واکنشهای تُند به قتل داریوش مهرجویی
خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش شوک بزرگی به اهالی فرهنگ و سینمای ایران بود. بعد از این حادثه تلخ بسیاری از اهالی فرهنگ بهت زده به آن واکنش نشان دادند.
فرزاد موتمن، کارگردان سینما: بهـت و شوک ناشى از دریافت خبر قتل هولناک و وحشیانه داریوش مهرجوئى و همسرشان وحیده محمدى فر را نمیتوانم با کلمات توصیف کنم. تمام شب را بى حرکت نشستم وبه این کابوس فکر کردم و حالا که کم کم به صبح نزدیک میشویم بى اختیار بیاد تابلوهـائى از ولادیسلاو کاداورسکى نقاش و موزیسین جوان اهـل اوکراین ( متولد ١٩٨٨ است ) افتادم که چند پیش دیده بودم. آثارش بعنوان نمونه هـائى از "سوررئالیزم سیاه" توصیف میشود و تم غالب آنهـا مرگ است.
هانیه توسلی: «خبر آنقدر هولناک است،آنقدر عجیب و مهیب است،که لال شده ام.دو ساعتی است که شنیدم و درحال اشک ریختنم.لال و گریان و مبهوت به کارگردان محبوبم فکر می کنم.به مهرجویی بزرگ. به او که خلاق و هنرمند بود. وجود نازنینش در سینمای غنیمتی بود.»
مهراب قاسمخانی: انگار داریم توی یه کابوس زندگی میکنیم که هیچ وقت تموم نمیشه. توی یه شبی که هیچ وقت صبح نمیشه. دیگه حتی انتظار طلوع رو هم نمیکشیم. سیاهی پشت سیاهی. نکبت پشت نکبت…
صالح تسبیحی، روزنامه نگار: معصومه سیحون را یکبار در ویلایش دست و کتف و پا بستند. چسب به دهانش زدند و خانه را روبیدند. دزد بودند. قاتل نبودند. احیا شد و گذشت و بعدها ساده مرد. سی سال گذشته و چه برما رفته که مهرجویی اینجور. خداوندا، اینجور. جامعه ای در حال حل شدن در اسید.
محمد آقازاده، روزنامه نگار: «خبر فاجعه است، چیزی بیش فاجعه، قتل داریوش مهرجویی کارگردان صاحب نام و همسرش، آنهم وقتی پیشاپیش به تهدید به قتل خود خبر داده بود، آنچنان در شوک ام که نمی دانم چه بنویسم ، از نقش فیلم گاو او در بقای،سینما، از ساخت محبوب ترین فیلم ایرانی هامون، از دیگر فیلمهایش، ازترجمه هایش ...»
سوفیا نصراللهی، روزنامه نگار: مصداق ترانه سنتوریام الان. هیشکی نمیفهمه چه حالی دارم...چه دنیای رو به زوالی دارم. چقدر از "لیلا" نوشتم. یادتونه؟ چقدر دیالوگ "هامون". چقدر رفاقت سر "مهمان مامان". چقدر حسرت سر "سنتوری". چقدر ذکر "پری". چقدر سرخوشی تهرانگردی.چقدر چادر سر کشیدن "سارا". چقدر عزادار شدم امشب.
ساره بیات: بدرود عالیجناب. داد از این بهت و اندوه عظیم. این همه عزیز و اکنون شما. بغض مجال نمیدهد. یادتان تا ابد در قلب ما گرامیست. تسلیت به سرزمینم.
اسدالله یکتا: با تمام وجود دارم گریه میکنم. با تمام وجود دارم میترسم... تلخترین، هولناکترین و ترسناکترین شب سینمای ایران.
ارژنگ امیرفضلی: هی میگم بدتر از این نمیشه ولی میشه...
مجید برزگر (کارگردان سینما): «دیگر از این هولناکتر نمیشود خبری شنید در این پاییز. کابوسی که حالا حالاها دست از سرمان بر نخواهد داشت. نه چیزی میشود گفت و نه چیزی میشود نوشت. بهتی که آوار شد بر سینمای ایران.»
نیما حسنی نسب (منتقد سینمایی): «فاجعه فاجعه فاجعه»
جلیل اکبری صحت (سینماگر و روزنامه نگار): «کشتن داریوش مهرجویی با هرسناریویی دشنه بر قلب فرهنگ ایران است. مرگ او یک تراژدی بزرگ است و قاتل یا قاتلین به جنایتی نابخشودنی دست زدهاند.»
غلامرضا موسوی (تهیه کننده و روزنامه نگار): «باور کردنی نیست، نیمههای شب است و خبر بهقتل رسیدن استاد بزرگ سینمای ایران داریوش مهرجویی و همسر و همکار گرامیش منتشر شد. شب بدی است. یاد استاد ماندگار و تسلیت به سینمای ایران و خانواده بزرگ ایشان و مردم عزیزمان.»
مازیار فکری ارشاد (منتقد سینما): «غیرقابل باور، تلخ و هولناک... تسلیت به فرهنگ و هنر ایران»
شاهرخ دولکو (سینماگر و منتقد): «آدم واقعن لال میشه…»
منیژه حکمت: «اى واى، چه کنیم با این همه درد، نگرانى، غصه، غم و…چه کنیم.»
مهرزاد دانش (منتقد سینمایی): «آن هنگام که دیدیم حمید هامون از خواندن خبر سر بریدن عدهای در روزنامه بهتش زد، چه میدانستیم ۳۴ سال بعدش خودمان نیمهشب از خواندن خبر مشابه درباره خالق هامون بهتزده و شوکه خواهیم شد... این دیگر چه پلشتیای است؟»
مصطفی کیایی (کارگردان): «ساعت حدود ٢ شب با صدای زنگ موبایل از خواب پریدم، نگاه کردم پدرام شریفی بود، ترسیدم و جواب دادم، با صدای وحشتزده و لرزان گفت شما هم شنیدی مهرجویی رو کشتن؟ عجیبترین و وحشتانکترین و بی زمانترین خبر ممکن، مهرجویی و همسرش در خانه به قتل رسیدن. کوتاه و تلخ، و من هنوز شوکه از این سرنوشت و این میزان سیاهی برای اینروزهای سینما.»