه استدلال، نوعی خط دادن و دعوت به شورش است و نه تحلیل یک اقدام یا تصمیم. زیرا در هیچ یک از این «تحلیل ها» دلیلی برای نابجا بودن تصمیم مذکور ارائه نشده و تنها به صورت رمز و راز اظهار گردیده که این تصمیم پیامدهایی دارد که بیا و ببین. در حافظة تاریخی ما ایرانیان به وضوح روز فرار شاه خائن همچنان زنده است که گریان و در هم شکسته مجبور شد از ایران برود و اطرافیانش مدعی شدند که هنگام رفتن مشتی خاک برداشته و ابراز نگرانی کرده که با رفتنش، خاک ایران زمین هم بر باد خواهد رفت! ابلهانه بودن چنین ادعایی را تاریخ به جهان نشان داد. اما انگار گروهی هنوز باوری به ارادة ملت ندارند. امروز هم گویی همان خاک برداشتن و گریه کردن در میان آنان باب شده و وقتی با ارادة ملت و قطع شدن منافع باندی شان مواجه می شوند، ادعا می کنند که اگر به نظر ما توجه نشود چنین می شود و چنان. جالب است که این ادعاها را کسانی مطرح می کنند که به راحتی علیه هویت ملی و دینی و انقلابی جامعه موضع می گیرند و آن را به کمترین قیمتی می فروشند و حاضرند در برابر دشمن از مواضع قدیم خود اظهار پشیمانی کنند. و این سؤال را هم نشنیده می گیرند که آیا شما دیده اید که همان دشمنان از ظلم ها و قساوت های آشکاری که نسبت به ملت ایران مرتکب شده اند اظهار ندامت نمایند؟ آن روحیة «حساس» و «معقول» را که می خواهد به هر طریق دل دشمن را به دست آورد، مقایسه کنید با روحیه ای که نظام برآمده از ارادة ملت را آماج انواع توهین ها قرار می دهد و برای تأمین منافع باندی خود از هر دستاویزی برای حمله به دولت استفاده می کند. به هر حال مسئلة اصلی در جنجال پیرامون یک تصمیم اداری و تشکیلاتی در چهارچوب دولت و منطبق با قوانین کشور، منافع پنهان گروهی معدود است که اکنون منافع نامشروع خویش را در خطر می بیند و نمی خواهد این منافع را که جزو بیت المال است از دست بدهد. آنها با استفاده از وابستگان مطبوعاتیشان این تصمیم، یا هر تصمیم دیگری را که مانع سوء استفاده های آنان شود، تحمل نخواهند کرد، چنان که در مورد دانشگاه آزاد تحمل نکردند، و با تمام توان بر آن خواهند تاخت و جامعه را دعوت به شورش و طغیان خواهند کرد. وگرنه کدام دانشجو یا فرهیخته ای می پذیرد که آموزش عالی کشور با همان تشکیلاتی به فعالیت خود ادامه دهد که بیش از دو دهه پیش استقرار یافته و امروز عملاً کارامد نیست؟ آیا همین مخالفان کنونی نبودند که در ده ها مقاله و تحلیل در همین چند ماه گذشته وضعیت آموزش عالی کشور را دچار مشکل و ناکارامد دانسته و دولت را متهم به بی توجهی به نظام آموزش عالی می کردند؟ یک بار یکی از اعضای مشهور مخالف دولت نهم در پاسخ سؤالی مبنی بر اینکه اگر طیف شما به قدرت برسد چه برنامه-ای برای ادارة کشور دارید، گفته بود ما هیچ برنامه ای نداریم و فقط باید همه چیز را به وضعیت چهار سال قبل برگردانیم! این طرز تفکر اکنون بر سر هر تصمیم دولت جنجال رسانه ای راه می اندازد چرا که این تصمیمات را در جهت منافع خاص خود نمی داند. جالب آنکه به جای مایه گذاشتن از خود، از همفکران دولت دعوت می کند که به مخالفت با تصمیمات دولت برخیزند و عدم اعتراض آنان را حمل به رکود شدید سیاسی و انفعال و «خواب زمستانی سیاسی» می کند. این هم از هنرنمایی های این گروه است که البته از همان سیاست قدیمی تفرقه بینداز و حکومت کن مایه می گیرد. به هر حال، این ترفندها و شانتاژهای مطبوعاتی و رسانه ای، نعل وارونه زدن است و بعد از این همه اتفاقات ریز و درشت در ماه های گذشته، کمتر کسی فریب اینها را می خورد و بخصوص انتظار ابلهانه ای است که در اردوگاه اصولگرایی این گونه تحلیل ها کسی را اغوا کند آنچنان که به عنوان آلت دست مخالفان دولت، همنوا با مخالفان، تصمیم دولت را به چالش کشیده و جنجال بر پا کند. اما قضیه گریه کردن و مشتی خاک برداشتن همچنان در میان این گروه باب است...