گفتگو با مردی که امروز آشنای فوتبالیها نیست
در فوتبال امروز ایران همه درگیر با ستارهها هستند و دیگر کسی به خود زحمت نمی دهد که مرحوم رسول مددنوعی را به یاد بیاورد، مرحوم حسین فکری را کمتر کسی است که بشناسد، نام محمود بیاتی را شاید اصلا کسی نشنیده باشد و...
مهر: سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در دهه 70 با مرور خاطرات دیدار فینال جام ملتهای آسیا بین ایران و رژیم اسرائیل، اشاره به فوتبالیست های سالهای اخیر دارد و میگوید: علی دایی را می شناسم و اگر سرمربی تیمی بود که علی کریمی را در اختیار داشت او را بازی نمی دادم! در فوتبال امروز ایران همه درگیر با ستارهها هستند و دیگر کسی به خود زحمت نمی دهد که مرحوم رسول مددنوعی را به یاد بیاورد، مرحوم حسین فکری را کمتر کسی است که بشناسد، نام محمود بیاتی را شاید اصلا کسی نشنیده باشد و... سایت AFC امروز گفتگویی جذاب با یکی از قدیمی های فوتبال ایران روی خروجی خود قرارداده است. شاهین رحمانی، مدیر بخش فارسی پایگاه خبری فوتبال آسیا گفتگویی جذاب با این پیر فوتبال ایران انجام داده که در زیر می آید: سال 1968 زمانی که تیم ملی ایران در فینال جام ملتهای آسیا در استادیوم امجدیه اسرائیل را شکست داد او (محمود بیاتی)37 ساله بود، سرگرد پیری که امروز حاضر است درخواست غیرمنتظرهای برای یک مصاحبه و دعوت به کنفدراسیون فوتبال آسیا را به تاخیر بیندازد اما "مِِلِنی" نوه کوچکش 7 سالهاش را از یک صحبت طولانی تلفنی آزرده نکند. محمود بیاتی، تحصیلکرده آمریکا، بازیکن و مربی سابق تیم تاج (استقلال)، تیم ملی و مربی اولین دوره قهرمانی ایران اصلا تمایلی به بزرگ کردن نتیجه تیمش نشان نمی دهد. ایران - (رژیم ) اسرائیل؛ 1968 - امجدیه حساس بود. خیلی حساس بود، اما من کار طبیعی خودم را می کردم. این اولین جملهای است که بیاتی از بازی ایران - اسرائیل به خاطر می آورد، مسابقهای تاریخی که تصاویر آن این روزها در سایت های مختلف و برای تازه کردن خاطرات طرفداران پا به سن گذاشته کلیک می خورد. هنوز زمان زیادی از جنگ شش روزه اعراب - اسرائیل نگذشته بود و هیجانات مذهبی در ایران موج می زد. بیاتی در خصوص آن بازی می گوید: شب قبل از بازی شایعه شده بود که کلیمیها همه بلیتهای امجدیه را خریدهاند تا مردم نتوانند برای تشویق تیم ملی بیایند. برای همین دولت دستور داد تا درها را بازکنند و همه بیایند تو. وی با یادآوری اینکه "مرحوم مصطفی مکری رئیس فدراسیون فوتبال بود، می افزاید: دوستان رئیس سازمان ورزش کشور به او گفتند که جام ملتهای آسیا را برگزار نکند. می گفتند ایران نتیجه خوبی نمی گیرد، بهانه می شود، برکنارش می کنند. اما او برای اولین بار جام ملتها را به ایران آورد و در تهران برگزار کرد. پایش ایستاد تا آخر ... . سرمربی پیشین تیم ملی فوتبال ایران در ادامه گفتگو با سایت کنفدراسیون فوتبال آسیا به یاد می آورد: ما همه بازیها را برده بودیم. مشکل خاصی نداشتیم جز مصدومیت همایون بهزادی. خب، شاهین - باشگاه بهزادی - طرفدار زیادی داشت. استادیوم هم لب تا لب پر بود. اما من همایون را ذخیره کردم. بازی شروع نشده بود که او شروع کرد به ورجه، وورجه... تا تماشاگران سرو صدا کنند و من مجبور شوم بفرستمش داخل. صدایش کردم، گفتم بگیر بشین و تا نگفتم از جات تکون نخور. از روی سکوها هم مکری رئیس فدراسیون دستور داده بود " همایون بازی کند" اما بیاتی می گوید: به آقای مکری گفتم من این کار را نمی کنم. موقعش که رسید همایون را می فرستم داخل زمین. دو ماه جشن و شادی بیاتی در ادامه به نیکی از آن روزها یاد کرده و اضافه می کند: ما بردیم و قهرمان شدیم. تا دو ماه اینور و اونور بودیم. به بچهها پیکان دادند. ساعت دادند. هر روز یکجا دعوت بودیم. بعد رفتیم کاخ نیاوران ملاقات مقامات. پیروزی مدیریت ورزش با این حال بیاتی علاقه به رخ نمایی خودش در این قهرمانی نشان نمی دهد. او می گوید: واقعیت این است که ورزش و فوتبال ایران در حال تحول بود. دولت اراده کرده بود ورزش پیشرفت کند. فوتبال ما ناگهان تغییرات زیادی کرد. مسابقات منظم شد، امکانات زیادی فراهم شد و بزرگترین تیمهای خارجی حریف تدارکاتی ما شدند. نتیجهاش هم سه قهرمانی پیاپی در آسیا، بازیهای آسیایی، صعود به المپیک و جام جهانی بود، آنهم در مدت کمتر از 10 سال. بیاتی بعد از دو سال جدایی دوباره به تیم ملی برگشت و شاگردان خود را به المپیک 1972 مونیخ برد اما یک شکست در استرالیا رویاهای مربی افسانهای را نقش بر آب کرد. وی در خصوص آن روزهای فوتبال ایران می گوید: ما در غرب آسیا بدون باخت اول شدیم. اگر استرالیا را می بردیم با کره جنوبی بازی می کردیم و به جام جهانی 1974 آلمان می رسیدیم. در تهران 2 برصفر برنده شدیم اما در استرالیا 3 برصفر باختیم و بالا نرفتیم. وی در توضیح دلایل آن شکست می گوید: یک روز قبل از بازی آمده بودند به هتل ما در استرالیا و به بازیکنان نامه می دادند. خودم پاکت نامه را بازکردم. نقاشی کرده بودند که هواپیماهای جنگنده استرالیا شیرجه می زند و ما با آفتابه از مسجد فرار می کردیم ... می خواستند روحیه ما را خراب کنند. ما صعود نکردیم. در آخر من شدم سرپرست تیمهای ملی و "اوفارل" مربی منچستر یونایتد را آوردیم برای مربیگری تیم ملی. بیاتی مشاور عالی فدراسیون و مدیرکل تربیت بدنی وزارت کار شد و همان موقع پیشنهاد تاسیس باشگاه ایرانیان دبی را داد که به گفته خودش شاه بودجه آن را 10 برابر کرد تا زودتر ساخته شود. سفر به آمریکا و ناگهان انقلاب سرگرد بیاتی برای بازآموزی دورههای نظامی به آمریکا رفته بود که انقلاب شد. پیشنهاد ریاست فدراسیون فوتبال در اوایل انقلاب را نپذیرفت اما رفت و آمد خود به ایران را حفظ کرد. تا سالهای اخیر که چند بار به باشگاه خودش، استقلال آمد و با مربیان جدید آشنا شد. " مسابقات فوتبال ایران را نمی توانم با دقت دنبال کنم. دیدن فوتبال ایران روی اینترنت مشکل است"، این جملات از زبان بیاتی است که علاقه ای ندارد از بازیکن تازه ای نام ببرد اما بالاخره می گوید: علی دایی را می شناسم. اگر مربی علی کریمی باشم او را در زمین نمی گذارم. او خیلی دریبل می زند و من علاقهای به این مدل بازیکنان ندارم. وی در ادامه می افزاید: گل خداد عزیزی به استرالیا هم فوق العاده بود. اما من بازیکنی می پسندم که در داخل و خارج از زمین موفق باشد. عزیزی اگر آموزش های بهتری در زمان جوانی و نوجوانی در فوتبال دیده بود و می دانست با مسائل اجتماعی چگونه برخورد کند می توانست کارنامه بی نظیری داشته باشد. عزیزی اگر در همین سن خوزه ارث کوئیک آمریکا، روش های مناسبات اجتماعی را بهتر می دانست خیلی موفق تر بود. محمود بیاتی که اینک 81 سال دارد - متولد سال 1308 شمسی - و در "اورگان" در شمال کالیفرنیا زندگی می کند خود را برای پرواز به کوالالامپور و حضور در شب مربیان آسیا آماده می کند. او درباره مربیگری گذشته و حال می گوید: من تدریس فوتبال هم کردم و سال 1973 مدیر کلاس "دتمار کرامر" در ایران بودم. اما هیچوقت عامل تجربه را دست کم نمی گیرم. شما با کتاب خواندن راننده نمی شوید. آلبرت انیشتن صاحب نظریه نسبیت، حرف جالبی دارد. او می گوید تجربه پدر علم است.